امروز: پنج شنبه, ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۱۷ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۲۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 271941
۱۷۰۳
۱
۰
نسخه چاپی
ویکتور فرانکل و عبدالحسین نوری

مقایسه آرای ویکتور فرانکل و عبدالحسین نوری درباره معنای زندگی

هسته و اساس مكتب معنا درماني فرانكل، آن است كه همه ي نابسـاماني هاي روانـي، به اين بر مي گردد كه شخص معنايي براي زندگي خود نمي يابـد و هـدفي بـراي زندگي در سر ندارد

مقایسه آرای ویکتور فرانکل و عبدالحسین نوری درباره معنای زندگی

 آرای ویکتور فرانکل و عبدالحسین نوری

پرسش از معنای زندگی، يكی از اصيل ترين سـوالات انسـان اسـت. سـوال اساسـی در اين مورد آن است كه يا زندگي معنادار است و در صورت معناداری چه چيـز يـا چـه چيزهايي به زندگي انسان معنا مي بخشند؟

در ميـان متفكـران متعددی كه به بحث دربارۀ معنا پرداختـه انـد، ويكتورفرانكـل (١٩٠٥ــ ١٩٩٧ )جايگـاه ويژه ای دارد.

وی روانپزشك، عصب شناس و پديدآورندۀ مكتب معنادرمانی اسـت و تلاش های زيـادی در ارتبـاط بـا معنادار كردن زندگی افراد كرده است.

آنچـه موجـب كمـال فكـری و تأسـيس  مكتـب جديـد معنادرمانی يا لوگوتراپی توسط فرانکل در روانشناسی شد، حضور وی در اردوگاه مخوف كـار اجبـاری بود.

وی در جنگ جهانی دوم به علت يهـودی بـودن از سـال ١٩٤٢ تـا ١٩٤٥ ابتـدا در اردوگاه «آشويتس» و سپس در اردوگاه كار اجباری «داخـائو » زنـدانی شـد . خـانواد ۀ وی كشته شد و نامزدش كه ظاهراً جزو قربانيان اين اردوگاه ها بـود ، هرگـز پيـدا نشـد.

او در اردوگاه های کار اجباری بـا مشـاهده ي وضـعيت مـردم ، پـي بـه راز بزرگي برد كه همين تفكرات باعث بوجود آمدن مكتبـي بـا عنـوان therapy Logo) معنـا درماني) شد.

طرح نظریه ی ارادۀ معطوف به معنا، تا حدودی روانشناسی او را به رويكرد معنوی و عرفانی نزديك می كند و امكان تطبيق نظر وی با آرای يك عارف را قابلِ توجيه می كند زیرا جستجوی معنا از درون تجربه های عرفانی از مشخصه های عرفا محسوب می شود. بر همین اساس و بر مبنای مفهوم معنا به بررسی تطبیقی آرای ابوالحسـين نـوری (٢٢٥ــ ٢٩٥هـ .ق) عارف برجسته قرن سوم و ویکتور فرانکل روانشناس برجسته ی قرن بیستم پرداخته شده است.

احمـدبن محمـد بَغَـوی هـروی ، مشهور به ابن بَغَوی و ملقب به ابوالحسين نـوری از عرفـای خراسـانی الاصـل و صـوفيان مشهور بغداد اسـت.

ابوالحسين نوری جايگاه ويژه ای در نزد عرفای بزرگ قرن سوم دارد؛ بـه گونـه ای كـه وی را اميرالقلوب، قمرالصوفيه و طاووس العبـاد نيـز لقـب داده انـد.

در این نوشتار به بررسی معنا از دیدگاه فرانکل و عبدالحسین نوری و عواملی که باعث معنا یافتن زندگی می شوند پرداخته می شود.

مفهوم معنا از نظر فرانکل و ابوالحسین نوری

هسته و اساس مكتب معنا درماني فرانكل، آن است كه همه ي نابسـاماني هاي روانـي، به اين بر مي گردد كه شخص معنايي براي زندگي خود نمي يابـد و هـدفي بـراي زندگي در سر ندارد.

در نگرش فرانكل معنا جايگـ اه ويـژه ای دارد. او بـرخلافِ نظريـه ی فرويـد مبنـی بـر اراد ۀ معطوف به لذت و همچنين برخلافِ نظریه آدلر مبنی بر ارادۀ معطوف به قدرت، انگيزش بنيادين انسان را ارادۀ معطوف به معنا می دانست.

به عقيدۀ وی اين انگيزش چنان نيرومند است كه قادر است تمام انگيزش های ديگـر انسان را تحت الشعاع قرار دهد؛ چراكه اگر زندگی بی معنا باشد، ديگر دليلی بـرای ادامـه آن وجود نخواهد داشت.

برهمين اسـاس ، وی ارادۀ معطـوف بـه معنـاداربودن زنـدگی را شرط حياتی سلامت روان دانسته است و معيار نهايی رشد و پرورش شخصيت سـالم را ميزان ارادۀ معطوف به معنا در زندگی می داند؛ به اين معنی كه به هـر ميزانـی فـرد بـه جستجوی معنا بپردازد، برای هدف بخشيدن به زندگی خود، حائز شخصيت سالم اسـت.

ازنظرِ وی نبودِ معنا در زندگی، به نوعی بيماری روانی انديشه زاد منجر می شود كه ويژگی خاص آن، بی هدفی در زندگی و احساس پـوچی اسـت ؛ وضـعيتی كـه وی آن را پديـده ی گسترده و شناخته شدۀ قرن بيستم می داند و آن را آسيبِ روانی توده های نسل حاضر يا پوچ گرايی می نامد و تنها راه برون رفـت از ايـن مشـكل را يـافتن معنـای زندگی می داند.

در سوی دیگر سبك زندگی عرفانی که در اینجا ابوالحسین نوری نماینده ی آن می باشد آكنده از معناسـت. در واقع عرفان اساساً بر اساس معنازایی برای زندگی استوار است لذا بین نظریه فرانکل در باب جستجوی معنا برای زندگی و نظریات عرفا به طور کلی و ابواحسین نوری به شکل خاص همسانی زیادی وجود دارد.

در یک دسته بندی کلی سه مسئله ی عمده ی ایثار، زبان تمثیلی و سماع به کمال رسیده از بزرگترین موارد تشخص نوری محسوب می شوند که هر سه در فرایند معنایابی زندگی از اهمیت زیادی برخوردارند.

معنویت در آرای فرانکل و ابوالحسین نوری

در سبک زندگی عرفانی معنا با معنویت پیوند خورده است که این معنویت در بسیاری موارد با تجربه دینی همراه می باشد در نگرش فرانکل نیز معنایابی زندگی با معنویت پیوند های زیادی دارد.

از نظر فرانکل معنویت، متضمن ویژگی های غیرمادی زندگی است که از جسم یا سایر امور مادی و محسوس کاملاً متمایز است. معنویت به معنای احساس مرتبط بودن با موجودی متعالی و خارج از وجود شخصی است. موجودی که می تواند برای زندگی فرد معنا و هدفی فراهم سازد و در سایه آن معنا، به آرامش و اسایش درونی برسد. این موجود متعالی الزاماً خدا نیست. بر این اساس، معنویت مفهومی است فراگیر که دین (ارتباط با خدا ) می تواند بخشی از آن باشد. معنویت زمانی به عنوان جنبه ای از دین و راهی به سوی پیوند عمیق با خدا بود، اما امروزه برای برخی، خدا تنها هدف جست و جوی معنوی نیست، بلکه می تواند یکی از راه های جست و جوی معنوی ممکن باشد.

در دیدگاه ابوالحسین نوری نیز معنویت در معنایابی زندگی از اهمیت بالایی برخوردار است.

ابوالحسين نوری به مثابه ی يك عارف بر جايگاه خداوند تأكيد دارد و مطـابق اين گفتارش كه «هركس به اشيا و امور به واسطه ی خداوند بينديشد، رجوع و بازگشتش در تمام به سویِ خداوند است».

تمام امور و اسباب وابسته به خداوند اسـت و لذا معنا را نيز نمی توان امر مستقل از خداوند لحاظ كرد. تدبر و تعقل در نقـش خداونـد در آفرينندگی اشيا اين قابليت را اعطا می كند كه انسـان از ظـاهر بـه سـویِ بـاطن و از اسباب به سویِ آفريننده رجوع كند. در نگرش ابوالحسين نوری ايـن رجعـت ، سرمنشـأ تجلی و سريان معنا در زندگی است.

در بعد معنویت علیرغم قرابت هایی که بین نظریه فرانکل و آرای نوری وجود دارد اما شاهد تفاوت مهمی نیز هستیم.

در انديشه ی ابوالحسين نوری، معنا بـا ايمـان در پيونـد است و ايمان، شرط معنا در نظر اوست؛ حتی ايمانی كه وی از آن سخن می گويد نه يك باور سطحی، بلكه ايمان انسان كامل است؛ انسانی كه در سطح فراخودآگاه به سر می برد؛ از اين رو، نمی توان در درون انسان بی ايمان حداقل معنايی را كه او از آن سخن می گويد، جست؛ درحالیكه در انديشه ی فرانكل چنين قيـدی وجـود نـدارد و حتـی ملحـدان نيـز می توانند پذيرای معنای موردِنظر او باشند.

درواقع بحث فرانكـل بـه مصـداق خاصـی از معنا ناظر نيسـت و بـه اصـل معنـاداری يـا معنـاخواهی توجـه مـی كنـد كـه واقعيتـی روانشناختی است و برای همه ی انسان ها و در سطحی خودآگاه مطرح است. هرچنـد كـه در ناخودآگاه فرامعنايی وجود دارد و تبيين كنندۀ آن اسـت. بـر همين اسـاس وی از ارادۀ معطوف به معنا سخن می گويد و ابوالحسن نوری از ارادۀ معطوف به فرامعنا.

آزادی در دیدگاه فرانکل و ابوالحسین نوری

یکی دیگر ابزارهایی معنا در زندگی آزادی می باشد.

به عقیده ی فرانکل انسان موجودی است با میدان آزادی محدود؛ او در انتخاب شرایط و عوامل، آزاد نیستف بلکه آزاد است در برخورد با شرایط، چه واکنشی را انتخاب کند. انسان همیشه با مجموعه ای از محدودیت ها احاطه شده است و هریک از این محدودیت ها نقاط جهشی برای آزادی وی به شمار می روند. انسان با برخورداری از آزادی می تواند از هر آنچه بر او حاکم است(نیروها زیست شناختی، روان شناختی و جامعه شناختی)، از طریق تسخیر آنها، شکل دادن به آنها یا حتی گردن نهادن به آنها، خود را برهاند و بر همه آنها چیره شود. به این ترتیب، این شرایط (زیستی، روانی و اجتماعی )هستند که خواه ناخواه در برابر آزادی و انتخاب انسان، سر فرود آورده و تسلیم می شوند. شرایط نمی توانند انسان را کاملاً تحت سلطه ی خود درآوردند.

فرانکل آزادی را به معنای رهایی از سه چیز می داند: 1- غریزه ها 2- خوی ها و عادات 3- محیط. یقیناً انسان غرایزی دارد، ولی این غرایزه ها مالک انسان نیستند و برخلاف آنچه فروید می گوید آدمی می تواند در پذیرش یا رد تمایلات غریزی آزادانه تصمیم گیری کند.

بنا بر گزارش سلمی، ابوالحسين نوری آزادی را عبارت از رهايی از بند هوا و ترک تمام لذت های نفسانی دانسته است. ايـن گـزارش علاوه بر اينكه تأكيد ابوالحسـين نـوری را بـر ضـرورت آزادی و محاسـبه ی نفسـانی نشـان می دهد، نمايانگر جستن معنا در فراسوی منِ نفسانی است. معنا در نگـرش ابوالحسـين نوری در فراسوی من نفسانی قرار گرفته است؛ در جايی كه گوهر وجود آدمـی (روح) از قيدوبندهايی كه مانع رشد و تعالی است، آزاد شده است.

همچنان كه ذكر شد، فرانكل آزادی را رهايی از بند سه چيز معرفی می كند كه بنا بر اين گزارش ابوالحسين نوری به دو مورد از بندهای تنيده بـر پـای آزادی روحـی انسـا ن اشاره می كند كه اين دو مورد را مـی تـوان معـادلی بـرای غرايـز و خـوی هـای نفسـانی اشاره شدۀ فرانكل در نظر گرفت. بـه نظـر مـی رسـد ، مـوردِ سـومی كـه فرانكـل بـه آن اشاره كرده است؛ يعنی محيط، از نگاه عارف قرن سوم پنهان نمانده است.

بنا بر گـزارش عطار، ابوالحسين نوری آزادی را رهايی از تمـام زنجيرهـای اسـارت درونـی و بيرونـی و مبارزه با طاغوت نيز می داند. اين گفتار علاوه بر اشاره بـه اسـارت درونـی ، به صورتِ عامتر به اسارت بيرونی اشاره می كند كه می توان آن را معادلی بـرای شـرايط و افكار محيطی دانست كه از بيرون، آزادی انسان را به بند می كشند.

مقایسه آرای ویکتور فرانکل و عبدالحسین نوری درباره معنای زندگی

مسئولیت در دیدگاه فرانکل و ابوالحسین نوری

مسئولیت نیز یکی دیگر از مفاهیمی است که در امر معنادهی به زندگی حائز اهمیت می باشد.

مکتب معنادرمانی فرانکل انسان بودن را به معنای مسئول بودن می داند. مسئول پاسخگویی و پاسخگو بودن به وضعیت های زندگی و پاسخگویی به چگونگی تفسیر زندگی، یعنی تفسیری در راستای خداپرستی یا بی خدایی.

در نگرش اگزيستانسياليستی فرانكل، انسان مسئول تحقق و ساختن آگاهانه ی نحوۀ بودنِ خويشتن است؛ ازهمين رو، وی بزرگترين مسئوليت انسان را يافتنِ معنای زندگی خود می داند؛ از طرف ديگر، اشاره می كند كه يافتن معنا، منـوط به خروج از خويشتن و ارتبـاط بـا شـخص ديگـری غيـر از خـود اسـت. بنابراين، حضور در جامعه و پذيرش مسئوليت های جمعـی ، يكـی از عوامـل زمينـه سـاز كشف معناست. همچنان كه جامعه و محيط می تواند بندی بـر پـای آزادی و اسـتعلای انسان باشد، می تواند از عوامل مهم زمينه ساز كشف در زندگی انسانی باشد كـه اسـتعلا يافته است.

در نگرش عرفانی، تربيت و تصعيد نفس و همچنين احاطـه و كنتـرل بـر احـوال آن نخستين مسئوليتی است كه بر عهدۀ انسان اسـت.

ابوالحسـين نـوری ضـمن تأكيـد بـر مسئوليت تحقق و تربيت خويش، برخلافِ نگرش زاهدانه و انزواطلب غالب در قرن سـوم اظهار می دارد كه تحقق فراروندگی انسان در اجتماع امكان پذيراست. ازهمين روست كه از دنيا با نام سـرای خـدمت يـاد مـی كنـد.

سـرايی كـه مسئوليت های آن در ساختن هستی و چگونگی انسان نقش بسزايی ايفا مـی كنـد. او در سرای خدمت نه تنهـا خـود را مسـئول اسـتعلا و آزادی خـويش از بنـدهای محيطـی و جسمانی می دانست؛ بلكه می كوشيد ديگران را نيز از اين بندها بره اند و به سویِ اسـتعلا سوق دهد. می توان خصيصۀ اخلاقی وی مبنی بر امر به معروف و نهی از منكر را تلاشی در همين جهت ارزيابی كرد. علاوه بر اين، موضع گيـری وی در مقابـل معتضـد عباسی نيز مؤيّد همين امر است .

مطـابق گزارش های تاريخی، ابوالحسين نوری، نه تنها صوفی آزاده ای است كـه بـا اتخـاذ طريـق عرفانی سرنوشت خود را به دست خود با رهيدن از منِ نفسانی رقم مـی زد؛ بلكـه در راه فراروی از منِ نفسانی به مسئوليت جمعی توجه كرد و با بی پروايی يـك مصـلح ، در پـی تغيير سرنوشت فكری جامعه بود و در اين راه از ايثار جان نيز فروگذار نكرد.

شايان ذكر است، مطابق گزارش ها، روزی ابوالحسين نوری خمره های شراب خليفه را شكست و در برابر عتاب خليفه، خود را محتسب معرفی كرد و آنگاه كه خليفـه پرسـيد:« تو را چه كسی محتسب كرده؟» گفت: «آنكه تو را خليفه كرده است.»

این گزارش، نقش خداوند يا به تعبيـر لوگـوتراپی فرامعنـا را در احسـاس مسـئوليت نشـان می دهد؛ بنابراين در اين بحث نيز فرامعنا، با اعطای مسئوليت، به زندگی معنا می بخشـد و كاركرد اصلاح گری را به زندگی ابوالحسين نوری اعطا كرده و معنا را در بطن لحظـات زندگی او جاری ساخته است.

در نگرش ابوالحسين نوری انجام مسئوليت جمعی بايـد بـی چشـم داشـت باشـد. در همين مورد در تذكره الاوليا آمده است كه وی دو غـلام بچـه را از آتـش نجـات داد و در برابر اين كار از ارباب آنها پاداش نپذيرفت.

مقایسه آرای ویکتور فرانکل و عبدالحسین نوری درباره معنای زندگی

رنج در دیدگاه فرانکل و ابوالحسین نوری

رنج در فرایند معنای زندگی و در نظریه معنادرمانی فرانکل مفهومی محوری می باشد.

فرانكل در كتاب جستجو بـرای معنـا بـه ايـن امـر اشـاره مـی كنـد كـه در موقعيت های اجتناب ناپذير و رنجش آور، پذيرش رنج و تلاش برای يافتن معنای آن، ازجملـۀ عوامل زمينه سازِ معناست.

بر مبنای اندیشه ی اگزيستانسياليستی، رنج پديـده ای انسـانی اسـت كه می تواند زمینه ی رشد و تعالی انسان را فراهم آورد.

شـايان ذكـر اسـت رنـج هـايی در زمـره ی ارزش های وجودی قرار دارند كه نتیجه ی بی تدبيری يا انتخاب های نادرست شخصی نباشـند و همچنين راه گريزی از آن وجود نداشته باشد. از نظرِ فرانكل چنين رنج هـايی، لازمه و جزء جدايی ناپذير زندگی و فرصت های پنهانی كمال محسوب می شوند؛ زيرا مـادامی كه انسان رنج می كشد، در حالت تنش بين آنچه هست و آنچه بايد باشد، به سر مـی بـرد ؛ در اين حالت می تواند دربارۀ آرمان ها بينديشد و به بُعد كمال درونی خـود بيشـتر توجـه كنـد.

رنج بردن، تنشی سالم و تحول عميقی است كه انسان را از آنچه نبايد باشـد، آگـاه مـی سـا زد و به سوی معنايی ارضا نشده سوق می دهد.

لذا انسان سالم كـه انگيزه و هدف اصلی زندگی را رسيدن به لذت نمی داند، رنج را ارزشمند مـی يابـد و پـذيرای رنج های معنازاد می شود و به جستجوی معانیِ مستتر در آن می پـردازد. ازايـن رو، در نگـرش فرانكل رنج در زمرۀ عوامل زمينه ساز معنا قرار دارد.

اين نوع نگرش به كاركرد مثبـت رنـج ، در گـزارش هـای تـاريخی و آثـار مربـوط بـه ابوالحسين نوری نيز وجود دارد؛ به گونـه ای كـه مشخصـ ۀ بـارز عرفـان وی را اصـرار در تحمل رنج برشمرده اند.

مطابق گـزارش عطـار ، ابوالحسـين نـوری درد و انـدوه را از لـوازم طريقـت عرفـانی میدانست. از محتوای اين گزارش آشكار است كـه در نگـرش وی، رنج امر منفور و شایسته ی گريز محسوب نمی شـود ؛ بلكـه لازمـه و جـزء جدانشـدنی حيات معنوی است كه آدمی را می پيرايد و راه كمال می آمـوزد. بـديهی اسـت كـه ايـن نگرش ارزشی به رنج بر اعتقاد به فرامعنا ابتنا دارد.

دركتاب طبقات الصوفيه آمده است كه روزی جنيد و ابوالحسين نوری بيمـار شـدند . ابوالحسين نوری بيماری خود را از ديگران پنهان میداشت. به او گفته شد: چرا بيمـاری خود را همچون جنيد آشكار نكردی؟ ابوالحسين نوری پاسخ داد: ما گرفتـار نـاگواری و بلا نشده بوديم كه سزاوار باشد، نام شكايت را بر زبان بياوريم و اين گونه سرود:

اگر بيمار باشم شايسته آنــم

پس تو شايسته شكــری

چه شيرين، قلبی باقی نمانده

كه به بيماری بگويد امان

همچنان كه در اين گزارش ديده میشود، ابوالحسين نـوری ميـان فنـای عاشـقانه و رضايت به رنج ها، ارتباطی متين برقرار می كند.

در ديدگاه ابوالحسين نوری، پيوند رنج ها با خواست خداوند، تسليم و سـپردن تمـام امـور به خداوند در نهان و آشكار، آنچنان اهميت دارد كه وی آن را معنای حقيقی اسلام می داند. انسان با معرفت به اينكه خداوند صلاح وی را بهتر می داند، تسليم می شود؛ ازاين رو، نجسـتن سود و زيان امور و همچنين بی اعتقادی به تشخيص مطلـق سـود و زيـان از جانـب انسـان، عاملی مهم برای تضمين آرامش و پذيرش اتفاقات خلاف خواسته، خواهد بـود.

در طريقت ابوالحسين نوری اين آرامش حتی در بلايا، به واسطه ی خداوند و ذكر دائـم بـر قلـب جاری می شود و با هيچ ناملايمتی از ميـان نمـی رود. از همـين روسـت كـه وی ويژگی عارف يا فقير صادق را رضايت و آرامش در رنج می داند. به رغمِ وجود اين نقطه اشتراک كه نوری و فرانكل هر دو از كاركرد تربيتی رنـج هـا و تحمل و پذيرش آنها سخن می گويند؛ اما نكته ی مهم اين است كه شيوۀ متفاوتِ نگرش آن دو را از هم متمايز می كند؛ فرانكل رنج ها را وضعيت هايی می داند كه معنا را در آنها می توان كشف كرد.

اين در حالی است كه چنـين ديـدگاهی نسـبت بـه رنـج در سـخن ابوالحسين نوری وجود ندارد؛ اين امر به اين علـت اسـت كـه از نظـرِ او معنـای زنـدگی خداست و اوست كه رنج ها را تبيين می كند يا معنا می بخشد و اينگونه نيست كه انسان در رنج معنای زندگی خودش مثلاً خدا را بيابد. لذا ارزش هـای نگرشـی در رويكـرد وی پيامد مستقيم معناداركردن زندگی با خداوند است.

منابع

ماهیت انسان و نیازهای متعالی او از دیدگاه ویکتور فرانکل - طلعت حسنی بافرانی - روان شناسی و دین - شماره 12 - 1389

بررسی عوامل زمينه ساز معنا در نگرش ابوالحسين نوری و ويكتور فرانكل - یاسمن سلمانی - قدرت اله خیاطیان - ادیان و عرفان - شماره یکم - 1398

جایگاه و  آثار  ابوالحسین نوری در عرفان - امید مجد - شماره 27 - 1389

معنای زندگی از دیدگاه ویکتور فرانکل - هاشم قربانی - شماره 3 - 1388

  • منبع
  • حقوق نیوز

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید