امروز: پنج شنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۰۸ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۱۸ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 277590
۲۱۴۱
۶
۰
نسخه چاپی
Gnosticism

آیین گنوسی چیست؟ گنوسیان چه اعتقاداتی داشتند؟

کیش گنوسی گونه‌ای عرفان شرقی باقی‌مانده از ادیان قرون پیش از میلاد مسیح است که اوایل قرون میلادی رنگ مسیحی به خود گرفته و با عقاید ثنوی درآمیخته است

آیین گنوسی چیست؟ گنوسیان چه اعتقاداتی داشتند؟

آیین گنوسی چیست؟

«گنوسیس» (gnosis) واژه‌ای یونانی است از ریشه هندواروپایی (gn-gno) به معنای دانش و معرفت، که آن را با «دانش» در انگلیسی (knowledge) و «معرفت» در سنسکریت (Jnana) هم‌ریشه می‌دانند.

کیش گنوسی گونه‌ای عرفان شرقی باقی‌مانده از ادیان قرون پیش از میلاد مسیح است که اوایل قرون میلادی رنگ مسیحی به خود گرفته و با عقاید ثنوی درآمیخته است.

اساس عقاید گنوسی بر معرفت اشراقی و سِرّی است که انسان‌ها را به رهاندن روح از عالم مادی و رساندن آن به عالم بالا تشویق می‌کند و لازمۀ آن را زهد و امساک از نعمت‌های دنیوی می‌داند.

«گنوس اصطلاحی معرفتی است که معطوف به جست‌وجوی نجات است و به واسطۀ کشف و عرفان نفس انسانی و علم الاهی و علم حقایق همۀ اشیا، نجات را به شخص می‌آورد و در واقع خودش نجات است».

 کیش گنوسی بر پایۀ تضاد روح و ماده قرار دارد و از نظر آنها آفرینش جهان مادی به دست خدای بزرگ و متعال صورت نگرفته بلکه این آفرینش کار خدایی است که در مراتبی بسیار پایین‌تر از خدای متعال واقع شده است.

 کیش گنوسی در حقیقت تلفیقی بود از عقاید فلسفی و مذهبی اشراقی یونانی و هلنیزم و الاهیات ایران و بابل و بین‌النهرین و سوریه، که اگرچه آغاز آن به آخرین قرون قبل از مسیحیت می‌رسد ولی شکل‌گیری کامل و انتشار آن به قرون دوم و سوم میلادی برمی‌گردد.

اساس کیش گنوسی مبتنی بر مکاشفه و اشراق و معرفت اشراقی و ثنویت مبدأ، یعنی اعتقاد به دو اصل خیر و شر، است، که خلاص و نجات روح انسان از عالم شر و ماده، هسته اصلی عقاید گنوسی است، و بر اساس آن راه بازگشت روح به عالم نور عبارت است از معرفت به حقیقت، و زهد و امساک در دنیا.

فرقه‌های گنوسی با وجود آنکه در بعضی زمینه‌ها از جمله پیدایش عالم و هبوط و نجات انسان اختلاف نظر دارند، در مسائل بسیاری اشتراک عقیده دارند، از جمله: تأثیرپذیری از مذاهب اسراری و عقاید نجومی، تکیه بر معرفت نجات‌بخش و مخالفت با دین یهود. به عقیدۀ زرین‌کوب، علی‌رغم اینکه عده‌ای عرفان را عکس‌العمل ذهن آریایی در مقابل اندیشه سامی می‌دانند این تعبیر دربارۀ عرفان گنوسی صادق‌تر است و تفکر ضدسامی در این آیین غلبه دارد.

تاریخچه آیین گنوسی

آغاز شکل‌گیری مذهب گنوسی را قرن دوم میلادی دانسته‌اند، اگرچه عده‌ای معتقدند پیش از این تاریخ نیز گرایش‌های گنوسی در میان مذاهب مسیحی و یهودی وجود داشته است.

 از آنجایی که بیشتر فرقه‌های گنوسی مسیحی‌اند تا اواخر قرن نوزدهم میلادی عقیدۀ حاکم این بود که گنوستیسیزم منشأ مسیحی دارد. اما امروزه با کشف متون جدید و مطالعۀ آنها پی به این نکته برده‌اند که در حقیقت آیین گنوسی از یک قرن پیش از مسیحیت آغاز شده و به سبب نگاه خاص مسیحیت به عالم، در آن بستر مناسبی برای رشد یافته است. اما پس از آنکه آبای کلیسا این آیین را بدعت دانستند و آن را رد کردند، کیش گنوسی از قرن سوم میلادی به صورت کیش مانوی به حیات خود ادامه داد.

کیش گنوسی ابتدا در اسکندریه و سامره رشد کرد. در سامره، کیش گنوسی به رهبری شمعون مغ گسترش یافت. در قرن دوم میلادی، آیین گنوسی در اسکندریه به دست بازیلیدیس گسترش یافت، و والنتین نیز یکی از بزرگ‌ترین مبلّغان گنوسی در این دوران بود.

هم‌زمان با این دو، مرقیون در محدودۀ حکومت امپراطوری روم رهبری آیین گنوسی را بر عهده داشت. این چهار تن، در حقیقت پایه‌گذار چهار فرقۀ مهم در آیین گنوسی بودند. با وجود آنکه کیش گنوسی در آیین مسیحیت نشو و نما یافت و ابتدا صبغه‌ای کاملاً مسیحی داشت، در این دوران مخالفت‌ها و حملات بسیاری از جانب گنوسی‌ها علیه مسیحیت صورت می‌گرفت و مرقیون بزرگ‌ترین دشمن کلیسای مسیحی در قرن دوم به شمار می‌رفت.

فرقه‌های گنوسی عمدتاً مسیحی‌اند، اما تعدادی فرقه غیرمسیحی نیز در میان آنان به چشم می‌خورد که بزرگ‌ترین آنان مانویان و صابئین یا منداییان هستند.

مانویت را می‌توان آخرین فرقۀ گنوسی و تنها طریقۀ گنوسی دانست که به گونه بسیار گسترده‌ای انتشار، و مدت طولانی تداوم یافت. تاریخ مانویت از قرن سوم تا پانزدهم میلادی به درازا می‌کشد و دامنه آن حتی تا اروپا وسعت می‌یابد، چنان‌که کاتارها در شمال ایتالیا و جنوب فرانسه و بوگومیل‌ها در بلغارستان تحت تأثیر عقاید گنوسی مانوی بوده‌اند؛ و مردم بخشی از چین نیز تا قبل از حمله مغول به ایران، پیرو کیش مانی بودند. در سده سیزدهم میلادی پیروان مانی به دست مغولان قتل عام شدند.

دین صابئین را نیز نوعی دیانت گنوسی دانسته‌اند که آمیخته با بعضی عناصر از آیین هلنیستی و پاره‌ای تعالیم نوافلاطونی است و تنها فرقه عرفانی قبل از اسلام است که هم خودش و هم آثار و کتب مذهبی‌اش تا امروز باقی مانده است.

درباره ریشه‌های آیین گنوسی، اختلاف نظر وجود دارد. عده‌ای ریشه‌های آن را در عقاید ایران باستان جست‌وجو کرده‌اند و عده‌ای دیگر آن را بیشتر متأثر از عرفان یهودی دانسته‌اند. اما با بررسی عقاید گنوسی می‌توان نتیجه گرفت که این آیین نیز التقاطی است، و ترکیبی است از آرا و اندیشه‌های مختلف، به‌ویژه اندیشه‌های شرقی همچون ثنویت ایرانی و عرفان یهودی و نجات‌شناسی ایرانی- مسیحی، باورهای افلاطونی و نوافلاطونی، فلسفه هلنی و ...

آرا و عقاید گنوسیان

از مسائل مهم آیین گنوسی رسیدن به «معرفت» است. از این‌رو این مکتب را «‌ادریه» نامیده‌اند.

گنوستیسیزم با پرسش‌های اساسی درباره وجود یا زندگی دنیوی سر و کار دارد: اینکه ما از کجا آمده‌ایم؟ و به کجا می‌رویم؟ «گنوسیست‌ها از یک گونه ثنویت (دوئالیزم) آغاز سخن کرده و روح را اساساً از جسم جدا دانستند و گفتند عالم ماده آن‌قدر پلید و ناپاک است که شأن خداوند عالم نیست، چنین مخلوق ناپسندی را به وجود آورد»..

این جهان و عالم مادی، در نتیجه خطایی بنیادین در بخشی از فوق کیهان، از موجودی الاهی به نام سوفیا به وجود آمده است. طبق اساطیر گنوسی، آفرینش انسان بر روی زمین ناشی از این بود که سوفیا، آرزو کرد استعداد ذاتی خود را برای آفرینش بدون تأیید شریک و همسر الاهی خود عملی کند.

طبق برخی دیگر از عقاید گنوسی، جهان مادی نه به دست خدای متعال بلکه به دست خدایی پست و شریر به نام دمیورژ، یعنی همان خدای یهودیان، آفریده شده است. بنا بر عقاید گنوسی، آفرینش جهان نتیجه هبوط و جدایی روح از الوهیت خویش است.

برخی حوادث منجر به این می‌شود که انسان از اصل آسمانی خویش دور افتد و جایگاه اصلی‌اش را فراموش کند و بازگشت به این اصل آسمانی که گاهی از طریق وحی به او افاضه می‌شود، مهم‌ترین اندیشه گنوسیان است؛ «بارقه‌ای ایزدی که از قلمرو الوهی منشعب شده، در وجود انسان در جهان سرنوشت افتاده و نیاز به آگاهی و هوشیاری دارد که این آگاهی از طریق جفت آسمانی شخص صورت می‌گیرد و سرانجام به رستگاری منتهی می‌شود».

در نجات‌شناسی گنوسی، افلاک و ستارگان و سیارگان نقش مهمی در نجات روح انسان دارند؛ لذا در ادیان مختلف گنوسی، اساطیر کیهان‌شناسی و خرافات فراوانی یافت می‌شود. به‌علاوه، در اعمال و عبادات دینی پیروان این فرقه‌ها، اوراد و عزایم نقش اساسی دارند. گنوسی‌ها معتقدند با بهره‌گیری از معرفت نظری و انجام‌دادن مناسک و شعائر سرّی و رازآمیز می‌توان بر فرشتگانی که در خلق جهان هستی با خالق آن همکاری داشته‌اند، دست یافت و از آنان برخی اسرار را آموخت.

اگرچه آیین‌های گنوسی در دامان آیین مسیحیت رشد کردند اما گنوسیان در برخی عقاید جزء مخالفان مسیحیت بودند. از جمله عقایدی که باعث مخالفت آبای کلیسا با کیش گنوسی شد، یکی این بود که گنوسی‌ها عالم را آفریده خدایی غیر از خدای متعال می‌دانستند. آنان یهوه، خدای تورات را موجودی اسفل می‌دانستند که آفریننده جهان مادی است و به تورات ایمان نداشتند. نیز معتقد بودند عیسی در واقع متولد نشد و آلام و دردها را تحمل نکرد و وفات نیافت.

به عقیده آنان، عیسی، موجودی الاهی و جاوید بود که پیش از پیدایش جهان در میان گروهی از مجردات ازلی مرکب از دو جنس اناث و ذکور زندگی می‌کرد. در آن دوره، ذات مقدس باری‌تعالی از این دنیای مادیِ پر از شر به‌کلی دور بود، و در درجه پایین‌تر از او، قوای روحانی ازلی قرار داشتند، از جمله قوۀ خالق عالم مادی، که در تورات «یهوه» نامیده می‌شود.

