روان درمانی روان پویشی شیوه ای از روان درمانی است که بر نظریه ی روانکاوی بنا شده است. روان درمانی پویشی از اصول نظری روانکاوی بهره می گیرد تا چارچوبی منسجم برای فهم و فرمول بندی فرایند درمانی فراهم نماید.
روان درمانی پویشی (psychodynamic psychotherapy) به طور اخص، شکلی از روانشناسی عمق نگر (depth psychology) است و تمرکز اصلی آن بر آشکار سازی محتوای ناخودآگاه افراد به منظور کاهش تنش های روانی است. رویکرد روان پویشی در مقایسه با دیگر اشکال روانشناسی عمق نگر همچنین تاکید بیشتری بر رابطه درمانی میان درمانگر و مراجع دارد.
دیدگاه روان پویشی بر این اندیشه استوار است که افکار و هیجان های ناخودآگاه علل مهم رفتار هستند. رویکرد روان پویشی به رفتار به درجات مختلف بر این فرض استوار است که رفتار قابل مشاهده (پاسخ های آشکار) تابعی از فرایندهای روانی داخلی (رویدادهای پنهان) است.
رویدادهای درونی و منابع تحریک محیطی که از سوی نظریه پردازان روان پویشی مطرح شده با هم متفاوتند، اما همه آنها در این باره توافق دارند که شخصیت را ترکیبی از وقایع داخلی و خارجی شکل می دهد که از نظر آنها وقایع درونی در این زمینه نقش عمده تری دارند.
در فرمول بندی های روان پویشی شخصیت و رفتار شامل سه جزء محوری است:
نخست، جبر روانی، که معتقد است افکار، احساسات و رفتار افراد هرگز تصادفی نیست، بلکه در عوض حاصل وقایع ذهنی و محیطی خاصی است.
دوم، ناهشیاری پویشی، به این معنی که افکار، احساسات و رفتار افراد تحت تاثیر وقایع ذهنی قرار دارد که نسبت به آن آگاهی کاملی وجود ندارد.
سوم؛ چشم انداز تحولی، که بر اساس آن تجارب آوان زندگی نقش مهمی در شکل گیری خصایص شخصیتی بازی می کنند.
به عبارتی هرچند در طول تاریخ با طیف گسترده ای از دروان های روان پویشی روبرو بوده ایم اما تمامی آنها دارای فصل مشترک های مشخصی بوده اند.
گابارد 7 مولفه نظری در روان پویشی را چنین طرح می کند:
1- بیشتر حیات ذهنی ناهشیار است.
2- تجارب کودکی به همراه عوامل وراثتی شکل دهنده ی فرد بزرگسال هستند.
3- نشانه ها و رفتارها، کارکردهای متعددی دارند و توسط نیروهای پیچیده و اغلب ناهشیار تعیین می شوند.
4- انتقال بیمار به درمانگر یک منبع اصلی درک بیمار است.
5- انتقال متقابل درمانگر درک ارزشمندی از بیماری که آن را القاء کرده است به دست می دهد.
6- مقاومت بیمار در برابر فرایند درمان یک کانون عمده ی درمان است.
7- هدف، یاری رساندن به بیمار جهت دستیابی به اصالت و بی همتایی است.
درمانگر پویشی چگونه عمل می کند؟
مشاور روان درمانی پویشی به بررسی سه بخش در افراد می پردازد، ناخوداگاه، محیط و کودکی.
در درمان روان پویشی روانشناس به برسی وقایع و تجارب فرد در گذشته افراد می پردازد در روان درمانی روان پویشی مشاور کمک بسیار زیادی در یادوری خاطرات به فرد می کند زیرا معتقد است بسیاری از مشکلات امروز در افراد تحت تاثیر تجارب کودکی آن هاست.
روانشناس روان پویشی به تأثیرات محیط بر زندگی افراد توجه خاصی دارد و آنها را بسیار معنا دار می داند، و مهمترین بخش در مشاوره روان درمانی پویشی ، ناخودآگاه افراد می باشد که تاثیر عمیقی بر افراد می گذارد.
دکتر روان درمانی پویشی همچون روانکاو به خودشناسی در فرد کمک می کنند و با استفاده از روش های کارآمد دیدگاه عمیقی علت ناهنجاری های زندگی فرد را ارائه می کند،.
روان درمانگر پویشی رابطه خود با بیمار را هم چون رابطه بیمار با محیط اجتماع در نظر می گیرد و از این طریق به ناهنجاری های موجود در مراجع دست پیدا می کند.
رواندرمانگر روان پویشی می تواند برای درمان روان پویشی با احساسات بازدارنده فرد که مانع از حضور ناخودآگاه فرد در خودآگاهش می شود مقابله کند و از عمق ناخودآگاه فرد مسائلی را که با عثمانی بروز مشکلات شده اند را استخراج نماید.
مبتلایان به افسردگی، مشکلات عاطفی، آسیبهای عاطفی، الگوهای رفتاری نوروتیک، الگوهای رفتاری خود مخرب، اختلالات شخصیتی و یا مشکلات بین فردی، ممکن است از رواندرمانی پویشی سود ببرند.
روان درمانی پویشی به طور کلی به منظور درمان بیماری هایی نظیر انواع افسردگی، برای مثال افسردگی خویی یا اسکیزوفرنی و دیگر بیماری های جدی روانی، به خصوص آنهایی که در آن فرد معنای واقعی زندگی خود را از دست می دهد و برای نگه داری و حفظ روابط شخصی خود دچار مشکل می شود، مورد استفاده قرار می گیرد.
همچنین تحقیقات اخیرا ثابت کرده اند که برخی دیگر از بیماری ها را می توان با استفاده از روان درمانی پویشی بهبود بخشید که شامل اعتیاد، اختلال اضطراب اجتماعی و اختلالاتی در خوراک افراد هستند می باشد.
با کمک هایی که از جانب درمان گر خود دریافت می کند، بیمار انگیزه پیدا می کند و می تواند به راحتی درباره همه چیز هایی که به ذهن او می آیند، شامل مشکلات فعلی، ترس ها، اشتیاق ها، علایق، رویا ها و فانتزی های خود صحبت کند.
اصول نظریه روان پویشی را دانشمند آلمانی، ارنست ویلهلم بروک در سال ۱۸۷۴ معرفی کرد که بر اساس نظریه ترمودینامیک در فیزیک شکل گرفته بود. بروک معتقد بود تمامی ارگانیسم های زنده سیستم های انرژی هستند که با اصل حفظ انرژی اداره می شوند.
در همان سال زیگموند فروید که شاگرد بروک بود ساختار فیزیولوژی دینامیک یا همان پویا را که بروک معرفی کرده بود در حوزه روانکاوی خود به کار برد. این نظریه بعدها به وسیله نظریه پردازان روابط ابژه همچون ملانی کلاین و وینیکات و دیگر روانشناسانی همچون کارل یونگ، آلفرد ادلر و اتو رانک گسترش یافت. روان درمانی روان پویشی امروز شکل تکامل یافته و شاخه و برگ یافته ای از این نظریات پیشین است.
تفاوت اصلی این رویکرد با دیگر رویکردهای درمانی این است که به جای این که “مساله محور” باشد و صرفا بر از بین بردن یا کاهش سمپتوم ها و نشانه های آزاردهنده فرد تمرکز کند، مسائل را از دیدی عمیق تر می بیند، به حل ریشه ای مشکلات می پردازد تا حاصل نهایی آن استقلال و بلوغ روانی فرد باشد. . در مجموع روان درمانی پویشی کل نگر بوده و فرایند درمان را از زوایای مختلفی پیش می برد.
تئوری ها و تکنیک هایی که باعث می شود روان درمانی پویشی از دیگر روش های درمانی متفاوت باشد، شامل تمرکز بر روی تشخیص، اذعان کردن، درک کردن، بیان کردن و غالب شدن بر احساسات منفی و متناقض و احساسات سرکوب شده به منظور بهبود شراط زندگی فرد و افزایش و بهبود روابط عاطفی و شخصی او می باشد.
این امر به بیمار کمک می کند تا بفهمد که چطور احساسات وی که در گذشته سرکوب شده اند، بر روی قدرت تصمیم گیری، رفتار های او و به خصوص روابط او با دیگران، دوستان و آشنایان یا خانواده تاثیر می گذارند. روان درمانی پویشی همچنین مناسب برای کسانی است که ریشه های مشکلات اجتماعی خود را می شناسند و از آنها آگاه هستند، ولی با این حال نمی توانند به خودی خود مشکلاتشان را برطرف نمایند.
در این روش، بیماران یاد می گیرند تا مشکلات فعلی خود را آنالیز و بر طرف نمایند، و رفتار خود را در روابط فعلی خود، از طریق درک و آنالیز عمیقی که در گذشته به آن دست یافته اند، به رفتار های بهتری تبدیل کنند.
تئوریها و تکنیکهایی که در psychodynamic درمانی (روان پویشی) استفاده می شود شامل تمرکز بر تشخیص نشانه ها، درک احساس، بیان مستقیم عواطف، و غلبه بر احساسات منفی و متناقض به منظور بهبود تجارب و روابط بین فردی بیمار است.
این تمرکز درمانی شامل کمک به بیمار برای درک چگونگی تاثیر عواطف گذشته اش بر تصمیمگیری ها، رفتار و روابط فعلی است. درمان روان پویشی همچنین به دنبال کمک به کسانی است که از ریشه ی مشکلات اجتماعی خود آگاهی و درک دارند اما قادر به غلبه بر این مشکلات خود نیستند.
در این درمان بیماران یاد می گیرند که مشکلات فعلی خود را ابتدا آنالیز و سپس حل کنند و رفتار خود را در روابط فعلی از طریق اکتشاف عمیق و تحلیل تجارب قبلی (گذشته) و احساسات (شکست خورده) تغییر دهند.
دقیقا به همین دلایل تکیه بر آزادی عمل فرد عملگرایی اش این نوع درمان از درمان روانکاوی و دو نوع درمان مذکور مفید تر است.
برخی از تکنیکهای بسیار خاص که در رواندرمانی تحلیلی استفاده میشوند:
تداعی آزاد
مراجع آنچه را که به ذهنش متبادر میشود میگوید. سپس درمانگر الگوهای تداعیهای مراجع را جستجو و تفسیر میکند تا با همراهی مراجع بتوانند معانی این الگوها را با هم بررسی کنند.
تجزیه و تحلیل رویا
از احساسات سرکوب شدهای که در نمادهای رویاهای مراجع پنهان است، پرده برمیدارد. در رواندرمانی تحلیلی درمانگر به مراجع کمک میکند تا معنی و اهمیت آن نمادها را کشف کند.
تجزیه و تحلیل انتقال
به بررسی چگونگی انتقال احساسات مراجع از یک شخص به شخص دیگر میپردازد. به عنوان مثال، احساسات سرکوب شدهی دوران کودکی مراجع نسبت به والدین، ممکن است به یک رابطه در دوران بزرگسالی و یا به درمانگر در طی فرآیند رواندرمانی، منتقل شوند.
اغلب، جلسات رواندرمانی تحلیلی بین یک تا چهار بار در هفته تشکیل میشوند.
تمرکز درمانگر، بیشتر بر روی کاوش در تجارب درونی بیمار است؛ با تأکید بر اینکه همان تجربیات، در زندگی روزمره اتفاق میافتند، از وقایع و روابط مهم و تاثیرگذار گذشته منشأ میگیرند و همچنین در متن رابطهی درمانی آشکار میشوند.
اثربخشی رواندرمانی تحلیلی، که اغلب به آن رواندرمانی مبتنی بر روانکاوی گفته میشود، به خوبی اثبات شده است. تحقیقات کنونی این روش را به عنوان یک درمان قدرتمند معرفی میکنند.
دیدگاه