تاریخ پر از چهرههای سرشناس است که در اعمال بیرحمانهشان، ردپای بیماریها و ناهنجاریهای جسمی و روانی مشاهده میشود. برخی از مورخان بر این باورند که این بیماریها بهنوعی باعث تحریک خشم و بدرفتاری آنها شده است. هرچند بیماری نمیتواند بهانهای برای جنایات و ظلم باشد، اما درک این جنبههای جسمی و روانی میتواند نوری تازه بر تاریکی شخصیت برخی از این افراد بیاندازد.
ولادیمیر لنین
ولادیمیر لنین، رهبر انقلاب روسیه، از عفونت سیفیلیس رنج میبرد؛ بیماریای که به گفته مورخان، پس از آشنایی با فردی در پاریس به آن مبتلا شد. او در اواخر عمر خود با مشکلات عصبی متعددی دست و پنجه نرم کرد و تشنج، توهم و بیخوابی از جمله این علائم بود. برخی معتقدند این بیماری در تندخویی و رفتار بیرحمانه او مؤثر بوده است.
ژوزف استالین
ژوزف استالین، رهبر شوروی، از سکتهها و حملات قلبی متعدد در اواخر عمر خود رنج میبرد که به تدریج باعث افزایش ترس و بدگمانی او شد. پزشک او در یادداشتهایش اشاره کرده که استالین به آترواسکلروزیس یا تصلب شرایین دچار بود؛ وضعیتی که سبب سخت شدن رگهای مغزی شده و ممکن است توانایی او در تمییز دادن دوستان از دشمنان را کاهش داده باشد.
ناپلئون بناپارت
ناپلئون بناپارت، امپراتور معروف فرانسه، پس از شکست در نبرد واترلو، به جزیره سنت هلن تبعید شد و در آنجا جان باخت. شایعاتی مبنی بر مسمومیت او با آرسنیک وجود داشت اما بررسیهای مدرن نشان میدهد که او به سرطان معده مبتلا بوده است؛ بیماریای که باعث ضعف شدید جسمانی و کاهش وزن او در آخرین سالهای زندگیاش شده بود.
مائو تسهتونگ
بنیانگذار جمهوری خلق چین، مائو تسهتونگ، از مشکلات بهداشتی و رعایت نکردن بهداشت فردی رنج میبرد. او به ندرت مسواک میزد و حمام میکرد، که منجر به بروز آبسهها و پوسیدگی دندانهایش شد. همچنین، از بیماریهای تنفسی و قلبی مزمن رنج میبرد و در سال ۱۹۷۴ به اسکلروز جانبی آمیوتروفیک (ALS) مبتلا شد که سرانجام باعث ناتوانی در تکلم و مرگ او شد.
هنری هشتم
پادشاه انگلستان، هنری هشتم، در جوانی مردی محبوب بود اما در اواخر عمر به حاکمی چاق، سلطهجو و ظالم تبدیل شد. برخی مورخان میگویند که او پس از یک حادثه در مسابقه سوارکاری به آسیب مغزی مبتلا شد و همین امر باعث شدت گرفتن خشم و سادیسم او شده است. او همچنین از زخمهای دردناک پا رنج میبرد که به روشهای دردناکی همچون داغ کردن درمان میشد.
آدولف هیتلر
درباره وضعیت جسمی آدولف هیتلر نیز نظریات مختلفی وجود دارد. گفته میشود او از سال ۱۹۳۳، همزمان با رسیدن به قدرت، به بیماری پارکینسون مبتلا شد و همین امر منجر به لرزش دستان و تغییرات رفتاری او شد. اختلالات عصبی ناشی از پارکینسون ممکن است در تصمیمات نظامی اشتباه او در طول جنگ جهانی دوم مؤثر بوده باشد.
ژولیوس سزار
ژولیوس سزار، رهبر امپراتوری روم، با مشکل نارسایی مغزی و کمخونی دست و پنجه نرم میکرد. او چندین بار در طول خدمت نظامی دچار غش و بیخوابی شد. بررسیهای جدید حاکی از این است که این مشکلات ممکن است به دلیل سکتههای متعدد بوده باشد.
ریچارد سوم
ریچارد سوم، پادشاه انگلستان، به اسکولیوز مبتلا بود؛ وضعیتی که باعث انحراف ستون فقرات او میشد. هرچند او موفق شده بود ناتوانی خود را از چشم مردم پنهان کند، این بیماری به طور قابل توجهی باعث کاهش محبوبیت و در نهایت سقوط او شد.
فرانسیسکو فرانکو
دیکتاتور اسپانیا، فرانسیسکو فرانکو، در سالهای پایانی زندگیاش از بیماری پارکینسون و زخمهای معده رنج میبرد. او با کاهش قدرت بدنی به تدریج از خشونت و سختگیریهای خود کاست و اجازه داد که اصلاحات در کشور اجرایی شود.
فردیناند مارکوس
فردیناند مارکوس، دیکتاتور فیلیپین، از لوپوس رنج میبرد که باعث شد در اوایل دهه ۱۹۸۰ به پیوند کلیه نیاز پیدا کند. این بیماری شدید باعث شد همسرش در مدیریت کشور به کمکش بیاید. در نهایت، حکومت آنها به سقوط انجامید و مارکوس در تبعید درگذشت.
چایانگ کایشک
چایانگ کایشک، رهبر سابق جمهوری چین، در سنین پیری به بیاختیاری ادرار دچار شد. برای پرهیز از شرمساری، او تا زمان خروج دیگران از جلسات، نشسته میماند. این وضعیت در میان اطرافیان او مخفی مانده بود تا سالها بعد که در کتابی افشا شد.
ایوان مخوف
ایوان چهارم، تزار روسیه معروف به ایوان مخوف، به خاطر بیرحمی و پارانویا مشهور بود. این حملات به حدی شدید بود که او حتی پسر خود را که تنها وارثش بود به قتل رساند. برخی مورخان میگویند که آرتروز شدید و داروهایی که مصرف میکرد، مانند آرسنیک و جیوه، ممکن است بر خشم و حالت روانی او افزوده باشد.
دیدگاه