لقب استالین را لنین به او داده بود؛ یعنی «پولادین». او در گرجستان در خانوادهای بسیار فقیر به دنیا آمد، آبلهرو بود و یک پایش کمی کوتاهتر از دیگری بود.
استالین کیست؟
جوزف استالین با نام کامل جوزف ویساریونوویچ جوگاشویلی در ۱۸ سپتامبر سال ۱۸۷۸ یا ۶ دسامبر سال ۱۸۸۷ در شهر کوچک «گوری» (Gori) در گرجستان به دنیا آمد که بعدها جزئی از خاک شوروی سابق گردید. البته وی بعدها تاریخ تولد دیگری را برای خود برگزید: ۲۱ دسامبر ۱۸۷۹ میلادی. در دههی سوم زندگی خود، وی نام «استالین» را برای خود انتخاب کرد که در زبان روسی به معنای «مرد آهنین» است.
وی هیچ برادر یا خواهری نداشت و در فقر مطلق بزرگ شد. پدرش یک کفاش ساده و مردی الکلی بود که تنها پسرش را به شدت کتک میزد. مادرش نیز زن سادهای بود که برای دیگران رختشویی میکرد. استالین در دوران کودکی به آبله مبتلا شد که این موضوع باعث شد در تمام طول زندگیاش زخمهای به جای مانده از این بیماری ناخوشایند پوستی را روی صورت خود داشته باشد.
در دوران نوجوانی وی بورس تحصیلی برای درس خواندن در یک مدرسهی دینی در شهر تفلیس و در یک کلیسای ارتدکس گرجستانی بدست آورد. در سال ۱۸۹۹، به دلیل شرکت نکردن در امتحانات مدرسهی دینی از این مرکز اخراج شد اگر چه وی بعدها دلیل اخراج خود را فعالیتهای سیاسی عنوان کرد.
استالین در نوزده سالگی به سازمان زیرزمینی و مخفی سوسیال دموکرات مارکسیست تفلیس پیوست و از سال ۱۹۰۲ بهبعد، به مدت پانزده سال در حال تبعید و زندان بود و حتی پنجبار از تبعیدگاه سیبری گریخت. وی در سال ۱۹۰۵ با لنین آشنا شد و بهعنوان نماینده مخفی بلشویکها عازم گرجستان گردید. او در سال ۱۹۱۷ همراه با لنین، انقلاب موفق بلشویکی را به پیروزی رساند و از طرف لنین به وزارت کشور روسیه منصوب گردید.
به قدرت رسیدن جوزف استالین
لقب «استالین» را لنین به او داده بود؛ یعنی «پولادین».
برای اینکه مسیر سیاسی استالین را بفهمیم باید به این نکته دقت کنیم که او برخلاف دیگر رهبران حزب بولشویک سواد چندانی نداشت، اهل نظریهپردازی نبود و مرد عمل و سازماندهی و اجرا بود. ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۲ در کنار لنین نقش حاشیهای داشت، تا اینکه لنین بیمار شد و از صحنه سیاسی کنار رفت. راه «پیشوا» از اینجا آغاز شد. او در کمیته مرکزی با دو بولشویکِ یهودی، کامِنِف و زینوفیِف، رابطه نزدیکی داشت. این سه، شورای سه نفره رهبری (تروئیکای) شوروی را تشکیل دادند. کارهای اجرایی و سازماندهی به استالین واگذار شد و از اینجا فرصت یافت تا دستگاه حزبی را آنطور که دوست داشت ساماندهی کند.
استالین در سال ۱۹۲۲ به جانشینی لنین - که بهعلت بیماری توان انجام کار نداشت - برگزیده شد و از این تاریخ بهبعد، استالین با قبضه کردن تشکیلات حزب کمونیست بهتدریج قدرت را در اختیار گرفت.
در اواخر سال ۱۹۲۲، استالین برای اینکه رهبری بلامنازع کشور را به دست بگیرد، لنین را بهعنوان استراحت و معالجه و درواقع، برای دخالت نکردن در امور، به شهر کوچک گورکی در پنجاه کیلومتری مسکو منتقل کرد و ارتباط او را با خارج بهتدریج قطع کرد. در این زمان، لنین یادداشتی برای رهبران حزب کمونیست شوروی نگاشت و در آن خواستار برکناری استالین از مقام دبیرکلی حزب گردید. اما مزدوران استالین مانع رسیدن این نامه به دست شورای مرکزی حزب کمونیست گردیدند؛ بهطوریکه این یادداشت، سی سال پس از مرگ استالین و درواقع شصت سال پس از نگارش آن، افشا شد.
لنین ۱۹۲۴ درگذشت و تروئیکا به رهبری استالین، اول از همه، دشمن اصلی درونحزبی خود، یعنی تروتسکی را از میدان به در کرد، تروتسکی و هوادارانش (تروتسکیستها) از حزب اخراج شدند. از ۱۹۲۴ تا ۱۹۳۸ استالین «رفقا» ی کمونیست و همحزبیها و همرزمان سابقش را اخراج کرد و کشت، اخراج کرد و کشت، اخراج کرد و کشت… پس از ۱۹۲۷ نزدیکترین یارانش، کامنف و زینویفیف را نیز از میدان به در کرد.
استالین با ایجاد وحشت در میان مردم بر آنها حکومت میکرد و حکومت او به شدت تمامیت خواه بود و هر کسی که با وی مخالفت میکرد را از میان بر میداشت. اول قدرت پلیس مخفی را افزایش داد و مردم را تشویق میکرد که از همدیگر جاسوسی کنند. بدین ترتیب وی در این سالها میلیونها نفر را به جرمهای واهی به قتل رساند و بسیاری دیگر را بر اساس سیستم کمپهای کار اجباری به نام «گولاک» (Gulag) در صحرای سیبری به کار اجباری وادار کرد. در نیمهی دوم دههی ۱۹۳۰، استالین سیاست موسوم به «پاکسازی بزرگ» (Great Purge) را در پیش گرفت که بر اساس آن افرادی که به آنها سو ظن میرفت را از ارتش کشور و حزب کمونیست حذف کرد.
در پاکسازی بزرگ در بین ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۸ حدود ۱.۵ میلیون نفر (از جمله بخش عمده رهبران کمونیست شوروی) بازداشت و ۷۵۰ هزار نفر اعدام شدند. در نظام اردوگاهی گسترده شوروی، موسوم به «گولاگ»، دهها میلیون نفر بازداشت شدند. به ناچیزترین بهانهها فردی را به ۱۰ سال زندان محکوم میکردند. الکساندر سولژِنیتسین، نویسنده نامدار روس که گولاگ را تجربه کرده بود و با کتاب «مجمعالجزایر گولاگ» این نظام اردوگاهی را به جهانیان معرفی کرد، تعریف میکند: خیاطی حین کار سوزنی را به روزنامهای که بر دیوار بود زد. سوزن در عکسِ روزنامه، در چشمِ یکی از سیاستمداران کشور فرو رفت، خبرچینی این ماجرا را دید و گزارش کرد. مرد خیاط به ۱۰ سال حبس در سیبری محکوم شد!
علاوه بر این، استالین یک کیش شخصی را در میان اطرافیان خود به وجود آورد بدین ترتیب که شهرهای کشور به افتخار وی تغییر نام داده میشدند، تاریخ شوروی از نو نوشته شد تا نقش بسیار برجستهتری در انقلاب به وی داده شده و دیگر جنبههای زندگی وی شکلی افسانهای به خود بگیرد. در همه ی حوزهها از آثار هنری گرفته تا ادبیات و موسیقی همه از او حرف میزدند و اسم او در سرود ملی شوروی سابق نقش بست. حکومت وی بر روی فعالیت رسانههای این کشور که کاملاً دولتی بودند نیز احاطه داشت.
اعدام همه رهبران انقلاب روسیه
به محض آنکه پایههای قدرت استالین در رأس حاکمیت شوروی محکم شد خونبارترین سالهای حاکمیت کمونیسم هم فرارسید: دوران «ارعاب بزرگ» یا «پاکسازی بزرگ» بین سالهای ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۸. تنها در همین مدت کوتاه یک و نیم میلیون نفر بازداشت شدند که نصفشان اعدام شدند. دست راست استالین در اجرای این ارعاب نیکولای یِژوف بود، برای همین این سالها را «عصر یِژوف» هم مینامند.
پس از مرگ لنین، تروتسکی شاخصترین فرد در میان رهبران انقلاب بود، اما استالین نیز پس از کنارهگیری لنین در شورایی سه نفره به همراه کامنِف و زینوفیِف جایگاه استواری یافته بود. تروتسکی شخصیتی بیشتر نظریهپرداز داشت، اما استالین سواد نظری کمتری داشت و مرد سازماندهی و عمل بود. به زودی نزاع میان این دو بالا گرفت و استالین توانست تروتسکی را از تمام مناصب حذف و مجبور به تبعید کند. از این پس، استالین همه رقیبان خود را با اتهام «تروتسکیگرایی» حذف کرد. در دادگاههای نمایشی مسکو هم کلیدواژه همین «تروتسکیگرایی» بود.
در سال ۱۹۳۴ سرگئی کیروف، مردی که دست راست و ستایشگر استالین بود در شرایطی نامشخص به قتل رسید. همان روز حکمی قضایی صادر شد که اجازه میداد متهمان اقدامات تروریستی بدون تعلل محاکمه شوند و بنابراین میشد بازداشتشدگان را در روند قضایی نامعمولی بلافاصله و بدون حق تجدیدنظر اعدام کرد.
به زودی همه کسانی که در انقلاب نقش رهبری داشتند بازداشت شدند. اتهامهای آنها همواره یکسان بود: ارتباط با قدرتهای کاپیتالیستی و ارتباط با تروتسکی برای توطئهچینی. البته دلیل و مدرک خاصی برای این اتهام ارائه نمیشد، بلکه با شکنجه روحی و جسمی، متهمان به گناه نکرده خود اعتراف میکردند. در مجموع از اوت ۱۹۳۶ تا مارس ۱۹۳۸ چهار دادگاه برگزار شد، سه دادگاه نمایشی و علنی و یک دادگاه نظامی غیرعلنی. ۶۶ نفر که همه چهرههای بلندپایه سیاسی و نظامی و بانیان انقلاب اکتبر و معماران شوروی بودند محاکمه شدند، ۵۰ نفر حکم اعدام گرفتند و ۱۶ نفر به حبس در سیبری محکوم شدند.
همه مردانی که این نظام مهیب را برپا کرده بودند اعدام شدند. تنها تروتسکی مانده بود، در تبعید در مکزیک، که او نیز به زودی به دست مأمور مخفی استالین به قتل رسید. از شش مردی که لنین در وصیتنامهاش از آنها نام برده بود تنها یک نفر ماند: «استالین».
پس از مرگ استالین رفتهرفته از همه این محکومان اعاده حیثیت شد. ابتدا سه سال پس از مرگ استالین، جانشین او، خروشچف، در سال ۱۹۵۶ در مجمع عمومی حزب اعلام کرد محکومان زیر شکنجههای وحشتناک و بیرحمانه مجبور شده بودند به گناه نکرده اعتراف کنند. در سالهای پایانی حکومت شوروی کمیتهای ویژه محکومیتهای دوران استالین را بررسی کرد و نه تنها این ۶۶ نفر که بیش از یک میلیون محکوم دیگر را بیگناه اعلام کرد.
فقط برای اینکه به «طنز سیاه» تاریخ پی ببریم به این نکته دقت کنید: «بزرگترین دشمن کمونیستها در تمام تاریخ هیتلر بود و بزرگترین رهبر کمونیستها استالین بود. اما استالین بیشتر از هیتلر کمونیستکُشی کرد!»
ازدواج و فرزندان استالین
در سال ۱۹۰۶، استالین با یک خیاط جوان به نام اِکاترینا «کاتو» سوانیدزه (۱۹۰۷-۱۸۸۵ م) ازدواج کرد. این دو صاحب یک فرزند پسر به نام «یاکوف» (۱۹۴۳-۱۹۰۷ م) شدند که در دوران جنگ جهانی دوم در یکی از زندانهای آلمان درگذشت. اِکاترینا نیز تنها یک سال بعد از ازدواج با استالین به دلیل بیماری تیفوس و در حالی که فرزندش تازه به دنیا آمده بود درگذشت. در سال ۱۹۱۸ (برخی نیز میگویند در سال ۱۹۱۹) استالین با نادژدا «نادیا» آلیلویِوا (۱۹۳۲-۱۹۰۱ م)، دختر یکی از انقلابیون روسی ازدواج کرد. آنها صاحب دو فرزند شدند، یک پسر و یک دختر. نادژدا در دهه سوم زندگی خودکشی کرد.
البته استالین در خارج از روابط زناشویی خود نیز فرزندانی داشت.
مرگ استالین
استالین در سالهای پایانی عمر خود به بیماری پارانویا مبتلا شده بود و به همه چیز سو ظن داشت. در نهایت وی در ۵ مارس ۱۹۵۳ و در سن ۷۴ سالگی به دلیل عارضهی قلبی درگذشت.
جسد او مومیایی شده و تا سال ۱۹۶۱ در آرامگاه لنین در میدان سرخ شهر مسکو نگهداری میشد.
در این سال بر اساس سیاستهای استالین زدایی از کشور، جسد وی به دستور نیکیتا خروشچف (۱۹۷۱- ۱۸۹۴ م)، جانشین استالین، در نزدیکی دیوار کرملین به خاک سپرده شد.
بر اساس برخی روایات تاریخی، استالین سه یا چهار روز زودتر از این تاریخ مرده بود، اما مقامات وقت که بر سر جانشینی او اختلاف داشتند، ترجیح دادند خبر مرگ این نماد کیش شخصیتپرستی را دیرتر اعلام کنند.
۱ دیدگاه