اختلال هویت تمامیت بدن که بهعنوان اختلال هویت قطع عضو نیز نامیده میشود یک اختلال روانی است که در آن فرد احساس میکند اگر عضوی از اعضای بدنش قطع شود، زندگی شادتری خواهد داشت.
اختلال هویت تمامیت بدن
اختلال هویت تمامیت بدن یک اختلال روانشناختی و عصبی است که مبتلایان به ان احساس میکنند که یک یا چند عضو سالم بدنشان در واقع متعلق به بدن آنها نیست و اگر ان عضو یا اعضاء را جدا کنند زندگی راحتتری خواهند داشت. افراد مبتلا در این راه آنقدر مصمم هستند که سراغ جراحان می روند تا یکی از اندام هایشان را قطع کنند و اگر موفق به راضی کردن جراح نشوند، خودشان دست به کار شده و گاهی به دلیل نداشتن تخصص کافی در این زمینه و در نتیجه خونریزی شدید جان شان را از دست می دهند. دلیل اصلی این اختلال مشخص نیست. اما یک فرضیه این است که منشا اختلال هویت تمامیت بدن بر اثر اختلال عملکرد عصبی مغز در رابطه با کارکرد درونی بدن (که در لوب آهیانه سمت راست مغز قرار دارد) است. براساس این فرضیه فرد نمی تواند شکل فیزیکی بدن را درک کند و با آن مانند یک عضو خارجی برخورد می کند.
مناطق سالم مغزی همیشه با یکدیگر کار می کنند. کاهش اتصال عملکردی نشانگر پردازش جدا شده است. اجرای وظیفه ای که یک منطقه برای آن تخصصی است به صورت جداگانه انجام می شود.
در مورد ناحیه اندام حرکتی، این بدان معنی است که فرد هنوز هم کاملاً قادر به احساس اندام و حرکت آن است. با این حال، احساسات و حرکات به یک پیام معنادار اضافه نخواهند شد: “سلام، این اندام من است.”
در واقع، قدرت اتصال عملکردی در ناحیه حسی- حرکتی مربوط به اندام مورد نظر باعث ایجاد این احساس می شود که اندام ما به ما تعلق دارد. محققان دریافتند که ناحیه حسگر حرکتی پای قابل برداشت در BID کمتر به سایر قسمت های مغز متصل شده است.
از 16 بیمار که با توجه به نادر بودن این بیماری، نمونه بزرگی محسوب می شود و 16 فرد هم سن و سال که از گروه سالم و کنترل بودند، اسکن مغزی گرفته شد.
نیمی از شرکت کنندگان در زوریخ، نیمی از میلان، اسکن شدند. این همکاری بین سوئیس و ایتالیا بود.
این یافته ها حاوی چندین زمینه است که به آگاهی ما از بدن خود، یعنی تجربه ما از خودمان به عنوان داشتن جسمی که هم آشنا و هم غیرقابل انکار است، کمک می کند.
يكی از نواحی كه قسمتی از لوب پاريتال نيمكره راست است را شناسایی شد، که نشانگر آتروفی، در مقايسه با همان ناحيه در گروه شاهد است.
علاوه بر این، این منطقه همچنین به خوبی به سایر نواحی موجود در مغز متصل نشده بود. نکته قابل توجه این است که هرچه آتروفی در این منطقه برجسته تر باشد، فرد تمایل بیشتری برای قطع عضو و استفاده از عصا یا صندلی چرخدار را پیدا می کند.
این نوع از شبیه سازی یا رفتار تظاهر کننده باعث تسکین زودگذر افراد مبتلا به BID می شود و نتایج ما نشان می دهد که آسیب ساختاری مشهودتر منجر به تظاهرات بیشتر می شود.
در این مطالعه، مشاهده شد که تعامل بین هر دو ویژگی ماده خاکستری و اتصال عملکردی نواحی خاص ممکن است مسئول پذیرش تمام اندامها به عنوان اجزای جدایی ناپذیر بدن باشد.
ماده خاکستری به تنهایی بسیار مهم است، اما بدیهی است که به اندازه کافی کارآیی لازم را ندارد. در مورد BID، ما فرض می کنیم که مسائل اجتماعی تقریباً به همان اندازه برای ماده خاکستری اهمیت دارند. این که شخص جسم خود را به عنوان جسم خودش قبول کند به این بستگی دارد که دیگران آن را ببینند.
شناسایی با “تصویر بدنی اجتماعی” مهم است و در این واقعیت منعکس می شود که BID در درجه اول بیماری جامعه غربی ما است، مشابه بی اشتهایی، که یک اختلال کاملاً متفاوت در مورد تجربه بدنی است.
علت اختلال هویت تمامیت بدن
دانشمندان در حال بررسی این اختلال هستند. اولین بررسی های انجام شده از این شرایط در سال ۱۹۷۷ اتفاق افتاد؛ زمانی که یک مجله علمی به بیماری مشابه آن اشاره کرد. علوم مربوط به اعصاب در دهه اخیر نشان داده حس مالکیت ما برای اجزای بدن مان، برخلاف انتظار چیزی قابل انعطاف و قابل تغییر است. سال ۱۹۹۸، دانشمندان یک آزمایش ساده انجام دادند آنها از افراد مورد آزمایش خواستند پشت یک میز بنشینند و دست چپ شان را روی میز قرار دهند. آنها صفحه حائلی بین افراد و دست شان قرار داده بودند تا نتوانند آن را ببینند. روی صفحه یک دست پلاستیکی قرار داده شده بود، سپس دانشمندان با قلم مویی، دست طبیعی و دست مصنوعی را تحریک کردند، وقتی از افراد مورد آزمایش در مورد حس لامسه شان سوال شد، آنها گفتند قلم مو را روی دست پلاستیکی حس کرده بودند. خیلی ها هم دست مصنوعی را دست طبیعی شان دانسته بودند. توهم دست پلاستیکی نشان می دهد ما اعضای بدن مان را در یک روند پویا تجربه می کنیم و بدون وقفه با حواس مختلف مان این اعضا را به عنوان قسمتی از وجود مان می پذیریم. جالب است بدانید بیمارانی که به دلایلی مثل تصادف و حوادث، یک عضو خود را از دست می دهند، بعد از قطع عضو، همچنان حضور عضو از دست رفته شان را به صورت های مختلف حس می کنند. این مسئله را به اصطلاح عضو شبح می گویند.
نخستین مورد ابتلا به بیماری BIID به قرن هجدهم باز میگردد؛ زمانیکه جراحی فرانسوی به دلیل تهدید مردی انگلیسی که تپانچهای را روی سر وی گذاشته بود، مجبور شد بر خلاف میلش یکی از پاهای سالم او را قطع کند. بعدها، وی دستمزدی سخاوتمندانه از جانب آن فرد انگلیسی دریافت کرد که نامه تشکری با این مضمون همراه آن بود: «تشکر بابت قطع پایی که مانعی غیرقابل رفع در مقابل شادی من بود.» پزشکان گمان میکنند که حداقل دو نوع مختلف BIID وجود دارد. در یک نوع، فرد آرزو دارد که بخشی از بدنش فلج شود. در نوع دیگر، فرد میخواهد که یکی از اعضای بدن وی برداشته شود. البته در هیچ کدام از این موارد، بیماری تاثیری بر عملکرد عضو ندارد. گزارشهای بسیاری وجود دارد که از تلاش افراد برای شکستن کمر و یا انجام اعمال جراحی خودسرانه جهت کم کردن رنج و ناراحتیشان حکایت میکند. برخی از آنها حتی به جراحان پول دادهاند تا اندامهای سالمشان را قطع کنند.
نخستین مطالعه درباره این شکل ناخوشایند درمان که توسط پیتر بروگر و همکارانش از دانشگاه زوریخ سوئیس انجام شده است، نشان میدهد که قطع یک عضو سالم باعث «درمان» افراد مبتلا به این نوع BIID میشود. بروگر میگوید که آنها با حدود 20 نفر از افراد مبتلا به مصاحبه کردند، و بسیاری از آنان سابقه انجام این قطع عضوهای غیرقانونی را داشتند. در کمال تعجب، همه آنها از نتیجه کار اظهار رضایت داشتند. دلیل اصلی این اختلال مشخص نیست، اما یک فرضیه این است که منشا اختلال هویت تمامیت بدن ناشی از اختلال عملکرد عصبی مغز در رابطه با کارکرد درونی بدن است. براساس این فرضیه، فرد نمیتواند شکل فیزیکی بدن را درک کند و با آن مانند یک عضو خارجی برخورد میکند. بدون شک لوب آهیانهای که در قسمت بالای مغز قرار دارد در این مساله دخالت دارد. در این بخش، مجموعه پیچیدهای از شبکههای مغزی حضور دارند که ما را قادر میسازند تا یک احساس از خود را به اعضایمان پیوست کنیم. در سال 2011 / 1390، وی. اس. راماچاندران و همکارانش از دانشگاه کالیفرنیا در ساندیهگو فعالیت مغزی چهار فرد مبتلا به BIID را مورد آزمایش قرا دادند. زمانیکه محققان بخشی از پا را که فرد خواهان قطع آن بود لمس میکردند، در مقایسه با زمانیکه بخشی از پا را که فرد تمایل به حفظ آن داشت؛ کاهش قابل توجهی در فعالیت بخش راست بالایی لوب آهیانهای مشاهده شد. به گفته محققان، این بخش از مغز کلید خلق «احساسی منسجم از داشتن یک بدن» است.
ملاحظات پزشکی برای قطع اندام مبتلایان به اختلال تمامیت هویت بدن بسیار بحث برانگیز است. برخی معتقدند بیمارانی که بعد از دوره روان درمانی یا دارو درمانی بهبود نیافتند برای قطع عضو باید حمایت شوند. اما برخی دیگر به برگشت ناپذیری عضو قطع شده تاکید دارند. مبتلایان تمایل زیادی به معلولیت دارند و گاهی حتی به کمک لوازم ارتوپدی وانمود می کنند دچار معلولیت هستند.
اختلال تمامیت هویت در فیلمها
در سال ۲۰۰۴ فیلم مستندی به نام «whole»درباره مبتلایان به اختلال تمامیت هویت بدن پخش شد. این فیلم زندگی برخی از مبتلایان را نشان میدهد که با وجود آنکه در قطع عضو موفق نبودهاند، وانمود میکنند معلول هستند. این مستند تلاش متخصصان برای مقابله با این بیماری را نیز به تصویر میکشد.
Quid Pro Quo ، محصول سال ۲۰۰۸ درباره یک گزارشگر رادیو نیمه فلج است که به بررسی داستان افرادی که به قطع عضو علاقه دارند، میپردازد. آخرین فیلمی که سوژهاش مبتلایان به اختلال تمامیت هویت بدن است «Armless» محصول سال ۲۰۱۰ است که در آن شخصیت اصلی فیلم «جان» همسرش را ترک میکند و به نیویورک میرود تا دکتری را پیدا کند که بازویش را قطع کند. همسر جان تازه متوجه میل بیاندازه او به قطع دستانش میشود و...
دیدگاه