امروز: شنبه, ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۱۰ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۲۰ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 267227
۱۰۳۷
۱
۰
نسخه چاپی
حقوق بشر (human rights)

تحولات مربوط به حقوق بشر

ایده ی حقوق بشر عام یا حقوقی که همه بالسویه، صرفاً به دلیل انسان بودنشان، از آن برخوردارند، انگاره ی قدرتمند در سیاستهای اواخر قرن بیستم است. اگرچه این ایده جدید نیست، اما شوک اخلاقی ناشی از نازیسم و فجایع ناشی از خشونت بی دلیل و نژادپرستانه در جنگ جهانی دوم، کاتالیزوری شد که حقوق بشر را به پندار همه ی مردم جهان رهنمون ساخت

تحولات مربوط به حقوق بشر (قسمت اول)

تحولات مربوط به حقوق بشر

ما در جهانی به سر می بریم که شاهد تغییرات اساسی است. جهانی که در اثر نظامهای پیچیده ی مالی و تحولات انقلابی فناوری اطلاع رسانی در حال تبدیل شدن به یک بازار عظیم جهانی است. پدیده ی جهانی شدن در حال ایجاد الگوهای جدیدی از تعامل بین مردم و دولتهاست که نوید شکوفایی فرصتهای بی سابقه ای را برای پیشرفت جدی در قالب آزادیهای بیشتر می دهد و در عین حال خطر پیچیده تر شدن بسیاری از چالشهای موجود در جامعه ی بین المللی را، ضمن عمیق تر کردن مشکلات اقتصادی آنان که از همه آسیب پذیرتر هستند، به دنبال دارد. در این صحنه ی پر پیچ و خم، حقوق بشر که رسماً توسط سازمان ملل متحد از طریق اعلامیه ی جهانی حقوق بشر مورخ دسامبر 1948 مطرح و تعیین گردیده، اهمیت خاصی به عنوان مجموعه ای از هنجارها و معیارهای پذیرفته شده ی جهانی به دست آورده است که به طور روزافزونی، همه ی جنبه های روابط ما را به عنوان فرد و نیز اعضای تشکیل دهنده ی گروهها در داخل جوامع و بین ملتها شکل می دهد.

ایده ی حقوق بشر عام یا حقوقی که همه بالسویه، صرفاً به دلیل انسان بودنشان، از آن برخوردارند، انگاره ی قدرتمند در سیاستهای اواخر قرن بیستم است. اگرچه این ایده جدید نیست، اما شوک اخلاقی ناشی از نازیسم و فجایع ناشی از خشونت بی دلیل و نژادپرستانه در جنگ جهانی دوم، کاتالیزوری شد که حقوق بشر را به پندار همه ی مردم جهان رهنمون ساخت.

به موازات وحشت کامل از بازداشتگاه اسرای جنگی، آزمایش پزشکی، کار اجباری، به گرسنگی کشاندن، کشتار جمعی و پاکسازی قومی که پس از جنگ جهانی دوم پدیدار و در سطح وسیعی روی آن تبلیغات شد، عملاً این نتیجه به دست آمد که مفروضه ها درباره ی ماهیت دولت-محور و حق دولتها در رفتار با شهروندانشان، آن گونه که مطلقاً و فارغ از هر قید و شرطی به اراده ی آنها وابسته بود، زیر سوال رفت. تبلیغات ناظر بر سیاست بین الملل پس از جنگ، حول محور اصول و اهداف ملل متحد، موید این معنا بود که موضوع حقوق بشر، بیشتر یک موضوع مورد علاقه ی کل جامعه ی بین المللی بوده و ریشه در وجدان جامعه بشری دارد، تا اینکه یک مسئله ی محدود و در صلاحیت ملی باشد. به تعبیر دیگر، می توان گفت که هسته ی اصلی حقوق بشر یا ماهیت جوهری حقوق بشر از هنگام فجایع تکان دهنده ی جنگ جهانی دوم به وجود آمد. در این زمان بود که نیاز جدی به تدوین قوانین حقوق بشر احساس شد.

بنابراین، سازمان ملل متحد از ابتدای تشکیل و شروع به فعالیت یکی از کارهای عمده ی خود را معطوف به ایجاد راهکارها و سازوکارهایی برای ملتزم کردن دولتها به رعایت موازین شناخته شده ی حقوق بشری نموده و در این راستا از دو وسیله ی مهم استفاده شده است: یکی طرح و تصویب قطعنامه ها، و به خصوص کنوانسیون ها و ترغیب دولتها به امضا و تصویب آنها، تا بدین گونه از طریق الزام قراردادی، متعهد به اجرای موازین حقوق بشری بشوند و در جوامع بین المللی پاسخگوی میزان عمل به تعهد قراردادی خود باشند و دیگری، صبغه ی قاعده ی حقوقی و یا عرف بین المللی دادن به برخی مفاهیم و موازین حقوق بشری؛ به گونه ای که برخی مفاهیم حقوق بشری به عنوان یک عرف مسلم بین المللی شناخته شود و تخلف و تجاوز از آن نقض موازین بین المللی محسوب گردد و خود این امر، نوعی تضمین برای رعایت آنها از سوی دولتها باشد. بر مبنای تلاشهای مزبور، اندیشه ی قرار گرفتن حقوق بشر در قالب حقوق بین الملل مطرح شده است و جمعی کوشش می کنند حقوق بشر را در قالب بخشی از حقوق بین الملل مطالعه کنند. از سوی دیگر، حقوق بشر به عنوان موضوعی مهم در رشته ی روابط بین الملل و به تبع آن در عرصه ی سیاست خارجی کشورها مطرح شده است و از آن می توان برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی بهره گرفت.

بنابراین، با توجه به عمومیت یافتن احترام به حقوق بشر نتیجه گرفته می شود که نقض آنها اثر منفی بر پرستیژ و اعتبار کشورها در عرصه ی بین المللی دارد. این امر موجب جا به جایی جایگاه قدرت نرم با قدرت سخت در سیاست خارجی کشورها شده است و به حقوق بشر در سیاست بین المللی مقامی شایسته داده است؛ به گونه ای که در عصر جهانی شدن، حقوق بشر به عنوان یکی از بنیادهای موردنظر جهانی شدن در روابط بین الملل و سیات خارجی کشورها مطرح شده است.

مطالعه ی رسمی و منظم روابط بین الملل در دانشگاهها تنها پس از جنگ جهانی اول شروع شد و با تاسیس کرسی وودرو ویلسون برای روابط بین الملل در دانشگاه ابریستویت در ویلز بریتانیا توسط دیدیو دیویس، رشته ی روابط بین الملل تاسیس گردید. پس از جنگ جهانی اول بسیاری از سیاستمداران دنیا از جمله ویلسون، چمبرلین و دیگران به تلاشهایی برای ایجاد صلح و امنیت بین المللی به وسیله ی جامعه ی ملل دست زدند.

همچنین محققان بسیاری از جمله شاتول، زیمرن، میترانی و غیره نیز کتابها و مقالات فراوانی در مورد صلح و امنیت بین المللی نوشتند. این نویسندگان به آرمان گرایان معروف شدند. اصطلاح آرمانگرا (ایده‌آلیست) نیز عنوانی نیست که این گروه به خود اختصاص داده باشند، بلکه این واژه را منتقدان آنها به کار گرفته اند. از ویژگیهای عمده ی آرمان گرایان اعتقاد به پیشرفت و تحول در روابط بین الملل بود. از نظر آنها جنگ جهانی اول در شرایطی به وقوع پیوست که نظام بین المللی موجود برای استقرار یک نظم جهانی عادلانه و صلح آمیز از قابلیت لازم برخوردار بود.

در مرحله ی بعد نظام مزبور می توانست تحت تاثیر اندیشه های جهان گرایان و ایجاد جامعه ی ملل چهره ی جهان را تغییر دهد. آرمان گرایان بیش از اندازه بر سازمانها، جامعه و حقوق بین الملل تاکید می ورزید و برای اخلاقیات اهمیت زیادی قائل می شدند. آنها به دنبال آن بودند که منافع بین المللی جایگزین منافع ملی شود. طرفداران این مکتب را صلح طلبان، بشردوستان، قانون‌گرایان و اخلاق گرایان تشکیل می دادند. این دیدگاه از آن زمان به بعد تحت عنوان کلی تر دیدگاه لیبرالیسم در رشته ی روابط بین الملل از اهمیت زیادی برخوردار بوده است و نظریه های چندی از قبیل لیبرالیسم، نولیبرالیسم، اینترناسیونالیسم نولیبرال، نولیبرالیسم و غیره در این زمینه مطرح شده است.

در دیدگاه لیبرالیسم مقولاتی از قبیل دموکراسی، محیط زیست، حقوق بشر، مبارزه با تروریسم، امحاء سلاحهای کشتار جمعی و غیره مطرح بوده اند.

از سوی دیگر با پایان جنگ سرد و مطرح شدن مباحثی در حوزه ی جهانی شدن و اهمیت یافتن آن، یک سری دیدگاههای جهان گرایانه نیز در حوزه ی روابط بین الملل مطرح شده است که بر اساس منطق جهانی شدن اقتصاد، مرزهای جغرافیایی، سیاسی و فرهنگی را تحت تاثیر قرار می دهد و با استفاده از ابزارهای اطلاع رسانی میان مقوله های فنی و انسانی پیوند ایجاد می کند. در این دیدگاه نه تنها سیاست جهانی شدن سرمایه و تجارت پیگیری می شود، بلکه جهانی شدن حقوق انسانی، رفاه، دموکراسی، حفظ محیط زیست، مقابله با تروریسم و غیره نیز مورد توجه قرار می گیرد.

بنابراین، می توان گفت آنچه در نظام بین المللی معاصر اهمیت زیادی دارد و مورد توجه کشورها است مقوله ی حقوق بشر از دیدگاه لیبرالی و جهان گرایانه نسبت به نظم نو جهان است که در کنار برداشت واقع گرایانه از مسئله نظم نو جهانی مطرح شده و حتی مبنای رفتار قدرتهای بزرگ می گردد؛ به گونه ای که در مورد حمایت موثر و جدی از برخی از اصول و قواعد حقوق بشر که از آنها به عنوان قواعد بنیادین حقوق بشر تعبیر می شود اتفاق نظر دارند. هر چند اصولی مانند حقوق بشر دارای اهمیت اساسی نزد واحدهای سیاسی تشکیل دهنده نظام بین المللی است، اما این واحدها با توجه به منافع ملی خاص خود در هر زمان و همه جا به حمایت جدی از این اصول و دیدگاههای لیبرالی و جهان گرایانه نمی پردازند. لذا با آنکه جنگ سرد امید به دموکراسی، حقوق بشر و حمایت از آن را پدید آورد، به گونه ای که جریان گسترش دموکراسی و لیبرالیسم در جهان سوم به راه افتاد و حقوق بشر در بلوک شرق سابق و دیگر کشورها مورد توجه قرار گرفت، هنوز موانع و چالشهای بسیاری در برابر سیاست بین المللی شدن حقوق بشر وجود دارد.

اما با وجود موانع بسیاری که فراروی حقوق بشر وجود دارد، از ابتدای دهه ی 1990 تحولات موثر و مفیدی در راستای تقویت موضوع حقوق بشر پدید آمده است؛ به طوری که در سند نهایی کنفرانس جهانی حقوق بشر که در ژوئن 1993 در وین برگزار گردید بر اهمیت قاطع تربیت، آموزش و اطلاع رسانی عمومی حقوق بشر تاکید فراوان شد. بر اساس سند مذکور، مجمع عمومی سازمان ملل متحد سالهای 1995 تا 2004 را دهه ی ملل متحد برای آموزش حقوق بشر اعلام کرد دستور العمل این دهه برای فراهم کردن کمکها برای آموزش حقوق بشر در سطوح مختلف آموزشی و گروههای تحت تعلیم تاکید دارد.

تجربه ی طولانی یونسکو در این زمینه نیز به سال 1951 بر می گردد؛ زمانی که اولین دستورالعمل راهنما برای آموزگاران اعلامیه ی جهانی حقوق بشر منتشر شد. این را می توان به منزله ی بخشی از تلاشهای این سازمان برای به وجود آوردن یک نظام جامع آموزشی حقوق بشر شامل آموزش رسمی و غیررسمی در نظر گرفت. یونسکو با وجود اینکه کماکان تلاش خود را در تقویت آموزش حقوق بشر در مدارس ابتدایی و راهنمایی ادامه داده، در سالهای اخیر توجه بیشتری به آموزش عالی نموده است. این توجه نیز در ارتباط با این واقعیت است که دانشگاهها نقش ویزه ای در آموزش متخصصان دارند که هم استانداردهای حقوق بشر را به کار بندند و هم دانش حقوق بشر را گسترش دهند. با این ذهنیت، بیش از سی کرسی یونسکو در ارتباط با آموزش حقوق بشر و همچنین مسائلی چون صلح، دموکراسی و غیره از سال 1991 در آفریقا، آسیا، اروپا و آمریکای لاتین به این امر اختصاص یافته است.

بنابراین، می توان به این جمع بندی رسید که امروزه مقوله ی حقوق بشر در رشته ی روابط بین الملل جایگاه ویژه و عمده ای یافته است؛ به صورتی که حتی در برخی دانشگاهها به عنوان یک شاخه ی فرعی از رشته ی روابط بین الملل مطرح شده است. وجود دروسی از قبیل حقوق بشر و روابط بین الملل، نظریات جدید در روابط بین الملل و غیره همگی حامی از آن است که این مقوله جایگاه ویژه ای در رشته ی روابط بین الملل پیدا کرده است و به نحوی تاثیرگذار بوده است که توانسته در محتوای برخی از دروس و سرفصلهای رشته تحولی جدی ایجاد نماید.

منبع: سیری در تحولات آموزشی و پژوهشی علوم سیاسی و روابط بین الملل - نسرین مصفا

  • منبع
  • حقوق نیوز

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید