اسلاوی ژیژک (Slavoj Žižek) در سالِ ۱۹۴۹ در اسلوونی متولد شد. او متفکری مارکسیست و از چهرههای برجستهٔ چپِ مدرن است که بیشترین مرزبندی را با مارکسیسمِ سنتی و اُرتدکس دارد.
اسلاوی ژیژک
اسلاوی ژیژک با عناوینِ گوناگونی همچون فیلسوف، نظریهپرداز، جامعهشناس، منتقدِ فرهنگی و… شناخته میشود و فضایِ کاریِ چندگانهاش را موضوعاتی همچون فاندامنتالیسم، تساهل، گلوبالیسم، حقوقِ بشر، لنین، اسطوره، فضای سایبر، تکثرِ فرهنگی، انرژیِ هستهای، پست مدرنیسم، هالیوود، دیوید لینچ و آلفرد هیچکاک شکل میدهند. عمده شهرتِ ژیژک به جهتِ اِحیای روانکاویِ ژاک لاکان برای یک خوانشِ جدید از فرهنگِ عامه است، به گونهای که وی نظریهپردازی دانسته میشود که لاکان، مارکس و هگل را با فرهنگِ پاپ میآمیزد تا بتواند مفاهیمِ فرهنگِ معاصر خصوصا فرهنگِ عامه پسند را تحلیل کند و دور افتادگیِ درکِ انسانِ امروز از این مفاهیم را از منطقِ واقعیِ زندگی شرح دهد، که در نتیجهٔ آن، به معضلِ بنیادینِ تفکرِ معاصر، یعنی غیابِ سوژه ی شناسا و چند پاره گیِ آن بپردازد. بر اساسِ همین رویکرد است که او، در میان متفکرانِ پست مدرن طبقه بندی میشود، اما با وجود این، وی شیفتگیِ پست مدرنیسم به تفاوتها و ویژگیها را رد میکند و هوادارِ تعالی گراییِ فلسفی و تعهد به عام گراییِ سیاسی است.
او بدون شک در سالهای اخیر از تاثیر گذارترین چهره های اندیشه معاصر در جهان بوده است. تری ایگلتون استاد نظریه پرداز ادبی در مورد ژیژک می گوید: میگویند وقتی یکی از همکاران ژان پل سارتر از آلمان بازگشت و خبر داد که میتوان دربارهی زیرسیگاری هم فلسفهبافی کرد از شدت خشم، رنگ از چهرهی سارتر پرید و کلی بد و بیراه گفت از این همه سطحی انگاری. اما سال ها بعد اسلاوی ژیژک تقریبا با همان روحیه دربارهی سکس، فحاشی، قهوهی بدون کافئین، ومپایرها ، هنری کیسینجر، سینما و هیچکاک ، میزان بالای خودکشی در کره جنوبی و خیلی چیزهای دیگر فلسفهبافی کرده و می کند.
او به همه چیز علاقه دارد. در بریتانیا فیلسوفان به دو گروه تقسیم می شوند: یک گروه دانشگاهیانی که برای یکدیگر دربارهی معنای زندگی مینویسند و دیگران فیلسوفان تاجرمسلکی که تأملاتشان را به عموم مردم میتابانند. بخشی از رمز ژیژک این است که همزمان میخواهد هر دو باشد: عالمی است که خوب کانت و هایدگر را میشناسد و درضمن شور مفرطی به مسایل روزمره هم دارد. هم با هگل هم خانه است و هم با هیچکاک، هم از سقوط مبارک می گوید و هم از هبوط از بهشت مینویسد. اگر از واگنر داد سخن می دهد، علاقهی مفرط به دیدن فیلمهای خونآشامی و خواندن داستانهای پلیسی هم دارد. بسیاری از خوانندگان آثارش از منظر «آروارهها» و «ماری پاپینز» فروید و نیچه را آموختهاند».
ژیژک اما در حیطه هنر یک نظریهپرداز سینمایی، خاصه با دیدگاهی روانکاوانه- فلسفی- انتقادی است. وی سینما را ارج مینهد و ناکامی خود در فیلمسازی را دلیلی برای کشیده شدنش به سمت فلسفه میداند. حجم آثاری که او به سینما اختصاص داده و تنوع آرای وی درباره ی سینما، از بسیاری از منتقدان طراز اول و مشهور سینما بیشتر است. اما با این حال ژیژک، پیش از آنکه نظریه پرداز فیلم باشد فیلسوف است. او سینما را به عنوان منبعی عالی جهت آوردن مثال و توضیح ایدههایش میداند، به گونهای که سینما نزد وی ابزاری برای فلسفه است.
البته در دهه ۷۰ میلادی و پیشتر از ژیژک تحلیل روانکاوانه فیلم، نظریه ی غالب در حوزه مطالعات تئوری فیلم شده بود که نقطه ی آغاز آن مجله اسکرین و نویسندگانی همچون کالین مک کیب، لارا مالوی، استیفن هیث بودند. این منتقدان جزو نخستین کسانی بودند که نظریه فیلم را از منظر آرای لاکان بررسی کردند. لاکان در آموزه های خود از عبارت «بازگشت به فروید» یاد می کرد و در تبین آن کوشید تا با استفاده از روش دیالکتیکی هگل و زبانشناسی فردینان دو سوسور، آرای فروید را طوری بازنویسی کند که روانکاوی، در تحلیل تمام عرصهها که انسان در آن حضور دارد از سیاست گرفته تا فلسفه و ادبیات، علم، مذهب و … حضور داشته باشد. اسلاوی ژیژک به عنوان شارح لاکان با همین رویکرد به همه ی مقولات عام و از جمله سینما می پردازد.
به اعتقاد رابرت استم استاد نظریه فیلم، ژیژک در فیلمهای سینمایی مثالهایی مییابد که حتی از خود لاکان هم بهتر افکار روانکاوانهاش را شرح میدهند. البته لاکانِ مورد بحث وی، لاکانِ امرِ واقع، خیالی و نمادین است؛ سه اصطلاحِ لاکانی که ژیژک به تعبیر خودش از ورای بررسی فیلمها درکشان میکند، به خصوص مفهوم امرِ واقع، که بسیار پیچیده و مبهم است و او میکوشد با ذکر مثال و تبیین در فیلمها، به توضیحش دست یابد. این موضوع همان چیزی است علاقه ی ژیژک به سینما را توجیه میکند.
اسلاوی ژیژک، فیلسوف و نظریه پرداز اسلاوینایی، در طول ده سال اخیر از تاثیر گذارترین چهره های اندیشه در جهان بوده است در عین آنکه این نفود که به صورت غریبی از کشورهای توسعه یافته تا کشورهای در حال توسعه قابل مشاهده و به هیچ وجه قابل انکار نیست، همواره با میزان بالایی از مناقشه و جنجال ها و حتی به باور گروهی رسوایی ها و سرو صداهای تبلیغاتی همراه بوده است. امروز، اما، برغم تمام موافقت ها یا مخالفت هایی که می توا با شخصیت فردی ژیژک و نحوه ورود او به عرصه عمومی و طرح نظریاتش داشت، نمی توان منکر تاثیر گزاری این افکار بود. اغلب مخالفان ژیژک بیشتر از آنکه به نقد نظرات او بپردازند به جنبه جنجالی بودن شخصیت او پرداخته اند و بر این امر تاکید کرده اند که ژیژک بیشتر یک پدیده ناشی از مد و فخر فروشی علمی و سطحی نگرانه است تا یک پدیده واقعا مهم و پایدار فکری.
دیدگاه