رامبرانت وان رین نماینده بارز مکتب و سبک نقاشی هلندی و استاد سایه و روشن در نقاشی است. رامبرانت به خاطر سلف پرترهها و صحنههایی که از انجیل نقاشی کرده شهرت یافته و یکی از بزرگترین نقاشان تاریخ هنر اروپا و هلند به شمار میآید.
رامبرانت وان رین
زندگینامه رامبرانت
رامبرانت وان رین در سال 1606 میلادی در لایدن هلند به دنیا آمد. معروفیت این شهر به سبب وجود قدیمی ترین دانشگاه هستند در آن بود.
رامبرانت نهمین فرزند خانواده بود. پدرش یك آسیاب بادی بزرگ داشت. چشم انداز روستا، اسیاب بادی و مناظر اطراف آن به حدی زیبا بود كه در همان خردسالی طبیعت روح و جان او را تسخیر كرد. با وجود كار طاقت فرسای خانواده در كشاورزی و اداره آسیاب بادی استعداد و قوه درك و تخیل رامبرانت وان رین به قدری بالا بود كه خانواده اش تصمیم گرفتند او را برای رسیدن به شغلی معتبر همراهی كنند.
در دوران مدرسه او از لاتین فراری بود. علاوه بر آن جو نابسامان مدرسه برای كودكی كه دلش در طبیعت پیوند خورده بود بسیار آزار دهنده بود. او برای پر كردن اوقات خود نقاشی هایی می كشید كه در آن منظره و یا تپه ای زیبا به همراه آسیاب بادی به تصویر كشیده می شد. این تصاویر به حدی واقعی بود، كه مسئولین مدرسه را به وجد آورد.
از سال ۱۶۲۰ تا ۱۶۲۵، رامبرانت به عنوان هنرمند تحت تعلیم دو استاد آغاز به کار کرد. استاد اول تا سه سال به آموزش او پرداخت و در این دوره رامبرانت تکنیکهای هنری پایه را آموخت. این استاد در کشیدن منظرههای جهنم و دنیای زیرین تخصص داشت و تواناییاش در بازنمایی آتش و روشی که برای نشان دادن بازتاب نور در اشیای اطرافش داشت در کارهای بعدی رامبرانت به خوبی قابل رؤیت است. دومین استاد رامبرانت به خاطر نقاشیهای تاریخیاش شهرت داشت و به شاگرد خود نیز این ژانر را به خوبی آموخت. این شیوه شامل قرار دادن فیگورهایی از انجیل، تاریخ یا اسطورههای تمثیلی در زمینهای پیچیده بود.
در سال ۱۶۲۵، رامبرانت دوباره به لایدن بازگشت و اکنون خود یک استاد زبردست به حساب میآمد. در طی شش سال بعدی زندگی کاری خود را بنا نهاد. در همین دوران بود که تأثیرات استاد دومش به خوبی در کارهایش منعکس میشد و در موارد زیادی رامبرانت ترکیب بندیهای استاد قبلی خود را از نو میساخت و آنها را به شکلی ماهرانه از آن خود میکرد. این شیوه بعدها توسط شاگردان رامبرانت هم دنبال شد. نقاشیهای او در این زمان معمولاً کوچک ولی پرجزئیات بودند.
موضوعات مذهبی و اسطورهای بیشتر در بینشان بهچشم میخورد و اولین نمونههای کار چاپ فلز او نیز در لایدن ساخته شدند. شهرت جهانی رامبرانت به نوعی مدیون انتشار همین کارها بود. او خود را از هم عصرانش جدا کرد و به آثار چاپس اش با کنترل نور و تاریکی کیفیتی نقاشانه داد.
آثار رامبرانت خیلی زود با دگرگونی شیوه استفاده از نور به سبکی خلاقانه تبدیل شد. سبک جدید او قسمت زیادی از نقاشی را در سایه پنهان میکرد. خودش در این باره می گوید در آثارش منبع نور به سرعت در مسیر حرکتش در نقاشی ضعیف میشود و نقاطی روشن و قسمتهایی از تاریکی عمیق را بر جای میگذارد.
