امروز: شنبه, ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۱۰ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۲۰ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 267627
۴۱۴۶
۱
۱
نسخه چاپی
احمد تفضلی

احمد تفضلی را بشناسید

کمتر کسی پیدا می‌شود که به ایران باستان و تاریخ علاقمند باشد و نام احمد تفضلی را نشنیده باشد. او همانطور که در بالاترین مدارج علمی قرار داشت به همان اندازه هم در اخلاق سرآمد دوران خود بود

احمد تفضلی را بشناسید
 

پایگاه خبری حقوق نیوز

احمد تفضلی را بشناسید

احمد تفضلی در آذر سال ۱۳۱۶ در اصفهان زاده شد. تحصیلات مقدماتی خود را در تهران گذراند و در سال ۱۳۳۵ با دریافت مدال درجه اول فرهنگ از دارالفنون دیپلم ادبی گرفت. در سال ۱۳۳۸ دانشکده زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران را با احراز رتبه اول به پایان برد. در سال ۱۳۴۰ به انگلستان رفت و وارد رشته فرهنگ و زبان‌های باستانی ایران در مدرسه زبان‌های شرقی دانشگاه لندن شد و در سال ۱۳۴۴ فوق لیسانس گرفت. پیش از بازگشت به ایران دوره تحقیقی کوتاهی را هم در پاریس گذراند. در ۱۳۴۵ در رشته زبان‌های باستانی از دانشگاه تهران درجه دکتری گرفت. موضوع پایان‌نامه او «تصحیح و ترجمه سوتکرنسک و ورشت مانسرنسک از دینکرد و سنجش اين دو نسک با متن‌های اوستایی» به راهنمایی دکتر صادق کیا بود.

به گفته دكتر آموزگار از استادان مستقیم او در ايران می‌توان به دانشمندانی چون شادروانان عبدالعظيم قريب، بديع‌الزمان فروزانفر، جلال همایی، ابراهيم پورداود، محمد معين، پرويز خانلری، ذبيح‌اله صفا و صادق كيا اشاره كرد و نيز استاد احسان يارشاطر. از شادروانان مجتبی مينويی، زرياب خويی و محمدتقی دانش‌پژوه به‌عنوان استادان غيرمستقيم خود نام می‌برد و از ميان استادان خارجی او می‌توان به هنينگ بويس، مكنزی، بيوار، بنونيست و دومناش اشاره كرد.

تفضلی از ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۵ ضمن تحصیل، به‌عنوان پژوهشگر به استخدام اداره فرهنگ عامه درآمد. از سال ۱۳۴۵تا ۱۳۴۷ به‌عنوان پژوهشگر در بنياد فرهنگ ايران به مديريت پرويز ناتل خانلری به خدمت مشغول بود و به اين همکاری حتی پس از آغاز خدمت در دانشگاه تهران نيز ادامه داد. تفضلی از سال ۱۳۴۷ با سمت استاديار فرهنگ و زبان‌های باستانی به طور رسمی به هيئت علمی دانشکده‌ ادبيات دانشگاه تهران پيوست. در سال ۱۳۵۲ به رتبه‌ی دانشياری و در سال ۱۳۵۷ به رتبه‌ی استادی نائل شد و تا واپسين روزهای زندگی‌اش به خدمت صادقانه در دانشگاه تهران ادامه داد. در ۱۳۷۰ عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی و از سال ۱۳۷۳ معاون علمی و پژوهشی این فرهنگستان بود. تفضلی علاوه بر اینکه یکی از صاحب‌نظران در زمینه زبان‌های باستانی ایران بود و جدا از تبحر در زبان فارسی با زبان عربی به‌‌ خوبی آشنا بود و به زبان‌های انگليسی، فرانسه و آلمانی تسلط کامل داشت. زبان روسی را نيز به اندازه‌ای که در مطالعاتش به آن نياز داشت، می‌دانست. او دانشمندی به معنای واقعی بود و برای سه اثر خود از جمله کتاب «تاريخ ادبيات ايران پيش از اسلام» جايزه‌ی کتاب سال را دريافت کرد.

