امروز: پنج شنبه, ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۱۷ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۲۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 285020
۴۷۹
۱
۰
نسخه چاپی

مردی که گلوله‌ای به سرش خورد و بعد همه چیز را وارونه می‌دید!

مردی که گلوله‌ای به سرش خورد و بعد همه چیز را وارونه می‌دید!

بر اساس گزارش موردی که به تازگی منتشر شده است، یکی از منحصر به فردترین و عجیب‌ترین موارد آسیب مغزی در تاریخ شرح داده شده: این مورد با نام مستعار بیمار M، نامیده می‌شود که در سال ۱۹۳۸ در جریان جنگ داخلی اسپانیا به سرش گلوله خورد و بعد آن ناگهان متوجه شد که همه چیز را وارونه می‌بینه.

او می‌توانست حروف و اعداد چاپ شده را هم به صورت عادی و هم پشت سر هم بخواند، ولی دنیا برای بیمار M وارونه جلوه می‌کرد. تصور کنید که او کارگران روی داربست را چطور می‌دید.

بیمار M همچنین قادر بود زمان را از هر زاویه‌ای با ساعت مچی بخواند، اما باید در ذهن فرایند معکوس‌سازی را انجام می‌داد.

این یک مجموعه واقعاً عجیب و غریب بود، اما او علائم دیگری هم داشت. او رنگ‌ها را جدا از اشیا می‌دید، مشابه حالتی چاپ عکس‌ها در نشریات قدیمی که گاهی رنگ‌ها با فاصله از اجسام می افتادند، علامت دیگر او دیدن سه‌گانه اجسام بود و کوررنگی هم پیدا کرده بود.

بیمار M با تمام این مشکلات کنار آمد.

بیمار M برای نزدیک به ۵۰ سال توسط یک عصب‌شناس اسپانیایی به نام جاستو گونزالو ویزیت و بررسی می‌شد. تجزیه و تحلیل همین پزشک بود که نهایتا منجر به تغییر قابل توجهی از شناخت ما در مورد مکانیسم دید شد.

در طول دهه ۱۹۴۰، گونزالو پیشنهاد کرد که مغز مجموعه‌ای از بخش‌های «مجزا» نیست، بلکه عملکرد‌های مختلف آن در قسمت‌های مختلف مغز «توزیع» می‌شود.

مردی که گلوله‌ای به سرش خورد و بعد همه چیز را وارونه می‌دید!

تا آن زمان تصور می‌شد که مغز شبیه یک جعبه ابزار است و وقتی چیز از آن کم شود، دیگر نمی‌تواند کارش را بکند. اما دکتر گونزالو، با این نظریه به اصطلاح ماژولار نمی‌توانست سؤالاتی را که در مورد بیمار M مطرح می‌شد توضیح دهد، بنابراین او شروع به ایجاد نظریه خود در مورد پویایی مغز کرد.

گونزالو در مطالعه بیمار M و سایر افراد مبتلا به آسیب‌های مغزی پیشنهاد کرد که اثرات آسیب مغزی به اندازه و موقعیت آسیب بستگی دارد.

او همچنین نشان داد که این آسیب‌ها عملکرد‌های خاصی را از بین نمی‌برند، بلکه بر تعادل عملکرد‌های مختلف تأثیر می‌گذارند.

گونزالو سه سندرم را شناسایی کرد: مرکزی (اختلال در حواس چندگانه)، پاراسنترال (مانند مرکزی، اما با اثراتی که به طور یکنواخت توزیع نمی‌شوند)، و محیطی (تأثیر بر مسیر‌های مغزی برای حواس خاص).

این کار گونزالو واقعا پیشگامانه بود، اما نقش او در عصب‌شناسی به اندازه کافی مورد تقدیر قرار نگرفته و اکنون دختر گونزالو، ایزابل گونزالو-فونرودونا، با گارسیا مولینا روی مقاله جدید کار کرده و به تشریح تحقیقات مربوط به بیمار M پرداخته است.

مطالعات موردی منفرد صد‌ها سال است که به ما در مورد عملکرد مغز آموزش داده است و منبع جایگزین ارزشمندی از شواهد علمی برای متاآنالیز‌ها و آزمایشات بالینی بزرگ امروزی است.

شاید دهه‌ها بعد که دانشجویان پزشکی به مسیر عصب بینایی و بعد راه‌های بینایی در داخل مغز می‌نگریستند، از بر کردن و تصور کردن همین مسیرها هم در بار نخست برایشان کمی مشکل بود. شاید اگر چنین تاریخچه‌های جذابی از فهم کارکرد و مسیرهای عصبی برایشان نقل می‌شد با احترام بیشتری به این مطالب می‌نگریستند.

مردی که گلوله‌ای به سرش خورد و بعد همه چیز را وارونه می‌دید!

  • منبع
  • یک پزشک

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید