امروز: پنج شنبه, ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۱۷ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۲۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 265072
۲۸۳۴
۱
۰
نسخه چاپی

افلاطون و عقلانی کردن سیاست

عقلانی کردن سیاست به مفهوم عقلانی کردن روش و تسری دادن رابطه عینی عقلانی میان وسیله و هدف بر حوزه سیاست تلقی می شود

افلاطون و عقلانی کردن سیاست

عقلانی کردن سیاست در آرای افلاطون

یکی از دیرینه ترین خواسته های همه اندیشمندان و فیلسوفان سیاسی خواست عقلانی کردن سیاست بوده است. این خواست خود متضمن دشواریها و ابهامات بسیاری بوده است؛ از همه مهمتر این که دولت عقلانی یا معقول اصلاً چیست و چه ابزارهایی برای عقلانی کردن سیاست در دست است. همچنین حوزه سیاست با توجه به ماهیت آن یعنی اهمیت قدرت و آمریت و اجبار در آن یکی از دورترین حوزه ها نسبت به علائق عقلی تلقی می شده و این فاصله خود بر فوریت و اهمیت پروردن سیاست در دامن عقل می افزوده است.

در بحث های فلسفه سیاسی عقل در مقابل زور و اجبار، هوا و هوس فردی و نیز شرع و دین به کار رفته است. در حوزه عقل بر خلاف حوزه های مقابل آن، ما برای اثبات آراء و عقاید خود دلایلی می آوزیم و دیگران به حکم منطق درونی آن دلایل، مجبور به پذیرش عقاید می شوند. در مقابل، حوزه زور و اجبار، خواهش های فردی، ایماان و احساس و جز آن بر خلاف حوزه عقل استدلالی و چند ذهنی نیست، بلکه حوزه ای تک ذهنی و تک منطقی است.

عقلانی کردن سیاست به مفهوم عقلانی کردن روش و تسری دادن رابطه عینی عقلانی میان وسیله و هدف بر حوزه سیاست تلقی می شود.

در فلسفه سیاسی غرب اندیشه ی مدینه فاضله افلاطونی، قرارداد اجتماعی لاک و روسو و مشروعیت عقلی - قانونی بوروکراسی مدرن در اندیشه وبر وجوه گوناگون عقلانی کردن دولت هستند. بنابراین عقلانی کردن دولت در فلسفه سیاسی غرب در سه معنای متفاوت مطرح شده است.

در معنای اول عقلگرایی نوعی اسانسیالیسم یا جوهرگرایی بوده است. در این نگرش جواهر اعلای عقل یا در عالم مُثُل یا در خداوند و یا در روح و ذهن انسان جستجو می شوند.

موضوع عقل همان جواهر و مُثُل است. وجود تجربی یا زندگی عینی اجتماعی در مقابل آنها نشانه ی نقص و تباهی هستند. مُثُل و جواهر که فیض بخش زندگی انسان اند کامل و نامحدود و تغییرناپذیر و کلی و عام هستند و بر زندگی انسان تقدم و اولویت دارند.

افلاطون بر آن بود که می توان از طریق تقریب نظام های سیاسی موجود به صورت معقول جامعه سیاسی، سیاست را عقلانی کرد. علیرغم تفسیرپذیری بی حد فلسفه افلاطون باید سرانجام پذیرفت که کار انسانها در این رابطه نه خلق حقیقت بلکه اجرای آن است.

جامعه عقلانی شده یا مدینه فاضله افلاطونی سرانجام  فرآیند عقلانی شدنش همچون فرایند عقلانی شدن فرد است که کمالات و فضائل جهان معقول را اجرا می کند. دولت عقلانی افلاطونی هم مانند ارگانیسم یا فردی است که میان قوای مختلف آن تعادل و هماهنگی و وحدت حاصل شده باشد.

عقل در سیاست- حسین بشیریه

  • منبع
  • حقوق نیوز

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید