امروز: پنج شنبه, ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۱۷ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۲۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 274569
۱۷۱۸
۱
۰
نسخه چاپی
جنگ سرد Cold War

جنگ سرد | تعاریف،منشا پیدایش و نحوه ی آغاز و پایان جنگ سرد

جنگ سرد نوعی درگیری میان ملت‌هاست که موجب فعالیت نظامی مستقیم نمی‌شود اما در درجه نخست فعالیت‌های اقتصادی و سیاسی، تبلیغاتی، اعمال جاسوسی یا جنگ نیابتی را به همراه دارد که توسط جایگزین‌ها یا نایب‌هایی انجام می‌شود.

جنگ سرد

جنگ سرد اولین بار و در سال ۱۹۴۵ در نوشته‌ای از جرج اورول به نام «شما و بمب اتمی» وارد ادبیات سیاسی دنیا شد.

جنگ سرد

جنگ سرد اصطلاحی است که به دوره‌ای از رقابت، تنش، و کشمکش‌های سیاسی و ژئوپلیتیکی بین بلوک شرق (اتحاد جماهیر شوروی و دولت‌های اقماری‌اش) و بلوک غرب (ایالات متحده و متحدان ناتو) بعد از جنگ جهانی دوم گفته می‌شود. مورخان در تاریخ شروع و پایان جنگ سرد کاملاً موافق یکدیگر نیستند، اما در دورهٔ زمانی بین سال‌های ۱۹۴۷ دکترین ترومن (یک سیاست خارجی ایالات متحده که متعهد می‌شد به کشورهایی که در خطر سلطهٔ شوروی بودند کمک کند) تا سال ۱۹۹۱ فروپاشی شوروی نظر مشترک دارند.

در طول این دوره رقابت میان این دو ابرقدرت در عرصه‌های گوناگون مانند اتحاد نظامی، ایدئولوژی، روانشناسی،جاسوسی، ورزش، تجهیزات نظامی، صنعت و توسعه فناوری ادامه داشت. این رقابت‌ها پیامدهایی مانند مسابقات فضایی، پرداخت هزینه‌های گزاف دفاعی، مسابقات جنگ‌افزار هسته‌ای و تعدادی جنگ‌های غیرمستقیم به دنبال داشت.

گرچه در طول جنگ سرد هرگز درگیری نظامی مستقیمی میان نیروهای ایالات متحده و شوروی به وجود نیامد، اما گسترش قدرت نظامی، کشمکش‌های سیاسی منجربه جنگ‌های نیابتی و درگیری‌های مهم بین کشورهای پیرو و هم‌پیمانان این ابرقدرت‌ها شد. هر چند ایالات متحده و شوروی در طول جنگ جهانی دوم و در مقابل آلمان نازی متحد بودند، اما حتی پیش از پایان جنگ نیز بر سر چگونگی دوباره‌سازی جهان پس از جنگ با هم اختلاف داشتند.

مقامات آمریکا از مدت‌ها قبل نگران کمونیسم شوروی و ژوزف استالین، رهبر روسیه و حاکم مستبد این کشور، بودند. سران روس‌ نیز از آمریکا به خاطر نپذیرفتن اتحاد جماهیر شوروی به‌عنوان یک عضو مشروع جامعه‌ی بین‌الملل و همچنین تأخیر در ورود به جنگ جهانی دوم و کشته شدن میلیون‌ها روس خشمگین بودند. پس از پایان جنگ جهانی دوم، این نارضایتی‌ها در قالب حسی دوطرفه از بی‌اعتمادی و دشمنی سر باز کرد.

توسعه‌طلبی شوروی پس از جنگ در اروپای شرقی، ترس آمریکا از نقشه‌ی روسیه برای کنترل دنیا را بیشتر کرد. در این میان، شوروی نیز از موضوعی که از نگاه آن‌ها برخورد مداخله‌جویانه، جنگ‌طلبانه و قدرتمندانه‌ی مقامات آمریکایی در قبال روابط بین‌المللی بود، بیزاری جست. در چنین فضای متشنجی، هیچ‌کدام از طرفین مقصر کامل جنگ سرد نبودند؛ درواقع، برخی تاریخ‌نگاران مدعی هستند که وقوع جنگ سرد اجتناب‌ناپذیر بود.

آغاز جنگ سرد

پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال، ۱۹۴۵ تنش بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی از سرگرفته شد. این تنش در سال ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۷ افزایش یافت. در این باره مورخین نظرات متفاوتی دارند، اما به عقیده همه آن‌ها سال آغاز جنگ سرد ۱۹۴۷ بوده است.

رقابت پنهانی که در طول جنگ میان متفقین برای کسب امتیازات بیشتر وجود داشت پس از جنگ علنی شد. موفقیت روس‌ها در بلعیدن اروپای شرقی استالین را بر آن داشت تا با این سیاست (ایجاد کشور‌های اقماری و مناطق نفوذ در اطراف شوروی) را ادامه دهد لذا از اروپای شرقی متوجه کشور‌های ایران، کره، چین، یونان و ترکیه شد و در سال ۱۹۴۷ م. کمینفرم (دفتر سیاسی احزاب کمونیست) را بوجود آورد که شعاع عمل آن علاوه بر اروپای شرقی شامل احزاب کمونیست اروپای غربی نیز می‌شد. بدین ترتیب جهان غیر کمونیست در معرض یک تهاجم جدی قرار گرفت.

در مقابل، جهان غیر کمونیست بر رهبری آمریکا سیاستی را در پیش گرفت که موسوم به (دکترین ترومن) شده است. در سال ۱۹۴۷ م. ترومن اعلام کرد که: ایالات متحده حاضر است به کشور‌هایی که مایل باشند، کمک‌های فنی، افتصادی لازم برای جلوگیری از تسلط کمونیسم را اعطاء کند. این دکترین به سیاست سد نفوذ معروف شده است. این سیاست در کشور‌های چندی از جمله ایران، ترکیه و یونان به اجرا گذاشته شد.

در مورد تاریخ پایان عده‌ای آن را هم زمان با سقوط دیوار برلین در ۱۱ نوامبر ۱۹۸۹ و عده‌ای آن را هم زمان با تاریخ تجزیه اتحاد جماهیر شوروی در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱ می‌دانند.

مورخینی که به تاریخ شوروی می‌پردازند، دو رویکرد دارند: یک رویکرد به اهمیت ایدئولوژی کمونیستی و دیگری بر اهداف تاریخی روسیه به ویژه سلطه بر اروپای شرقی، دسترسی به بنادر متصل به آب‌های گرم و دفاع از مسیحیان ارتدکس و مردم اروپای شرقی و مرکزی تاکید دارد. ریشه‌های برخورد‌های ایدئولوژیکی را می‌توان در به قدرت رسیدن لنین در روسیه (انقلاب روسیه در اکتبر ۱۹۱۷) مشاهده کرد. والترلافبر برعلایق تاریخی روسیه تاکید می‌کند که به سال‌های حکومت تزار‌ها و رقابت ایالات متحده و روسیه باز می‌گردد. از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۹ ایالات متحده و شوروی با هم اختلاف نداشتند، اما رابطه آن‌ها دوستانه هم نبود.

پس از آغاز دشمنی شوروی و آلمان در سال ۱۹۴۱، روزولت شخصا متعهد شد که به شوروی کمک کند (کنگره هرگز به هیچ گونه اتحادی رای نداد). همکاری این دو کشور در زمان جنگ هرگز دوستانه نبود. مثلاً استالین از اینکه پایگاه‌های شوروی سابق را در اختیار نیرو‌های ایالات متحده قرار دهد، خودداری می‌کرد. در فوریه ۱۹۴۵ در کنفرانس یالتا این همکاری به شدت با تنش مواجه شد، چرا که معلوم شد که استالین می‌خواهد کمونیسم را در اروپای شرقی (در گسترش آن موفق بود) و سپس شاید در فرانسه و ایتالیا گسترش دهد.

در سال ۱۹۴۵ ایگور گوزنکو که به عنوان یک کارمند رده پایین در سفارت شوروی در کانادا واقع در شهر اتاوا کار می‌کرد، با ارائه ۱۰۹ سند که نشان دهنده فعالیت جاسوسی شوروی در کانادا، بریتانیا و ایالات متحده بود، تقاضای پناهندگی نمود. ماجرای گوزنکو چهره شوروی را در نظر غرب تغییر داده و از دوست به دشمن تبدیل کرد. افراد زیادی این حادثه را به عنوان آغاز جنگ سرد می‌دانند.

تحلیل گران اقتصادی مانند ویلیام اپلمن ویلیامز بر توسعه طلبی اقتصادی ایالات متحده به عنوان ریشه جنگ سرد تاکید می‌کنند.

یک عامل سوم که در جنگ جهانی دوم به عنوان مساله جدید در امور جهان مطرح شد، مساله کنترل موثر انرژی هسته‌ای در سطح دنیا بود؛ در سال ۱۹۴۶ شوروی پیشنهاد ایالات متحده برای چنین کنترلی را رد کرد؛ این پیشنهاد توسط برنارد باروش وبر اساس نسخه اولیه گزارش که توسط دین آنکسون و دیوید لیلینتال نوشته شده بود، تنظیم شد؛ دلیل رد آن این بود که این گزارش اصل حاکمیت ملی را تضعیف می‌کند.

جنگ سرد

سد نفوذ

اکثر مقامات آمریکایی موافق این بودند که بهترین راه دفاعی علیه تهدید شوروی، یک استراتژی به نام «سد نفوذ» است. جرج کِنان در تلگراف مشهور خود با نام «تلگراف طولانی» به‌طور کامل به این سیاست می‌پردازد؛ او می‌نویسد: «اتحاد جماهیر شوروی یک نیروی سیاسی متکی به این باور متعصبانه است که با وجود آمریکا نمی‌توان به یک توافق جامع دائمی بین طرفین دست یافت. درنتیجه، تنها گزینه‌ی آمریکایی‌ها اتخاذ روشی صبورانه و درعین‌حال محکم به نام سد نفوذ در برابر تمایلات توسعه‌طلبانه‌ی روس‌ها است. این روش باید سیاست ایالات‌متحده‌ی آمریکا در قبال شوروی برای حمایت از انسان‌های آزادی باشد که در حال مقاومت در برابر سیاست مقهورسازی شوروی هستند. این طرز فکر باید سیاست خارجی آمریکا برای ۴ دهه‌ی آینده را شکل دهد.»

عصر اتمی شدن

به‌علاوه، استراتژی سد نفوذ توجیهی برای یک تقویت نظامی غیرمنتظره در ایالات‌متحده را رقم زد. گزارش شورای امنیت ملی آمریکا در سال ۱۹۵۰، موسوم به NSC-68، به هری ترومن، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، توصیه کرد که کشور باید از نیروی نظامی خود برای جلوگیری از توسعه‌طلبی شوروی در هرکجای جهان استفاده کند. این گزارش افزایش چهار برابری بودجه‌ی دفاعی کشور را خواستار بود.

مقامات آمریکایی، به‌طور ویژه، توسعه‌ی سلاح‌های هسته‌ای، نظیر سلاحی که به جنگ جهانی دوم خاتمه داد را تشویق می‌کردند. درنتیجه‌ی آن، یک مسابقه‌ی تسلیحاتی مرگبار شکل گرفت. شوروی در سال ۱۹۴۹ بمب هسته‌ای خود را آزمایش کرد. رئیس‌جمهور ترومن نیز در پاسخ اعلام کرد که ایالات‌متحده به دنبال ساخت یک بمب هسته‌ای با قدرت تخریب بیشتر است؛ یک بمب هیدروژنی یا یک ابربمب. درنتیجه، خطر به وقوع پیوستن جنگ سرد آشکارا بالا رفت.

اولین آزمایش بمب هیدروژنی در جزیره‌ی مرجانی انیوتاک (Eniwetok) در مارشال آیلندز انجام شد و نشان داد که عصر اتمی شدن می‌تواند چقدر ترسناک باشد. این بمب انفجاری به بزرگی ۲۵ مایل مربع خلق کرد و کل جزیره را از بین برد، موجب پدید آمدن سوراخی بزرگ در کف اقیانوس شد و قدرت آن برای تخریب نیمی از منهتن کافی بود. آزمایش‌های بعدی هسته‌ای آمریکا و شوروی موجب پخش شدن ذرات رادیواکتیو در اتمسفر شد.این تهدید دائمی ناشی از نابودی هسته‌ای، تأثیر بزرگی بر زندگی مردم آمریکا داشت. مردم شروع به ساخت پناهگاه‌هایی در حیاط‌های پشتی خود کردند. آن‌ها در مدارس و مکان‌های عمومی، مانور حمله‌ی موشکی دیدند. دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ شاهد یک اپیدمی از فیلم‌های محبوبی بودند که طرفداران سینما را با مفاهیمی چون انهدام هسته‌ای و موجودات جهش‌یافته می‌ترساندند. در این سال‌ها، جنگ سرد حضوری دائمی در زندگی روزمره‌ی آمریکایی‌ها داشت.

کشیده شدن جنگ سرد به فضا

اکتشافات فضایی دیگر عرصه‌ی مهیج از رقابت در جنگ سرد بودند. موشک بالستیک اینترکانتیننتال R-7 ساخت شوروی در چهارم اکتبر ۱۹۵۷ اولین قمر مصنوعی جهان با نام اسپوتنیک و همچنین اولین شیء ساخت دست بشر برای قرارگیری در مدار زمین را به فضا ارسال کرد. پرتاب ماهواره‌ی اسپوتنیک برای اکثر آمریکایی‌ها، یک شگفتی بزرگ و درعین‌حال خبری ناگوار بود.

در ایالات‌متحده، فضا جبهه‌ی بعدی نبرد محسوب می‌شد و با این اتفاق، آن‌ها به‌هیچ‌وجه نمی‌خواستند تا این عرصه را به روس‌ها واگذار کنند. به‌علاوه، این نمایش از قدرت موشک R-7 که احتمالاً توانایی حمل کلاهک هسته‌ای برای رسیدن به آسمان آمریکا را داشت، منجر به جمع‌آوری فوری اطلاعات در مورد فعالیت‌های نظامی شوروی شد.

آمریکا در سال ۱۹۵۸ اولین ماهواره‌ی خود به نام «کاوشگر یک» را به فضا پرتاب کرد. این ماهواره توسط ارتش ایالات‌متحده و تحت نظارت دانشمند موشکی، ورنر فون براون طراحی شد و رقاب فضایی میان آمریکا و شوروی را پایه‌ریزی کرد. در همان سال، آیزنهاور، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، فرمان ساخت سازمان ملی فضایی و هوانوردی، موسوم به ناسا را امضا کرد. اکتشافات فضایی و همچنین برنامه‌های متعدد به‌منظور بهره‌برداری از پتانسیل‌های نظامی فضا به این سازمان واگذار شد. بااین‌حال، روس‌ها همچنان یک گام جلوتر بودند و در آوریل ۱۹۶۱ اولین انسان را به فضا فرستادند.

در ماه مه همان سال، آلِن شفرد، به اولین آمریکایی تبدیل شد که پا به فضا گذاشت و پرزیدنت جان اف کندی در پیامی جسورانه مدعی شد که آمریکا تا پایان این دهه اولین انسان را به کره‌ی ماه می‌فرستد. پیش‌بینی وی در بیستم جولای ۱۹۶۹ به حقیقت پیوست و نیل آرمسترانگ در قالب مأموریت آپولو ۱۱ سازمان ناسا به اولین انسانی بدل شد که پا بر روی کره‌ی ماه می‌گذارد. حالا آمریکایی‌ها رقابت فضایی را برده بودند.

فضانوردان آمریکایی تبدیل به قهرمانان میهن شدند. روس‌ها در عوض، تبهکارانی غایی به چشم می‌آمدند که سعی داشتند با تلاش‌های گسترده و بی‌رحمانه‌ی خود بر آمریکا چیره شوند و قدرت نظام کمونیستی را به اثبات برسانند.

وحشت سرخ

در این میان، کمیته‌ی فعالیت‌های غیرآمریکایی مجلس در سال ۱۹۴۷ جنگ سرد را به‌گونه‌ای دیگر وارد خاک آمریکا کرد. این کمیته شروع به انتشار سری گزارش‌هایی کرد که نشان می‌داد عملیات خرابکاری کمونیستی در خاک آمریکا همچنان به قوت خود باقی است.

این کمیته در هالیوود صدها نفر که در صنعت فیلم‌سازی مشغول به کار بودند را مجبور کرد تا از باورها و عقاید سیاسی چپ‌گرایانه اعلام برائت کنند و علیه یکدیگر شهادت دهند. بیش از ۵۰۰ نفر شغل خود را از دست دادند. بسیاری از این نویسندگان، کارگردانان، بازیگران و دیگر افراد در این لیست سیاه برای مدت یک دهه قادر به کار در صنعت فیلم‌سازی نشدند. این کمیته همچنین وزارت کار را به استخدام کارگرانی متهم کرد که قصد عملیات خرابکارانه داشتند. خیلی زود، دیگر سیاست‌مداران ضدکمونیست، ازجمله سناتور ژوزف مک‌کارتی، این فرضیه را به تمامی کارمندان دولت فدرال تعمیم دادند.

هزاران کارمند فدرال بازجویی و اخراج شدند و حتی تحت پیگرد قانونی قرار گرفتند. با گسترش موج وحشت ضدکمونیستی در دهه‌ی ۱۹۵۰، استادان دانشگاه با عقاید لیبرال کار خود را از دست دادند و از مردم خواسته شد تا علیه همکاران خود شهادت دهند و «سوگند وفاداری» به یک امر عادی تبدیل شد.

جنگ سرد

پایان جنگ سرد

این دوره با به قدرت رسیدن میخائیل گورباچف به عنوان رهبر شوروی سابق در سال ۱۹۸۵ آغاز شد و تا فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ ادامه داشت.

رویدادهای این دوره، حادثه چرنوبیل (۱۹۸۶)، پاییز ملت‌ها شامل سقوط دیوار برلین (۱۹۸۹) بود، عملیات کودتای ۱۹۹۱ شوروی سابق و سقوط شوروی (۱۹۹۱)، پیاده سازی سیاست‌های گلاسنوست و پرسترویکا، نارضایتی عمومی از جنگ شوروی در افغانستان و آثار اقتصادی سیاسی حادثه چرنوبیل در سال ۱۹۸۶ است.

با به قدرت رسیدن گورباچف تنش‌های شرق و غرب به سرعت کاهش یافت. پس از مرگ متوالی سه رهبر پیر شوروی از سال ۱۹۸۲، پولیتبورو (مهم‌ترین کمیته تصمیم گیری حزب کمونیست) گوباچف را به عنوان رئیس حزب کمونیست انتخاب کرد.

ریگان در دوره دوم ریاست جمهوری خود در سال ۱۹۸۵ در ژنو و در سال ۱۹۸۶ در ریکیاویک با گورباچف ملاقات و نومحافظه کاران را شگفت زده کرد؛ موضوع ملاقات دوم بحث درباره کاهش زرادخانه‌های موشکی میانی در اروپا بود.

هزینه‌های مسابقه تسلیحاتی جنگ سرد از یکسو و افزایش تقاضا برای مجموعه بزرگی از کمک‌های خارجی و نظامی از طرف متحدین سوسیالیست‌ها از سوی دیگر، تلاش‌های گورباچف برای تقویت تولید کالاهای مصرف کنندگان و اصلاح اقتصادی را در وضعیت بسیار حساس و پرمخاطره‌ای قرار داد.

در سال ۱۹۸۹ دولت‌های کمونیست اروپای شرقی یک به یک سرنگون شدند.

در لهستان،مجارستان و بلغارستان اصلاحات دولت باعث پایان صلح آمیز حاکمیت کمونیست‌ها و استقرار دمکراسی شد.

تظاهرات گسترده در آلمان شرقی و چکسلواکی باعث سرنگونی کمونیست‌ها در این دو کشور گردید و دیوار برلین  باز شد. در رومانی یک قیام عمومی باعث سرنگونی رژیم نیکولای چائوشسکو در اواسط دسامبر و اعدام او در ۲۵ دسامبر ۱۹۸۹ شد.

شوروی سابق کمک زیر ساختی کمی برای ماهواره‌های خود در اروپای شرقی در نظر گرفت، اما آنها کمک‌های نظامی گسترده‌ای به صورت نقدی، مواد و کنترلی به آنها می‌رساندند. تکیه شوروی بر اقتصاد ناکارآمد نظامی باعث مشکلات بعدی در سازگاری مجدد پس از سقوط کمونیسم شد.

سقوط اتحاد جماهیرشوروی باعث کاهش ناگهانی و فوق‌العاده تعداد جنگ‌ها، جنگ‌های بین کشورها، جنگ‌های نژادی، جنگ‌های انقلابی و شمار پناهندگان و آوارگان و افزایش کشورهای دمکراتیک شد.

  • منبع
  • ایوار
  • تابناک
  • سرپوش
  • ویکی پدیا

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید