روان رنجوری و شخصیت روان رنجور چه ویژگیهایی دارند؟
روان رنجوری چیست؟
روانرنجوری یا نوروتیسیزم (Neuroticisim) یکی از صفات شخصیتی بنیادین است که با اضطراب، ترس، بدخلقی، نگرانی، حسادت، یأس، غیرت و احساس تنهایی شناخته میشود.
روان رنجوری به عنوان وسیله ای برای خشنودی والدین عصبی با انکار و پنهان کردن احساسات شروع می شود، با این امید که در نهایت والدین کودک او را دوست خواهند داشت.
نقطه شروع روان رنجوری زمانی است که در شخصیت کودک شکاف ایجاد شود و او از خود واقعی اش فاصله بگیرد. اگر ضربه روانی شدید باشد روان رنجوری حتی از یک سالگی نیز می تواند شروع شود ولی شکی نیست که در بیشتر افراد شکاف احساسات قبل از شش سالگی رخ می دهد. زیرا کودک در ماه ها و سال های اولیه زندگی اش کاملا بی دفاع و بی پناه و متکی به والدین است.
روان رنجور با وجود فشارهای نیازهای کودکانه نمی تواند احساسات بالغ داشته باشد. برای مثال بعدها ممکن است تمایلات جنسی حاد پیدا کند. تمایلاتی که از احساسات حقیقی جنسی نشات نمی گیرند، بلکه نشات گرفته از نیازهای اولیه کودکی برای در آغوش گرفته شدن و دوست داشته شدن هستند، لذا چون در کودکی اش به نیاز او برای در آغوش گرفته شدن به مقدار نیازش پاسخ داده نشده او بر نیاز امروز خود برچسب سکس می زند.
رنجش تجربه مجدد بی عدالتی ها و ظلم های گذشته – واقعی یا درک شده- است. رنجش ها زمانی ظاهر می گردند که افراد نسبت به فردی، سازمان، یا موقعیتی خشمگین می شوند و روی آن می مانند.
یکی از نشانههای روان رنجوری این است که فرد مبتلا مدام نگران است. البته نگرانی ممکن است نشانهٔ اضطراب هم باشد. فرد مبتلا به روان رنجوری دربارهٔ رفتارهای خود و دید دیگران نسبت به آنها هم نگران است. او میترسد دیگران از رفتارهایش خوششان نیاید؛ و چهبسا مدام در این مورد سؤال هم میکند. مسلما رابطه با فردی که مدام میپرسد آیا مرتکب اشتباهی شده، آیا مشکلی وجود دارد یا پرسشهایی مشابه، دشوار است. نگرانبودن کاملا طبیعی است؛ اما وقتی فرد متوجه میشود این نگرانی بیش از حد است، طوری که نمیتواند تمرکز کند یا کار خود را انجام بدهد، میتوان گفت دچار روان رنجوری است.
شخصیت روان رنجور چیست؟
کارن هورنای روانکاوی بود که یکی از شناخته شدهترین تئوریهای نیازهای نوروتیک یا همان روان رنجور را مطرح کرد.
او باور داشت روان رنجوری در نتیجهی اضطراب حاصل از روابط بین فردی ایجاد میشود. اضطراب اساسی ممکن است به دلیل شرایط گوناگونی که خصوصاً در دوران کودکی تجربه میشوند، به وجود میآید مانند:
- سلطهی مستقیم یا غیر مستقیم
- بی تفاوتی دیدن
- بی احترامی به نیازهای شخصی کودک
- نداشتن راهنمای واقعی
- نگرشها و رفتارهای توهینآمیز
- تحسین بیش از اندازه یا بالعکس
- نداشتن رابطهی صمیمی و قابل اعتماد
- مجبور بودن به، طرف یکی از والدین را گرفتن هنگام دعوا
- داشتن مسئولیتهای خیلی سنگین یا بالعکس
- محافظت وسواس گونهی والدین
- دوری و انزواطلبی نسبت به همسالان
- بزرگ شدن در محیطی خشن
ویژگیهای شخصیت روان رنجور
با توجه به کتاب تضادهای درونی (کارن هورنای)، زمانی که کودکان موقعیتهای مختلف (مانند موقعیتهای پاراگراف قبل) را تجربه میکنند متوجه میشوند که باید به شکلی با اطرافیان خشن خود کنار بیایند.
برای این کار سه راه پیش رو دارند، طوری رفتار کند که مطابق خواستهی اطرافیانشان باشد (مهر طلب)، حالات خشنی اتخاذ کند و در برابر خواستههای دیگران بایستد (برتری طلب)، و در آخر سعی کند تا جایی که امکان دارد با دیگران کمتر برخورد داشته باشد تا کمتر آزاد ببیند (عزلت طلب).
1- شخصیت مهر طلب
این دسته از نیازهای نوروتیک شخصیتی در فرد ایجاد میکنند که به دنبال تایید و پذیرش دیگران برود. آنها معمولاً به عنوان اشخاصی وابسته توصیف میشوند که به دنبال عشق و محبت سایریناند.
آنها اغلب اشخاصی رام، تسلیم، و سر به راه توصیف میشوند، طوری رفتار میکنند که مطابق با خواستههای دیگران باشد. احتیاج دارند برای همگان محبوب باشد. این افراد ارزش خود را با توجه به نظر دیگران تعیین میکنند.
2- شخصیت برتری طلب
این اشخاص رفتارهای خشونتآمیز و سلطه طلبانه انجام میدهند. برعکس شخصیت مهر طلب که سعی دارد همهی افراد را خوب بداند، شخصیت برتری طلب همه را متخاصم فرض میکند.
آنها باور دارند دنیا صحنهی مبارزه موجودات است که قویترینشان زنده میماند، بنابراین یکی از احتیاجات آنها حاکمیت، تسلط، و کنترل بر دیگران میباشد.
همچنین آنها در صدد کسب شهرت، قدرت، و موفقیتاند. در توصیف این افراد معمولا از لغات سر سخت، نا مهربان، و سلطهگر استفاده میشود.
3- شخصیت عزلت طلب
چنین افرادی رفتارهای ضداجتماعی و خصومت آمیز انجام میدهند. آنها اغلب با صفاتی مانند سرد، بی تفاوت، و منزوی شناخته شدهاند.
آنها سعی میکنند تا حد ممکن از دیگران دوری کنند تا کمتر آزار ببینند. یکی از ویژگیهایشان بیگانگی با خویش است، یعنی نمیدانند به چه چیز عشق دارند و از چه متنفراند.
شخصیت عزلت طلب به دور خود دیواری کشیده که اگر کسی از آن عبور کند موجب هراس و نگرانیاش میشود.
رفتارهای روان رنجوری
شاید این رفتارهایی که در ادامه بیان میکنیم، برای شما هم بسیار آشنا باشند؛ چون بسیار رایج و همهگیر هستند.
1. تحریکپذیری عمومی
آیا تا به حال همسایهای داشتهاید که مدام به کوچکترین مسائل اعتراض کند؟ مدام غر بزند که ساکت باشید؛ نگذارید بچهها در حیاط بازی کنند؛ یا سمت پلههای آنها نروید؛ چنین آدمهایی رفتارهای روان رنجوری دارند.
2. شکایت از مشکلات جسمی، بدون دلیل پزشکی
بسیاری از رفتارهای روان رنجوری در قالب شکایتهای گاهوبیگاه از وضعیت جسمی هستند، که هیچ دلیل پزشکی هم ندارند. اگر کسی خیلی دربارهٔ مشکلات جسمی خود صحبت کند، اما دلیل مشخصی برای آنها نداشته باشد، دیگران را آزار میدهد. همین ممکن است روابط فرد روانرنجور با دیگران را هم دچار مشکل کند.
3. خشم جادهای
افرادی که دچار خشم جادهای هستند، رفتارهای روان رنجوری از خود نشان میدهند. هرچه نباشد، بالاخره هرکسی موقع رانندگی مرتکب اشتباهاتی میشود. بعضیها کنترل خود را از دست میدهند؛ اما خیلیها هم خود را کنترل میکنند. ناراحت و عصبانی شدن بهخاطر هر اشتباه کوچکی، از نشانههای روان رنجوری است.
4. نگرانی برای ایمنی فرزند
نگرانی والدین برای کوچکترین خطراتی که فرزندشان را ممکن است تهدید کند، آنها را بهاصطلاح به «والدین هلیکوپتری» تبدیل میکند! این دسته از والدین آنقدر نگران محافظت از فرزند خود هستند، که به او اجازهٔ کودکیکردن نمیدهند. مشکل آنها با ایمنی فرزندشان، زندگی او را با چالشی جدی روبرو کرده و باعث میشود کودک مضطرب و خجالتی بار بیاید.
5. توجه بیش از حد به مشکلات روانشناختی
از قضا، بعضیها بهخوبی میدانند که رفتارهای روان رنجوری دارند؛ اما به هر حال رفتار خود را ادامه میدهند. وسواس نسبت به سلامت ذهنی، میتواند مشکل این دسته از افراد را بدتر هم بکند. البته اگر نشانههای جدی یک اختلال را در خود میبینید، حتما باید با مشاور متخصص مشورت کنید؛ اما هر اتفاق کوچکی هم که میافتد، لازم نیست خودتان را معاینه کنید!
6. پریشانی هیجانی بر سر اتفاقات روزمره
ناراحتشدن بهخاطر رخدادهای بد کاملا طبیعی است؛ اما ناراحتشدن بر سر مسائل بسیار جزئی روزمره، غیرمنطقی است. شکستن ناخن، ریختن یک استکان چای یا پنج دقیقه دیرکردن دوستی که با او قرار دارید، هیچکدام دلیلی برای خرابشدن کل روزتان نیستند.
7. مقصر دانستن خود
کسانی که رفتارهای روان رنجوری دارند، اغلب بر سر چیزهایی که اصلا تقصیر آنها نبوده، خود را مقصر میدانند. بعضی وقتها اشتباه بسیار کوچکی مرتکب میشوند که هیچکس هم متوجه آن نمیشود؛ اما مانند یک مقصر بزرگ رفتار میکنند؛ با تمام وجود عذرخواهی میکنند و بهخاطر احساس مقصربودن، از چشم در چشم شدن با طرف مقابل هم امتناع میورزند.
8. فکر بیش از اندازه یا خودخوری
تفکر بیش از حد نهتنها رفتاری روانرنجورانه است؛ بلکه میتواند به افسردگی هم منتهی شود. اگر برای کارهایی که باید انجام میدادید ولی ندادید یا مسائل جزئی روزمره خودخوری کنید، سایر رفتارهای روانرنجورانه هم در پی آن میآیند.
9. کمالگرایی
خیلیها دوست دارند کارشان را به بهترین شکل ممکن انجام دهند. بین این تمایل و احساس اینکه هر کاری را باید بینقص انجام داد، تفاوت وجود دارد. افراد کمالگرا، معمولا وقت بیشتری از آنچه باید را صرف انجام کارها میکنند؛ چون نمیخواهند هرگز مرتکب اشتباه شوند.
10. وابستگی
وابستگی بیش از اندازه به دیگران برای رفع نیازهای روزمره، ممکن است باعث رفتارهای روانرنجورانهٔ گوناگونی شود. فرد روانرنجور بهجای اینکه خودش کارهایش را انجام دهد، منتظر میماند تا دیگران برایش انجام بدهند. در واقع چنین فردی مسئولیتپذیر نیست.
11. مشکل در کنار آمدن با دیگران در محل کار
افرادی که رفتارهای روانرنجورانه دارند، معمولا در محل کار نمیتوانند با دیگران کنار بیایند. رفتارهای روانرنجورانهٔ اجتماعی مانند وابستگی، ممکن است این افراد را در روابط کاری دچار مشکل کرده و جلوی پیشرفتشان را بگیرند.
12. مشکل در برآوردن نیازهای اولیه
روان رنجوری میتواند حتی فرد را از برآوردن نیازهای اولیهٔ خودش هم بازدارد. اگر احساس ناراحتی و نگرانی کنید، ممکن است نتوانید روی انجام کارهای کوچک شخصی مانند دوشگرفتن و اصلاح هم تمرکز داشته باشید. حتی نمیتوانید برنامهٔ غذایی خود را دنبال کرده یا بهاندازهٔ کافی استراحت کنید؛ چون هر تغییری کوچک در برنامه، باعث میشود احساس نگرانی و پریشانی کنید.
13. مشکل در روابط عاطفی
مشکل در روابط عاطفی در میان افراد مبتلا به روان رنجوری رایج است. آنها مدام غر میزنند و از طرف مقابلشان انتظار دارند کارهایی برایشان بکنند که خودشان بهراحتی میتوانند از پسِ آنها بربیایند. آنها سعی میکنند طرف مقابل خود را کنترل کنند و چهبسا او را متهم به بیوفایی هم میکنند؛ آن هم بدون آنکه مدرک یا شاهدی بر مدعای خود داشته باشند.
14. معرکه به راه انداختن
هرکسی ممکن است معرکه به راه بیندازد؛ خواه مرد باشد یا زن؛ او بر سر مسائل جزئی، میان اطرافیان و دوستان معرکه برپا میکند و از کاه، کوه میسازد. فردی که چنین رفتارهایی دارد، نهتنها خودش را ناراحت میکند، بلکه باعث ناراحتی دیگران هم میشود و روز آرام همه را به هم میریزد.
15. ناراحتی بیش از اندازه بر سر مسائل جزئی
ناراحتی بر سر رخدادهای بزرگ ایرادی ندارد؛ اما ناراحتی، گریهزاری و در رختخواب ماندن، آنهم وقتی اتفاق بسیار کوچکی افتاده که اهمیت چندانی ندارد، از نشانههای روان رنجوری به شمار میرود. تصور کنید فردی، خودکاری را که مثلا با آن پای برگهٔ خرید خانهاش را امضا کرده، گم میکند. شاید کمی ناراحتی اولیه ایرادی نداشته باشد؛ اما وقتی آن را بزرگ میکند و ناراحتی او به گریه و خودخوری تبدیل میشود، میتوان گفت به روان رنجوری مبتلاست.
16. حسادت
افراد روانرنجور، اغلب نسبت به دیگران حسادت فراوانی دارند. آنها میخواهند داراییهای دیگران را داشته باشند؛ از فرصتها و مزایای آنها برخوردار باشند؛ میخواهند در جایگاه دیگران باشند. آنها چنین خواستههایی را با رفتارهای روانرنجورانه نشان میدهند؛ رفتارهایی مانند خرابکردن بقیه، التماس آنها برای گرفتن چیزهایی که دارند، یا حتی دزدیدنشان.
17. واکنش منفی به حوادث خنثی
گاهی اوقات حوادثی که روانرنجورها را ناراحت میکند، در حقیقت نه خوب است و نه بد. با این حال، روانرنجورها واکنش منفی نسبت به آنها دارند.
18. وحشت کردن در موقعیتهای نسبتا عادی
دچار وحشت شدن در موقعیتهای تهدیدآمیز کاملا طبیعی است. پاسخ جنگ یا گریز (Fight-or-Flight Response) معروف است. اما اگر این سیستمِ پاسخگویی زمانی عمل کند که هیچ تهدیدی وجود ندارد، نشانهای از روان رنجوری فرد به دست میدهد.
19. بیثباتی هیجانی
روانرنجورها خیلی راحت و با کوچکترین رخدادی تعادل هیجانی خود را از دست میدهند و به همین خاطر بیثبات هستند. شاید یک دقیقه رفتار مناسبی داشته باشند و بلافاصله پس از آن عصبانی و سپس ناراحت شوند. نمیتوان روی این آدمها حساب کرد. ازاینرو، اطرافیانشان معمولا آزار میبینند.
20. ناتوانی در پیشبرد زندگی روزمره، پس از یک اتفاق بزرگ و نامربوط
اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) نوعی رفتار روانرنجورانه تلقی میشود. شاید فردی در جنگ شرکت کرده، حالا با شنیدن صدای مثلا ترقه، ذهنش دوباره به آن دوران برمیگردد؛ این در واقع از نشانههای روان رنجوری است.
نیازهای افراد مبتلا به روان رنجوری
شخصیت روان رنجور برای کسب امنیت بیشتر و ارضا کردن نیازهای اساسی خود به هر وسیلهای متوسل میشود. این نیازها هیچ یک به تنهایی نابهنجار محسوب نمیشوند اما زمانی که شخصیت روان رنجور برای حل اضطراب بنیادین خود بی اراده به دنبال ارضای نیازها میرود، شکلی ناسازگارانه به خود میگیرد. ده نیاز اساسی عبارتند از:
- محبت و تایید
- همسر سلطه جو
- قدرت
- بهره کشی
- مقام
- تحسین
- پیشرفت یا جاه طلبی
- خود بسندگی
- کمال
- چهارچوبهایی برای زندگی
روش هایی برای توقف روان رنجوری
چند روش برای متوقفکردن رفتارهای روانرنجورانه اینها هستند:
- بالا بردن اعتماد به نفس؛
- تلاش برای انجام کارها برای خود؛
- تشخیص دقیق مسئولیتها؛
- قناعت به داشتهها؛
- مراقبت از خود، حتی وقتی حالش را ندارید؛
- یادآوری اینکه اتفاقات کوچک ارزش ناراحتشدن ندارند.
اگر شما هم روانرنجور هستید، ولی نمیتوانید رفتارهای روانرنجورانهٔ خود را تغییر بدهید، باید از مشاور متخصص کمک بگیرید. این آنجایی اهمیت مییابد که مطالعهای در سال 2002 نشان داد کسانی که رفتارهای روان رنجوری دارند، بیش از دیگران در معرض ابتلا به روانپریشی هستند.
دارو، رفتاردرمانی شناختی و روشهای آرامبخشی، مانند تنفس عمیق، از درمانهای رایج روان رنجوری هستند. ثابت شده رفتاردرمانیهایی که شامل آموزش و تقویت باشند هم در تغییر رفتارهای روانرنجورانه مؤثر هستند.
دیدگاه