امروز: پنج شنبه, ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۱۷ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۲۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 276468
۱۳۴۹
۱
۰
نسخه چاپی

سمفونی مردگان | تقابل سنت و مدرنیته در سمفونی مردگان

سمفونی مردگان رمان بسیار ستوده شده عباس معروفی، حکایت شوربختی مردمانی است که مرگی مدام را بر دوش می کشند و در جنون ادامه می یابند، در وصف این رمان بسیار نوشته اند و بسیار خواهند نوشت

سمفونی مردگان | تقابل سنت و مدرنیته در سمفونی مردگان

سمفونی مردگان اثر عباس معروفی

سمفونی مردگان اثر عباس معروفی رمانی بسیار تحسین شده نه تنها در ایران بلکه در جهان است.

عباس معروفی نویسنده صاحب نام ایرانی است که آثار زیادی از او چون «سال بلوا»، «پیکر فرهاد»، «فریدون سه پسر داشت» و… منتشر شده است. او که فعالیت ادبی خود را زیر نظر هوشنگ گلشیری و محمدعلی سپانلو آغاز کرد در دهه ۶۰ هجری شمسی با انتشار رمان «سمفونی مردگان» در ۳۷۵ صفحه، به شهرت رسید. این اثر، برنده جایزه سال ۲۰۰۱ از بنیاد ادبی فلسفی سورکامپ شده ‌است ضمن اینکه در سال ۲۰۰۷ به عنوان یکی از صد رمان برجسته سال بریتانیا انتخاب شد.

سمفونی مردگان رمان بسیار ستوده شده عباس معروفی، حکایت شوربختی مردمانی است که مرگی مدام را بر دوش می کشند و در جنون ادامه می یابند، در وصف این رمان بسیار نوشته اند و بسیار خواهند نوشت.

این کتاب داستان های مختلفی را شامل می شود که از جمله آن ها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

- برادرکشی
- فروپاشی خانواده
- عشق
- تاثیر مذهب
و…

رمان سمفونی مردگان دارای چند راوی به صورت گردشی است و البته تک گویی های ذهن که جریان سیال قصه را روایت می کند. روایت خطی در داستان وجود ندارد و نویسنده با هوشمندی خود زمان گذشته و حال را هم چون موی بلند بهم می بافد و از کل به جزء می رسد که مخاطب را تا آخر مجذوب قصه نگه می دارد، با تغییر مداوم زمان قصه و تک گویی های ذهنی نویسنده به روانکاوی شخصیت های اصلی نیز می پردازد.

نویسنده ی کتاب می گوید: از همان ابتدا نام کتاب را “سمفونی مردگان” نامیدم چون همان موقع که این را می‌نوشتم به فرم سمفونی درمی‌آمد و شخصیت‌های داستان در ذهنم سازبندی شده بود. مثلاً می‌دانستم که کدام شخصیت ویولن است، کدام ساز بادی می‌نوازد و کدام طبل است.

در جای دیگر معروفی می‌گوید: رمان به‌صورت سمفونی نوشته شد چراکه هر سمفونی چهار موومان دارد و یک اورتور یا مقدمه. آیه‌های قرآن در ابتدای سمفونی مردگان برای زینت نیست بلکه اورتور می‌باشد.

تقابل سنت و مدرنیته در سمفونی مردگان

عباس معروفی در این اثر به روایت خانواده اورخانی می‌پردازد. خانواده‌ای متشکل از پدر مادر و چهار فرزند به نام‌های «یوسف»، «آیدین»، «آیدا» و «اورهان».

 داستان حکایت آیدین است. آیدین اورخانی روشنفکری که در دهه ۳۰ هجری شمسی با مصائب زیادی رو به رو است.

روایت داستان در اردبیل اتفاق می‌افتد. فضایی که معروفی در داستان تصویر می‌کند عمدتا زمستان و تاریکی و سرما و برف و سوز و یخبندان است. آفرینش چنین فضایی در ذهن مخاطب بیانگر فضای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن سال‌های ایران است و اردبیل را از این منظر می‌توان نمادی از کل ایران در نظر گرفت.

هر یک از شخصیت‌هایی که در داستان با آن‌ها مواجه‌ایم نماینده قشری از جامعه ایران در سال‌های جنگ جهانی دوم و پس از آن است.

پدر خانواده «جابر اورخانی» نماینده عوام تحت تاثیر مذهب با تفکرات متعصبانه و خرافی است که در تمام موارد مذهب و خرافه را با هم می‌آمیزد و این حاصلی جز سخت‌گیری و استبداد در خانواده ندارد. در واقع پدر نقطه مقابل آیدین است.

 مادر خانواده معرف جایگاه و نقش زنان در ایران دهه ۳۰ شمسی است که در موجزترین جمله می‌توان از آنان به عنوان شخصیت‌هایی مطیع مردان –از هر حیث– نام برد. چهره‌هایی که در سایه اختیارات مرد قدرت عمل و اختیار دارند. مادر خانواده جز محبت و در مواقعی بی‌مهری، فعل و انفعال دیگری ندارد.

«آیدا» خواهر دو قلوی آیدین را می‌توان نماد احساسات جامعه در نظر گرفت که به دلیل عقاید و اعتقادات اکثریت، حاکم بودن ارزش‌های مردسالارانه و سخت‌گیری‌ها و خشونت‌های شخص اول خانواده (جامعه) کمتر دیده می‌شود و یا به بیان بهتر کمتر فرصت بروز می‌یابد و در نهایت به خودسوزی دست می‌زند.

«یوسف» پسر بزرگ خانواده نماد بخش منفعل جامعه است که یا کاری نمی‌کنند و یا در صورت عمل، دست به اعمال نسنجیده می‌زنند و در نهایت وبال جامعه می‌شوند و جز خواب و خور کاری از پیش نمی‌برند.

«اورهان» پسر کوچک خانواده میراث‌دار تفکر سنی و خرافی نسل قدیم است. او جا پای پدر می‌گذارد و چون پدر می‌اندیشد و از این گذشته ثروت‌اندوز و جاه‌طلب است او می‌خواهد از هر نمدی برای خود کلاهی ببافد.

بیوه همسایه رو به رو، نماینده روشنفکران و صاحب کارگاه چوب بری نماینده روشنفکران محافظه‌کار است.

«ایاز پاسبان» (که بیشتر از اینکه یک شخصیت در داستان باشد وجودی تیپیکال دارد) نماینده حکومت است. فردی به ظاهر صاحب قدرت اما در مقابل سربازان روسی ترسو و محافظه‌کار که اعمالی ریاکارانه از او سر می‌زند.

کارخانه پنکه سازی لرد بیانگر نفوذ و سلطه انگلستان در ایران در دوره رضا شاه است.

«آیدین» شخصیتی که داستان حول محور او می‌گردد شخصیتی متفاوت از پدر و برادرش اورهان، دارد. او شاعر است، بسیار کتاب می‌خواند و دستی بر قلم دارد. آیدین نماینده قشر جوان جامعه است که علیه تفکرات سنتی و خشک و متعصبانه طغیان می‌کند. او در مقابل اعمال مستبدانه پدر، همچون سوزاندن کتاب‌ها و دست‌نوشته‌هایش تسلیم نمی‌شود و راه خود را پیش می‌گیرد.

برای مثال در جایی از داستان خورشید گرفتگی رخ می‌دهد، پدر این رخداد ‌طبیعی را بلای آسمانی می‌داند و کتاب‌های آیدین را از عوامل دچار شدن به این بلا برمی‌شمارد، به همین جهت تمام شعرها و کتاب‌های آیدین را می‌سوزاند.

این حادثه که معروفی تصویر می‌کند در واقع توصیف تقابل سرسختانه سنت و تجدد است و «سنت» نه به معنای سنن نیک و آن بخش از سنت و آداب و رسوم و اصالتی که باید حفظ شود و جزو شناسنامه یک جامعه است، او از سنتی حرف می‌زند که زاییده خرافه است و مذهب نیز آن را رد می‌کند و «تجدد» نه به آن معنای نکوهیده آن که در صدد از بین بردن مظاهر اصالت جمعی و تاریخی یک ملت است بلکه به معنای زدودن خرافه و تفکرات دگم از بطن جامعه و حتی مذهب که به دلیل کم سوادی و یا بی‌سوادی افراد در آن روزگار گریبان‌گیر اکثریت جامعه بود.

آیدین جوان متفکر باسوادی است که به دلیل علایق و تفکراتش از سوی خانواده (جامعه) طرد می‌شود و به انزوا روی می‌آورد. پدر خانواده جز اطاعت محض چیزی نمی‌خواهد و آیدین جوانی است که سر تسلیم فرود نمی‌آورد.

همه اعضا خانواده قربانی خودخواهی  پدر می‌شوند، چه آیدین که راه خود را در پیش می‌گیرد و چه اورهان که مطیع بی چون و چرای پدر است. در واقع اورهان به دنبال محبت و توجه پدر می‌گردد و این را در اطاعت می‌یابد هم‌چون کسی که از قانون نه بخاطر نفس قانون که بخاطر ترس از عواقب آن اطاعت می‌کند. اورهان جسارت دنبال کردن رویاهایش را ندارد و درست‌تر این است که بگوییم او اصلا رویایی ندارد و تمام زندگی‌اش را در سایه‌ خواست‌های پدر پیش برده است.

آیدین اما اگرچه سرنوشت غم‌انگیزی دارد اما در نگاه مخاطبان محبوب است و این محبوبیت از حیث تن ندادن به زور و استبداد پدر و دنبال کردن رویای خویش است.

تمامی زن‌ها در این رمان تیپ‌هایی از جامعه هستند که در همه جا حضور دارند و ما بارها و بارها آن‌ها را دیدیم و حتی با گذر زمان زیادی از زمان وقوع داستان می‌توان مادر، آیدا، سورمه، مارتا و… را همواره در جامعه یافت.

نکته مهم دیگری که در رمان سمفونی مردگان حائز اهمیت است نحوه شروع داستان و شیوه روایت است.

عباس معروفی از کل به جز می‌رسد او ابتدا با روایت‌های تکه تکه و فلش بک‌هایی ما را با کلیت داستان آشنا می‌کند ما می‌دانیم چه رخ داده است و چه کسی عامل آن است، سپس در بخش‌های بعدی روایت‌های مختلف داستان را از منظر راویان متفاوتی می‌خوانیم. داستان سمفونی مردگان چند روای دارد که از این حیث برخی منتقدین آن را شبیه به «خشم و هیاهو» ویلیام فاکنر می‌دانند.

معروفی در این شیوه روایت بسیار موفق ظاهر شده و انسجام محتوایی داستان در سراسر روایت‌ها حفظ می‌شود.

علت برگزیدن عنوان سمفونی برای رمان، استفاده از تکنیک سمفونی در چیدمان فصل‌ها و روایت‌هاست، داستان از جز به کل می‌رسد و هر فصل از چهار بخش (موومان) تشکیل می‌شود.

خلاصه داستان سمفونی مردگان

آیدین فرزند خانواده‌ای سنتی است. او و خواهرش آیدا هیچ‌وقت مطابق میل خانوادهٔ اورخانی نبوده‌اند. خانواده‌ای نسبتاً مرفه در اردبیل که در بازار آجیل‌فروش‌ها مغازه‌ای بزرگ دارند و چهار فرزند: یوسف، که موقع حملهٔ روس‌ها به تقلید از چتربازان روس از بلندی خود را به پایین پرت می‌کند، آیدین و آیدا: دوقلوهای بازیگوش و اورهان، فرزند محبوب پدر.

یوسف در همان اوایل کودکی‌اش، پس از آن اتفاق، تبدیل به تکه‌گوشتی می‌شود که فقط می‌خورد و می‌بلعد، در سرتاسر داستان حضور دارد و بدبختیِ پایدار است، حتی وقتی او را فراموش می‌کنند و اتاقی که او در آنجاست را سمپاشی می‌کنند باز هم نمی‌میرد. آیدا دختر است، و دختر سرنوشتی محتوم دارد؛ تنها می‌تواند منتظر خواستگار بماند، اگرچه تواناست و مشتاق به درس، منتظر می‌ماند و وقتی خواستگار مناسب، آبادانی که مرفه و درس‌خوانده‌است و در شرکت نفت کار می‌کند، سر می‌رسد با مخالفت پدر مواجه می‌شود و حتی زمانی که با بی‌میلی و بدون حضور پدر عروسی‌اش را می‌گیرند، بعد از چند سال خود را به علتی نامعلوم در مقابل چشمان فرزندش به آتش می‌کشد. گویی هیچ‌یک از اعضای این خانواده نمی‌تواند سرانجام خوشی داشته باشد.

داستان رقابت آیدین و اورهان، وارثان، داستانی طولانی است؛ اورهان پایبند سنت‌هاست و محبت پدر را دارد، آیدین به دنبال ترقی است و منفور پدر است؛ محبت مادر را دارد و سوادی بالا؛ اورهان از این جهت به او حسودی می‌کند. پدر همچون اکثر اعضای جامعه سنتی است، بعد از آسیب دیدن یوسف، آیدین پسر بزرگ خانواده می‌شود؛ پدر دوست دارد که آیدین وارث باشد، به مغازه بیاید و مانند هر پسر دیگری شغل پدر را ادامه دهد، اورهان از این جهت نیز به او حسادت می‌کند. آیدین از طرفی هیچ علاقه‌ای به کار تجارت ندارد و ترجیح می‌دهد وقتش را با کتاب و درس بگذراند. پدر از طرفی دست به هر کاری می‌زند تا آیدین را از درس و کتاب که پسرش را کافر و از مسیر تجارت منحرف می‌کند، منصرف کند.

بعد از اینکه پدر، که خود نمی‌تواند بخواند، یکی از کتاب‌های آیدین را به ایاز پاسبان نشان می‌دهد و پس از آنکه ایاز آن کتاب را نامناسب تشخیص می‌دهد و بعد از یک خورشیدگرفتگی، کتاب‌های آیدین را می‌سوزاند، به این بسنده نمی‌کند و استاد دلخون، استاد آیدین را نیز با همکاری ایاز پاسبان به زندان می‌اندازد و کار را به جایی می‌رساند که آیدین از خانه فرار می‌کند و برای گذران زندگی در چوب‌بری یک ارمنی به مشغول به‌کار می‌شود. پدر از کردهٔ خود پشیمان می‌شود، از آیدین می‌خواهد که برگردد اما آیدین که تمام هستی‌اش را، شعرهایش را، از دست داده عذرخواهی پدر را نمی‌پذیرد و از پدرش می‌خواهد که او را فراموش کند.

پدر باز هم بیکار نمی‌نشیند و با کمک ایاز پاسبان چند سرباز را برای گرفتن او می‌فرستد. صاحب کارخانه آقای گالوست میرزایان به او در کلیسا پناه می‌دهد و آیدین در انبار کلیسا مشغول کار با چوب و خلق آثار هنری می‌شود؛ آیدین گاه‌گاه سورمه دختربرادر آقای میرزایان را می‌بیند و دلباختهٔ او می‌شود، سورمه نیز دلباختهٔ آیدین است. سورمه با اینکه یک‌بار شوهر کرده خواستگاران زیادی دارد ولی آیدین را ترجیح می‌دهد. سورمه و آیدین ازدواج می‌کنند، یک‌بار به آیین مسیحیت و یک‌بار به آیین اسلام.

روزی آیدین روزنامه‌ای را که سورمه برای او به کارگاه آورده می‌خواند و در آن خبر خودسوزی خواهرش را می‌بیند؛ در آنجاست که از نهانگاه خود خارج شده و به سمت خانواده‌اش بازمی‌گردد و به اصرار پدر در مغازه مشغول به کار می‌شود. چندی بعد پدر می‌میرد و وصیت می‌کند که همه‌چیز بین آیدین و اورهان نصف‌نصف تقسیم شود. آیدین و سورملینا از این ازدواج صاحب دختری می‌شوند و سورملینا نیز به نحو نامعلومی می‌میرد.

اورهان فکر می‌کند که او زحمت بیشتری برای حجره کشیده و بایست حق بیشتری داشته باشد، باز هم به برادر حسادت می‌کند، به او مغز چلچله می‌خوراند و او را دیوانه می‌کند. پس از دیوانه شدن آیدین مردم او را سوجی دیوانه صدا می‌زنند و حتی سوجی دیوانه نیز محبوب‌تر از اورهان است. مادر نیز پس از دیوانه‌شدن آیدین دق می‌کند و می‌میرد.

برای کسب اطلاعات بیشتر می توانید مقاله نقد روانكاوانه رمان سمفونی مردگان را بخوانید.

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید