دیوید لینچ کیست؟
دیوید لینچ در 20 ژانویه 1946 در خانوادهای از طبقه متوسط در میزولا، مونتانا زاده شد.
پدرش دونالد محقق بخش علمی سازمان کشاورزی آمریکا و مادرش معلم زبان انگلیسی بود. او دوران بچگی را در کارولینای شمالی گذراند و همیشه دوست داشت یک هنرمند شود و به همین دلیل به مدرسه هنر کارکوران در واشنگتن رفت و بعد از آن در مدرسه هنرها در بوستن ثبت نام کرد.
در سال ۱۹۶۶ لینچ به خاطر پیوستن به آکادمی هنرها در پنسیلوانیا به رفت و یک سال بعد اولین مکانشاش را برای فیلمبرداری انتخاب کرد. خانهای کوچک در فیلادلفیا که بعدها به موزه تبدیل شد.
در سال ۱۹۶۷ انیمیشن یک دقیقهای به نام «شش شخصیت مریض میشوند» را ساخت که یک تعداد سر انسان آتش میگیرند. در سال ۱۹۶۸ فیلم چهار دقیقهای به نام «الفبا» را ساخت که ترکیبی از انیمیشن و بازی خلاق است و در آن یادگیری با ترس همراه است. در این فیلم پگی دختر بچهای است که دراز کشیده است در صورتی که صدای بچهها در خارج کادر حروف الفبا را تکرار میکند. وقتی صداها قطع میشود دختر دچار ترس و شک میشود و خون بالا میآورد.
در سال ۱۹۷۰ فیلم «مادربزرگ» را میسازد که در اصل تلفیقی از انیمیشن و تصاویر واقعی است. فیلم روایتی است از پسر بچهای که از جانب خانواده اش تنبیه میشود. او در رخت خواب خود یک گیاه را پرورش میدهد و بعد از مدتها گیاه رشد میکند و شکل زنی را به خود میگیرد. در این فیلم جایگاه و موقعیت افراد تغییر میکند و به جای اینکه مادربزرگ عامل به وجود آوردند پسرک باشد، پسر بهانه به وجود آمدن مادربزرگ میشود. در این فیلم مرز بین رویا و واقعیت گم میشود و تماشاگر دچار یک فضای مبهم میشود.
در سال ۱۹۷۱ لینچ به لس آنجلس رفت و اولین پروژه فیلم بلندش به نام کله پاک کن را شروع کرد اما ساختن این فیلم تا سال ۱۹۷۷ طول کشید.
کله پاک کن توجه تهیه کننده (مل بروکس) را به لینچ جلب کرد و لینچ را برای کارگردانی فیلم مرد فیل نما استخدام کرد فیلم بعد از اکران موفقیت بزرگی را کسب کرد و در 8 رشته در آکادمی اسکار از جمله بهترین کارگردان و بهترین فیلمنامه نامزد شد و جایگاه لینچ را به عنوان کارگردانی با استعداد محکم کرد.
فعالیتهای لینچ صرفا به فیلمسازی محدود نمیشود. دیگر فعالیتهای او شامل نقاشی، عکاسی، مجسمه سازی، طراحی، مبلمان، تنطیم موسیقی، نویسندگی و ترانه سرایی است. او در صنعت سینما هم فقط کارگردان نبود بلکه دست به تجربه در زمینههای انیماتوری، ساخت جلوههای صوت و جلوههای ویژه، طراحی صوت، بازیگری، تهیه کنندگی، ساخت تبلیغات تجاری، مستندسازی، فیلمبرداری و تدوین زد. او الگویی کامل از یک آمریکایی اصیل است.
لینچ 3 بار نامزد دریافت اسکار برای فیلمهای مرد فیلم نما، مخمل آبی و بلوار مالهالند شده است و از جشنواره های ونیز و کن هم جوایزی را کسب کرده است. لینچ بعد از ساخت فیلم مخمل آبی و سریال موفق تلویزیونی تویین پیکس شهره خاص و عام شد.
در سال ۱۹۹۷ لینچ فیلم بزرگراه گمشده را روی پرده سینما برد. در سال ۲۰۰۵ در فستیوال فیلم کن لینچ اعلام کرد که در حال ساختن اولین پروژه دیجیتالش به نام امپراطوری درون است. این فیلم در سال ۲۰۰۶ اکران شد و منتقدان از آن استقبال کردند.