چون عیسای رئوف و مهربان، مشاهده کرد که در زمین فساد و گمراهی به حد کمال رسیده است، نقابی از جسم و پیکر انسانی بر خود آراست، و به روی زمین آمد و آدمیان را که با عالم ماده و اجسام پلید خود در تنازع بودند تعلیم داد که به وسیله ریاضت و زهد جسم خود را مهار کنند و برای فکر و ضمیر، خردی جاوید حاصل کنند و خود را از بند و زنجیر عالم ماده رها سازند و موجودی علوی و مجرد شوند و به نعمت بقا و ابدیت نائل گردند.

گنوسی‌ها ارضای نیازهای غریزی و اولیه جسم را که به ازدواج می‌انجامد نکوهیده و ناپسند می‌دانند. زیرا ازدواج موجب تولد انسان‌های دیگر و اسارت بیشتر بارقه‌های الاهی در زندان ماده می‌شود و دنیای مادی و حکمرانی شیطان رونق بیشتری می‌گیرد. از این‌رو کیش‌های گنوسی بر زهد و ریاضت شدید تأکید دارند. اکثر گنوسیان به زهد و رهبانیّت متمایل بودند و عقیده داشتند باید از دنیا و هر چه رنگ و بوی دنیوی دارد، دوری جست.

زهد و ریاضت اساس عملی همه مسالک عرفانی است که به دنبال راهی برای شناخت خداوند ورای راه عقل و علوم دنیوی هستند. نزد گنوسیان، شرط رسیدن به گنوسیس، ترک دنیا و لذات مادی است و فقط زهاد قادر به انجام‌دادن این کار خواهند بود. علت گرایش به زهد نزد گنوسی‌ها، ثنویت روح و جسم و تقابل این دو با هم در عقاید ایشان است. آنان جسم را آفریده خدای شر و مربوط به دنیای تاریکی می‌دانند که با روح که از عالم نور است، در تضاد و تقابل است. پس با بی‌توجهی به نیازهای جسم و برگزیدن زهد و امساک باید آن را ریاضت داد تا به معرفت حقیقی دست یابیم.

نفوذ اندیشه‌های گنوسی در میان مسلمانان

ظهور و بروز عقاید گنوسی در میان مسلمانان از اواخر قرن اول هجری آغاز شد. احتمالاً یکی از راه‌های نفوذ اندیشه‌های گنوسی در میان مسلمانان، کیش مانویت بوده که از قرن سوم تا نهم میلادی از نواحی چین تا روم نفوذ بسیار گسترده‌ای داشته است. علاوه بر آنان، مندائیان نیز در اشاعه آرای گنوسی و هرمسی در میان مسلمانان نقش مهمی داشتند. آرای گنوسی از طریق سوریه، بین‌النهرین و آسیای صغیر به عرفان ایرانی- اسلامی رسوخ یافت.

 اسماعیلیه اولین گروه از مسلمانان هستند که در قرن نُه میلادی در پی‌ریزی اندیشه‌های خود از گنوسی‌ها و مانویت تأثیر پذیرفتند. اندیشه‌ها و اسطوره‌های گنوسی به احتمال قوی از طریق موالی که در دوران بنی‌امیه به اسلام گرویده بودند و در کوفه سکونت داشتند به غلات شیعه و اسماعیلیه منتقل شد.

در اندیشه‌های اخوان‌الصفا می‌توان ذوق گنوسی را مشاهده کرد. در رسائل اخوان‌الصفا تعالیمی وجود دارد که شباهت بسیاری با تعالیم گنوسی دارد؛ از جمله اعتقاد به محبوس‌بودن روح انسان در عالم جسمانی و ملزم‌بودن انسان به شکستن این زندان و قیود جسمانی؛ و تشابه بین عالم و انسان از آن‌ جهت که در هر دو نفس واحدی است که قوای آن در تمام اعضا جاری است. رسائل و نوشته‌های اخوان‌الصفا نقش چشمگیری در انتقال میراث گنوسی ایران عهد ساسانی به ایران عهد اسلامی داشته است.

یکی از مسائلی که می‌توان آن را عامل مشترک میان عرفان اسلامی و آیین گنوسی دانست اعتقاد به معرفت نجات‌بخش است. اساس عقاید گنوسی بر معرفت اشراقی و مکاشفه و عقاید ویژه تکوینی بود که انسان‌ها را به رهاندن روح از عالم مادی و رساندن آن به عالم بالا تشویق می‌کرد و لازمه آن را زهد و امساک از نعمت‌های دنیوی می‌دانست.

به عقیده گنوسیان، روح انسان عنصری است آسمانی و ازلی که در جسم و دنیای مادی اسیر شده، اما انسان گوهر وجودی خویش را فراموش کرده و اصل الاهی خویش را از یاد برده است؛ رسالت انسان در این جهان آزادکردن این روح است، و فقط به وسیله گنوسیس و معرفت می‌تواند به شناخت این گوهر درونی دست یابد و به رستگاری نائل شود.

در تعالیم اهل حق نیز رنگ گنوسی به چشم می‌خورد. «به نظر می‌رسد در فاصله بین عهد آل بویه و مغول، عقاید گنوسی، که بعدها به نام عمومی مذاهب اهل حق خوانده شده‌اند، در نواحی بین دیاله و کرخه و مخصوصاً در بین اکراد گورانی و طوایف لر انتشار قابل ملاحظه‌ای داشته است».

اهل حق، که مسامحتاً علی‌اللهی خوانده می‌شوند در حقیقت فرقه‌ای عرفانی بوده‌اند که غیر از تصوف و حکمت اشراقی، عناصری از عقاید یهود و مجوس و مانویه را با بعضی از اجزای افکار و تعالیم شیعه و غلات به هم آمیخته بوده‌اند و رفته‌رفته صبغۀ تصوف در آیین آنها قوی‌تر شده است. به عقیده اهل حق، خداوند هفت تجلی دارد، که در هر تجلی وجود او لباس تازه می‌پوشد و چهار ملائکه که یاران چهار ملک خوانده می‌شوند در هر تجلی با او همراه‌اند.

تعلیمات و نوشته‌های عین‌القضات نیز صبغه‌ای گنوسی داشت. در قصیده «عینیه» ابن‌سینا نیز رنگ گنوسی به چشم می‌خورد. این قصیده در حقیقت تعبیری است از غربت و اسارت روح در عالم جسم. قصه الغربه الغربیه سهروردی نیز رمزی است از احوال روح و غربت و اسارت آن در شهربند جسم که مضمونی گنوسی است.

عده‌ای معتقدند اندیشه انسان کامل از معتقدات گنوسی تأثیر پذیرفته است. تور آندره (Tor Andrea) بر این گمان است که تکامل فکر «انسان کامل» در اسلام، به نحوی با نظریه امامت در نزد شیعه مربوط است. به نظر وی، از رهگذر تشیع، اندیشه گنوسی وارد جهان اسلام شده، و با مسئله ولایت و امامت پیوسته، و مفهوم انسان کامل را در عرفان اسلامی تحقق بخشیده است.

آندره اعتقاد مردم باستان را به «نبی صادق» پایه و اساس تفکر انسان کامل در اسلام می‌داند. زیرا بر مبنای این اعتقاد، نبی صادق شخصی بوده است ازلی که روحانیت او در سلسله انبیا به میراث از شخصی به شخص دیگر انتقال می‌یابد.

انسان کامل در عقیده صوفیان یادآور عقیده «انسان نخستین» در آیین گنوسی است. انسانِ نخست، در آیین‌های گنوسی ذاتی پاک و ازلی است که از ذات پروردگار سرچشمه گرفته و از ماده جدا است، و هنوز به واسطۀ درآمیختن با ماده آلوده نشده و از سوی پروردگار برای نجات سرزمین روشن از پلیدی شر به سرزمین تاریکی وارد می‌شود.

  • منبع
  • خبرگزاری فارس

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید