داگلاس نورث کیست؟
اقتصاددان آمریکایی برنده جایزه نوبل که معتقد بود نحوه عملکرد بازارها با قدرت یا ضعف نهادهای یک کشور مرتبط است.
داگلاس نورث، برنده جایزه نوبل آمریکایی، که در سن 95 سالگی درگذشت، اقتصاددانی بود که بر یکی از بزرگترین سؤالات این رشته تمرکز داشت: چرا برخی کشورها ثروتمند می شوند در حالی که برخی دیگر فقیر می مانند؟
جریان اصلی اقتصاد نئوکلاسیک، با تأکید غالب خود بر بازار، در تلاش برای توضیح این نکته است. در مقابل، نورث بر نقش نهادها - قوانین و قراردادهای یک جامعه، مانند قوانین، حقوق مالکیت، سیاست، آداب و رسوم و سیستم های اعتقادی - در توضیح تفاوت ها در رشد اقتصادی بلندمدت تاکید کرد.
برای مطالعه این موضوع، او روش جدیدی از تفکر در مورد تعاملات اقتصادی ساخت. او بر هزینههای مبادله و اصطکاکهای دنیای واقعی که مانع از نتیجه ایدهآل بازار میشود، تاکید کرد. به عنوان مثال، او توضیح داد که دلیل اینکه بریتانیا سریعتر از سایر کشورهای مشابه صنعتی شد، این بود که اصناف، با قوانین سختگیرانه خود در مورد شیوه های کاری و محدودیت های استخدام، در آنجا ضعیف تر بودند.
در حالی که کارهای اولیه او در محدوده باریک جریان اصلی اقتصاد بود، او به همراه رونالد کوز یکی از بنیانگذاران اقتصاد نهادی جدید و تأثیرگذار شد و کارهای بعدی او بینش هایی را از سنت های مختلف در اقتصاد و رشته های مختلف ادغام کرد.
او پیشگام رشته ای به نام کلیومتریک بود که با ادغام نظریه اقتصادی با تجزیه و تحلیل آماری شواهد سخت از گذشته، دقت بیشتری را در مطالعه تاریخ اقتصادی فراهم می کند.
رویکرد او به نهادها و رشد اقتصادی پیامدهای عملی عمیقی دارد و تأثیرات عمده ای بر استراتژی های سازمان های اقتصادی بین المللی مانند بانک جهانی داشت که در آن تأکید فزاینده ای بر حکمرانی خوب به عنوان ابزاری برای ارتقای رشد اقتصادی وجود داشت.
علاوه بر این، ایده های نوآورانه او از مرزهای تثبیت شده تئوری اقتصادی فراتر رفته و راه هایی را برای برنامه های پژوهشی امیدوارکننده در سراسر علوم اجتماعی باز می کند. جایزه نوبل او در سال 1993 به دلیل کارش در زمینه توسعه اقتصادی بلندمدت اروپا و ایالات متحده آمریکا دریافت شد.
اگرچه او در کمبریج، ماساچوست در سایه هاروارد و مؤسسه فناوری ماساچوست به دنیا آمد، در پیشینه خانوادگی او چیزی وجود نداشت که نشان دهد او یک دانشگاهی مشهور خواهد شد.
به گفته نورث، بازارها در نهادها تعبیه شده اند. عملکرد بازارها بسته به چارچوب نهادی خاص در هر کشور متفاوت است. او نهادها را بهعنوان محدودیتهای ابداع شده توسط انسان، مانند قوانین رسمی، رویههای تثبیتشده و هنجارهای اجتماعی که مشوقها را در مبادلات اقتصادی شکل میدهند، تعریف کرد. در حالی که برخی از موسسات کارایی و رشد اقتصادی را با ارائه حقوق مالکیت ایمن، حل تعارضات کم هزینه و مشوق هایی برای فعالیت های تولیدی (به جای تلاش برای توزیع مجدد درآمد) ارتقا می دهند، برخی دیگر این کار را نمی کنند.
در اصل، نورث معتقد بود که وقتی بازیگران قدرتمند اقتصادی متوجه شوند که ناکارآمدی آنها را از کسب سود بیشتر باز می دارد، مؤسسات تغییر خواهند کرد. با این حال، او نشان داد که موسسات فقط به صورت تدریجی تغییر میکنند، حتی زمانی که ناکارآمد هستند - به عنوان مثال، فاقد حاکمیت قانون یا سیستم قضایی که قراردادها و حقوق مالکیت را اجرا میکند-. او فساد پایدار و فقدان کارآفرینی در روسیه را توضیح داد، به عنوان مثال، در نتیجه نهادهای ناکارآمد خود-تقویت کننده.
نورث از چالش برانگیزی در هسته فرض اصلی در تئوری اقتصادی ابایی نداشت. او از بینشهایی از روانشناسی، سیاست و جامعهشناسی استفاده کرد تا بفهمد که چگونه شناخت، عادات، باورهای دینی و ایدئولوژی انسانی رفتار اقتصادی را شکل میدهد و به نوبه خود، الگوهای رشد بلندمدت مختلف را توضیح میدهد.
او مشاوری با نفوذ برای دولتهای چین، آمریکای لاتین و جاهای دیگر شد. به ویژه، او در دهه 1990 در اروپای شرقی و کشورهای مستقل جدید شوروی سابق مورد درخواست بود.
برخلاف اقتصاددانی که از هواپیما خارج میشود و توصیههای فوری مبتنی بر راهحلهای مبتنی بر بازار را ارائه میکند، او اصرار داشت که حداقل شش ماه را در یک کشور سپری کند تا قبل از ارائه توصیههای خود، سیستمهای اعتقادی و چارچوب سازمانی و نهادی آن کشور را به طور دقیق درک کند.
دیدگاه