لغزش کلامی
لغزش کلامی طبق گفتهی فروید، نتیجه و تضاد ناشی از ذهن گوینده در برابر جملهی بیان شده است. لغزش زبانی یا همان کلمهای که اشتباه بیان کرده و بعد اصلاحش میکنیم، در واقع صدای ناخودآکاه است که از اعماق ذهن ما خود را به سطح میرساند اما چون مجوز بروز نمییابد، در شکل یک اشتباه خود را نشان میدهد.
طبق معمول غالب پدیدههایی که در روانکاوی به آن میپردازیم، بررسی لغزش کلامی میراث «زیگموند فروید» واضع روانکاوی و یکی از مهمترین اندیشمندان قرن گذشته است. برای همین به این پدیده «لغزشهای فرویدی» هم گفته میشود. او اولین بار در سال ۱۹۰۱ در کتابی با عنوان «آسیبشناسی زندگی روزمره» به آن پرداخت و مثالهای متعددی را از زندگی روزمره و بیمارانش ارائه داد.
لغزش کلامی را «پاراپراکسیس» هم میگویند ولی این اصطلاح غالباً در فضای تخصصی استفاده میشود.
لغزش های فرویدی
لغزش کلامی
لغزش کلامی یک سکندری روی کلام است، یک لغزشِ پا روی یک مفهوم. فروید میگفت این لغزشها چند منشاء عمده دارند: خشمی فروخورده، حسادتی بروز نایافته یا آرزویی ناخودآگاه.
در زندگی روزمره از ما خواسته میشود که بر نیازهای خام و گاهی شرورانهمان لجام بگذاریم. از ما خواسته میشود که خشم خود را بروز ندهیم چراکه خطرناک است، نامحترمانه است و بیادبی محسوب میشود. از ما خواسته میشود که حسادت نورزیم چراکه آن را مانعی برای روابط متعالی میبینیم. اما روان ما و ناخودآگاه ما لزوماً با خواستهای متمدنانه پیش نمیرود و گاهی ما نیازها و آرزوهایی داریم که منطبق و سازگار با درخواستهای اجتماعی و خانوادگی نیست.
برای مثال ممکن است ما دیدگاه جنسیتزده داشته باشیم و همچنان حس کنیم که مردها بر زنها برتری دارند، یا اینکه عقاید نژادپرستانه داشته باشیم و گمان بریم که نژاد آریایی برتر از دیگر نژادهاست، ولی این باورها در زندگی کنونی با خشم و تقبیح دیگران همراه خواهد شد. بنابراین ناخودآگاه ما این باورها را در خود نگه میدارد و گاهی هم دست ما را رو میکند و ما را لو میدهد. لغزش کلامی لو رفتن محتوای پنهان شده در ناخودآگاه است.
به مثالی که خود فروید درباره لغزش کلامی میآورد توجه کنید:
مردی به یک مهمانی دعوت شد و هنگام ورود به مهمانی خانم میزبان به استقبال او آمد. خانم میزبان زیبا و دلفریب بود و «دِکُلته» به تن داشت و حواس آقای میهمان را به خود جلب کرده بود. منتها آقای مهمان تلاش داشت تا به روی خود نیاورد که چقدر مبهوت فریبایی خانم میزبان شده است. او تلاش کرد برای پرت کردن حواس خود و میزبان، از «دکوراسیون» خانه تعریف و تمجید کند ولی به اشتباه به جای اینکه بگوید: «چه دکور زیبایی»، گفت: «چه دِکُل زیبایی». اینجا لغزش کلامی فرد را لو میدهد و نیات او را آشکار میسازد. مرد مهمان تلاش دارد تا مبادی آداب باشد ولی روان او همچنان بر اساس نیازهایش پیش میرود و در نهایت او را لو میدهد.
به یک مثال دیگر توجه کنید:
فرض کنید آقای «عبدالحسین زرینکوب» برای سخنرانی در یک نشست دعوت شده است. در این نشست افراد مختلفی وجود دارند ولی مجری و کارشناس این نشست که بایستی با آقای زرینکوب مصاحبه و او را معرفی کند، چندان دل خوشی از کتاب «دو قرن سکوت» آقای زرینکوب ندارد. ولی بایستی این را پنهان کند چرا که به عنوان یک کارشناس بیطرف از او انتظار میرود که مسائل شخصی خود را وارد این گفتگو نکند. ولی وقتی میخواهد او را معرفی کند، به جای «زرینکوب»، او را «مسکوب» خطاب میکند. اینجا در واقع خشم آقای کارشناس لو میرود. او با تقلیل دادن «زر» به «مس»، گویی انتقاماش را از آقای زرینکوب میگیرد. محتوای سرکوب شده بالاخره بالا میآید ولی در قامتی سهوی و قابل کتمان.
لغزش عملی
غیر از لغزش کلامی، لغزش عملی هم داریم. برای مثال در روانکاوی «گم کردن وسایل» یک نوع لغزش عملی محسوب میشود. اگر برایتان غریب است شاید بهتر باشد که تاکید کنیم به طور کلی در روانکاوی باور بر این است که «هیچ چیز تصادفی در اعمال روان وجود ندارد». بنابراین روانکاوی هرآنچه از فرد سر میزند را معنادار میداند و آن را در راستای برآورده کردن نیاز یا دفع احتمال آسیب در نظر میگیرد.
برای مثال اگر شما همواره کلید ورود به خانه را گم میکنید، شاید بهتر باشد به این موضوع کمی با ظرافت بیشتری بنگرید، چه چیزی در خانه (در خود خانه یا در مفهوم خانه) وجود دارد که بخشی از شما نمیخواهد وارد آن شود؟
برای درک بهتر لغزش عملی به این مثال توجه کنید:
پسر ایرانی ۳۰ سالهای را در نظر بگیرید که در آمریکا زندگی میکند و مدت ۴ سال است که به آنجا مهاجرت کرده است. او یک شالگردن دارد که زمستانها همواره از آن استفاده میکند. این شالگردن را پیش از مهاجرت مادر برایش بافته است. مادر اخیراً دچار بیماری صعبالعلاجی شده و بیم آن میرود که مدتی بیشتر زنده نماند. ولی او نمیتواند به ایران برگردد تا به ملاقات مادرش برود و احیاناً روزهای آخر زندگی مادرش را کنارش باشد، چرا که خروج از کشور امکان بازگشت به آمریکا را به خاطر ممنوعیت سفر اتباع ایرانی به آمریکا ناممکن میکند. او در وضعیت پیچیده و تعارضبرانگیزی قرار دارد، او امیدوار است که در سال پیشرو شغلی دست و پا کند تا بتواند پاسپورت آمریکا را بگیرد و با خیال راحت از کشور خارج شود ولی احتمال دارد که دیگر مادرش را نبیند.
گم کردن شالگردنی که مادر بافته، پاسخی به این تعارض است. گویی روان او تلاش دارد تا به نوعی با دل کندن از ابژههایی که او را به مادر متصل میکند، خود را برای مرگ مادر آماده کند. امیدوارم هیچ هموطنی در چنین وضعیت ناراحتکنندهای گرفتار نشود.
لغزش نوشتاری
نوع دیگری از لغزشهای فرویدی که بهویژه در زمانهی کنونی رایج است لغزش تایپی است (البته اصالتاً فروید به لغزش در نوشتار یا در نامهها اشاره کرده است، ولی چیزی که در زمانهی ما رایج است، نامههای تایپی است). احتمالاً این برای شما آشناتر باشد. اشتباه در نوشتار گاهی از نیات پنهان شما پرده برمیدارد.
استفاده ناخودآگاه از کلمههای زشت یا توجه نکردن به غلط تایپی و ارسال آن به فردی که با او رودربایسی دارید احتمالاً رایجترین شکل این لغزشها هستند. گویی نوعی دهنکجی در اینجور اشتباههای تایپی وجود دارد. یا احتمالاً پیش آمده که پشت سر یک نفر غیبت کنید و پیام را درست برای همان نفر بفرستید.
به این مثال واقعی توجه کنید:
کاربری قصد دارد در روز مرگ «اِمی واینهاوس»، احساس خود را نسبت به این خوانندهی فقید ابراز کند. او قطعهی «Back to Black» را به اشتراک میگذارد و مینویسد: «اینجا قصد دارم دربارهی اِمی واینهاوس و مرگ زودبهنگاماش در ۲۷ سالگی به خاطر مسمویت الکلی بنویسم». این اشتباه گویی میل ناخودآگاه کاربر را لو میدهد. احتمالاً بخشی از او مرگ اِمی واینهاوس در ۲۷ سالگی را «بهنگام» میداند ولی بخش خودآگاهش قصد دارد آن را «زودهنگام» تصویر کند.
این مثالها در واقع سرریزها و پیامهای ناخودآگاه هستند برای آنان که مشتاق به کشف هزارتوی روان هستند.
دیدگاه