دکتر احمد تفضلی علاوه بر مدارج بالای علمی ویژگی‌های برجسته‌ای نیز از لحاظ اخلاقی داشت. دکتر ژاله آموزگار در این باره می گوید:

دکتر ژاله آموزگار درباره احمد تفضلی می گوید:

پاسخگو بود. با هوش و سرشار، پرکاری، تفکر علمی، بهره‌مندی از محضر استادان برجسته‌ی داخل و خارج، درک مکتب‌های گوناگون علمی، ارتباط گسترده‌ای که با مجامع علمی بین‌المللی داشت و در جریان انتشار آخرین کتاب‌ها و مقاله‌ها بود، باعث می‌شد که پاسخگوی پرسش‌های همه باشد. چه همکار، چه دانشجو، چه دوست، چه آشنا و حتی ناشناسان دور و نزدیک. به راحتی کتاب و مقاله‌های نادری را که در کتابخانه کم‌نظیرش داشت در اختیار دیگران قرار می‌داد. یاد گفته‌ی دانشجویی از دوره‌ی دکتریمان می‌افتم که می‌گفت: «وقتی پیکر او را در خاک می‌گذاشتند گفتم پاسخ پرسش‌های ما زیر خاک رفت». «سایه‌دار» بود و «جوان‌پرور». کمکش به همه می‌رسید و اگر می‌توانست کاری برای کسی انجام دهد دریغ نمی‌کرد. دوستان جوانی که به پشتیبانی او درهای بسته به رویشان باز شده، گره‌هایشان گشوده شده و کار و موقعیتی به دست آورده‌اند به خوبی می‌توانند گواه صادق این گفته‌ی من باشند.

در جلسات کم سخن می‌گفت ولی همیشه آخرین و منطقی‌ترین نظر را می‌داد. می‌توانست سکوت کند. علی‌رغم زودرنجی‌هایش بسیاری اوقات تحمل زیادی داشت. در مقالات خود به اختصار قایل بود. بیش از آنچه می‌بایست بگوید، نمی‌گفت. گاهی به اصرار من اضافاتی بر نوشته‌هایش افزوده است. اگر سخنی تازه برای گفتن و مطلبی نو برای نوشتن داشت می‌گفت و می‌نوشت. به مقاله‌نویسی بیش از نوشتن کتاب علاقه نشان می‌داد و ارزش قایل بود.

از همه استادان ایرانی و خارجی خود با احترام بسیار یاد می‌کرد. از کلاس‌های درس هنینگ و مری بویس بسیار آموخته بود ولی از کلاس‌های درس و دوران همکاری با دوستانش با لحن عاطفه‌آمیزتری یاد می‌کرد. نشانه این محبت عمیق را در مقاله‌ای که به یاد این استاد نوشته است می‌توان دید. بسیار خوشحال بود که در پائیز ۱۳۷۴، استاد باگالیویف استاد دانشگاه خاورشناسی دانشگاه سن‌پترزبورگ به دعوت فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای تدریس زبان خوارزمی به ایران دعوت شد. این اقامت او در ایران و سپس اخذ درجه‌ی دکترای افتخاری از دانشگاه سن‌پترزبورگ، رشته عاطفی عمیقی، علی‌رغم تفاوت سن میان این دو دانشمند به وجود آورد.

به روابط خوب و گسترده‌اش با دانشمندان و ایران‌شناسان خارج بسیار اهمیت می‌داد. با اکثر آنان ارتباط علمی و تبادل مقاله و کتاب داشت.

همکاری بسیار ارزنده، انسانی مهربان، مؤدب و بااخلاق و با مناعت بود. به خصوص در مورد مسائل مالی مناعت خاصی داشت و سعی در نشان دادن آن می‌کرد. از اظهار و تظاهر به نداشتن و حرص‌زدن برای مال بی‌زار بود و در دیگران نیز این صفت را به هیچ‌وجه نمی‌پسندید. دانش خود را به بهای مادی نمی‌فروخت.

انسانی خردگردا بود ولی دورباد که او را خشک و بی‌احساس فرض کنیم. به موقع احساساتی لطیف همچون باران داشت، از شعر خوب لذت می‌برد و در جوار کارهای علمی «رمان» می‌خواند، موسیقی داروی آرام‌بخش گرفتاری‌های روحی او بود. غالباً به موسیقی اصیل ایرانی گوش می‌داد. با نوارهای بنان عشق می‌کرد، بنابه گفته‌ی خودش آهنگ‌های بنان و به خصوص «دیلمان» او حالت خاصی در او به وجود می‌آورد.

زندگی پربار علمی، به‌هیچ‌وجه او را از خانواده‌اش دور نکرده بود. پای‌بند موازین اخلاقی و اصول و قراردادهای اجتماعی بود. به همسر و دو دخترش علاقه بسیار داشت حرمت خانواده را نگاه می‌داشت. با احترام و علاقه از بستگانش یاد می‌کرد، شخصیت دامادش را می‌ستود. شاید کاملاً تصادفی که ۱۰ روز پیش از این ماجرای تلخ، وقتی با خوشحالی خبر تولد نوه‌اش را به من داد، ناگهان این جمله را به زبان آورد: «این‌ها می‌آیند که ما برویم!»

شاید باز کاملاً تصادفی بود: دو هفته پیش از حادثه، وقتی دانشجویان سال آخر فوق لیسانس زبان‌های باستانی دانشگاه تهران عکس‌های یادگاری را که از همه‌ی استادان گرفته بودند نشان می‌دادند، در مدتی به عکس تنهای خود خیره شد. بسیاز این عکس خوشش آمده بود. وقتی به شوخی او را به «نارسیسم» متهم کردم، گفت: «برای این خوشم می‌آید که عکس مناسبی برای مراسم یادبود پس از مرگ است.»

تفضلی در ساعت ۱۲ و نیم روز ۲۴ دی ماه ۱۳۷۵ دفتر کارش را در دانشگاه تهران ترک کرد و راهی منزلش در شمیران شد، اما هرگز به منزل نرسید. او در همان روز به طرز مشکوکی در خیابان به قتل رسید.

ايرج افشار در مورد مرگ او می‌گويد: «مرگ احمد تفضلی در جهان ايرانشناسی طنينی بلند داشته است، زيرا كه همه ايرانشناسان می‌دانند كه دانشمند توانايی از دست رفته است، آن هم در سال‌های بهره‌دهی. او می‌بايست و می‌توانست دست‌كم بيست سال ديگر دانشجويان و دانشورزان فرهنگ ايران باستان را از گنجينه پهناور آگاهی‌های ژرف خود بهره‌ور سازد.»

استاد احمد سمیعی گیلانی درباره احمد تفضلی می‌نویسد: استاد تفضلی محققی بود جدی و سختکوش و موشکاف و خبیر، با فرهنگی عمیق و ظریف. وسعت معلومات او با فراست و تیزبینی و ذوق سلیم قرین گشته، دستاوردهایی بدیع پدید آورده است. ذره‌ای کبر و عُجب در وجودش نبود. هیچ‌ گاه درصدد فضل‌فروشی برنیامد. جاه‌طلب نبود و از نمایش هم بیزار بود. در زبان پهلوی تبحّر کم‌نظیر داشت و می‌توان گفت مرجعیت جهانی پیدا کرده بود.
دامنه معارف استاد، در عین تخصص در فرهنگ و زبانهای باستان و میانه، محدود نبود. در تحقیقات خود از آشنایی پر وسعت با منابع اسلامی بهره می‌جست و به یمن آشنایی با زبانهای انگلیسی و فرانسه و عربی و آلمانی و روسی می‌توانست از مآخذ متنوع بهره گیرد.
وقت‌شناس و منظم و منضبط بود. شاگردان مستعد خود را صمیمانه و با خوشرویی تشویق و راهنمایی می‌کرد. در عین ملایمت و رفق، در مسائل علمی سختگیر و پرتوقع بود. در کار علمی تعارف نداشت و با صراحت لهجه، مخالفت و موافقت خود را ابراز می‌کرد و همه می‌دانستند که از غرض مصون است…

علي اشرف صادقي گرد آورنده يادنامه دكتر تفضلي نيز در ابتداي اين كتاب مي نويسد: ميان من وتفضلي سي وهفت سال پيوند دوستي برقرار بود تا آن كه پايان غم انگيز زندگي او اين پيمان را گسست.او از معدود پهلوي دانان طراز اول بود كه در محيط غير علمي ايران با ارتباطات وسيعي كه با همكاران خود در سراسر جهان برقرار مي كرده ودانش خود را به روز نگه مي داشت.

 

پایگاه خبری حقوق نیوز - مقالات اجتماعی

  • منبع
  • cgie.org.ir
  • ettelaat.com
  • otaghnews.com

۱ دیدگاه

 
ro
ناصر | ۷ ماه پیش
از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش

خشک باد دستان خفاشان شب پرستی که دشمن این انوار فروزان و آگاهی بخش بودند و هستند و خواهند بود . شب پرستاری که ظلمت را می ستایند و نورافکن های خورشید صفت علم و دانش را با دستانی کثیف و خون آلوده خاموش می سازند . ???????? نابود باد سیاهی و ظلمت پرستان
۰
۰
 

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید