آزادی و استوارت میل
«هدف این مقاله بیان یک اصل بسیار ساده است... این اصل این است که تنها هدفی که بشر به صورت فردی یا جمعی در دخالت در آزادی عمل هر یک از آنها تضمین شده است، محافظت از خود است. تنها هدفی که میتوان بر خلاف میل خود بر هر عضو یک جامعه متمدن به درستی اعمال قدرت کرد، جلوگیری از آسیب به دیگران است.»
جان استوارت میل یکی از مهم ترین شخصیت های فکری قرن نوزدهم بود. او به اقتصاد، معرفتشناسی، منطق و روانشناسی و سایر زمینهها کمک کرد. با این حال، ماندگارترین تأثیر او از طریق اخلاق منفعت طلبانه و فلسفه سیاسی لیبرال او بوده است.
برای درک سهم فلسفی میل، بسیار مهم است که درباره تاریخ فکری شخصی او چیزی بگوییم. شکلدهندهترین تأثیرات فکری او فایدهگرایان اولیه بودند: پدرش، جیمز میل (1773-1836)، و پدرخواندهاش، جرمی بنتام (1748-1832). این رادیکالهای فلسفی، همانطور که اغلب نامیده میشدند، بر این باور بودند که تمام انگیزههای انسانی را میتوان بر حسب تلاش برای لذت و دوری از درد درک کرد. همانطور که بنتام در مقدمه خود بر اصول اخلاق و قانون می نویسد، "طبیعت بشر را تحت حاکمیت دو ارباب مستقل، درد و لذت قرار داده است.
اصل هنجاری اساسی فایدهگرایی این است که اعمال باید بر اساس میزان شادی که ایجاد میکنند مورد قضاوت قرار گیرد. مسیر عملی که بیشترین شادی را برای بیشتر افراد ایجاد می کند، اقدامی است که باید دنبال شود.
در فایدهگرایی، جان استوارت میل این آموزه را اینگونه تعریف میکند: «این عقیده که پایههای اخلاقی «مفید» یا «بزرگترین اصل شادی» را میپذیرد، معتقد است که اعمال به نسبت درستی هستند، زیرا تمایل به ارتقای خوشبختی دارند. منظور از شادی، لذت و عدم درد است; با ناراحتی، درد و محرومیت از لذت.» میل مقاله خود را ادامه دهنده سنتی دانست که توسط پدرش و بنتام پایه گذاری شده بود. با این حال، میل از برخی انتقادات از فایده گرایی نیز ناراحت بود و میل در تلاش برای پاسخ به این اعتراضات، دکترین متمایز خود را توسعه داد.
جان استوارت میل در فایدهگرایی، دکترین را به شرح زیر تعریف میکند: عقیده ای که به عنوان پایه های فایده اخلاقی یا بزرگترین اصل خوشبختی می پذیرد، معتقد است که اعمال به نسبت درستی هستند زیرا تمایل به ارتقای خوشبختی دارند.
مقصود از شادی لذت و عدم وجود درد در کنار ناراحتی، درد و محرومیت از لذت است.
میل مقاله خود را ادامه دهنده سنتی دانست که توسط پدرش و بنتام پایه گذاری شده بود. با این حال، میل از برخی انتقادات از فایده گرایی نیز ناراحت بود و میل در تلاش برای پاسخ به این ایرادات، دکترین متمایز خود را توسعه داد.
یکی از ایرادات به فایده گرایی که میل را بیشتر آزار می داد، این اتهام بود که مبتنی بر دیدگاه پست نسبت به نوع بشر است. لذت را معیار ارزش قرار می دهد و به نظر می رسد که همه لذت های انسانی - از تفکر فلسفی تا مستی - را در یک سطح قرار می دهد. به گفته سودگرایان قبلی، مانند بنتام، این کمیت است، نه نوع لذت که اهمیت دارد.
به نظر میرسد که بنتام در «منطق پاداش» از این معادلسازی لذت میبرد. جدا از تعصب، بازی بچگانه ارزشی برابر با هنر و علوم موسیقی و شعر دارد. اگر بازی لذت بیشتری را به ارمغان آورد، ارزش آن از هر کدام بیشتر است. میل مخالفت کرد و تصمیم گرفت که پیشه های انسانی را بالاتر شرایط سودگرایانه توجیه کند.
میل به منظور دفاع از فایده گرایی در برابر اتهام کینه توزی، دکترین لذت های بالاتر را توسعه می دهد. او استدلال میکند: «انسانها تواناییهایی بالاتر از اشتهای حیوانی دارند، و وقتی از آنها آگاه میشوند، چیزی را شادی نمیدانند که شامل رضایت آنها نباشد.
همانطور که او می گوید: «انسان ناراضی بودن بهتر از خوک راضی است. بهتر است سقراط ناراضی باشی تا اینکه یک احمق راضی باشد. میل استدلال میکند که هیچ انسانی تواناییهای بالاتر خود را با یک زندگی سرشار از رضایت عوض نمیکند، همانطور که سقراط مرگ خود را به زندگی عاری از فلسفه ترجیح داد. علاوه بر این، این یک موضوع ترجیح ذهنی نیست. به نظر میل، ما باید قضاوت انسانی سقراط را در مورد این سؤالات بپذیریم، زیرا ما هر دو نوع لذت را تجربه کرده ایم و بنابراین داوران واجد شرایط این موضوع هستیم. در مقابل، «اگر احمق یا خوک نظر دیگری دارند، تنها به این دلیل است که آنها فقط جنبه خود را از سؤال می دانند. طرف مقابل مقایسه هر دو طرف را می شناسد.
یکی دیگر از جنبه های متمایز فایده گرایی میل، ترقی گرایی آن است. او در کتاب «در آزادی» مینویسد: «من سودمندی را بهعنوان جذابیت نهایی در مورد همه مسائل اخلاقی میدانم. اما باید در بزرگ ترین معنای آن فایده باشد و بر اساس منافع دائمی انسان به عنوان موجودی مترقی باشد. میل معتقد است که انسان ها بر اساس تجربیات و تحصیلات خود شکل می گیرند و بنابراین می توانند ظرفیت های بالاتر خود را افزایش دهند. بنابراین، اصل سودمندی میل نه تنها در جهت ارضای خواسته های موجود، بلکه در جهت بهبود انسان نیز مد نظر است. این بعد مترقی اندیشه او در سراسر نوشته های سیاسی او تکرار می شود.
لیبرالیسم و استوارت میل
درباره آزادی یکی از مهم ترین و پرخواننده ترین بیانات فلسفه لیبرال در تاریخ اندیشه سیاسی است. میل می نویسد که هدف واحد این مقاله اثبات این اصل است که «تنها هدفی که برای آن می توان به درستی قدرت را بر هر عضو یک جامعه متمدن، برخلاف میل او اعمال کرد، جلوگیری از آسیب به دیگران است.
فرد بر خود، بر بدن و ذهن خود حاکم است. بنابراین میل دلایل دیگری را که اغلب برای توجیه مداخله در آزادی فردی به کار می روند، رد صلاحیت می کند. اصل آسیب، پدرسالاری یا محدود کردن آزادی یک فرد را به خاطر آنچه که فرد معتقد است به نفع خود فرد است، کنار میگذارد. در عوض، میل استدلال می کند که هر فردی باید بتواند تصمیم بگیرد که چه چیزی به نفع خودش است و چگونه آن را دنبال می کند.
به همین ترتیب، اعمال نمیتوانند به این دلیل اینکه باعث آزار و اذیت افراد دیگر میشوند محدود شوند. منافع شخصی من و اهانت احتمالی من به دیگران ممکن است دلایلی را برای من فراهم کند تا شخص دیگری را متقاعد کنم که روش دیگری را انتخاب کند، اما آنها نمی توانند اجبار را توجیه کنند.
بنابراین، اصل آسیب متکی بر تمایز روشنی است بین: الف) حوزه عملی که فقط مربوط به خود کنشگر است، که در آن کنشگر باید از آزادی بلامانع برخوردار باشد. و ب) حوزه عملی که بر دیگران تأثیر می گذارد، که در آن اصل آسیب ممکن است اعمال من را محدود کند.
اینکه آیا می توان چنین تمایز دقیقی را حفظ کرد و دقیقاً کجای مرزبندی قرار دارد، اغلب مورد مناقشه بوده است. با این حال، میل خود تفسیر نسبتاً گسترده ای از حوزه آزادی ارائه می دهد. او می نویسد که افراد باید از آزادی کامل وجدان، فکر و احساس در مورد همه موضوعات و از آزادی تقریباً کامل بیان برخوردار باشند و بیان تنها زمانی باید محدود شود که عمل بیان می تواند باعث آسیب شود، مانند تحریک به خشونت.
همه باید این آزادی را داشته باشند که برنامه زندگی خود را شکل دهند و دنبال کنند، هر کاری که دوست دارند انجام دهند، مشروط به هر عواقبی که ممکن است به دنبال داشته باشد. سرانجام، میل معتقد است که فرد باید از آزادی اجتماع برای هر هدفی که متضمن آسیب به دیگران نباشد، برخوردار باشد.
میل همچنین تصور نسبتاً گسترده ای از تهدیدات بالقوه برای آزادی فردی دارد. میل معتقد نیست که حاکمیت مردمی به تنهایی محافظ کافی برای آزادی انسان است. در عوض، او در کنار بنجامین کنستان و الکسیس دو توکویل است و معتقد است استبداد اکثریت یک تهدید جدی در عصر حکومت مردمی است.
علاوه بر این، میل ابزارهای حکومتی را تنها یا حتی جدی ترین محدودیت برای آزادی فردی نمی داند. اصل آسیب همچنین در مورد تحریم های غیررسمی اعمال شده توسط جامعه بر افراد مخالف یا غیرعادی اعمال می شود.
هنگامی که جامعه از مرزهای خود فراتر می رود، «استبداد اجتماعی مهیب تر از بسیاری از انواع ستم های سیاسی را اعمال می کند، زیرا، اگرچه معمولاً با مجازات های شدیدی حمایت نمی شود، اما ابزارهای کمتری برای فرار از آن باقی می گذارد، و عمیق تر به جزئیات زندگی و بندگی خود روح نفوذ می کند.
میل نگران است که وزن افکار عمومی می تواند فردیت را خفه کند و این کنترل های اجتماعی غیررسمی را نوعی اجبار می داند. یوغ عقیده، از نظر میل، به اندازه یوغ قانون، آزادی انسان را تهدید می کند.
اساس سودمندی لیبرالیسم میل در دفاع دو بخشی او از آزادی بیان مشهود است. بخش اول شامل استدلالی است که مدعی است آزادی کامل بیان بهترین وسیله برای تعیین حقیقت است. او استدلال میکند که دانش بشری لزوماً خطاپذیر است، و بنابراین ما نمیتوانیم با قطعیت مطلق بدانیم کدام عقاید درست و کدام نادرست هستند. تنها از طریق رویارویی با ایده های رقیب است که می توان هر موقعیتی را بهتر یا بدتر از رقبا نشان داد. علاوه بر این، از طریق بحث میتوان عناصر مفید حقیقت را که در موقعیتهای نادرست موجود است، کشف کرد. محدود کردن آزادی بیان مانع از مهم ترین ابزار برای کشف حقیقت می شود.
بخش دوم استدلال میل ادعا میکند که بیان آزاد حتی زمانی که نظراتی که بیان میشوند که نادرست هستند سودمند است، زیرا بحث آزاد مزایای توسعهای مهمی دارد. شرکت در گفتگوی آزاد و برابر، در نظر گرفتن ایده ها بر اساس شایستگی های آن ها، و دفاع از عقاید خود در برابر دیگران ابزار ارزشمندی برای توسعه ظرفیت های فکری فرد است.
علاوه بر این، میل معتقد است که فرآیند دفاع از عقاید خود در برابر مواضع رقیب به فرد احساس زندهتری از حقیقت و اهمیت آنها میدهد. باورها و ارزشهایی که به سادگی و بدون بررسی انتقادی پذیرفته میشوند، جزمهای بیمعنایی هستند که به جای بهبود عقل انسان، کسلکننده هستند. به قول میل، «کسی که اجازه میدهد دنیا، یا سهم خودش از آن، برنامهی زندگیاش را برای او انتخاب کند، به غیر از میمونمانندِ تقلید، نیازی به توانایی دیگری ندارد.» آزادی بیان بسیار حیاتی است زیرا فرصتی را برای استفاده از ظرفیت های خود برای عقل و تعیین سرنوشت فراهم می کند و با انجام این کار، آنها را به درجه بالاتری توسعه می دهد.
دیدگاه