لینچ همانند وودی آلن طرفداران زیادی در فرانسه پیدا کرد. امپراطوری درون، بلوار مالهالند و بزرگراه گمشده توسط تهیه کنندههای فرانسوی تهیه شدهاند.
درونمایه فیلم های دیوید لینچ
آثار لینچ را نمیتوان در هیچ دستهای گنجاند او در طول فعالیت خود دست به تجربههایی کاملا نو و متفاوت زده است.
دیوید لینچ میگوید: کارگردان مانند یک فیلتر است. همه چیز از من عبور میکند. هرکس یک داده و ایدههایی دارد و بنابراین فیلم، نیروی فزایندهای دارد که به سمت آن فرستاده میشود. بعضی چیزها درست از درون فیلتر عبور میکنند و بعضی دیگر نه.
درونمایه آثار لینچ بر پایه وحشت، خشونت و جنون است. فیلمهایی که ریشهای سورئالیستی را تشدید میکنند. او زندگی را پیچیده میبیند و میخواست این دیدگاه را در فیلمهای خود نمایش دهد. دیوید لینچ: «تمام فیلمهای من درباره دنیاهایی غریب هستند که نمیتوان به درونشان بروی مگر این که آنها را بسازی و تبدیل به فیلم شان کنی، این مهمترین نکته درباره فیلم برای من است. من فقط دوست دارم به این دنیایهای غریب وارد شوم».
لینچ میگوید که کارهای او از بسیاری جهات بیشتر به فیلمسازان اروپایی شبیه است تا آمریکایی؛ وی باور دارد که بیشتر فیلمهایی که «روح را به هیجان و رقص میآورند» متعلق به کارگردانان اروپایی بودهاند. وی فیلمسازانی مانند استنلی کوبریک، فدریکو فلینی، ورنر هرتسوک و ژاک تاتی را تحسین میکند. او همچنین اظهار کرده که فیلم سانست بلوار بیلی وایلدر و لولیتای کوبریک از فیلمهای مورد علاقه او هستند.
او در تمام آثار خود شیفته مفهوم ترس بود. در قاب تصاویر او چراغ ها، تابلوهای رنگین نئونی و موجودات دیواری به شکلی وحشتناک جرقه میزنند و گاها میشکنند. نورهایی که خاموش و روشن میشوند و التهاب تصاویر را افزایش میدهند. اما در آخر نوری سفید پایان بخش این شکنجه است. نوری امید بخش در فیلمهای او هر کدام نمادی از آرامش پس از سختی دارند. به دلیل شخصیت پیچیده و عمیق لینچ سینماگران آمریکایی به او لقب سیاه چشم داده اند.
لینچ نیز در فیلم هایش از گروهی از بازیگران ثابت استفاده میکرد و سعی داشت اشخاص سرشناس را دعوت به همکاری کند ما نند: کیل مک لاکلان، فردی جونز، فرانسیس بای، جک نانسی.
برخی از افتخارات دیوید لینچ
- نخل طلا، جشنواره کن برای فیلم از ته دل وحشی ، ۱۹۹۰
- شیر طلایی، جشنواره ونیزبرای یک عمر فعالیت هنری، ۲۰۰۶
- چهار بار نامزد کسب اسکار بهترین کارگردان شد
برخی از آثار دیوید لینچ
فیلم های کوتاه
- شش مرد مریض ۱۹۶۶
- الفبا ۱۹۶۸
- مادربزرگ ۱۹۷۰
- معلول ۱۹۷۴
- کابوی و مرد فرانسوی ۱۹۸۸
فیلم بلند
- کله پاک کن ۱۹۷۷
- مرد فیل نما ۱۹۸۰
- شن ۱۹۸۴
- مخمل آبی ۱۹۸۶
- وحشی از قلب ۱۹۹۰
- توئین پیکس ۱۹۹۲
- بزرگراه گمشده ۱۹۹۷
- داستان سر راست ۱۹۹۹
- بلوار مالهالند ۲۰۰۱
- امپراطوری درون ۲۰۰۶
دیدگاه