عوامل فرهنگی زمینهساز طلاق
1- تغییر نگرش نسبت به ازدواج
سازه نگرش به ازدواج نشان دهنده احساسات و تمایلات، پیش داوری ها یا سوگیری ها، تصورات از پیش فرض شده و ترس ها و عقاید راسخ افراد در مورد ازدواج است. بنابراین نگرش فرد به ازدواج، شیوه فکر کردن و احساس کردن او در مورد ازدواج می باشد.
تغییر در نگرش نسبت ازدواج از مهمترین عوامل افزایش میزان طلاق به شمار میآید. به تعبیر برخی جامعهشناسان؛ از جمله کوپر (1985)، خانواده و ازدواج در دیدگاه جدید غربی از یک نهاد به مصاحبت مبدل شده است.
بر اساس مطالعات صورت گرفته، در سال های اخیر نگرش جوانان به ازدواج و تشکیل خانواده جهت گیری منفی داشته و به دنبال این نگرش منفی، تباهی اخلاقی، اجتماعی و اقتصادی در جوانان عمومیت یافته است.
تغییر در الگوهای ازدواج، بی رغبتی به ازدواج، ازدواج در سنین بالا یا عدم ازدواج به طور کلی افزایش چشمگیری داشته است. انتقال به سوی الگوهای جدید تشکیل خانواده و تغییر در ارزش های ازدواج به ویژه در میان جوانان شهری و تحصیل کرده جامعه، قابل توجه است.
در حالی که علت بیشتر مسایل و مشکلات خانواده ها در صورت ریشه یابی، به نگرش ناصحیح در ازدواج بر می گردد. این نگرش ها و احساسات، پایه های اساسی تصمیم گیری برای چگونگی ازدواج، زمان ازدواج و نیز انتظارات و رفتارهای زناشویی را شکل می دهند.
2- آرمانزدگی
در کنار تغییر نگرش نسبت به ازدواج، نگاه غیرواقعبینانه نسبت به زندگی؛ یعنی آرمانزدگی نیز شایان توجه است.
هرچند آرمانزدگی تأثیر مهمی در حرکتآفرینی و موفقیت دارد؛ اما آرمانزدگی به معنای نگاه افسانهای و غیرواقعبینانه به زندگی میتواند به افزایش سطح انتظارات و یاس و سرخوردگی بینجامد.
حاصل ضرب آرمانزدگی و الگوی سبک زندگی در انتخاب همسر آن است که امروزه جوانان ما آرمانهای خود؛ بهویژه اهداف مادی را از ازدواج میخواهند. برخی کارشناسان معتقدند که فاصله آرمانها و واقعیتها در کشور ایران بیش از هر کشوری است. نتیجه آنکه دختر و پسر با ورود به زندگی مشترک با واقعیتهایی مواجه میشوند که با تصویر آرمانی آنان فاصله بسیار دارد و این خود نقطه آغاز ناملایمات زندگی و اختلافات زناشویی است.
3- افزایش سطح انتظارات مادی و غیرمادی
افزایش توقعات غیرواقعی از ازدواج و سپس از زندگی مشترک و یکدیگر، بر روابط عاطفی زوجین مؤثر و عامل بسیاری از ناسازگاریها و جداییهاست.
این توقعات ممکن است در زمینه مالی، عاطفی و غیره باشد. توقعات بسیار اغلب ناشی از نازپروردگی، چشم و همچشمیها، نگاه کردن به زندگی دیگران و کوچک بهحساب آوردن همسر است و حاصل آن جز ناکامی و پریشانی نیست. امروزه زن و مرد از احساس عمیق ناسپاسی رنج میبرند. تعهدات کاری و مالی بیش از حد که به خستگی جسمی و روحی میانجامد، پیامد دیگر افزایش سطح مطالبات از زندگی زناشویی است که ممکن است زن و شوهر را به جدایی بکشاند.
4- کاهش حساسیت فرهنگ عمومی نسبت به طلاق
در بین تغییرات ارزشی و هنجاری، ریختهشدن قبح طلاق بهطور چشمگیری قابل ملاحظه است. بهنظر زیبایینژاد؛ احساس میشود از قبح طلاق کاسته شده است. برخی تحلیلگران با تحلیل غلط از رواج طلاق و ارتباط آن با آگاهی زنان از حقوق خود، بر این معضل مهر تأیید نیز میزنند. در سالهای اخیر طلاق به درخواست زنان روبهافزایش است.
5- تغییر فرهنگ مشارکت اجتماعی و نقشهای جنسیتی
تغییر نگرش در مورد نقشهای خانوادگی و اجتماعی زن و مرد و تغییر هنجارهای مربوط به الگوی خانواده سنتی (مرد نانآور و زن خانهدار) نیز از عوامل مؤثر بر افزایش طلاق هستند. تغییر فرهنگ الگوی مشارکت اجتماعی– اقتصادی، از طرفی با توجه به مشارکت زنان در هزینههای خانواده، بر توقعات آنان برای مشارکت در مدیریت افزوده و با کم شدن ترس از آینده به دلیل دسترسی به منابع اقتصادی ثابت، از دلهره آنان از آینده، در صورت بروز اختلافات کاسته است.
6- روابط آزاد با جنس مخالف و اختلاط ناسالم زن و مرد
اختلاط ناسالم زن و مرد در حوزههای مختلف فعالیت اجتماعی، از دیگر زمینههایی است که در تضعیف علایق زناشویی و در نهایت، تزلزل بنیان خانواده نقش محوری دارد و در کنار ضعف کنترل درونی و بیرونی افراد و امکان برقراری روابط آزاد، با توجه به وجود محرکهای قوی و پرجاذبهای که دو جنس به طور طبیعی برای ورود به دنیای یکدیگر دارند، در مرحله اول به ضعف انگیزه تشکیل خانواده و در مرحله بعد به ضعف انگیزه حفظ آن و در نتیجه زوال تدریجی موقعیت خانواده در سطح کلان و بروز تنش، اختلاف، سوء معاشرت، خیانت، طلاق و تجدیدفراشهای مکرر در سطح خرد خواهد انجامید. یک مطالعه تطبیقی در 66 کشور نشان داد که هر چه زنان در جامعه بیشتر با مردان مرتبط باشند، میزان طلاق بالاتر خواهد بود.
مقام معظم رهبری- مدّظله- در این رابطه میفرمایند: این حجابی که اسلام درست کرده است، این نگاهی که اسلام منع کرده است، این معاشرتی که اسلام ممنوع قرار داده است، برای این است که شما دلهایتان روی یک نقطه متمرکز شود. هم خانمها و هم آقایان اینها را شارع مقدس برای حفظ خانواده، برای ماندگار شدن این بنای مهم تحکیم و تشریع کرده است.
پاریس و لاکی (1991) نیز در پژوهشی با بررسی طولی رضایت زوجین دریافتند که آزادی و روابط جنسی خارج از محیط زناشویی در عدم سازگاری مؤثر است. همچنین، آنها از جمله موارد مهم در فروپاشی خانواهها را سقوط ارزش های مذهبی و اخلاقی دانستهاند.
7- تأثیر منفی رسانهها
رسانههای جمعی بهویژه رسانههای شنیداری و غیرمتعامل به دلیل کارکرد متنوع خود و ایجاد تغییرات پیوسته، به تدریج جای ارتباط فردی از نوع چهره به چهره را گرفته و توانستهاند فضای انفرادی را به جای فضای جمعی و اجتماعی خانواده حاکم کنند؛ به طوری که گسترش تکنیکی رسانههای شنیداری و رایانهای، ارتباط مستقیمی با فردگرایی و دوری از گروه نشان میدهد.
آمارهای رسمی نشان میدهد که میزان مشاهده تلویزیون توسط افراد ایرانی نزدیک به چهار ساعت و نیم در روز است. این میزان بسیار زیاد است و میتواند به کاهش فضای گفتگو و در نتیجه ایجاد فاصله عاطفی و هیجانی و همچنین فاصله شناختی میان اعضای خانواده منجر گردد. این روند به افزایش فردگرایی و کاهش جمعگرایی میانجامد که خود عامل مهمی در تلاشی انسجام خانوادههاست.
از طرف دیگر حضور بیقاعده ماهواره و اینترنت در خانهها، ذائقه جنسی را افزایش داده و از جذابیت زن و شوهر برای یکدیگر کاسته است. علاوه بر این، عدم رعایت مرزهای اخلاقی میان زن و مرد؛ از جمله مشاهده تصاویر و فیلمهای مستهجن به شکل گروهی، سطح حیا را کاهش داده است. استمرار این وضعیت در روابط زن و مرد، در کنار افزایش حضور در مجالس دوستانه و مجالس خانوادگی، بدون رعایت قواعد اخلاقی، به بیتفاوتی مرد در مقابل رفتارهای جنسی همسر منجر شده است.
8- افزایش توقعات، انحرافات و نارضایتی جنسی
در بحث تحولات جنسی لازم است به دو موضوع به طور مجزا توجه شود: اول تغییر در توقعات جنسی که آثار خود را در ناکامی جنسی نشان میدهد؛ و دوم انحرافات جنسی که گاه از آن به خیانت در زناشویی هم تعبیر میکنند.
نارضایتی جنسی که بیشتر زنان و مردان بر اثر شرم و حیا از ابراز آن امتناع میورزند، زیربنای بسیاری مشکلات خانوادگی است. فروتن و جدید میلانی (1387) با بررسی شیوع اختلالات جنسی در متقاضیان طلاق در تهران دریافتند که 66/7 درصد مردان و 68/4 درصد زنان از زندگی جنسی با همسرانشان راضی نبودند.
اکثر زنان و مردان متاهل از روابط جنسی خود لذت کامل و کافی را نمی برند. این مسئله حداقل در مورد زنان به شدت صادق است.
پژوهشی که چند سال پیش در یکی از شهرهای غربی ایران به انجام رسید نشان داد که بیش از 90 درصد زنان متاهل شهری هیچگاه در عمر خود ارگاسم (اوج لذت جنسی) را تجربه نکرده اند.
مشکلات جنسی از طرف سایر تنش ها و اختلافات، تقویت شده یا در قالب آنها تجلی و بروز می یابد و شکاف بین همسران را رفته رفته عمیق تر می سازد و یکی از عوامل اصلی طلاق را پایه ریزی می کند ؛ چیزی که شاید کسی آشکارا به آن اعتراف نکند.
9- عدم پایبندی به همسر و تعدد زوجات
از آنجا که هدف اساسی در ازدواج، سکون و آرامش است، لذا با توجه به فرهنگ حاکم بر جامعه ایرانی، تعدد زوجات به عنوان عامل برهمزننده این تسکین و آرامش در بین زوجین، باعث برهمخوردن کانون گرم خانواده و بروز درگیری و در اغلب موارد جدایی زوجین، آن هم با برجا گذاشتن لطمات فراوان برای زن و فرزندان خانواده است. نکته مهم در بحث عدم پایبندی زوجین نسبت به یکدیگر، تفاوتی است که در عصر کنونی به وجود آمده است. در گذشته عدم پایبندی به زندگی خانوادگی بیشتر توسط مردان و در قالب اختیار نمودن زن دوم بود و این عدم پایبندی کمتر در مورد زنان وجود داشت؛ ولی متأسفانه در حال حاضر گاهی گزارشهایی مبنی بر روابط غیرقانونی و غیرشرعی که بیانگر عدم پایبندی زنان به زندگی زناشویی است، وجود دارد که البته به راحتی نیز قابل اثبات نیست.
10- تغییر هنجار در شیوههای همسرگزینی
تغییر در شیوه و سبک همسرگزینی نیز از جمله عواملی است که بر رشد آمار طلاق در جامعه تأثیر گذاشته است؛ زیرا یکی از مهمترین مراحلی که نقش بسیار تعیینکنندهای در سرنوشت خانواده دارد، مرحله انتخاب همسر است.
کارشناسان امور خانواده بر این باورند که بسیاری از مشکلات و اختلالات خانوادگی ناشی از شتابزدگی و عدم انجام پژوهشهای دقیق در مرحله گزینش، ضعف مجاری اطلاعرسانی و اعتماد بیمورد به اظهارنظرهای واسطهها و اطرافیان، جدّی نگرفتن برخی نقاط ضعف مهم یا توجیه آنها، بزرگنمایی برخی ویژگیهای غیرمهم، کمتوجهی به اوصاف بایسته، فریبکاری و اغفال آگاهانه و دلداگی و شیفتگی نامعقول در انتخاب نشأت میگیرد.
مظاهری و همکاران (1388)؛ در پژوهشی با عنوان رابطه سبکهای همسرگزینی با کیفیت و پایداری ازدواج دریافتند که بیش از 48%زوجهای متقاضی طلاق، یکی از دو سبک خواستگاری و ازدواج اجباری و شیفتگی و ازدواج علیرغم مخالفت خانوادهها را به عنوان سبک همسرگزینی خود انتخاب نمودهاند.
11- غلبه فرهنگ استقلالطلبی و فردگرایی
غلبه فرهنگ استقلالطلبی و فردگرایی نیز، شیوههای همسرگزینی را دگرگون و مداخله والدین را در این فرایند کم اثر کرده است. پس طبیعی است والدینی که در فرایند همسرگزینی فرزندانشان نقش تعیینکنندهای ایفا نکردهاند، انگیزه حمایتگری کمتری نیز داشته باشند. کاظمیپور (1387)؛ با سنجشی در مورد نگرش جوانان نسبت به ازدواج با تأکید بر ازدواجهای دانشجویی نشان داد که؛ در قالب تئوری آندره شرلین، ازدواجها به سمت غیررسمی شدن پیش میرود.
12- تغییر در الگوی مصرف و فرهنگ اقتصادی خانواده
در کنار این همه، تحول در الگوی سبک زندگی و تغییر الگوی مصرف نیز تبیینکننده بسیاری از تحولات در خانواده ایرانی است.
تمایز جامعه ایرانی با بسیاری از جوامع غربی در آن است که میزان مصرف در خانواده، تابعی از درآمد خانواده نیست. چه بسا خانوادههایی که درآمد ماهیانهشان آنها را در زمره دهکهای پایین جامعه جای میدهد، اما رفتار مصرفی آنها، عادات دهکهای بالاتر را بازگو میکند. در جامعه ما میزان رقابت و چشم و همچشمی بالاست و مصرف به یک رفتار هویتبخش و هویتنما تبدیل شده است. در اینگونه موارد، خانواده توانایی مقاومت در قبال محرومیت اقتصادی را ندارد و نمیتواند متناسب با درآمد خود، رفتار مصرفیاش را سامان بخشیده و با وضع موجود کنار بیاید. در چنین حالتی است که اختلافات خانوادگی، خود را نمایان میسازد. لذا میان بینوایی و احساس فقر باید تفاوت قائل شد.
13- مداخله اطرافیان
ناهنجاری مهم دیگری که موجب درگیری در بین زوجین و از همپاشیدگی کانون گرم خانواده است، دخالت و تحریک حسودان و بدخواهان، جاهلان عالمنما و دشمنان زیرک و کینهتوز است. نتایج پژوهش نظری (1390)؛ در بررسی جامعهشناختی عوامل مؤثر بر میزان گرایش زوجین به طلاق در استان اصفهان، نشان داد که میزان دخالت بیجای اطرافیان در زندگی زوجین و میزان تفاوت منزلتی زوجین، بیشترین تأثیر را بر میزان گرایش به طلاق داشتهاند.
از مهمترین دلایل دخالت والدین و اطرافیان در زندگی زوجها میتوان به موارد زیر اشاره داشت:
1- عدم اطمینان والدین به آمادگی فرزندانشان برای شروع یک زندگی مشترک
نقش خانواده در ازدواج، در ابتدای ازدواج فرزندان بسیار پررنگ است. به خصوص در شرایطی که فرد از نظر اقتصادی به خانواده خود وابسته باشد. والدین می خواهند نتیجه یک عمر تلاش و تجربه خود را در مورد نحوه زندگی، چگونگی معاشرت و ارتباط با همسر، چگونگی صرفه جویی در هزینهها و... به فرزند خود منتقل کنند. از طرفی نیز حق خود میدانند که در سرنوشت فرزندشان سهمی داشته باشند.
2- فاش کردن اسرار و مشکلات زندگی مشترک برای اطرافیان و دوستان
برخی از زوجین به دلیل شرایط خاصی که خودشان ایجاد کردهاند، فرصت بیشتری برای مداخله اطرافیان در زندگیشان فراهم میکنند. زوجهایی که بسیاری از رازهای زندگی خودشان را برای دوستان و آشنایان خود تعریف میکنند یا مشکلاتشان را به بیرون از جمع دو نفره میبرند با دخالتهای بیشتری نیز مواجه میشوند. در صورتی که بهترین فرصت برای بازگو کردن مشکلات خصوصی زندگی مشترک، صحبت کردن با یک فرد متخصص است. با بهره گیری از مشاوره ازدواج می توانید مشکلات و تعارضاتی که در زندگی زناشویی با آن مواجه میشوید، بیان کنید بدون اینکه مورد قضاوت واقع شوید یا به دلیل فاش کردن رازهای دونفره تان موجبات ناراحتی همسرتان و دخالت اطرافیان را فراهم کنید. علاوه بر این راهکارهای مناسب و علمی برای حل مشکلات ارائه میشود.
3- وجود مشکلات شخصیتی در زوجین و عدم توانایی در تصمیم گیری
دلایل دخالت اطرافیان در زندگی زناشویی میتواند ریشه در ویژگیهای شخصیتی و رفتاری خاص زوجین داشته باشد. به گونه ای که اطرفیان و به خصوص والدین به توانایی زوجهای جوان برای اداره زندگی اعتماد نداشته باشند و دخالت در زندگی آنان را مفید تشخیص دهند. زوجهایی که مهارتهای حل مسئله یا قدرت تصمیم گیری ندارند و در برخورد با مشکلات زندگی از اعتماد به نفس پایینی برخوردار هستند، شرایط را برای دخالت اطرافیان در زندگی زناشویی فراهم میکنند.
4- عدم آمادگی زوجها برای ازدواج
تازه عروس و دامادها که در کسب مهارت های اولیه زندگی موفق نبوده و قابلیت تعیین و تشخیص شرایط مطلوب برای زندگی خود را ندارند شرایط را برای دخالت دیگران فراهم میکنند. باید اذعان نمود شاه کلید شروع دخالتهای والدین و اطرافیان در زندگی زوجهای جوان، ریشه در وابستگی عاطفی و مالی آنان به خانوادههایشان دارد. با کاهش این وابستگیها اطمینان والدین و اطرافیان به زوجین برای اداره زندگی خود بیشتر شده و سطح مداخلات به صورت قابل توجهی کاهش مییابد.
5- اختلاف و درگیری بین خانوادهها
در گذشته ازدواجها به صورت سنتی صورت میگرفت و خانوادهها شناخت بیشتری نسبت به هم داشتند؛ ولی امروزه که دوستیهای قبل از ازدواج بیشتر رایج شده است و افراد خود همسرشان را انتخاب میکنند، میزان آشنایی و شناخت خانوادهها نسبت به هم کمتر شده است و در مواردی که اختلاف عقاید بین خانوادهها زیاد باشد احتمال دخالت والدین در زندگی فرزندشان نیز بیشتر میشود.
14- کمرنگ شدن ارزشهای اخلاقی و دینی
پایبندی به سنتها و رسوم اخلاقی در یک جامعه دینی، عامل مهمی در تحکیم روابط خانوادگی است. نقش عنصر اخلاق در استحکام خانواده از مسائلی است که به نظر میرسد کارشناسان امور خانواده حق آن را ادا نکردهاند. این در حالی است که در شرایطی که حتی دو زوج از جهات گوناگون همسانی دارند، ضعف تربیت اخلاقی میتواند به تنهایی باعث از هم پاشیدگی خانواده شود. آقاجانیمرسا (1384)؛ در بررسی علل طلاق در شهر تهران دریافت که افزایش پدیده طلاق در شهر تهران به علت سست شدن هنجارهای اجتماعی و اخلاقیات مشترک است.
15- کاهش آستانه صبر و سازشپذیری
کاهش آستانه صبر، تحمل و سازش در جامعه امروز خود زمینهساز تزلزل خانوادههاست.
در اخلاق دینی و سنتهای اخلاقی، بر احساس تعهد و مسؤولیت و صبر و سازش تأکید شده است. همچنین، در گذشته ساختارهای فرهنگی؛ حیا، صبر جنسی و عفت را نهادینه میکرد و خانواده را به مثابه نهادی مقدس معرفی مینمود که پاسداشت آن پذیرش محدودیتها را ممکن میساخت، اما تحولات فرهنگی سالهای اخیر، معادله ازدواج را از برقراری یک رابطه مسؤولانه و مقدس به رابطهای شادکامانه و قراردادی تنزل داده است. از اینرو، زوجهای کنونی کمتر به حفظ خانوادهای تن میدهند که روابط فردی آنان را درحد انتظار پاسخ ندهد. در چنین فضایی که فرهنگ حاکم پایان دادن به زندگی ناشاد را مصداق عقلانیت میداند، افرادی که بخواهند بر حفظ چنین رابطه زناشویی اصرار ورزند، فشار روانی بیشتری را تجربه میکنند.
همچنین در گذشته آستانه صبر و تحمل زنان یکی از دلایل اصلی دوام ازدواج بود. دکتر طهمورث شیرى جامعه شناس معتقد است: در گذشته آستانه تحمل زنان نسبت به سختى ها بیشتر بوده است ولى متأسفانه در جامعه امروز درصد زنانى که خواهان طلاق هستند رو به افزایش است و همین امر نشان دهنده کاهش تحمل آنها در برابر مشکلات جامعه است.
16- کمتوجهی نسبت به کسب مهارتهای زندگی
عدم انتقال صحیح شیوههای قومی به نسل جدید برای ورود به حیات خانوادگی، به دلیل کمتوجهی خانواده و نهادهای رسمی، آن هم در عصر جدید و با گسترش خانواده هستهای، باعث اختلال در کارکردهای اصلی نهادهای اجتماعی شده است.
آشنا نبودن نسل جوان با مهارتهای لازم، برای داشتن روابط سالم و آداب صحیح یک زندگی مشترک منطبق با فرهنگ بومی خانوادههای ایرانی، از جمله مهارت ارتباطی و عاطفی، مهارت شغلی، مهارت مواجه با بحرانهای اقتصادی، استرسهای عصبی و ناکامیها، زندگی زوجین جوان را با بحران مواجه ساخته است. بنابراین، بالارفتن سن ازدواج تا دستیابی به مهارتهای گفته شده، توصیه میشود، اما به این نکته کمتر توجه میشود که بالارفتن سن ازدواج و تغییرات فرهنگی چه تأثیری بر رشد نیافتگی دختران و پسران دارد.
نتایج پژوهشهای سعادتی و دیبایی (1389) و دلشاد نوقانی و همکاران (1390)؛ در بررسی عوامل مسبب طلاق، بیانگر نقش اساسی آموزش مهارتهای زندگی، مهارتهای جنسی و ارتباطی در ازدواج و روشهای تصمیمگیری منطقی و مقابله با بحران در کاهش میزان طلاق بود. ویسمن (1997) نیز، طی یک پژوهش ملی دریافت که مهمترین مشکلات مطرح شده از سوی زوجین مراجعهکننده برای درمان، فقدان احساس عشق، مشاجره برسر قدرت، مشکلات ارتباطی، انتظارات غیرمنطقی و مدیریت تعارض است.
17- عدم همسان همسری و تفاوت در پایگاه فرهنگی و اجتماعی، فکری و اعتقادی
در کنار نقش اساسی و مهم ارزشها و هنجارها، عدم همسان همسری و کفویت و تفاوت در خرده فرهنگها نیز تأثیر بسزایی در ایجاد اختلاف و طلاق در خانواده دارند. از آنجا که نه تنها عناصر فرهنگ در خانوادههای مختلف متفاوت هستند، بلکه در کیفیت اجرای اجزاء فرهنگ نیز اختلاف وجود دارد؛ هر خانوادهای عناصر فرهنگی را به نحوی خاص و متفاوت با دیگران برداشت و تفسیر میکند. حال اگر در امر ازدواج کفویت در نظر گرفته نشود، این اختلاف در سطح فکری، اخلاقی، تربیتی و سلیقه و آداب و رسوم بین زن و شوهر باعث میشود هر کدام راهی را درپیش گیرند که مورد قبول دیگری نیست.
شخصیت هر فرد در محیط خانواده شکل می گیرد، بنابراین هر خانواده با توجه به زمینه های فرهنگی و تربیتی خود تاثیر متفاوتی روی فرزندان و در نتیجه چهارچوب شخصیتی آنها می گذارد. محیط زندگی، قوم و قبیله، عقاید و باورها، آداب و رسوم و توقعات و انتظارات فرد، از مسائلی است که می تواند زندگی مشترک هر عروس و دامادی را با مشکل روبه رو کند. ویژگی های فرهنگی در تمام مراحل اجرا و برگزاری مراسم ازدواج و آداب و رسوم مربوط به آن تاثیرگذار است؛ اما نقش آن در طول زندگی بیشتر نمایان می شود و اختلافات موجود هر روز بیش از پیش باعث درگیری و بحث در مورد مسائل مختلف زندگی می شود.
نتایج پژوهش جلیلیان (1378)؛ نیز نشان داد که از جمله عوامل مؤثر بر درخواست طلاق در شهر تهران تفاوتهای میان زوجین؛ از قبیل تفاوت در پایگاه اجتماعی، قومیت و عقاید است.
کوردک (1993) نیز تأکید کرده است که زوجین دارای تفاوتهای زیاد در گرایشها، ارزشها و عقاید ممکن است دچار مشکلات زناشویی شوند؛ چون رخدادهای رابطهای را از دیدگاههای متفاوت میبینند.
بیشتر بخوانید:
منابع:
sepidbanoo.ir
cafepeyvand.ir
honarezendegi.com
fa.parsiteb.com
نظریه زمینه ای فرایند شکل گیری نگرش به ازدواج یک مطالعه کیفی - رضا خجسته مهر و دیگران - تحقیقات کیفی در علوم سلامت - شماره 3 - 1396
مطالعه کیفی تجارب مردان و زنان طلاق گرفته از عوامل فرهنگی زمینه ساز طلاق - زهرا مسعودی نیا و دیگران - جامعه شناسی کاربردی - شماره 57 - 1394
پایگاه خبری حقوق نیوز - زناشویی
دیدگاه