واژهشناسی سگ
واژهٔ سگ در بیشتر زبانهای هند-اروپایی و لهجههای ایرانی وجود داشته و هم اکنون نیز برجاست.
در بسیاری از لهجههای کنونی ایران، هم چون:کاشانی و سمنانی واژهٔ «سپن» که ریشهٔ اوستایی کلمهٔ «سگ» است، باقی است.البته این واژه در زبان تالشی نیز کاربرد دارد.در زبان گیلکی واژه ی "سک" در بعضی مناطق،به ویژه نواحی شرقی گیلان مانند اشکورات، رایج است.حتّا به گفتهٔ یاقوت حموی، اصفهان(اسپهان) از واژههای «اسبا»( esba) به معنی سپاه و سگ است و این نشان میدهد که در لهجههای قدیم اصفهان «اسباه» به معنی «سگ» بودهاست. واژهٔ «سپک» (spaka) در اوستا صفت است به معنی سگ مانند.
هرودوت در تاریخ خود دربارهٔ افسانه زایش کوروش بزرگ نوشتهاست که او را به گاوبانی سپردند، همسر او که «سپکو» (spako) نام داشت. او کوروش را شیر داد و بزرگ کرد چون کوروش به نزد پدر و مادر خود بازگشت، همواره نام «سپکو» را بر زبان میراند و مهربانیهای او را به یاد میآورد چون پدر و مادر همیشه نام «سپکو» به معنی «سگ» را از زبان پسر میشنیدند، به مردم میگفتند که به خواست ایزدان، کوروش در بیابان از سگی شیر خورد و پرورش یافت. نظر به همین داستان است که برخی از نویسندگان و محققین گمان کردهاند که او در کودکی از سگی شیر خوردهاست
اشاره های تاریخی از سگ
در بخش هایی از اوستا در رعایت حال این حیوان دستوراتی وجود دارد که بسیار قابل تامل هستند.«فرگرد سیزدهم وندیداد با ۵۶ بند درباره کیفر و مجازات قتل انواع سگها و آزار آنهاست. در بخش نخست از این فرگرد بیان میشود که از میان آفریدههای اهورامزدا سگ بسیار محترم است چون از سپیده کاذب تا فجرصادق با اهریمن مقابله میکند و پاسبان آفرینش نیک است. بنابر همین ویژگی های مهم است که کشتن سگ برابر است با کشتن یک مرد درستکار»(رضی،371:1384). از جمله نکاتی که در این فرگردها یاد شده است می توان به این موارد اشاره کرد:
1- یکی از پنج گناه بزرگ که هیچ تاوان ندارد آن است که کسی به سگ استخوان درشت و سخت دهد آن چنان که دندان او را بیازارد و در گلویش بماند یا خوراک بسیار گرم دهد آن چنان که پوزه و زبانش را بسوزاند. و دیگر آن که کسی سگی را بزند که تازه توله ای پس انداخته است.
2- اهورامزدا گوید: اگر سگ شبانی یا سگ خانگی نبود در روی این زمین آفریده من، خان ومانی پایدار نماندی.
3- از اهورامزدا پرسیده شد در این گیتی کدام سرزمین شادتر؟ اهورامزدا گفت: آن جا که مرد پارسا خانه بر پا کند و آن خانه از گاو و خورش و سگ و زن و فرزند و آتش برخوردار باشد.
4- اگر کسی سگ را بکشد روانش در روز پسین به هراس و بیم افتد و هیچ کس به فریادش نرسد. سزای کسی که سگ شبانی را چنان بزند که جان سپارد هشتصد تازیانه است. سزای کشتن سگ خانگی هفتصد تازیانه و سزای کشتن سگ شکاری ششصد و سزای کشتن توله سگ پانصد تازیانه.
5- گناه خوراک ندادن به سگ شکاری با ندادن خوراک به مهمان برابر است.کسی که خوراک از توله سگ دریغ کند چنان است که بچه آدمی را از خورش بی بهره بدارد.
6- سگ به هشت کس همانند است: از چیز کم خشنود شود و زود رنج است، مانند پیشاهنگ است، برای چهار پایان می جنگد، در پس و پیش خانه می گردد مانند یک رزمی و بیدار و سبک خواب است، خدمتگزار و مانند چاکر است، شبگرد است، بی باک است، شیرین کار است و مانند بچه به این جا و آن جا می دود.
7- اگر سگی را در راهی خفته دیدید آهسته گام بردارید تا بیدارش نسازید .سگ نباید آزردن، چه از فروتنان هیچ کس فروتن تر از سگ نیست. به سگ، نان دادن ثوابی است بزرگ.
سگ در فرهنگ ایران باستان
ایرانیان در دوره باستان از نخستین مردمانی بوده اند که برای جانوران و حیوانات اهمیت و ارزش ویژه ای قائل بوده و مانند بسیاری از فرهنگ ها وتمدن ها در روایت ها و داستان های اسطوره ای و افسانه ای خود به صورت نمادین به آن ها پرداخته اند و در زندگی روزمره خود نقش تعیین کننده ای به آن ها محول می کردند. در همه داستانها و افسانههایی که درباره سگ بیان شده، این حیوان مجموعهای از نمادهای پیچیده، شفابخش، وفادار و راهنمایی است که شکار و مرگ را به نمایش میگذارد.
سگ نه تنها درگذشتگان را به دنیای فروردین راهنمایی میکند بلکه از عالم ماورا خبر داشته، میانجی دنیا و آخرت است و پیوندی اساطیری با ماورا دارد. ایرانیان باستان معتقد بودند که سگ با کمک خروس ارواح پلید و جادوگران را هنگام شب از زمین دور میکند و سروش را یاری مینماید.دشمن اهریمن است و چون پارس میکند درد و رنج و آزار و نافرمانی را از بین میبرد.
سگ در دین زرتشتی و میان ایرانیان باستان ارزش و جایگاه ویژهای داشتهاست. به موجب اخبار قدیم و مورخان یونانی چون استرابو و هرودوت و دیگران میان کاسپیها سگ از احترام و تقدس فوقالعادهای برخوردار بوده و مقام حقوقی چون انسان داشته است. کاسپیها در آغاز از اقوام غیرآریایی بودند اما عناصر آریایی نیز در میانشان ملاحظه میشود. کاسپیها در زمان مادها دیگر قدرت چندانی نداشتند اما نفوذ معتقدات کاسپیها در زمان مادها قابل توجه است.
آیین مهر
در آیین مهر سگ یار وفادار میتراست که با او به شکار میرود. در نقشهای برجستهای بزرگ باز یافته در ناحیهٔ استربورکن و هورنهایم و روکینکن در آلمان سگهای شکاری در پیرامون میترا دیده میشوند.
اسطوره آفرینش
مشی و مشیانه(آدم و حوا) هنگامی که حیات انسانی یافتند، آتش روشن کردند و گوسفندی را که اورمزد به آنها داده بود، ذبح نموده، قطعههایی از آن را درون آتش انداختند که در نظر ایشان عنصری بسیار مقدس بود و قطعهای را به سوی آسمان افکندند، سگی که همراه آنان بود دوید و گوشت را ربود و خورد. مطابق این روایت احتمال دارد یکی از دلایل تقدس سگ در نزد زرتشتیان، همین یعنی تغذیه از گوشت مقدس باشد. در روایت دیگر مشی و مشیانه قطعهای گوشت در آتش میافکندند و قطعهای را به عنوان سهم ایزدان به سوی آسمان میاندازند و قطعهٔ سوم را به سگ خود میدهند. میتوان فرض کرد که آتش و ایزدان و سگ، هر سه از دیرباز مقدس به شمار میآمدند که مشی و مشیانه هر یک از سه قطعهٔ گوشت را به یکی از آنها میدهند.
در آثار زرتشتی
در روایات داراب هرمزدیار از سگ مقدسی به نام زرینگوش سخن به میان آمدهاست که پاسبان کالبد کیومرث است و به تنهایی از آن کالبد نگهداری میکند چنانکه هفت امشاسپند نتوانستند از آن محافظت کنند اما زرینگوش از عهدهٔ این کار برآمده، در زمرهٔ محافظان پل چینوت قرار میگیرد. به اعتقاد زرتشتیان سگ از جمله موجوداتی است که از نطفهی کیومرث به وجود آمدهاند و به دلیل وجود نطفهٔ وی در این حیوان گوشت آن خوردنی نیست.
در بندهشن آمدهاست: «از آفریدگان مادی، سگ، نگهبان و از میان برندهٔ دروج و درد است و با چشم همهٔ ناپاکیها را از میان میبرد».
ارداویراف در سفر روحانی خود به دوزخ رسیده، مشاهده میکند که «دیوان مانند سگ روان مردی را میدرند و گوشت او را به سگان میدهند، میپرسد:که این تن چه گناه کرد که این گونه مجازات میشود؟ سروش پاک و ایزد آذر به او پاسخ میدهند که این روان آن مردم بدکار است که در گیتی سگ شبانان را، از خورش بازداشت یا زد و کشت.
فرگرد سیزدهم وندیداد با ۵۶ بند دربارهٔ کیفر و مجازات قتل انواع سگها و ایذاء و آزار آنهاست. در بخش نخست از این فرگرد بیان میشود که از میان آفریدههای اهورامزدا سگ بسیار محترم است چون از سپیدهٔ کاذب تا فجر صادق با اهریمن مقابله میکند و پاسبان آفرینش نیک است.
نقش سگ در جهان واپسین
یمه خدای مرگ دو سگ داشته که همواره او را همراهی میکردند. وظیفهٔ اصلی آنها ترسانیدن اهریمنان و مراقبت از ارواح بوده است. میگویند ارواح درگذشتگان از یمه (جمشید) خواستند که سگها را برای راهنمایی و نگهبانی آنها به سرزمین مردگان بفرستد.
در اسطورهای ایرانی و دین زرتشتی سگ پشوپانه محافظ پل چینوت و نگهبان گذرگاه میان دنیا و آخرت است. وظیفهٔ آن حیوان، این است که ارواح پاک را از آسیب اهریمن میرهاند و به ارواح پلید اجازه نمیدهد که از این پل عبور نمایند.
همچنین آمده است که هر کس در دنیا از سگ نگهداری کند و به آن غذا داده، حیوان را نیازارد، اگر چه دوزخی باشد زرین گوش همان سگی که در آغاز نگهبان کالبد کیومرث بود و سپس نگهبان چینوت پل میشود، آوایی سهمگین سر میدهد چنان که دیوان از عذاب کردن آن روان دست بر میدازند؛ اما اگر کسی در دنیا سگ را آزار دهد، زرین گوش اجازه عبور از پل چینوت را به او نمیدهد.
رسم سگدید
از دیدگاه زرتشتیان زمانی که جان از بدن خارج میشود اگر کسی در کنار پای جسم بسته باشد چون نسوش (دیوی که بر اجساد آدمی دست مییابد و آن را پلید میسازد.) بر وی هجوم برد و چنانچه سگ آن جسد را ببیند، نسوش رانده میشود. به احتمال زیاد رسم سگدید که عبارت بود از آوردن سگی بر بالین محتضر یا مرده و نشان دادن جسد به سگ و مالیدن پوزه به آن جسد، از همین عقیده سرچشمه گرفتهاست. این مراسم خاص طی مراحلی پیچیده اجرا می شد و سگ مخصوص که به آن سگ چهارچشم می گفتند- سگی که از نظر ظاهری دو نقطه یا نشان شبیه چشم در بالای چشم داشت- را در نظر می گرفتند.
«سگ که دزد و گرگ و دشمن مادی را میراند قادر به راندن« دروج» و نسوش پلیدی که از سوی باختر، جایگاه دیوان، بر جسد مرده حمله میکند، هم هست. سود و خاصیت طبیعی و طبی رسم «سگدید کردن» این است که حیوان مذکور در شناخت مرگ توانا و در مرگ ناگهانی و بیهوشی قادر به تشخیص مردگان از زندگان است.
دیدگاه