امروز: شنبه, ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۱۰ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۲۰ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 274447
۷۸۹۲
۱۶
۰
نسخه چاپی

انقلاب فرانسه | عوامل مؤثر در وقوع انقلاب فرانسه | علل تاریخی انقلاب فرانسه | عصر وحشت در انقلاب فرانسه

انقلاب فرانسه، جریانی بود که کشور فرانسه را از سال ۱۷۸۹ تا ۱۷۹۹ میلادی با اتفاقات تکان‌ دهنده‌ای روبه‌رو کرد و در سال ۱۷۸۹ میلادی به اوج خود رسید. به همین دلیل است که آن را با نام «انقلاب سال ۱۷۸۹» نیز می‌شناسند

انقلاب فرانسه | عوامل مؤثر در وقوع انقلاب فرانسه | علل تاریخی انقلاب فرانسه | عصر وحشت در انقلاب فرانسه

انقلاب کبیر فرانسه، دوران تغییرات اساسی در نظام اجتماعی و سیاسی کشور فرانسه بود که با فروپاشی نظام سلطنتی و ایجاد جمهوری به پایان رسید اما اثرات آن بر دنیای امروز همچنان قابل مشاهده است.

انقلاب فرانسه

انقلاب فرانسه، جریانی بود که کشور فرانسه را از سال ۱۷۸۹ تا ۱۷۹۹ میلادی با اتفاقات تکان‌ دهنده‌ای روبه‌رو کرد و در سال ۱۷۸۹ میلادی به اوج خود رسید. به همین دلیل است که آن را با نام «انقلاب سال ۱۷۸۹» نیز می‌شناسند. نمی‌توان فقط از یک دلیل واحد به عنوان زمینه‎ی اصلی این انقلاب نام برد و در واقع عوامل مختلفی در طی سال‌ها دست به دست هم دادند تا این تغییر بزرگ را در این کشور به‌جود آورند. نظام فئودالی، سوء مدیریت مالی و... باعث شده بود مردم برای انقلاب پیش رو، آمادگی بیشتری داشته باشند.

انقلاب فرانسه اعتراضی به قدرت مطلق پادشاه و امتیازات نجیب‌زادگان بود و بر برابری و آزادی تأکید داشت که در نهایت با خشونت و قتل عام و بعد از آن، با جنگ‌های ناپلئونی و روی کار آمدن دوباره‌ی سلطنت همراه شد.

انقلاب فرانسه زاییده شورش توده مردم ناشی از مشکلات، نابرابری ها، فشار ها، ظلم و ستم و استبداد حکومت سلطنتی و اشراف بود. در فرانسه آن روز هم مثل دیگر کشورهای اروپای غربی مشکلاتی وجود داشت و انقلاب فرانسه مجموعه حوادثی است که بعد از بیداری مردم به دنبال رنسانس تا اوایل قرن نوزدهم ادامه داشت و تحول بزرگی در ساختار اجتماعی، سیاسی، تاریخی فرانسه و اروپای آن روز به وجود آورد. انقلاب فرانسه اولین جنبش مردمی اروپا بود که به فروپاشی حکومت ۱۵۰۰ ساله خاندان سلطنتی فرانسه( از کلویس اول ۴۵۱ میلادی تا لویی شانزده ۱۷۹۲ ) انجامید و پایه های حکومت های سلطنتی اروپایی را لرزاند. انقلاب با شروع کار «مجلس طبقاتی عامه» مرکب از نمایندگان اشراف، کلیسا و توده مردم آغاز شد.

انقلاب فرانسه | عوامل مؤثر در وقوع انقلاب فرانسه | علل تاریخی انقلاب فرانسه | عصر وحشت در انقلاب فرانسه

عوامل مؤثر در وقوع انقلاب فرانسه

تاریخدان‌ها درمورد دلایل اقتصادی و سیاسی مؤثر در وقوع انقلاب فرانسه با یکدیگر اختلاف نظر دارند؛ اما در مجموع می‌توان گفت که زمینه‌های زیر در این موضوع نقش داشته‌اند:

- کشور بعد از جنگ‌های قرن ۱۸ میلادی و قرض‌های فوق‌العاده سنگین ناشی از آن به همراه سوء مدیریت و شکست‌های ارتش پادشاه، وضعیت بدتری پیدا کرده بود.
- وضعیت اقتصادی نامناسب و قرض‌های بسیار زیاد نیز به وخیم شدن اوضاع کمک می‌کرد.
- علی‌رغم فشار اقتصادی وارده بر عموم مردم، طبقه‌ی اشراف، به خصوص لویی شانزدهم و ماری آنتوانت در ورسای ولخرجی می‌کردند.
- بالا بودن نرخ بیکاری و افزایش قیمت نان باعث شد تا بیشتر هزینه‌ها صرف غذا شود و فرصتی برای هزینه کردن در سایر بخش‌های اقتصادی نباشد.
- قحطی و سوءتغذیه، احتمال ابتلا به بیماری‌های مختلف و مرگ را افزایش داده بود.
- تنفر از سلطنت مطلق پادشاه
- نارضایتی روستاییان و کارگران از نظام ارباب‌منشی
- خشم مردم از امتیازات روحانیون (آن‌ها خواهان آزادی در دین بودند.)
- متمایل بودن مردم به سمت آزادی و جمهوری‌خواهی
- نفرت از پادشاه به دلیل اخراج سیاستمدارانی همچون ژاک نکر (Jacques Necker) که برای حق مردم می‌جنگید
- در نهایت، ناتوانی لویی شانزدهم و مشاورانش در مقابله با مشکلات نام برده شده

علل تاریخی انقلاب فرانسه

یکی از مشکلات اساسی جامعه فرانسه قبل از انقلاب مشکلات اقتصادی بود. طبقه کشاورز و صنعتگر زحمت می کشید، تولید می کرد و اشراف و کلیسا از دسترنج آنها بهره می بردند و در رفاه بودند. در فرانسه در شروع هزاره دوم میلادی سه طبقه اجتماعی وجود داشت: فئودال ها، کشیش ها و کشاورزان که از نابرابری مطلق برخوردار بودند. تعداد زیادی از شهرنشینان در اواخر قرن هفده و اوایل قرن هجده میلادی به خاطر گسترش صنعت و تسلط بر کشورهای مستعمره به دنبال تجارت صاحب مال و ثروت فراوانی شدند و طبقه بورژوای شهری را به وجود آوردند که با اشراف برابری می کرد. در همین زمان طبقه کشاورز که مجبور به پرداخت یک دهم درآمد خود به کلیسا و کار بی اجر و مزد برای ارباب بود، به زحمت می توانست زندگی خود را اداره کند.

مردم فرانسه خسته و عاصی از سلطنت استبدادی، خواهان سلطنت مشروطه پارلمانی، تقلیل قدرت شاه و شرکت در اداره امور کشور شدند.

 لویی شانزده، به دنبال ناآرامی ها و شورش توده مردم در اداره حکومت، در سال ۱۷۸۹ دستور «مجلس طبقاتی عامه» متشکل از ۲۹۱ نماینده کلیسا، ۲۷۰ نماینده اشراف و ۵۸۴ نماینده طبقه سوم را صادر کرد. در شروع کار اشراف و کشیش ها حاضر به همکاری با طبقه سوم جامعه نبودند. نمایندگان طبقه سوم نام «مجلس عوام» را برای خود انتخاب کردند و خواستار برابری با دو طبقه دیگر اشراف و کشیش ها شدند که برای خود مجلس خاصی تشکیل دادند. در همین زمان کشیش سیس از آنها خواست به مجلس عوام بپیوندند که به «مجلس نمایندگان ملت فرانسه» تغییر نام داد و بعدا به نام«مجلس ملی» فرانسه مشهور شد.

 بسیاری از مردم حمله به قلعه باستیل را شروعی برای انقلاب فرانسه می‌دانند و امروزه جشن روز باستیل را به عنوان یکی از تعطیلات ملی در فرانسه جشن می‌گیرند. این جریان انقلابی به حومه‌ی شهر نیز انتقال پیدا کرد و روستاییانی که سال‌ها استثمار شده بودند، قیام کرده و خانه‌ی ارباب‌ها و مأموران جمع‌آوری مالیات را به آتش کشیدند. این شورش‌ها به خروج نجیب‌زادگان از کشور سرعت بخشید و مجمع ملی را مصمم کرد تا در سال ۱۷۸۹ میلادی و برای همیشه به نظام فئودالی پایان دهد.

توده مردم بعد از تسخیر قلعه باستیل، سمبل استبداد و خودکامگی شاه، متوجه قدرت خود شد. شاه که از قدرت توده مردم می ترسید دستور داد تا محل برگزاری جلسات مجلس را به روی نمایندگان بستند، ولی نمایندگان توده مردم به سرپرستی میرابو در سالن کلیسای سنت لویی در ورسای جمع شده و قسم خوردند تا برای فرانسه قانون اساسی وضع نکنند دست از فعالیت بر ندارند. «سوگند آزادیخواهان فرانسه» در ۹ ژوئیه ۱۷۸۹ به ایجاد «مجلس ملی قانون اساسی» منتهی شد.

در این مجلس ۱۲۰۰ نماینده با گرایش های سلطنت طلب، طرفدار قانون اساسی و میهن پرستان رادیکال وجود داشت که اکثریت در اختیار طرفداران قانون اساسی بود. نمایندگان مجلس ملی قانون اساسی بیانیه حقوق بشر و شهروند و اصول کلی قانون اساسی را به نحوی تدوین کردند که به تفکیک قوا، حاکمیت ملی و تقلیل قدرت شاه انجامید و لویی شانزده را مجبور کردند تا در برابر مجلس پاسخگو باشد. کشور فرانسه به خاطر تمرکززدایی به ۸۳ استان تقسیم شد، همه مردم در برابر قانون و پرداخت مالیات یکسان شدند، تمام القاب اشرافی حذف شد، املاک کلیسا ملی اعلام شد، مالیات بین ولایات و استان ها ملغی شد، ازدواج قانونی اجباری و مسائل مربوط به احوال شخصیه به شهرداری ها محول شد، طلاق مورد توجه قرار گرفت و حق وراثت به اولاد بزرگ تر از بین رفت و تمام فرزندان در گرفتن ارثیه با هم برابر شدند. اولین متن قانون اساسی در سپتامبر ۱۷۹۱ به تصویب رسید و حکومت استبدادی فرانسه به حکومت مشروطه سلطنتی تغییر نام داد و شاه تمام قدرت های خود من جمله حق وتو را از دست داد.

لویی شانزدهم به همراه ملکه ماری آنتوانت تصمیم گرفتند از شهر پاریس فرار کنند تا آزادی عمل و امنیت بیشتری داشته باشند. بنابراین خانواده‌ی سلطنتی در ۲۰ ژوئن سال ۱۷۹۱ میلادی، لباس خدمتکاران را به تن کرده و در مقابل، خدمتکاران آن‌ها همچون اشراف‌زادگان لباس پوشیدند و به این روش توانستند از کاخ تویلری فرار کنند که امروزه می‌توانید از بقایای این کاخ در باغ تویلری دیدن کنید. یک روز بعد، پادشاه در نزدیکی ورنس (Varennes) شناسایی و دستگیر شد و او را به همراه خانواده‌اش به پاریس بازگرداندند. لویی شانزدهم در سال 1792 اعدام شد.

وقتی لویی شانزدهم کنار جلادش ایستاده بود خطاب به مردم گفت: «مردم! من بی‏گناه هستم» ولی آنتوانت هیچ نگفت و قبل از اینکه سرش را از سوراخ گیوتین عبور بدهند چشمانش را متوجه آسمان کرد. وقتی سر آنتوانت از پیکر جدا شد و از رگ‏ های بریده خون فواره زد، فریادی از جمعیت برخاست و بانگ زدند: «پاینده‌باد جمهوری.»

انقلاب فرانسه | عوامل مؤثر در وقوع انقلاب فرانسه | علل تاریخی انقلاب فرانسه | عصر وحشت در انقلاب فرانسه

عصر وحشت در انقلاب فرانسه

بعد از اعدام پادشاه، جنگ با قدرت‌های اروپایی مختلف از جمله اسپانیا، هلند و بریتانیا و به وجود آمدن چند دستگی در کنوانسیون ملی باعث شد تا انقلاب فرانسه به خشونت آمیزترین مرحله‌ی خود وارد شود. ژاکوبن‌ها، کنترل کنواسیون ملی را از جمهوری خواهان میانه‌رو یعنی ژیروندن‌ها گرفتند و اقدامات افراطی متعددی از جمله ایجاد تقویمی جدید و ریشه‌کن کردن مسیحیت را به نام خود ثبت کردند. آن‌ها دوره‌ی ۱۰ ماهه‌ای به نام «عصر وحشت» را در کشور به وجود آوردند و هر فردی که مشکوک به دشمنی با انقلاب می‌شد را با گیوتین اعدام می‌کردند. بیش از ۱۷،۰۰۰ نفر در دادگاه محاکمه و اعدام شدند و تعداد نامشخصی نیز در زندان جان باختند یا بدون محاکمه در دادگاه، حکمشان اجرا شد. بیشتر این مرگ‌ها به دستور ماکسیمیلیان روبسپیر انجام می‌شد و اعدام خود او در سال ۱۷۹۴ را شروع دوره‌ی ترمیدور (Thermidorian Reaction) می‌دانند. در نتیجه از شدت خشونت‌ها کاسته شد و در واقع این دوره، اعتراض مردم فرانسه به زیاده‌روی‌های دوران وحشت را در برمی‌گرفت.

اعلامیه حقوق بشر و شهروند

مجمع ملی، اظهارنامه‌ای از قوانین دموکراتیک تحت عنوان «اعلامیه حقوق بشر و شهروند» تنظیم کرد که در نظریه‌های فلسفی و سیاسی روشن‌فکرانی مانند ژان ژاک روسو ریشه داشت. این سند، گواه بر تعهد مجمع ملی بود تا رژیم سابق را با سیستمی جایگزین کند که بر پایه‌ی فرصت‌های برابر، آزادی بیان و حاکمیت مردم باشد. البته همچنان زنان و برده‌ها از این قانون مستثنا بودند. نوشتن قانون اساسی رسمی، بیشتر از آنچه که فکر می‌کردند احتیاج به برنامه‌ریزی داشت و برای مثال این سؤال مطرح می‌شد که چه کسی باید مسئول انتخاب نماینده‌ها باشد؟ یا اینکه چه میزان قدرت باید به پادشاه داده می‌شد که بعد از فرار ناموفق خود از کشور، قدرتش از قبل هم کمتر شده بود؟ در نهایت اولین قانون اساسی فرانسه در سال ۱۷۹۱ نوشته شد. طبق آن، پادشاهی مشروطه بر کشور حاکم می‌شد و پادشاه، حق وتو را در اختیار داشت و می‌توانست برای خود وزیر انتخاب کند. البته مفاد این قانون به مذاق انقلابیون تأثیرگذاری همچون «ماکسیمیلیان روبسپیر» و «ژرژ دانتون» خوش نیامد که به دنبال دولتی جمهوری‌خواه و برگزاری دادگاه لوئی ۱۶ بودند.

افراط گرایی انقلاب فرانسه

«مجمع قانون‌گذاری» که تازه ایجاد شده بود، در سال ۱۷۹۲ میلادی به اتریش و پروس اعلان جنگ کرد؛ زیرا اعتقاد داشت مهاجران فرانسوی در این کشورها در حال جمع‌آوری گروهی ضد انقلابی بودند. همچنین آن‌ها امید داشتند تا با این کار بتوانند آرمان‌های انقلاب خود را از طریق جنگ به سراسر اروپا منتقل کنند. در همین حال، گروهی از شورشیان در مرزهای داخلی فرانسه و به رهبری حزب افراطی ژاکوبن‌ها به محل اقامت پادشاه حمله و او را در سال ۱۷۹۲ دستگیر کردند. شورشیان صدها نفر از کسانی را که به ضد انقلابی بودن متهم شده بودند، قتل عام کرده و مجمع قانون‌گذاری نیز در این دوره با «کنوانسیون ملی فرانسه» جایگزین شد که فروپاشی سلطنت و برقراری انقلاب فرانسه را وعده داده بود. در نهایت لویی شانزدهم را به خاطر خیانت به کشور و جنایاتش در سال ۱۷۹۳ میلادی به مرگ با گیوتین محکوم کردند. همسر او یعنی ماری آنتوانت نیز 9 ماه بعد به سرنوشت او دچار شد.

انقلاب فرانسه | عوامل مؤثر در وقوع انقلاب فرانسه | علل تاریخی انقلاب فرانسه | عصر وحشت در انقلاب فرانسه

پایان انقلاب فرانسه: روی کار آمدن ناپلئون

در سال ۱۷۹۵ میلادی، بیشتر اعضای کنوانسیون ملی را ژیروندن‌ها تشکیل می‌دادند که از عصر وحشت، جان سالم به‌در برده بودند و قانون جدیدی را وضع کردند که اولین سیستم قانون‌گذاری دو مجلسیِ فرانسه را به وجود آورد. در این دوره، قدرت اجرایی را ۵ عضو دیرکتوار (Directoire) به‌دست داشتند که به وسیله‌ی نمایندگان مجلس انتخاب می‌شدند. ژاکوبن‌ها و سلطنت خواهان به این قانون جدید اعتراض کردند اما ارتش به رهبری ژنرال جوان و موفق خود، یعنی ناپلئون بناپارت، به سرعت اعتراض آن‌ها را در نطفه خفه کرد. اعضای دیرکتوار بعد از مدتی با بحران‌های مالی، نارضایتی مردم و بیشتر از همه، فساد سیاسی روبه‌رو شدند و در اواخر سال ۱۷۹۰ میلادی برای حفظ قدرت خود تقریباً به‌طور کامل به ارتش وابسته بودند. در سال ۱۷۹۹ و با شدت گرفتن نارضایتی‌ها، ناپلئون کودتایی ترتیب داد و رژیم دیرکتوار را سرنگون کرد و خود را اولین کنسول کشور فرانسه نامید. این اقدام، پایان انقلاب فرانسه و آغاز عصر ناپلئون به‌حساب می‌آید که فرانسه توانست در این دوران، بیشتر بخش‌های اروپا را تحت سلطه‌ی خود دربیاورد.

  • منبع
  • ایوار
  • اعتماد

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید