امروز: سه شنبه, ۲۸ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۰۶ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۱۶ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 272041
۳۲۶۱
۱
۰
نسخه چاپی

فتحعلی آخوندزاده | مولفه های کلی اندیشه های آخوندزاده | آخوندزاده و تمدّن جدید غرب | آخوندزاده و پروتستانتیزم اسلامی

آخوندزاده عامل پیشرفت و ترقّی غرب را رها کردن دین و اقبال بـه عـلم، و در مـقابل سبب عقب ماندگی شرق را دلبستگی‌ به‌ آموزه های دین و دوری از علم دانسته است: ملل یوروپا، خصوصاً انگلیس و فـرانسه ‌ ‌و یـنگی دنیا که از قید عقاید باطله وارسته، پیرو عقل و حکمت شده اند، در علوم و صـنایع روز‌ بـه‌ روز و سـاعت‌ به ساعت در ترقّی هستند. چه اختراعات غریبه و چه ایجادات عجیبه، از نتیجه علم ایشان در عالم‌ ظـهور کرده، موجب سعادت و آسایش بنی نوع بشر گردیده است
فتحعلی آخوندزاده و آرا و اندیشه های او
فتحعلی آخوندزاده

زندگینامه فتحعلی آخوندزاده

فتحعلی آخوندزاده در سال 1227 ق / 1812‌م در‌ خانواده‌ ای بازرگان در شهر نویه یا نوخه (قفقاز کنونی) در ولایت شکی، زاده شد. پدرش‌ میرزا‌ محمّدتقی حاکم سابق قـصبه خـامنه و کدخدای آن روستا بود که پس از‌ برکناری‌ از‌ کدخدایی برای تجارت به شهر نوخه رفت. میرزا فتحعلی در کودکی به دلیل اختلافات خانوادگی‌، از‌ خانواده‌ اش جدا شد وبه فرزندخواندگی عموی مادرش حاج علی اصغر ـ کـه روحـانی‌ بود‌ ـ درآمـد. از این رو، به آخوندزاده معروف شد.

آخوندزاده در 20 سالگی با فردی به نام‌ میرزا‌ شفیع آشنا شد. این شـخص تأثیر زیادی بر شخصیت آخوندزاده گذاشت. وی‌ اهل‌ فلسفه و عرفان بـود، امـا در بـین همگنانش‌ به‌ الحاد‌ در دین متهم بود. همو بود که‌ آخوندزاده‌ را از تحصیل در علوم دینی برحذر داشت. از این رو، آخـوندزاده ‌ ‌بـه‌ خواندن‌ علم جدید همت گماشت. وی‌ در‌ سال 1250‌ به‌ تفلیس‌ رفت و در اداره مرکزی دولتی بـه‌ عـنوان‌ مـترجم استخدام شد. در آن روزگار تفلیس یکی از مراکز دانش و علوم‌ جدید‌ محسوب می شد.

وی در تفلیس‌ علاوه بـر علوم و تمدّن‌ جدید‌، با افکار برخی از متفکران‌ روسی‌ و نیز با آثار متفکران بـزرگ غرب همچون هیوم، شـکسپیر، مـولیر، ولتر، منتسکیو و رنان‌ آشنا‌ شد. آخوندزاده در ایران نیز‌ با‌ افرادی‌ همچون شاهزاده اعتضادالسلطنه‌، میرزا‌ یوسف خان مستشارالدوله و ملکم‌ خان‌ مکاتبه داشت. وی در سال 1295 هـ. ق / 1878 م در تفلیس درگذشت.

مولفه های کلی اندیشه های آخوندزاده

آخوندزاده دغدغه ایران و علل عقب‌ماندگی ایران را داشت. او معتقد بود که علت عقب‌ماندگی ایرانیان ناآگاهی است، اما تجویز او در مداوای این عقب‌ماندگی، سنخیتی با فرهنگ ایران نداشت.

بر این اساس، در تلقی آخوندزاده عقب‌ماندگی و ضعف جامعه ایران، بیش و پیش از هر چیز، ریشه در دو عامل استبداد سیاسی حکومت و تحجر مذهبی داشت. وی مهم‌ترین راهبرد برای برون‌رفت جامعه ایرانی از پیامدهای زیانبار استبداد سیاسی و استبداد مذهبی را در انتشار و ترقی علوم در جامعه و افزایش آگاهی‌ها و آزاداندیشی مردم می‌دانست. بر اساس این تفکر، او یکی از مؤلفه‌های آزاداندیشی را عدم دخالت روحانیون در سیاست و جدایی دین از سیاست می‌دانست.

مـؤلّفه‌ هـای‌ فکری‌ او‌ عبارتند از: ماتریالیسم، اومانیسم، ساینتیسم، ناسیونالیسم، لیبرالیسم، سکولاریسم، لزوم تغییر خط و الفبای فارسی، لزوم اقتباس و تقلید از غرب در فکر و عمل و وجود تعارض میان اسلام و علم و اسلام‌ و زندگی. وی زیربنای پیشرفت مادی را در نحوه تـفکر فـلسفی غرب دانسته و ترویج چنین تفکری را در شرق تکلیف خود می داند.

از میان نویسندگان اروپایی، بیشتر از ولتر، یوغنی‌ سود‌، الکساندر دوما، بولدیقوق و از میان مورّخان و متفکران، از یطوارق، بوقل، رنان، استوارت میل و هـیوم نـام بـرده و از آنان متأثر بوده است. وی بـا اصـول فـلسفه طبیعت نیوتن و افکار حکمای‌ طبیعی‌ قرن 19 اروپا مانند بارون هولباخ، دیدرو و هلوسیوس آگاه بوده است. در مجموع می توان گفت: ذهن او با نـوعی فـلسفه تـحصلی (پوزیتیویستی) همراه‌ بوده‌ است.

آخوندزاده و خرد

چگونگی نگاه آخوندزاده به عقل و خرد در نمایشنامه های او هویداست. وی در اکثر نمایشنامه هایش بر پذیرش اوهام، فال و کارهای منجمان تاخته و خواننده را به استفاده از نیروی عقل تشویق کرده است. او همواره بر این نکته تاکید می ورزید که انسان ها (که البته روی سخنش به سوی مردم ایران بود) باید از موهبت خرد به درستی استفاده کنند و نگذارند کسانی دیگر به جای آن ها فکر کنند و تصمیم بگیرند.

از نظر او، عقل از درجه شرافت و اعتمادی بیش از وحی برخوردار است و تنها ابزار شـناخت بـشری ‌‌اسـت‌ و تجربه حسی نیز مؤید آن است. او این نکته را از فلاسفه جدید‌ نظیر‌ هیوم‌، باکل و رنان آمـوخته بـود. وی از قول باکل می نویسد: «نیر اعظم آسمانی با آن‌ عظمت و جبروت که دارد در پیـشگاه عـقل انـسانی لاف برابری نمی تواند زد‌.

تأکید او بر‌ عقل‌ آنچنان است که عقل صرف را حجت در همه امـور دانـسته است. وی در نامه ای به جلال الدین میرزا می نویسد: برای فهمیدن مطالب من تـو بـاید عـقل صرف را‌ سند و حجیّت داشته باشی نه نقل را که اولیای دین ما آن را بر عقل مرجّح شـمرده انـد. آنان عقل را از درجه شرافت و اعتماد انداخته و در حبس ابدی نگاه داشته‌ اند‌.

آخوندزاده هرچه را با معیار عقل و علم سازگار بود می پذیرفت وگرنه در شمار اوهام می دانست و هیچ می شمرد و عقیده داشت که مردم باید به جهت آسایش و سعادت خود قانون وضع کنند و برای خود برحسب تجویز فیلسوفانِ موافقِ عقل آیین تازه ای برگزینند.

در اندیشه ی آخوندزاده، زمینی شدن زندگی به عرصه های دیگر از جمله اخلاق نیز سرایت می کند و از آن جا که وی از پیروان عقل است، اخلاق او نیز پایه ی عقلی می یابد.

او معتقد است: دانش و بینایی است که آدمی را به نیکی و راستی و پرهیز از بدی و کجروی رهنمون می نماید. به عبارتی، تنها دانش است که آیینه عقل آدمی را صیقل می دهد و او را به کمالات اخلاقی ارشاد می کند. بنابراین اوج اعتماد به خرد انسانی را در اندیشه های وی می توان یافت.

از نظر آخوندزاده فیلسوف عبارت است از آنچنان شخصی کـه در عـلوم عقلیه کامل باشد و سبب حکمت جمیع اشـیا را بـر وفـق قانون‌ طبیعت‌ مشخص‌ نماید و هرگز خوارق عـادات و مـعجزات‌ و وحی‌ و کرامات‌ و رمل و جفر و انقلاب فلزات نفیسه یعنی کیمیا و امثال آنها... باور نـکند و بـه وجود ملائکه و اجنه و شیاطین و دیـو و پری مـطلقاً معتقد نـباشد‌ و کـسانی‌ را‌ کـه به امثال این گونه موهومات مـعتقدند احـمق‌ و سفیه‌ بداند و از بنی نوع بشر حساب نکند. به اصلاح اهالی فرنگستان در دنـیای کـامل تر فیلسوف موجود نمی باشد‌.

آخوندزاده و تمدّن جدید غرب

آخوندزاده یک سکولاریست مصمم و تمام عیار و یک هواخواه جدی تمدّن غرب‌ بود‌. از نگاه او هر مـلتی کـه‌ می‌ خـواهد‌ راه‌ پیشرفت‌ را طی کند‌ و در‌ مسیر تمدّن قرار گیرد، چاره ای جز تقلید از فرهنگ و تمدّن غرب ندارد. از این رو‌، از‌ روحـیه‌ تقلید ناپذیری ایرانیان انتقاد کرده و می گوید‌: این‌ حالت‌ نیز‌ در‌ مـزاج‌ ایـرانیان رسـوخ دارد که به دانش خودشان اعتماد می کنند و هیچ گونه مصلحت نمایی از دیگران قبول نمی کنند و بدین سـبب ‌ ‌تـا امروز از امم سیویلیزه شده‌ در عقب مانده اند. بابا! اول آدم باید مقلّد و مقتبس شود و بـعد از تـکمیل یـافتن در علوم و فنون، به دیگران مجتهد راهنما گردد. امم یوروپا اختراعات و ایجادات را از یکدیگر‌ اقتباس‌ کرده انـد که بدین درجه معرفت و کمال رسیده اند.

آخوندزاده با اعتقاد به برتری و مزیّت ذاتـی تمدّن اروپا، اسلام را سد راه گـسترش فـرهنگ و تمدّن غرب در ایران‌ دانسته‌، لزوم اصلاح در آن را یادآور می شود: من متوجه شدم که دین اسلام و تعصب مانعی در راه بسط و انتشار تمدّن در میان‌ مردم‌ مسلمان می باشد. بنابراین، خود‌ را‌ صرف این وظیفه می کـنم که شالوده دین را ساده کرده و تعصبات را از آن جدا سازم و تاریکی جهل مردم شرق را پراکنده نمایم‌.

او با شاخصه دنیاگرایی‌ تمدّن‌ غرب، هدف از زندگی را آسودگی و تعیش دانسته، بر اصل لذت گرایی که شاخصه دیگر تـمدّن جـدید غرب است صحّه می گذارد. حال وقت آن است که پنج حس خود‌ را‌ صرف تعیش و زندگی در جهان و کسب فضیلت در امور دنیا کنید. در زندگی جهان برای شما علم و سپس آزادگی و آنگاه اسـتطاعت (قـدرت) لازم است، که بتوانید در عمر پنج روزه‌ به‌ آسودگی تعیش‌ کنید و خود را عبد رذیل عمرو و زید... نکنید و در نظر مللی که به سیویلیزاسیون (تمدّن) رسیده اند‌ خوار و ذلیل و احمق و نادان (جـلوه نـکنید) به کشف کرامات و خوارق عادات‌ باور‌ نیاورید‌.

وی می نـویسد: عـصر مـعجزه و کشف کرامات گذشته‌ است‌. امـروز‌ خـداوند از مـا کم التفات است. جبرئیل خود را دیگر پیش هیچ کدام از ما‌ نمی فرستد... و دعای هیچ کدام از ابنای ما را به اجابت نمی رسـاند‌... امـروزه مـا همه به‌ حال‌ خودمان گذاشته شده ایم. نـیک و بـد ما همه به عهده کفایت خودمان است. امروز هر ناخوشی بر وفق قوانین طبیعت معالجه می پذیرد و هرگونه اصـلاح بـاید بـر وضع طبیعی صورت پذیرد‌.

آخوندزاده با مقایسه فرهنگ اسلامی بـا فرهنگ غرب، فرهنگ اسلام را در ابعاد گوناگون، عقب مانده تلقّی می کند و در مقابل، تمدّن غرب را می ستاید.

شاخصه دیگر فرهنگ و تمدّن غرب که آخوندزاده را شیفته خود کرده بود، انسان محوری و عقیده به ‌‌آزادی‌ انسان در تمامی ابعاد است.

روی سخن آخوندزاده نیز در تمامی آثارش با افراد جامعه بود؛ زیرا به سرنوشت و تقدیر از پیش تعیین شده ای اعتقاد نداشت. در نگاه وی افراد خود سرنوشت خود را تعیین می کنند، می پذیرند یا تغییر می دهند و در پایان دست به انقلاب می زنند. او با افراد سخن می گفت، به آن ها هشدار می داد، تهییج و گاه تحقیرشان می کرد.

در باور او انسان ها مسئول سرنوشت خویش اند و چنانچه بخواهند می توانند آن را تغییر دهند. وی مصرانه تاکید می کرد که اگر آنان عرف و عادات بی فایده خود را کنار بگذارند می توانند درجات تمدن یا به قول خودش سیلویزاسیون را بپیمایند. رسیدن به این امر نه تنها نیازی به نیروهای آسمانی ندارد، بلکه اعتقاد به این نیروها خود سدی در راه پیشرفت و ترقی به شمار می رود. فقط انسان ها به یاری عقل و خرد خویش خواهند توانست به شاهراه ترقی دست یابند.

همچون باور مدرن، آخوندزاده اراده انسانی را جایگزین تمامی نیروها کرد. وی اصولاً معتقد به نیروهای ماورای زمینی و مادی نبود و گاه آن ها را در حکم اوهام می شمرد.

این عقاید هماهنگ با اندیشه مدرن است زیرا با گسترش جریان عرفی شدن، ملاحظات عقلی و قانونی و کوش و توش فردی بیش از ملازمات آسمانی و رأی استبدادی یا بخت و ستاره هادی تصمیمات و تحولات اجتماعی و انسانی به شمار می رود.

آخوندزاده می دانست قلمداد کردن انسان به‌مثابه موجودی تصمیم گیر و فعال و هدایت کننده در کشورش محلی از اعراب ندارد و در خطه آسیا انسان بالکلیه از درجه شرافت و اعتماد ساقط و تا امروز در حبس ابد نگاه داشته شده و در امورات و خیالات، آن را سند و حجت نمی شمارند و اصولاً مردم قابل نیستند که حق را از باطل فرق دهند.

از لابلای این عبارات که به کلی جنبه سلبی دارند می توان نکات ایجابی اندیشه های وی را کشف کرد. او با تقبیح وضعیت مذکور، وضعیتی را که در آن درجه شرافت انسان حفظ شود و افکار انسان سند و حجت قرار گیرد و مردم قادر به تشخیص حق و باطل باشند، تحسین می کند.

شـیفتگی او به فرهنگ غرب آنچنان است که خط لاتین‌ را‌ سبب‌ ساز سواد و علم دانـسته و در‌ مـقابل‌، خـط‌ اسلام را عامل رکود و عقب ماندگی علمی جوامع اسلامی می داند: خط لاتین موجب سـواد و عـلم خواهد شد، در حالی که‌ از‌ نکبت‌ خط قدیم اسلام اهل قفقاز هنوز کور و بـی‌ سـواد‌ مـانده اند.

به سبب همین اندیشه است که نظریه تغییر و اصلاح خط را ارائه می دهد. او تصور مـی‌ کـرد‌ که‌ با تغییر خط اسلام، ایرانیان به تحصیل سواد و تعلیم علوم‌ و صـنایع پرداخـته، پا بـه دایره ترقّی خواهند نهاد. غرض او از اصلاح زبان و تغییر الفبا، زمینه سازی برای‌ ورود‌ فرهنگ‌ و علم جـدید و در نـهایت، فـروپاشی فرهنگ و زبان اسلامی بود. وی در‌ نامه‌ ای به محرر روزنامه «حقائق» در استانبول به ایـن حـقیقت اعتراف می کند و می نویسد: غرض‌ من‌ از‌ تغییر خط اسلام این بود که آلت تعلیم علوم و صـنایع سـهولت پیدا‌ کند‌ و کافه‌ ملت اسلام، شهری یا دهاتی، حضری یا بدوی، ذکـوراً و انـاثاً مثل ملت پروس به‌ تحصیل‌ سواد‌ و تعلم عـلوم و صـنایع امـکان یافته، پا به دایره ترقّی گذارند و رفته رفـته در عـالم‌ تمدّن‌ خود را به اهالی اروپا برسانند.

او که اصلاح الفبا را در‌ جهت‌ ورود‌ علم و صنایع جدید و ورود مـسلمانان بـه دایره ترقی لازم می دانست، سـبب عـقب ماندگی‌ مـسلمانان‌ را از تـمدّن، عـدم وسیله ترجمه علوم و صنایع جدید عـنوان مـی کرد. او‌ می‌ گوید‌: مثلا جغرافیا را چطور یاد می توان گرفت، وقتی کـه اسـمای مواضع و اماکن را با‌ حروف‌ اعلام تـصریح کردن ممتنع است. طـب را، فـیزیقا را، مایتماتیقا را، علم‌ معاش‌ را‌ و امثال ایـن عـلوم و صنایع را چگونه می توان آموخت وقتی که اصطلاحات جدید اهل یوروپا‌ در‌ این‌ عـلوم را سـابقاً نشنیده ایم و ناشنیده به تـصریح آنـها بـا حروف خودمان‌ قـادر‌ نـیستیم.

و باز به همین دلیـل اسـت که پیکار با دین اسلام را، که در نظر‌ او‌ سد راه الفبای جدید سیویلیزاسیون (متمدّن شدن بـه تـمدّن فرنگی) بود، اصل‌ اساسی‌ در طریق مـنوّرالفکری مـی دانست و بـرای ایـن‌ مـنظور‌ پروتستانتیزم‌ اسلامی را پیشنهاد کـرد.

فتحعلی آخوندزاده و پروتستانتیزم اسلامی

آخوندزاده در رساله‌ای بـنام مـکتوبات کمال‌الدوله که منتسب‌ به‌ اوست، تفکر پروتستان خواهی در‌ ایران‌ را مورد‌ بررسی‌ قرار می دهد.

پروتستانتیزم اسلامی یا به تلفظ خود آخوندزاده که از روسی منشع می شد «پراتستانیزم» از آن جمله ترم هاي به شدت استفاده شده توسط میرزا فتحعلی آخوندزاده است.

در باب نیت و خوانش آخوندزاده از پروتستانتیزم وي آشکارا تحت تاثیر دو نویسنده اروپایی، ارنست رنان یا به تلفظ آخوندزاده رینان فرانسوي و مورخ انگلیسی هانري توماس باکل یا به تلفظ آخوندزاده باقل قرار دارد.

در روسیه اواخر قرن نوزدهم دو کتاب مطالعاتی در باب تاریخ ادیان ارنست رنان و تاریخ تمدن در انگلستان توماس باکل طرفداران زیادي داشت و آخوندزاده از آن طریق با این دو نویسنده آشنا گشت.

هر دو نویسنده دشمن آشتی ناپذیر دیانت بودند و اعتقاد راسخ به علم و ترقی داشتند. آخوندزاده که به شدت تحت تاثیر جهان بینی و نقد دین این دو نویسنده قرار داشت و از نقدهاي آنان بر مذهب که «فن کرتیقا» می نامید سخت به وجد آمده بود تصمیم گرفت بر پایه همین فن «کرتیقا» رساله ایی در باب نقد مذهب به تقلید از رنان و باکل بنویسد که ماحصل آن رساله کمال الدوله یا نامه هاي کمال الدوله به جمال الدوله» شد.

آخوندزاده خوانش و هدف خویش را از بسط مفهوم پروتستانتیسم چنین عنوان می کند: «نویسنده نمی خواهد که آتئیست شوند و دین و ایمان نداشته باشند؛ بلکه حرف منصف این است که دین اسلام بنابر تقاضاي و اوضاع زمانه بر پروتستانتیزم محتاج است، پروتستانتیزم کامل موافق شروط پروقره سیویلزاسیون، متضمن آزادي و مساوات حقوقیه هر دو نوع بشر (زن و مرد)، مخفف دیسپوتیزم سلاطین شرقیه در ضمن تنظیمات حکیمانه و مقرر وجوب سواد در کل افراد اسلام ذکورا و اناثا و در ادامه پروتستانتیزم را ضامن مولد ثروت و هنر می داند. «کسب وکاري و پیشه وري و هنروري در میان ملت اسلام به غایت کم است و ثروت و مکنت نسبت به سایر ملل به غایت اندك، از این جهت سبب هاي بی حصر پروتستانتیزم در دین اسلام محض و به خاطر حب بشریت از واجبات اسلامی است.»

آخوندزاده‌ تحت‌ تاثیر‌ عرفان‌ میرزا‌ شفیع‌ در تعریف پروتستانتیسم می‌آورد:

پروتـستانتیسم عـبارت از مـذهبی است که حقوق اللّه و تکالیف عبادة‌اللّه جمعا در آن ساقط بوده و فقط حقوق‌الناس بـاقی بـماند.

میرزا شفیع گنجه‌ای که در سده‌های اوج حاکمیت اومانیسم غرب از‌ طریق محافل ماسونی با آرای روشنفکران عصر روشنگری غـرب آشـنا شده‌ بود‌ با‌ الهام از همان آموزه‌ها به چنین تعریفی از مفهوم یاد شـده، دسـت یافته است.

وي در پرورش اندیشه پروتستانتیزم اسلامی نیز حتی توجیه تاریخی در تاریخ اسماعلیه می آورد و در واقع حسن بن محمد بزرگ امید مشهور به علی ذکرت السلام را بنیانگذار اصلی پروتستانیزم در جهان می شمارد، «نخستین کسیکه آن فکر را آورد امام اسماعیلی علی ذکرت السلام بود که مذهب پروتستانتیسم را در اسلام ایجاد کرد.

«ابتدا ایجاد این نوع مذهب‌ در‌ میان ملت اسـلام بـاهتمام عـلی ذکرت السلام اسماعیلی وقوع یافت. برداشت غُلّ شرع بتأیید ایزدی مخدوم روزگار علی ذکرُالسلام و در اواخـر ایـام اهـالی فرنگستان نیز فرقی چند پیرو این مذهب‌ شدند‌.»

او با اشاره به خطبه سراپا ضـلالت عـلی ذکرت السلام در قلعه الموت به سال پانصد و پنجاه و نه که در آن بهشت‌ و دوزخ‌ را امـر خـیالی و مـوهوم قلمداد‌ کرد‌ و توصیه به معاش و امور دنیویه و با توسل به عقل منفصل از وحی مـی‌کرد، مـی‌گوید:

اگر ملت مطالب ترا فهمیده بود حالا طوائف انگلیس وینگی‌ دنیا‌ خوشه چـین تـو حـساب‌ می‌شدند‌. زیرا که آنها مدت مدید بعد از تو مذهبی را که ایجادش از تو بوده است یـعنی پروتـستانتیزم را فهمیده رووسیون کرده مذهب پروتستانت را اختیار نمودند.»

وي دست آخر مراد و هدف خود از پروتستانیزم را چنین بیان می کند: «کسانی که بعد از این از اخلاف ما در دین اسلام بانی مذهب پروتستانیزم خواهند شد، در جمیع مسائل فقیهه ما تغییر و تزیید معمول خواهند داشت و آیه حجاب را منسوخ خواهند کرد، آیه تجویز کثرت زوجات را نیز فیمابین ملت اسلام باید منسوخ داشته و تزویج را منحصر به وحدت زوجه بکنند و نیز آگاه باشند که خردمندان جهان زنان را در جمیع حقوق بشر و آزادیت با مردان شریک شمرده اند و بدانند که امروز در بعضی دول زنان را به اداره امور مملکت نیز داخل می کنند؛ علاوه برآن درجه تاجداري را نیز در برخی احیان برایشان مسلم می دارند چنانکه این رسم قبل از غلبه عرب ها بر ایران جائز بود.»

فتحعلی آخوندزاده و آرا و اندیشه های او
فتحعلی آخوندزاده

علم و دین از‌ نگاه‌ آخوندزاده

نگاه آخوندزاده به رابطه علم  و دین یک رابطه تعارض آمیز اسـت; و آن دو‌ را متعلق به دو دوره‌ تاریخی‌ متفاوت مـی‌ دانـد‌. او‌ از یـک سـو بـه دوران های‌ سه‌ گـانه کـنت در تاریخ معتقد است و از سوی دیگر، بر این عقیده‌ است‌ که اروپا عصر دین و فلسفه را‌ پشت سر گـذاشته و بـه‌ روشـنایی‌ علم پا نهاده است، ولی‌ آسیا‌ هنوز در دوران مـاقبل عـلم اسـت. در نـتیجه، تـا بـه دوران علم نرسیده‌ است‌ باید مقولات دینی را در‌ آن‌ مراعات‌ و به گونه ای‌ اصلاح‌ و بازسازی کرد تا در‌ پیشرفت‌ به آنها کمک کند.

در واقع، اگر کانت اعتقاد به خدا و آخـرت و روح بشری‌ را‌ برای تثبیت زندگی اخلاقی انسان لازم‌ می‌ دانست، آخوندزاده‌ آن‌ را‌ فقط برای مردم عقب‌ مانده از قافله علم در آسیا تجویز می کرد. به عقیده او هرکجا که علم‌ راه‌ پیدا کـند، خـود سبب ساز نظم‌ امور‌ و حسن‌ سلوک‌ است‌ و مایه بی نیازی‌ از‌ دین و آموزه های دینی.

آخوندزاده عامل پیشرفت و ترقّی غرب را رها کردن دین و اقبال بـه عـلم، و در مـقابل سبب عقب ماندگی شرق را دلبستگی‌ به‌ آموزه های دین و دوری از علم دانسته است: ملل یوروپا، خصوصاً انگلیس و فـرانسه ‌ ‌و یـنگی دنیا که از قید عقاید باطله وارسته، پیرو عقل و حکمت شده اند، در علوم و صـنایع روز‌ بـه‌ روز و سـاعت‌ به ساعت در ترقّی هستند. چه اختراعات غریبه و چه ایجادات عجیبه، از نتیجه علم ایشان در عالم‌ ظـهور کرده، موجب سعادت و آسایش بنی نوع بشر گردیده است.

او تشکیک در امور‌ دینی‌ برای رسیدن به شناخت تجربی را از وظایف انسان کامل و دانشمند می داند: انسان کامل و محب نـوع بـشر عبارت از دانشمندی است که در کشف اسرار حقیقت و هم اساس اعتقادات دینیه‌، ترس مال و جان را نیابد و این دانشمند را به هر نوع واجب است که فقط تشکیکی در حقیقت ادیان و مذاهب در خیال مـردم انـدازد.

وی عقیده داشت که اسلام و علمای‌ دین‌ مانع فراگیری علوم و صنایع جدید می باشند: ای عالمان دین، چرا بیچاره عوام را از نعمات پروردگار عالم محروم می سازید؟ چرا عیش او را تلخ می کنید؟ چرا نـمی گـذارید علوم‌ و صنایع‌ پا بگیرند؟ دنیا محل اقتباس است. اما بدانید جهنم و بهشت مسلمانان هر دو در شمار لغویات است. در واقع، جهنم خود مجلس وعظ واعظان است.

و در جای دیگر می‌ گوید‌: علمای ما بـه جـای ایـنکه ملت را از اعتقادهای پوچ برهانند و آنان را تـشویق کـنند کـه مریضخانه بسازند، مدارس عالیه به جهت طب و حکمت و شیمی و سایر علوم با منفعت‌ بنا‌ نموده‌ وملت را از ظلمت جهالت‌ خلاص‌ کرده‌، بـه روشـنایی عـلم و بصیرت داخل سازند، به اعمال بی فایده و نـاپسند تـرغیبشان می کنند که یکی از آنان همین بساط تعزیه‌ و عزاداری‌ ائمّه‌ است.

آخوندزاده و سکولاریسم

سکولاریسم مهم‌ترین محور اندیشه آخوندزاده بود. آجدانی در کتاب خود در رابطه با التزام آخوندزاده به سکولاریسم نوشته است: «آخوندزاده یک سکولاریست مصمم و از مدافعان سرسخت قانون اساسی دنیوی و هوادار جدی تفکیک مطلق سیاست و دیانت از یکدیگر و مخالف نفوذ و دخالت شرعی و روحانی در حکومت و سیاست بود».3 جالب است که مخالفت آخوندزاده با حضور دین به‌خصوص دین اسلام در سیاست تا جایی بود که حتی با افرادی که درصدد تلفیق دین با سیاست بودند نیز سر کشمکش و مخالفت داشت.

او آشکارا با آن گروه از روشنفکران مشروطه‌طلب که با مصلحت‌اندیشی سیاسی و به علت نفوذ و قدرت مذهب و روحانیت در جامعه ایران و با انگیزه جلوگیری یا کاهش مخالفت روحانیان با مشروطیت و بلکه به دست آوردن همکاری آنان در پیشبرد نظام سیاسی مشروطیت، کوشیدند با تقلیل مفاهیم و نهادهای جدید سیاسی، آن مفاهیم و نهادها را با اسلام تطبیق و هماهنگ نشان داده و معرفی کنند به مخالفت برخاست.

منابع:

پروتستانتیزم و روح روشنفکری؛ بازخوانی انتقادی مفهوم پروتستانتیزم اسلامی در ارای شریعتی و آخوندزاده - امین البرزی - فصلنامه سیاست - شماره 15 - 1396

پروتستانتیسم اروپایی و اصلاح طلبی آخوندزاده - علی رضا ذاکر اصفهانی - کتاب نقد - شماره 16 1379

مدرنیته و میرزا فتحعلی آخوندزاده - گیتی پورزکی - مطالعات فرهنگ و ارتباطات - شماره 3 و 4 - 1379

علم و تمدن جدید از نگاه منورالفکران (ملکم خان، آخوندزاده و طالبوف) اسماعیل چراغی کوتیانی - معرفت - شماره 109 - 1385

  • منبع
  • حقوق نیوز

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید