امروز: جمعه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۰۹ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۱۹ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 279186
۱۰۸۱
۱
۰
نسخه چاپی

طلاق عاطفی - متاهل اما مجرد | دلایل طلاق عاطفی چیست؟

طلاق عاطفی - متاهل اما مجرد | دلایل طلاق عاطفی چیست؟

طلاق عاطفی را به عنوان طلاقی تعریف می شود که می تواند وابستگی عاطفی شما را به همسرتان به چالش بکشد، بشکند و حتی از بین ببرد.

طلاق عاطفی چیست؟

برخی ممکن است پایان یک ازدواج را با مشاجرات پر سر و صدا، خیانت های پنهانی یا خیانت نابخشودنی یکی بدانند. با این حال، نشانه‌های طلاق اغلب می‌تواند رخدادهای ظریف و روزمره باشد که توسط یک یا هر دو شریک زناشویی مورد توجه قرار نمی‌گیرد.

تضادها و اختلافات پایدار حل نشده که در طول زمان روی هم می‌آیند می‌توانند بزرگ‌تر و مسموم‌تر شوند و روابط زناشویی را آلوده کنند که می‌تواند منجر به مارپیچ نزولی شود که منجر به فرآیند فروپاشی زناشویی می‌شود. اگر این اتفاق بیفتد، ارتباط موثر، اعتماد و احترام می تواند از بین برود.

انواع جدایی زناشویی

جدایی زناشویی یا قانونی است، که شامل سیستم دادگاه، تغییرات مسکن و مالی و ترتیبات حضانت در صورت دخالت فرزندان می شود... یا

یک پدیده جدایی به نام طلاق عاطفی وجود دارد. برزخ یا مکان استراحتی که در آن یکی از طرفین یا هر دو بیشتر تعاملاتی را که شامل هرگونه بحث در مورد حل و فصل زناشویی، انتظارات یا موضوعات اصلی اختلافات است، به حالت تعلیق درآورده‌اند.

خطرات طلاق عاطفی

در حالی که برای برخی از زوج‌های زناشویی که در یک وضعیت نامشخص طلاق عاطفی زندگی می‌کنند ممکن است هدفی وجود داشته باشد، خطرات آن در بهترین حالت می‌تواند مخاطره‌آمیز باشد:

مرزهای مبهم - اگر زوج ها از نظر عاطفی طلاق گرفته باشند، آیا برای آنها قابل قبول است که در خارج از ازدواج وارد روابط صمیمانه عاشقانه شوند؟ آیا این به وعده های وفاداری احترام می گذارد یا قابل چشم پوشی است؟

کودکان - اگر ارتباط مؤثر بین شرکای زندگی معمولاً خصمانه یا تقریباً وجود ندارد، فرزندان خانواده چگونه تحت تأثیر قرار می گیرند؟ چگونه یک رابطه سالم به عنوان یک زوج متاهل برای اعضای خانواده در خانه الگو می شود؟

دلایل طلاق عاطفی

1. شما افراد متفاوتی شده اید

در طول زمان اتفاق می افتد. گاهی با هم رشد می کنید و گاهی از هم جدا می شوید. یک روز شما هر دو طرفدار شعر بودید و هر چند احمقانه به نظر می رسد، همه برنامه های مورد علاقه خود را با هم تماشا می کردید، اما یک روز شریک زندگی تان بیشتر وارد بازی های ویدیویی یا فوتبال فانتزی شد و اکنون به ندرت وقت با کیفیتی را با شما می گذراند. علایق هر دوی شما تغییر کرده است و دیگر نه چیز زیادی برای صحبت کردن دارید و نه علاقه زیادی به کاری که یکدیگر انجام دهید.

سخت است که نسبت به کسی احساسی داشته باشید، وقتی او همان کسی نیست که با او ازدواج کرده اید، در حالی که تبدیل به فردی شده است که احتمالاً از ابتدا با او قرار نمی گرفتید.

اتفاق می افتد. هیچ چیز باعث این موضوع نمی شود، اما ممکن است یک روز از خواب بیدار شوید و از خود بپرسید، این غریبه کیست و چگونه می توانم یاد بگیرم که او را دوست داشته باشم؟

2. خیانت

خیانت در حوزه فیزیکی اتفاق می افتد و می تواند به مجموعه ای از مشکلات عمل گرایانه (مثلاً فاصله یا ناسازگاری جنسی) مرتبط باشد، اما این موضوع در حوزه مشکلات عاطفی قرار می گیرد زیرا می تواند اساساً احساس شما را نسبت به شریک زندگی خود تغییر دهد. حتی اگر بخواهید فرصت دیگری به او بدهید و از آن عبور کنید، آسیب روحی وارد شده است. مسائل مربوط به اعتماد (یکی دیگر از دلایل عملی برای طلاق عاطفی) اکنون مشخص شده است، و ممکن است دیگر هرگز نتوانید به شریک زندگی خود اعتماد کنید.

3. عدم صمیمیت (نه فقط جنسی)

شریک زندگی شما دیگر هرگز در مورد روز خود با شما صحبت نمی کند، و نوع ارتباط ترجیحی آنها با شما به طور کلی به غرغرهای مثبت یا منفی محدود می شود، زمانی که از شما می پرسد که آیا برای شام پیتزا می خواهید. آنها دیگر نمی خواهند در آغوش گرفته شوند.

آنها از شما نمی پرسند که چگونه هستید یا حتی به نظر می رسد برای اش مهم باشد. به نظر می رسد امیدها، رویاها و آرزوهایی که زمانی شما دو نفر به اشتراک گذاشته بودید، دیگر موضوع گفتگو نیستند. در حالی که این می تواند به رابطه جنسی شما نفوذ کند، اما همیشه اینطور نیست، که این عدم صمیمیت را گیج کننده تر می کند.

اگر احساس می کنید که شریک زندگی تان گوشه گیر شده است و هر کاری که انجام نداده اید نمی تواند او را به صمیمیت قبلی بازگرداند، کار بیشتری نمی توانید برای نجات ازدواج خود انجام دهید.

4. رنجش

شریک زندگی شما یک ماشین جدید خرید در حالی که شما هنوز در تقلای پرداختن بریس های دخترتان هستید. شما در محل کار ارتقا پیدا کردید و به طور قابل توجهی بیشتر از شریک زندگی خود که به نظر می رسد از این موضوع ناراحت است درآمد کسب می کنید.

رنجش یک چیز واقعی است که می‌تواند روابط را خراب کند، و زمانی که یکی یا هر دو شریک، زندگی مشترک را حفظ می‌کنند، عصبانیت بیشتر می‌شود و خلاص شدن از شر آن سخت می‌شود. رنجش از شریک زندگی خود یا اینکه شریک زندگی تان از شما رنجیده باشد (یا ترکیبی از این دو) راهی برای انجام یک ازدواج یا ایجاد یک شراکت عاشقانه نیست.

5. بحث های داغ دائمی

می تواند خوب باشد که خانه ای آرام و ساکت با یک شریک دلسوز برای حمایت از شما بیایید. اما اگر شما و شریک زندگی تان بر سر همه چیز بحث کنید، آن محیط آرام خیالی ممکن است هرگز به وجود نیاید.

بسیاری از اوقات مشاجره های این چنینی ممکن است با اشتیاق اشتباه گرفته شود و تا حدی مشاجره نشانه آن است که شما متعهد به حل اختلافات در رابطه خود هستید. اما مشاجرات طولانی، تند و مداوم که هرگز خود به خود حل نمی شوند، نشانه ای از یک رابطه سالم یا شاد نیستند.

بدتر از همه، نبرد مداوم با فردی که قرار است ستون و شریک زندگی شما باشد، می تواند شما را از نظر عاطفی تخلیه کند و شما را از سرمایه گذاری در رابطه خود باز دارد.

6. عدم صمیمیت و بی صداقتی

برخی افراد دروغگوی اجباری هستند و گاهی اوقات با کسی ازدواج می کنیم که فکر می کند خوب است همیشه دروغ های سفید کوچک بگوییم.

در حالی که میزان عدم صداقت ممکن است برحسب رابطه و حتی شریک زندگی متفاوت باشد، برخی از نشانه‌های گویا وجود دارد. اگر نمی توانید به همسرتان اعتماد کنید که صورت حساب ها را به موقع پرداخت کند و پول را در جای دیگری خرج نکند، یا اگر می دانید که شریک زندگی تان قول هایی می دهد که هرگز به آنها عمل نمی کند، در این صورت یک مشکل اساسی در اعتماد در رابطه خود دارید.

7. حسادت و ناامنی

این می تواند یادآور مسائل اعتماد باشد، اما حسادت و ناامنی واقعاً مورد متفاوتی است. اگر شریک زندگی شما دائماً سؤال می کند که چرا با او هستید یا از طنز تحقیرآمیز خود به عنوان راهی برای زیر سؤال بردن تعهد شما به رابطه خود استفاده می کند (مثلاً چرا با من ازدواج کردید؟ من خیلی وحشتناک هستم. هاها.) ممکن است علائمی ببینید.

حسادت ممکن است فقط مربوط به زمانی نباشد که با دوستان یا همکارانتان سپری می‌کنید، این حسادت حتی می‌تواند به توجهی که به اعضای خانواده، حیوانات خانگی یا سرگرمی‌هایتان می‌کنید نیز گسترش یابد. فرد نامطمئن و حسود وقت و توجه شما را می خواهد - و هر چیزی، نه فقط شخص دیگری، که این توجه را از بین ببرد، می تواند باعث ناراحتی و حسادت او شود. مگر اینکه بخواهید رابطه شما تماماً در مورد شریک زندگی شما باشد و هر لحظه از هر روز را صرف اطمینان دادن به او کنید، ممکن است این رابطه ارزش حفظ کردن نداشته باشد و می تواند کاملاً تشدید شود.

8. از دست دادن خود در رابطه

شریک زندگی شما عاشق ماهی است، بنابراین شما آن را در روزهای جمعه میل کنید. اما شما نمی توانید غذای مورد علاقه خود را به خاطر بسپارید.

شما برای حمایت از پرسپولیس قرمز پوشیده اید حتی اگر تیم مورد علاقه شما استقلال باشد.

شریک زندگی شما به شما نیاز دارد که در سراسر کشور حرکت کنید و شغل، خانواده و دوستانتان را رها کنید تا رویای او را دنبال کنید و شما این کار را انجام می دهید - بدون سوال. اما اکنون متوجه شده‌اید که دیگر نمی‌دانید کی هستید و زندگی‌تان ناگهان به حمایت از شریک زندگی‌تان تبدیل شده است نه به شراکت.

9. رابطه شما راضی کننده نیست - در واقع، این یک تخلیه است

شما یک روز طولانی هشت ساعته داشته اید، و به تازگی بچه ها را از باشگاه به خانه برده اید. شما خسته شده اید، اما وقتی به خانه می رسید، می دانید که روز شما تمام نشده است. شریک زندگی شما در مورد شام می پرسد، اما هیچ تلاشی برای پختن غذا نکرده است، حتی اگر قبل از شما به خانه رسیده باشد. شریک زندگی شما از خشک نشدن لباس‌ها یا تمیز نبودن آشپزخانه به اندازه کافی شکایت می‌کند، اما انگشت خود را برای کمک بلند نمی‌کند. آن‌ها می‌خواهند روز کاری خود را بیان کنند و مکالمه را در انحصار خود قرار می‌دهند، بنابراین این گفتگو فقط به آنها مربوط می‌شود. این دیگر یک رابطه نیست - شما یک آشپز، خدمتکار، پرستار بچه و درمانگر هستید که باید بیرون از خانه نیز کار کنید تا وضعیت مالی خود را حفظ کنید. گاهی اوقات تنها بودن در این نوع موقعیت ها کمتر خسته کننده است زیرا به هر حال در حال انجام همه کارها هستید.

10. از عشق افتاده‌اید و دیگر برنمی‌گردد

شاید این یک چیز در این لیست باشد یا شاید کمی از همه چیز باشد، یا شاید هیچ یک از موارد بالا نباشد، اما شما دیگر عاشق شریک زندگی خود نیستید. شما فکر نمی کنید که می توانید یک زوج باشید. اتفاق می افتد. اشکالی ندارد که تصدیق کنیم. برای اینکه بهترین احساس را در مورد تصمیم دشوار خود داشته باشید، ممکن است با یک درمانگر یا مربی مشورت کنید تا ببینید آیا این ممکن است با افسردگی یا رویداد دیگری در زندگی مرتبط باشد یا خیر.

اما اگر عشق وجود نداشته باشد و برنگردد، شراکتی برای نجات وجود ندارد. عشق پایه و اساس ازدواج است، و اگر از بین رفته است و مطمئن هستید که نمی توانید دوباره دوست داشتن شریک زندگی خود را بیاموزید، زمان آن رسیده است که بفهمید چگونه متفاوت زندگی خواهید کرد. شما باید در مورد انتخاب های تغییر خود آموزش ببینید.

  • منبع
  • حقوق نیوز

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید