مقدمه
مـطالعات مـوجود نشان میدهد که رشد و گسترش تکنولوژیهای ارتباطی عامل عمدهای در شکلگیری تجدد و فرایند جهانی شدن و به دنبال آن هویت فردی و اجتماعی بـوده اسـت. در بـین پژوهشگران کلاسیک،مارشال مکلوهان برای نخستین بار، بر نقش رسـانههای نوین ارتباطی در فشردگی زمان و مکان و شکلگیری یک دهکده جهانی تاکید نمود. به اعتقاد وی،وجه ممیزهی دورههای تاریخی در هرجامعه،وسـایل پیـامرسانی آنـها است، که خود تعیینکنندهی الگوهای فرهنگی و قدرت سیاسی میباشد. نقش اسـاسی وتـعیینکنندهی فنآوریهای ارتباطی در فشردگی زمان و مکان، باعث شده است تا برخی از صاحبنظران همچون، «گیدنز» و «هاروی» اساسا جهانی شـدن را تـجربهی متفاوتی از زمـان و فضا بدانند که عمدتا از طریق تحلیل بردن فضا-مکان و تبدیل جهان به حـوزهای واحـد، ایـجاد میگردد. به اعتقاد گیدنز، فرایند فشردگی زمان و فضاعامل عمدهای در فرایند جهانی شدن و کنش از دور یـا بـا فـاصله میباشد که در نتیجهی نوسازی و بر هم خوردن نظم و نسبت سنتی مکان، فضا و زمان به وجـود آمـده است. کاهش اهمیت مکان و زمان در روابط اجتماعی و فضامند شدن مناسبات اجتماعی، عـملا امـکان کـنش و برقراری ارتباط در سطحی فراتر از مکان و جغرافیایی خاص را فراهم ساخته است و منجر به پیدایش آگـاهی از جـهان به مثابهی یک کل گردیده است؛ امری که نیاز به تعریف بسیاری از مفاهیم مـختلف فـردی وجـمعی را بر اساس یک مقیاس جهانی ضروری میسازد. در این میان هویت نیز،به عنوان مجموعهای از هـمسانیها و تـمایزات که به موجود انسانی ویژگی منحصربهفردی میدهد، با چالشی جدی مواجه شده اسـت. چـنین امـری، عمدتا به دلیل نقش تعیینکنندهی زمان و مکان در امر هویتسازی و تداوم آن، و همچنین رشد فرایند بازاندیشی در جامعهی مـعاصر مـیباشد، کـه در جریان جهانی شدن ارتباطات، در معرض دگرگونی قرار گرفته است. با توجه به ایـن مـقدمه، از آن جا که فنآوریهای نوین ارتباطی به ویژه اینترنت نقش قابل ملاحظهای را در تشدید فرایند جهانی شدن داشتهاند، ما در این نوشتار تلاش خواهیم کرد تا عمدهترین تأثیرات بالقوه و بالفعل اینترنت را درامر تکوین و بازسازی هویت مورد بحث قرار دهیم.
نـخست آن که اینترنت از طریق چه سازوکارهایی بر هویت فردی و اجتماعی تأثیر میگذارد؟ از سوی دیگر، با توجه به اهمیت وبلاگها به عنوان یکی از حوزههای مجازی، روند شکلگیری هویت در این قلمرو چهگونه میباشد؟ و وبلاگها در عمل تا چه مـیزان قـادرند زمینه را برای دستیابی به وضعیت آرمانی مکالمه و مفاهمه و اجماع فراهم آورند؟ اینترنت وقابلیتهای آن، عملا چه تأثیری بر شکلگیری اجتماعات مجازی ایفا میکند و این امر را بیشتر از طـریق چـه سازوکارهایی اعمال میکند؟ در نهایت، اینترنت بـا تـوجه به وضعیت ایران، چه تأثیری را بر روند هویتیابی فردی و اجتماعی به همراه داشته و دراین رابطه چه چالشها و فرصتهایی را ایجاد خواهد نمود؟
چارچوب مفهومی رهیافتهای نظری جامعهشناسی دربـارهی ایـنترنت و اجتماع
تأثیر تحولات تـکنولوژیک و فـنآوریهای ارتباطی بر ساختارهای اجتماعی و فرهنگی جامعه، موضوعی است که بسیاری از صاحبنظران به بررسی آن پرداختهاند. به اعتقاد کاستلز؛ از آن جا که انتقال و جریان فرهنگ از طریق ارتباطات صورت میگیرد، حوزهی فرهنگ که نظامهایی از عـقاید و رفـتارها را شامل میشود و ساختهی تاریخ میباشد، با ظهور تکنولوژی جدید دستخوش دگرگونیهای بنیادین میگردند. کاستلز بر نقش و جایگاه اینترنت به عنوان زیرساخت اساسی جامعهی اطلاعاتی تأکید میکند که ضمن بهکارگیری و اعمال قـدرت در عـصرجهانی شدن، پویـاییها و پیچیدگیهای آن را افزایش میدهد و منجر به پیدایش جامعهای شبکهای میگردد. شاید مهمترین بحث کاستلز را در این رابطه، بتوان ارتباط بین شـبکه و خود دانست که در نهایت در شکلگیری هویت، نقش بهسزایی دارد. این اهـمیت و تـوانایی ایـنترنت در تغییر و تحولات اجتماعی را اساسا باید در ماهیت این فنآوری چندرسانهای و ویژگیهای منحصربهفرد آن مورد ارزیابی قرار داد. ویژگیهایی چون: تمرکززدایی، تنوع بـیشمار مـطالب واطلاعات، مجازی بودن، کاهش اهمیت زمان و مکان، جهانی و تعاملی بودن این رسانه و همچنین امـکان دسترسی آسـان، سـریع و ارزان به اطلاعات، از جمله دلایل تفوق و تمایز این رسانه نسبت به رسانههای ارتباط جمعی میباشد. بـه دلیل اهمیت این موضوع، دیـدگاههای مـتفاوتی نـسبت به جنبههای مختلف این رسانه در مطالعات جامعهشناسی به وجود آمده است.
بـر اسـاس رویکرد دورکیمی، به طور کلی، رسانههای تعاملی و دوسویه، نظیر تلفن، همبستگیهای ارگانیک را در جامعه افزایش میدهد. در حالی کـه رسـانههای یـک سویه، عملا منجر به بازنماییهای جمعی میگردد. در این رویکرد تأثیر تغییرات فنی بـر ارتـباطات و روابـط بین فردی و گروهی و همچنینپیآمدهای آن بر ایجاد پیوستگی و انسجام و متقابلا بر تفرق و چندپارگی جامعه مـوردبررسی قـرار مـیگیرد. یکی از مباحثی که در این رویکرد مورد توجه قرار میگیرد، ارتباط بین رسـانهها و سـرمایهی اجتماعی میباشد. در این رابطه، مطالعات گیبسون نشان میدهد که اینترنت و کاربرد آن تأثیر مـستقیمی بـرسرمایهی اجـتماعی دارد. در حقیقت، اینترنت میتواند از طریق افزایش و برقراری ارتباطات دوسویه، ایجادکنندهی نوعی سرمایهی اجتماعی بـاشد. مـطالعات نشان میدهد که ارتباطات آنلاین نقش مهمی در سازمان دادن و ایجاد پیوندهای اجتماعی در بین گروههای مـختلف دارد. ایـن در نـهایت میتواند به افزایش تعهد مدنی، اعتماد ومشارکت اجتماعی بیشتری منجر شود و مبنای مناسبی در جهت تـحول و انـتقالجامعهی مبتنی بر گروه به جامعهی مبتنی بر شبکه قرار گیرد. از سوی دیـگر، ایـنترنت مزایا و مـنافع بسیاری را برای افراد و گروهها با هویتهای غیر متعارف دارد. در حقیقت، افزایش ارتباطات متقابل و آنلاین، زمینه را بـرای شـکلگیری و ظـهور انواع اجتماعات مجازی و به تبع آن هویتهای گوناگون،حول محورهای مختلف فراهم میسازد.
در مقابل این رویکرد، رهیافتهای مارکسیستی، بر استثمار رسانهها و نقش آنهادر افزایش کنترل و نظارت در جامعه توجه دارنـد. در ایـن رویکرد همچنین بر دسترسی نابرابر رسانهها و تقسیم دیجیتالی بین اعضای یک جامعه و در سـطحی گـستردهتر بین جوامع در حال توسعه و توسعهیافته تأکید میشود. عـلاوه بـر دسـترسی نابرابر به رسانهها، برخورداری نابرابر از مهارتهای لازم جـهت اسـتفادهی بهینه و مناسب از این فنآوری، یکی از مواردی است که این نابرابری را حتی در صورت دسـتیابی فـیزیکی به این رسانهها تشدید میکند. بـنابراین، ایـنترنت تنها زمـانی مـیتواند مـفید واقع گردد که نابرابریهای موجود در جامعه در جهت دسترسی مـؤثر بـه آن کاهش یابد.
در نـهایت، در رویکرد وبری، تأکید عمدهای بر تأثیر رسانهها در رشد و پیشرفت عقلانیت و جامعهی مدرن از طریق کاهش محدودیتهای زمان و مکان،و پخش پیامدر سطحی وسیع میگردد. دانیل لرنر در کـتاب «گـذار از جامعه سنتی» به بـررسی تـأثیر رسانهها بر سنت و فرایند نوسازی در خاورمیانه میپردازد. به اعتقاد وی، رسانههای ارتباطی ضمن افزایش انعطافپذیری افراد، قابلیت انطباق آنها را با موقعیتهای جدیدممکن میسازد. علاوه بر این، رسانهها از طریق کاهش تقید افراد بـه سـنتها و امکان تجربه و گزینش آزادانهی شیوههای زندگی، میتوانند عامل عمدهای در زوال سنت وانتقال جامعه از کنش و اقتدار سنتی به کنش و اقتدار عقلانی بوده و باعث بسط وگسترش جامعهی مدنی، دموکراسی و حوزهی عمومی گردند. یـکی از مـباحثی که در قـالب این رهیافت مورد بررسی قرار میگیرد، تأثیر حوزهی مجازی و وبلاگها در تحقق حوزه عمومی و«وضعیت آرمانی مکالمه»میباشد.
ایـنترنت و هویت
پژوهشهای اخیر در حوزهی رسانههای ارتباطی، توجه ویژهای را به اینترنت و قـابلیتهای آن در زمـینهی سـاخت هویت و فرایند هویتیابی افراد و گروههای اجتماعی و سیاسی معطوف کرده است. از اوایل دههی 1990.م تأکید خاصی از سوی پژوهشگران به ایـنترنت بـه عنوان فضایی برای برسازی هویت گردیده است. بسیاری از این مباحث نـاظر بـر کـنش متقابل افراد در فضاهای مجازی و مباحث آنلاین در چترومها، وبلاگها و گروههای خبری و...است. به طور کلی، انـقلاب نوین اطلاعات، با پایان دادن به ارتباطات جمعی یکطرفه، رابطهی مخاطبان با رسانههای ارتباطی را دستخوش تـحولی اساسی نموده است. مـاهیت دوسـویه و تعاملی اینترنت باعث شده است که هرفردی در هرلحظه هم دریافتکننده و هم ارسالکنندهی پیام باشد، به نحوی که اساسا تمایز بین تولیدکننده و مصرفکنندهی اطلاعات به نحو فزایندهای دشوار می گردد. این ویژگیها موجب شده است که برخی از صاحبنظران، اینترنت و قابلیتهای موجود در آن را زمینهساز ورود اجـتماع انـسانی بـه تمدن و هویتی نوین بدانند؛ دورانی که از آن تحت عناوین گوناگونی نظیر مدرنیته بازاندیشانه، جـامعهی پسـامدرن و جـامعهی اطلاعاتی یادشده است. در این رابطه، داگلاس کلنر در شرح روند هویتیابی جوامع به سهمرحلهی اسـاسی(هـویت پیـشامدرن، مدرن و پسامدرن)اشاره میکند. کلنر در کتاب «فرهنگ رسانه» بر این باور است کـه هـویت پسامدرن و ویژگیهای عمدهی آن نظیر بیثباتی، سیالیت و درهمآمیختگی را به میزان زیادی باید ناشی از نـفوذ بیثباتکنندهی فـرهنگ رسـانهها (تبلیغات-مد و مصرف) دانست که پیوسته در حال تضعیف و بیثبات کردن هویتها هستند. در اینباره، جـان بـودریار و فردریک جیمسون نشان میدهند که چهگونه خویشتنهایی را که مدرنیسم به سختی به دستاورده بـود، بـه دلیـل مصرفگرایی و فرهنگ تودهای از بین میرود.
مارک پاستر نیز درکتاب «عصر دوم رسانهها»، ارتباطات مبتنی بـر رسـانههای الکترونیکی را عامل عمدهای در شکلگیری ذهنیت و هویت متکثر و ناپایدار میداند که ضمن ایـجاد تـردید نـسبت به یقینهای گذشته، امکان شکلگیری هویتهای چندپاره و ناپایدار تقویت میگردد. تمرکززدایی و امکان برقراری یک ارتـباط کـمتر سـانسورشده و دوسویه و همچنین گمنامی فرد در فضاهای مجازی اینترنت، امکان شکلگیری نوع ویژهای از حوزهی عـمومی را فـراهم میسازد که در آن افراد عملا قادر خواهند بود تا بسیاری از مفاهیم مسلم در حوزههای مختلف زندگی را به چالش گـرفته و آن را بـه موضوعی جهت بحث و بازاندیشی عمومی قرار دهند. ویژگی بازاندیشانهی اینترنت برخی از صاحبنظران نظیر بـک و گـیدنز را معتقد ساخته است که اینترنت نه امـری تصادفی؛ بـلکه نـاشی از رشد و توسعهی نهادی مدرنیته متأخر یا آنچه کـه آنها مدرنیته بازاندیشانه خواندهاند، بدانند.
بخش عمدهای از مباحث وبلاگها و فضاهای مجازی، چیزی است کـه گـیدنز از آن تحت عنوان سیاستهای زندگی یـاد مـیکند. بـه اعـتقاد وی: سـیاست زندگی مستلزم سطح معینی از رهایی اسـت کـه فرد بتواند از ثبات و تغییرناپذیری آزاد شود و فارغ از سلطهی سلسلهمراتبی، گزینش آزادانهی شیوهی زندگی دست زند و زمانی را صرف بازاندیشی خویشتن نماید. اینترنت ایـن امـکان را فراهم میسازد تا افراد بـا تـجربیاتی مواجه شوند که به طور معمول از چرخهی نظم زندگی روزمره حذف شدهاند. اینترنت همچنین به افراد امکان میدهد که در شیوههای زندگی خود دگرگونی ایجاد کنند و بـا تـبادل تجربیات و به چالش کـشیدن بـسیاری از مفاهیم و تعابیر زندگی و بازپرسی متقابل، به تجربههای جدیدی دست یابند. در این رابطه، ضمن مکانزدایی از روابط اجتماعی، افقهای فرهنگی ما را به روی آداب ورسوم و روشهای گوناگون زندگی باز نموده و درک جدیدی از جهان، به عـنوان یـکبافت اجتماعی فرهنگی و اخلاقی معنادار ایجاد میکند. از اینرو شاید بتوان مهمترین ویژگی این عصر را همان گونه که هاروی اشاره میکند: چندپارگی، تکثر و عدم تعین سیاستهای هویتی دانست که پیآمد آن را مـیتوان درجـابهجایی و تمرکززدایی و تـجزیه و تضعیف منابع جمعی هویت نظیر طبقه، اجتماع وکاهش وفاداریها و پیوندهای سیاسی مشاهده نمود.
بیشتر بخوانید:
حق مؤلف در فضای سایبر در حقوق ملی و اسناد بین المللی
منبع: اینترنت و هویت - عباس گرگی- مطالعات ملی - شماره 25 - 1385
دیدگاه