امروز: جمعه, ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۱۸ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۲۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 267700
۶۷۰۳
۱
۰
نسخه چاپی
cultural politics

فرهنگ سیاسی | فرهنگ سیاسی در آرای گابریل آلموند و سیدنی وربا

به طور کلی فرهنگ از بخش های مختلفی تشکیل شده است که فرهنگ سیاسی یکی از این بخش ها می باشد. فرهنگ سیاسی به مسائلی از فرهنگ مربوط می شود که به نوعی با بازی های قدرت در جامعه رابطه پیدا می کند

تعریف فرهنگ سیاسی چیست؟

فرهنگ سیاسی

به طور کلی فرهنگ از بخش های مختلفی تشکیل شده است که فرهنگ سیاسی یکی از این بخش ها می باشد. فرهنگ سیاسی به مسائلی از فرهنگ مربوط می شود که به نوعی با بازی های قدرت در جامعه رابطه پیدا می کند. همانگونه که از مفهوم فرهنگ سیاسی برداشت می شود، این مفهوم اشاره به جنبه های از فرهنگ دارد که مستقیم یا غیر مستقیم با مفاهیم سیاسی پیوند خورده اند. در واقع فرهنگ سیاسی دربرگیرنده ی ابعاد سیاسی فرهنگ می باشد. به طور کلی شکل گیری و تداوم هر نوع از گفتمان سیاسی در جامعه با فرهنگ سیاسی آن جامعه پیوند مستقیمی دارد.

فرهنگ سیاسی رابطه میان رفتار افراد و عامه مردم یک جامعه نسبت به بقا و عملکرد نظامهای سیاسی است. هر چند نزدیک به بیست و پنج تعریف مختلف از فرهنگ سیاسی قابل شناسایی است، ولی کانون بحث، رابطه میان اثرات متقابل فرهنگ فردی و فرهنگ حکومتی است که پی آمدهای این تعامل فرهنگی، سیاسی بوده و بر نظام سیاسی و عملکرد آن اثر می گذارد.

به طور کلی می توان گفت فرهنگ سیاسی از سه عنصر تشکیل یافته است:

ارزش های سیاسی، یعنی هنجارهای آرمانی شده از لحاظ سازماندهی و عملکرد نظام سیاسی.

ایستارهای سیاسی، به معنای جهت گیری های افراد به سوی فرایند سیاسی.

رفتارهای سیاسی یا شیوه ای که طی آن افراد و گروه ها، ارزش ها و ایستارهای خویش را در وضعیت های عینی به کار می گیرند.

ارزش های سیاسی در برگیرنده ی ارزش هایی را که ساختار و نظام سیاسی شکل داده اند و مبنای عملکرد آن هستند. این ارزش ها ناظر به بخش های از فرهنگ سیاسی است که نه تنها مبنای عمل نظام سیاسی می باشند، بلکه توسط آن گسترش نیز می یابد.

ایستارها یا گرایش های سیاسی بر نگرش ها و جهت گیری های افراد یک جامعه نسبت به فرایند ها و ارزش های سیاسی تأکید دارد که مبنای رفتارهای سیاسی می باشند. گرایش های سیاسی بعد ذهنی و روانشناختی فرهنگ سیاسی می باشد.

رفتارهای سیاسی نیز که منبعث از ایستارها و گرایش های سیاسی می باشد، بعد عملگرایانه ی فرهنگ سیاسی است که دربرگیرنده ی تصمیمات افراد جامعه برای مشارکت در فرایندهای سیاسی می باشد که بر اساس گرایش های سیاسی آنها اتخاذ شده است. در واقع کنش های سیاسی افراد در برابر نظام سیاسی و ارزش های آن بر اساس گرایش های سیاسی شکل می گیرد.

فرهنگ سیاسی نیز همانند معنای وسیع فرهنگ، وجودی ذهنی و سه لایه دارد. در لایه نخست و درونی, ویژگی ها (اخلاقیات و احساسات), ارزش ها و باورهای سیاسی نهفته است. در لایه دوم رفتارها، سنت ها، نقش ها، ساختار ها و نهاد های سیاسی قرار دارد و لایه سوم به کالاها، اعیان و آثار هنری سیاسی تعلق می گیرد. بر این اساس پژوهش های فرهنگ سیاسی تلاش هایی خواهد بود که در نهایت در پی کشف و شناخت عناصر موجود در آن سه لایه، به ویژه بخش درونی و مرکزی است.

ساختارها و تجربه های سیاسی/ تاریخی یک ملت از عوامل مهم شکل دهنده فرهنگ سیاسی اند که در تعامل با یکدیگر قرار دارند. بدین ترتیب شیوه عملکرد نهاد ها، میزان تجدد و توسعه صنعتی جوامع، نحوه عملکرد وسایل ارتباط جمعی و تجربه های موفق یا نا موفق سیاسی/ تاریخی همگی نقش مهمی در شکل گیری و انکشاف فرهنگ سیاسی ایفا می کنند.

فرهنگ سياسي در همه ی جنبه هايش در ميان كشورهای گوناگون تفاوت هايی دارد. برخی از اين تفاوت ها در اين زمينه هاست:

ميهن پرستی و احساس همبستگی ملی؛

اعتماد به مردم؛

اعتماد به نهادها؛

اثرگذاري سياسی؛

تعهدات شهروندان

فرهنگ سیاسی در آرای گابریل آلموند و سیدنی وربا

در دوران معاصر کار تحقیقی مشترک گابریل الموند و سیدنی وربا تحت عنوان فرهنگ مدنی: ایستارهای سیاسی و دموکراسی که در پنج کشور توسط دانشگاه پرینستون در سال 1963 انجام و به چاپ رسیده است، تحقیقی علمی و جامع پیرامون فرهنگ سیاسی می باشد.

آلموند و پاول فرهنگ سیاسی را «ُبعد روان شناختی نظام سیاسی» تعریف می کنند. و سپس می گویند : «فرهنگ سیاسی الگوی نگرش های فردی و جهت گیری های سیاسی در میان اعضای یک نظام سیاسی است. فرهنگ سیاسی، قلمروی ذهنی است، که زیربنای کنش های سیاسی را تشکیل و به این کنش ها معنا می دهد.».آنان در ادامه سه نوع جهت گیری مختلف را از هم تمیز می دهند: جهت گیری شناختی (دانسته ها و باورها)، عاطفی و (احساسات) و ارزشگذارانه (قضاوت ها و عقاید).

الف) ابعاد شناختی: دانش نسبت به نظام سیاسی، نهادها و مسئولین آن، ورودیها و خروجیهای این نظام سیاسی؛

ب)ابعاد احساسی: احساساتی که شهروند نسبت به نظام سیاسی و مسئولین و عملکرد آنها دارد؛

پ) ابعاد ارزیابی یا ارزشگذارانه: نحوه تجزیه و تحلیل شهروندان از مسایل سیاسی جامعه و کشور خود.

آلموند و وربا در کتاب فرهنگ مدنی سه نوع فرهنگ سیاسی را که اساس آن مبتنی بر مشارکت است را مشخص می کنند: 1- فرهنگ سیاسی محدود یا ده کوره 2- فرهنگ سیاسی تبعی یا انقیاد 3- فرهنگ سیاسی مشارکتی.

در فرهنگ سیاسی محدود (parochial)، که نازلترین و محدودترین سطح در فرهنگ سیاسی است افراد هیچ‌ آگاهی درباره نظام سیاسی ندارند. در این جوامع، افراد نقشی را برای خود در تصمیم‌گیری‌ها قائل نیستند و هیچ‌گونه مشارکت سیاسی در آن ها وجود ندارد. این فرهنگ که، ده کوره یا رعیتی نیز نامیده می شود، مبتنی بر بی تفاوتی و جهل نسبت به دولت ملی و سر فرو برده در واحدهای محلی متعلقه مثل؛ قبیله یا روستا است.(افشین کیایی اشکوری، بررسی مدل آلموند و وربا درباره فرهنگ سیاسی

در فرهنگ سیاسی تبعی (subject) علیرغم اینکه افراد درباره ی نظام سیاسی و فرایندهای آن آگاهی دارند و از تأثیر تصمیمات سیاسی نیز مطلع هستند، ولی در فرایندهای سیاست‌گذاری هیچ‌گونه نقش تعیین‌کننده‌ ای ندارند.در این فرهنگ سیاسی که انقیاد نیز نامیده می شود، مردم حالتی کاملاً منفعلانه در تصمیمات و فرایندهای سیاسی دارند. در اینجا افراد نسبت به نظام، احترامی توأم با ترس دارند و بر این باورند که قادر به مشارکت در عملکرد آن نیستند.

فرهنگ سیاسی مشارکتی (participant)، در این نوع فرهنگ که مختص جوامع توسعه یافته است، شهروندان در این نوع فرهنگ از حقوق و تکالیفشان آگاهی دارند. سطح آگاهیهای افراد از نظام سیاسی بسیار بالاست و مردم در تصمیم گیریهای سیاسی حضوری نسبی دارند و در مورد رفتارهای نخبگان سیاسی آگاهی توأم با حساسیت دارند. در این نوع فرهنگ سیاسی افراد باور دارند که می توانند در عملکرد و تصمیم گیریهای نظام سیاسی موثر باشند.

هریک از این سه نوع فرهنگ سیاسی موجبات رشد سه شکل فرد سیاسی در جوامع می شود. فرد بی تفاوت در فرهنگ سیاسی محدود، فرد منزوی شده در فرهنگ سیاسی تبعی و شهروند متعهد در فرهنگ سیاسی مشارکتی رشد می یابند.

شهروند متعهد خود را نسبت به نظام سیاسی متعهد می داند و خود را جزیی از آن تصور می کند، آگاهی و شناخت از سیستم و ارزیابی و ارزشگذاری مثبت درباره ی آن از ویژگیهای این شهروند می باشد. فرد بی تفاوت که مختص فرهنگ سیاسی محدود است، علیرغم اینکه ممکن است در مورد نظام سیاسی آگاهی نیز داشته باشد، اما هیچ احساس تعلقی نسبت به آن ندارد. در هیچ یک از فرایندهای سیاسی مشارکت نکرده و هیچ ارزیابی مثبت با منفی نیز در مورد آن ندارد. فرد منزوی شده که در فرهنگ سیاسی تبعی وجود دارد، از نظام سیاسی آگاهی و شناخت دارد، اما هم، هیچ کنش فعالانه ای در فرایندهای سیاسی ندارد و هم ارزیابی منفی از نظام سیاسی و کارکردهای آن دارد.

البته باید توجه داشت که در هیچ جامعه ای به شکلی کاملا مشخص هیچ یک از فرهنگ ها و افراد سیاسی قابل تفکیک کامل نیستند و به شکلی نسبی، پیچیده و ترکیبی می توان آنها را شناسایی کرد.

  • منبع
  • حقوق نیوز

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید