اختلال هویت تجزیه ای می تواند در هر سنی بروز کند، وجود دو یا چند شخصیت مجزا در یک فرد، که به طور متناوب کنترل رفتار وی را در دست می گیرند، است.
اختلال هویت تجزیه ای
اختلال چند شخصیتی (اختلال هویت تجزیه ای)، نوعی اختلال تجزیهای چشمگیر است که به موجب آن، بیمار دو یا تعداد بیشتری هویت مجزا را آشکار میسازد؛ که به طریقی برای کنترل کردن رفتار، جانشین یکدیگر میشوند. به نظر میرسد که هر هویت، سابقه شخصی، خودانگاره و نام متفاوتی دارد. در اکثر موارد، یک هویت غالبا درگیر میشود و اسم واقعی فرد را روی خود دارد، که هویت مجری است. در بیشتر مواقع هویت مجری هویت اصلی نیست و ممکن است هویتِ خوب سازگارشده باشد یا نباشد. سایر هویتها، هویتهای فرعی هستند.
هویتهای فرعی ممکن است از نظر جنسیت، سن، دستبرتری، خاطرات، دستخط، جهتگیری جنسی، نوع عینک، عاطفه غالب، زبان خارجی، دانش عمومیو حتی نوع آلرژی بسیار متفاوت باشند. آنها همچنین از نظر آرزوها، نگرشها، تمایلات، توانایی یادگیری، اصول اخلاقی، آهنگ کلام، نمرات شخصیت آزمونهای شخصیت و شاخصهای فیزیولوژیکی مانند ضربان قلب، فشار خون و EEG با یکدیگر متفاوت باشند. زنان مبتلا به این اختلال گزارش میدهند که آنها چندبار در ماه قاعده میشوند زیرا هر شخصیت دوره خاص خودش را دارد.
به گذار از یک هویت به هویت دیگر تعویض گفته میشود؛ که معمولا ناگهانی اتفاق میافتد. تعویض عموما در اثر یک رویداد استرس زا ایجاد میشود.
نشانههای اختلال هویت تجزیهای
• گزارشهایی از اعوجاج زمانی، فراموشیهای لحظهای و عدم تداوم زمانی
• بازگویی اپیزودهای رفتاری توسط دیگری که خود فرد آنها را به یاد نمیآورد.
• افرادی بیمار را بشناسند یا با نام دیگری او را بخوانند، که بیمار آنها را نمیشناسد.
• توسط یک مشاهدهگر قابل اعتماد، تغییرات قابل توجهی در رفتار فرد گزارش گردد؛ ممکن است بیمار خود را با نام دیگری معرفی کند یا از خودش یا ضمیر سوم شخص صحبت کند.
• شخصیتهای دیگر با هیپنوتیزم قابل کشف باشند.
• در طول مصاحبه، از کلمه 'ما' استفاده کند.
• در بین وسایل شخصی بیمار، نوشتهها، نقاشیها، محصولات یا اشیائی (مانند کارت شناسائی و لباس) یافت شود که قابل شناسائی یا توجیه توسط بیمار نیست.
• سردرد
• شنیدن صداهائی از درون، که بهعنوان صدائی جداگانه تلقی نمیشود.
• سابقه ترومای شدید هیجانی یا جسمی در کودکی (معمولاً قبل از ۵ سالگی).
دلایل اختلال هویت تجزیه ای یا اختلال چند شخصیتی
اختلال چند شخصیتی یا اختلال هویت تجزیه ای با تجربههای تروماتیک شدید در کودکی، معمولا بدرفتاری، رابطه قوی دارد. بدرفتاری فیزیکی و سوء استفاده جنسی بیشترین منبع ترومای کودکی معرفی میشوند.در واقع، شخصیت چندگانه ویژگیهای مشترکی با اختلال استرس پس از سانحه دارد. فرد مبتلا با آفریدن شخصیتی دیگر برای تحمل کردن بار مشکلات با آسیب کنار میآید.
روان تحلیلگران باور دارند که اختلال هویت تجزیه ای (اختلال چند شخصیتی) در اثر سرکوب ایجاد میشود؛ هر فردی از سرکوب تا حدی استفاده میکند اما افرادی که اختلال هویت تجزیه ای دارند خاطراتشان را به شدت سرکوب میکنند. این نظریات باور دارند که استفاده مستمر از سرکوب توسط یک تروما در کودکی برانگیخته شده است.
عوارض اختلالات هویت تجزیه ای
افرادی با اختلال تجزیه ای در معرض خطر بیشترعوارض و اختلالات تجزیه ای هستند که شامل:
• خود آسیبی
• افکار و اقدام به خودکشی
• اختلال در عملکرد جنسی، وسواس یا اجتناب جنسی
• اختلالات اعتیاد به مواد مخدر و الکل
• اختلالات افسردگی و اظطراب
• اختلال استرس پس از آسیب
• اختلالات شخصیتی
• اختلالات خواب مانند کابوس، بیخوابی و راه رفتن در خواب
• اختلال در اشتها
• سردردهای شدید
اختلالات تجزیه ای همچنین با مشکلات عمده ای در روابط فردی و کار همراه میباشد. افراد مبتلا به این بیماری اغلب قادر به مقابله با فشارهای حرفه ای و عاطفی نیستند و واکنش های تجزیه ای آنها از ممکن است اطرافیانشان را نگران کند و باعث شود همکارانشان آنها را غیر قابل اعتماد در نظر بگیرند.
فاکتورهای خطر اختلالات هویت تجزیه ای
افرادی که در دوران کودکی تحت سواستفاده های طولانی مدت جنسی، فیزیکی یا عاطفی قرار میگیرند در معرض خطر بیشتری برای گسترش اختلالات تجزیه ای هستند. کودکان و بزرگسالانی که سایر رویداهای آسیب زا مانند جنگ، بلایای طبیعی یا آدم ربایی یا شکنجه و یا روشهای تهاجمی پزشکی را تجربه میکنند، نیز ممکن است این بیماری را گسترش دهند.
شیوع اختلال چند شخصیتی
تعداد زنان گرفتار گسستگی هویت بیشتر از مردان است (تقریبا زنان سه تا نه برابر بیشتر از مردان، مبتلا به این اختلال تشخیص داده میشوند) و زنان هویتهای فرعی بیشتری از مردان دارند. برخی معتقدند که این اختلاف جنسیت برجسته، ناشی از نسبت خیلی بیشتر سواستفاده جنسی کودکی در زنان در مقایسه با مردان است؛ اما مردان بزرگسالی که این اختلال را دارند ممکن است نشانهها یا پیشینه آسیب را انکار کنند و این امر ممکن است به افزایش میزان تشخیصهای منفی کاذب منجر شود. زنان دارای گسستگی هویت اغلب دارای حالات گسستگی حاد هستند.
درمان اختلال چند شخصیتی یا اختلال هویت تجزیه ای
در مورد بیماران مبتلا به اختلال هویت تجزیهای، رایجترین روشهای درمانی بر این فرض است که این اختلال توسط آسیب ایجاد میشود. اغلب درمانگران به عنوان هدف نهایی درمان، هویتهای فرعی را که قبلاً مجزا بودهاند، در شخصیت مجری ادغام میکنند. در صورتیکه ادغام موفقیت آمیز باشد، سرانجام بیمار شخصیت یکپارچهای را تشکیل میدهد.
درمان شناختی به صورت یکپارچهسازی تاکتیکی است. در رویکرد شناختی درمانگر افکار خودکار بیمار را شناسایی میکند، مهارتهای مقابله و مبارزه با افکار نامعقول را به بیمار یاد میدهد و میکوشد علت اینکه بیمار این افکار را میپذیرد را دریابد.
درمان اختلال هویت تجزیه ای، مستلزم هدایت تدریجی بیمار به سوی فروپاشی حصارهایی است که بین شخصیتهایش کشیده شده است. روانشناسان از این شخصیتها به عنوان دیگران یاد میکنند. این فرایند مشتمل بر این مراحل است:
1. آگاه نمودن بیمار از وجود این دیگران و آشنایی تدریجی با آنان
2. درک اهدافی که هریک از دیگران برای تامین آنها خلق شده اند
3. یادگیری شیوههای جدید سازگاری و دریافت حمایت کافی تا بدانجا که سطح تحمل فرد برای آگاهی از خاطرات و حوادث آسیب زا افزایش یابد
4. مرور حوادث آسیب زای اولیه و رویارویی با آنها
5. درک تدریجی چگونگی تاثیرگذاری حوادث آسیبزا بر بسیاری از شیوههای سازگاری فرد و نیز فهم و یادگیری تفاوتهای زمان حاضر با گذشته، به گونهای که فرصت استفاده از راهبردهای سازگارانه جدیدتر و سالمتر برایش فراهم گردد.
هیپنوتیزم هم در درمان شناختی و هم به صورت گستردهتر در درمان روانپویشی به کار میرود. در درمان روانپویشی، اولین گام آگاه ساختن بیمار از مشکل اوست. درمانگر، در حالت هیپنوتیزم، خودهای دیگر را فرا میخواند و به آنها اجازه میدهد آزادانه صحبت کنند. به علاوه، از خود بیمار خواسته میشود که گوش فرا دهد و بعد از او را با این شخصیتها آشنا میکند. سپس به او گفته میشود وقتیکه از هیپنوتیزم بیرون میآید، این تجربه را یادآوری کند.
هیپنوتیزم، به علاوه داروهایی مانند بنزودیازپینها، باربیتوراتها، سدیم پنتوباربیتال، سدیم آموباربیتال، اغلب برای کمک به یادآوری خاطرات سرکوب شده و تجزیه شده، مورد استفاده قرار میگیرند. بیمار اغلب بعد از این کشف دچار پریشانی و آشوب زیادی میشود، ولی نگه داشتن اطلاعات مربوط به شخصیتهای متعدد، اهمیت زیادی دارد. بعد از اینکه بیمار را از شخصیتهای متعددش آگاه ساختند، درمانگر به بیمار توضیح میدهد که آنها محصول القای خودهیپنوتیزمی در سنین اولیه هستند بدون اینکه هیچگونه قصد هشیار یا مغرضانه در آنها دخالت داشته باشد.
به بیمار گفته میشود که او اکنون فرد بالغی است، نیرومند و توانا، و اگر جرئت آن را داشته باشد میتواند این تخیلات را بیرون براند و آنها را مغلوب کند، شخصیتهای دیگر ممکن است مخالفت کنند، یا بخواهند به زندگی خود ادامه دهند، ولی او تنها شخص واقعی اینجاست. فقط یک بدن و یک سر وجود دارد و شخصیتهای دیگر آفرینش او هستند. او درباره اینکه کدامیک از شخصیتها و چه جنبههایی از شخصیتها را نگه دارد حق تصمیمگیری خواهد داشت.
هیپنوتیزم درمانی معمولا میتواند از تکانههای خودتخریبی یا نشانههایی مثل از دست دادن موقت حافظه، توهمهای گسستگی، تجربههای نفوذ منفعل (قرار گرفتن تحت تاثیر افکار و احساساتی که تحت کنترل فرد نیستند) بکاهد.
دارو درمانی: مصاحبه به کمک دارو برای گرفتن شرح حال مفصلتر و شناسایی هویتهای ناشناخته مفید است. داروهای ضدافسردگی و ضداضطرابی میتوانند برای کمک به رواندرمانی مفید باشند.
ECT: در مورد بعضی بیماران، ECT میتواند در بهبود اختلالات خلقی مقاوم مفید واقع شود بدون آنکه مشکلات حافظهای را وخیمتر سازد.
درمانهای مکمل
در گروهدرمانی با گروههایی که فقط از بیماران مبتلا به اختلال هویت تجزیه ای (اختلال چند شخصیتی) تشکیل شده تاحدودی موفقیت آمیز گزارش شدهاند.
خانوادهدرمانی یا زوج درمانی معمولا برای تثبیت روانی در بلندمدت مفید واقع میشود و از طریق آنها میتوان به فرایندهای پاتولوژیک در خانواده و در زوجین پرداخت.
انواع کاردرمانی و ابزاردرمانی، از قبیل هنردرمانی و حرکتدرمانی، نشان دادهاند که در درمان بیماران مبتلا به اختلال هویت تجزیه ای (اختلال چند شخصیتی) به طرز خاصی مفید واقع میشوند. هنردرمانی به بیماران مبتلا به اختلال هویت تجزیه ای کمک میکند تا افکار، احساسات، تصاویر ذهنی و مناقشات درونی خود را، که قادر به زبان آوردن نیستند، به روش امنتری ابراز کنند.
دیدگاه