در سال ۱۶۲۹، رامبرانت به همین شیوه، نقاشی «پشیمانی یهودا و بازگرداندن ظروف نقره» را کشید که نمونه خوبی برای دیدن علاقه او به بازنمایی و کنترل نور در تابلو به شمار میآید. یکی دیگر از آثاری که در این زمینه میتوانیم به آن اشاره کنیم، تابلوی «مجادله پیتر و پل» است که در آن عناصر روشن نقاشی در نقطهای جمع شده و با تنالیتههای تیرهتر احاطه شدهاند. این شیوه بازنمایی، چشم مخاطب را به نقطه کانونی اصلی تابلو کشانده و سپس به سمت جزئیات دیگر هدایت میکند.
از سال ۱۶۲۸ رامبرانت شروع به پذیرفتن شاگرد کرد و در طی سالها، هنرمندان جوان بسیاری را برای تعلیم دور خود جمع کرد. در این زمینه تنها میتوان تعداد شاگردهای او را حدودا تخمین زد زیرا مدارک رسمی این کارآموزان گم شده است. گفته میشود در طی دوران حرفهای، رامبرانت حدود ۵۰ شاگرد داشته است.
رامبرانت از سال ۱۶۳۱ به همراه هنریک اویلنبرگ (Hendrick Uylenburgh) که کارگاه پرترهسازی داشت، شروع به تجارت کرد. رامبرانت در همین دوران بود که از لایدن به آمستردام رفت. از این زمان صحنههای دراماتیک، نقاشیهای بزرگ انجیلی و افسانهای در کارهایش ظاهر شدند و در تابلوها شیوه پر تضاد نور و تاریکی کماکان به چشم میخورد. از میان این آثار میتوانیم به «کور کردن سامسون» (۱۶۳۶) و «دانائه» (۱۶۳۶) اشاره کنیم. علیرغم این توجه به موضوعات مذهبی، هنوز کسی نمیداند که آیا او به جامعه مذهبی خاصی تعلق داشت یا خیر.
در آمستردام هم او پرترههای سفارشی زیادی را به کمک دستیاران مختلفش در کارگاه اویلنبرگ کشید. رامبراند به نسبت سایر هنرمندان پرترهساز آمستردام و شیوه رایج آنها، پرترههایی بسیار پرانرژیتر خلق میکرد و به همین خاطر علیرغم توانایی نه چندان کامل او در بازنمایی عینی موضوع، سفارشهای بسیار زیادی میگرفت. البته یک بار هم یکی از دیپلماتهای هلندی، پرترهای را که رامبراند از یکی از دوستانش کشیده بود، به خاطر عدم شباهت به سخره گرفت. حتی سلف پرترههای او نیز با هم تفاوت زیادی دارند.
دوره افول رامبرانت
10 سال بعد از رونمایی از تابلوی «گشت شبانه»، خروجی هنری رامبراند به طرز قابل توجهی افول کرد و او هیچ پرترهای نکشید. اینکه او هیچ سفارشی نگرفت یا خودش پذیرش سفارش را قطع کرد، درست مشخص نیست. حدس و گمانهایی که درباره اتفاقات بعد از تابلوی گشت شبانه وجود دارد، بیشتر به شکلگیری «افسانه رامبرانت» کمک کرد که میگفت این هنرمند بهطور قابل ملاحظهای با بدفهمی روبهرو و توسط جامعه طرد شد. البته برخی دیگر مرگ همسرش «ساسکیا» را نیز مقصر این قضیه میدانند و عدهای دیگر اعتقاد دارند سفارش دهندگان تابلوی گشت شبانه از پذیرش تابلو خودداری کرده و باعث بدنامی او شدند. البته تحقیقات مدرن هیچ سندی مبنی بر این ادعاها پیدا نکرد و حتی از آسیب روحی او بعد از مرگ همسر نیز سر نخی وجود ندارد. درباره طرد شدن او از جامعه هم سند و مدرک قابل استنادی در دست نیست و اگر چه او همیشه مورد انتقاد هم عصران خود بوده اما نمیتوان بهطور قطع چنین برداشتی از دوران ترک کار او کرد.
فرضیهای که در این زمینه وجود دارد، بحران هنری رامبرانت بوده که به او اخطار میداد روش او به مرزهای عملی خود نزدیک میشود. واریاسیونهایی که از نقاشیهای اندک او از سال ۱۶۴۲ تا ۱۶۵۲ به دست آمده حاکی از آغاز دورهای است که به دوره متأخر رامبرانت شناخته میشود. شاید بتوان این نقاشیها را نشانهای از جستجوهای او برای یافتن سبک جدید دانست.
پایان زندگی رامبرانت
رامبرانت مرديی ولخرج بود و يك كلكسيونر بزرگ به حساب می آمد و همين شيوه زندگي او را سال ۱۶۴۱ به ورشكستگی كشاند. آن سالها برای رامبرانت دورانی نكبت بار بود. مرگ سه فرزندش غمی بزرگ بر دلش گذاشت. در سال ۱۶۴۳ همسر دوست داشتنی اش بعد از زايمان چهارمشكه پسري به دنيا آورد، چشم از جهان فروبست. رامبرانت نام پسرش را «تيتسو» نهاد، او برای پرستاری فرزندش، زنی بيوه به نام «هندريكی استوفل» را استخدام كرد كه مدلهای نقاشی وی نيز می شد. چندی بعد اين دو با هم ازدواج كردند، اما او هرگز جای همسر اول رامبرانت را پر نمی كرد. رامبرانت در فقر به سر می برد، حتی پولی نداشت تا به كسی بدهد تا مدلش شود. لذا مجبور بود پرتره خودش را ترسيم كند.
مرگ همسر دومش در سال ۱۶۶۳ و مرگ تنها پسرش كه ۲۷ سال بيشتر نداشت، در سال ۱۶۶۸، حوادثی بودند كه دست به دست هم دادند تا كارهای رامبرانت در سالهای بعد مملو از غم و اندوه باشند. وضعيت مالی و ورشكستگی او تا سالها به درازا كشيد، اما او با اعتماد به نفس و قدرت كار می كرد. بسياری از آثار رامبرانت در آن دوران مورد تحسين قرار گرفت. در نهایت ۱۱ ماه بعد از مرگ فرزندش، رامبرانت در۱۴ اكتبر سال ۱۶۶۹ در آمستردام چشم ازجهان فرو بست.
آثار رامبرانت
حدود ۶۰۰ اثر از تابلوهاي نفيس رامبراند بجامانده است. البته او بيش از اين تعداد نقاشيكشيد، اما با گذر زمان و بروز جنگ جهانی اول و دوم و همچنين تاثير بد تغييرات آب و هوايی، بسياری از پرترهها و نقاشيهای رنگ و روغن رامبرانت از بين رفته است. هم اكنون تعدادی از تابلوهای اين نقاش معروف در موزه هنری «سائوپائولوی» برزيل، «لوور» فرانسه» و «ريجكس» آمستردام نگهداری می شود. معروفترين تابلوهای وی «يعقوب و پسرانش»، «سنت پائول آزاد شده از زندان»، «دختر جواندر آستانه در نيمه باز»، «آسياب»، «خانواده»، «درس تشريح»، «سامری طوبيا و خانوادهاش» و «نگاه شب» می باشد.
از آثار شاخص او می توان به موارد زیر اشاره کرد.
- بازگشت پسر نافرمان
- سران صنف پارچه فروش
- شام در امائوس
- سلاخ خانه
- یعقوب درحال تبرک پسران یوسف
- پرتره زوجی به نام اسحاق و ربکا
- گشت شبانه
- دانائه
- ضیافت در بلشصر
دیدگاه