فیودور داستایوفسکی به عنوان بنیانگذار رمان روانشناختی در روسیه محسوب میشود.
فیودور داستایوفسکی
فیودور داستایوفسکی، نویسنده شهیر و پر آوازه روسی بود که در قرن نوزدهم میلادی رمان ها و داستان های بسیار مشهور و محبوبی نوشت. او زندگی پر فراز و نشیبی داشت و اگر چه ناملایمات زندگی اش کم نبودند و در دوره هایی او را منزوی کردند یا به سختی کشاندند، با این همه می توان از او به عنوان یک نویسنده جاویدان نام برد.
فیودور میخاییلوویچ داستایوفسکی، نویسنده و رمان نویس مشهور اهل روسیه بود که در 1821 میلادی دیده به جهان گشود.
داستایوفسکی در خانواده ای تحصیل کرده اما نه چندان ثروتمند چشم به جهان گشود. پدر او دکتر میخائیل داستایوفسکی بود و مادرش ماریا داستایوفسکی نام داشت. او فرزند دوم خانواده داستایوفسکی بود. خانه داستایوفسکی ها در مجاورت بیمارستان ماریینکسی قرار داشت که بیمارستانی مخصوص مردم فقیر و نیازمند بود. در واقع کودکی فیودور داستایوفسکی در محله ای فقیر و فرودست که مملو از افراد طبقات پست جامعه بود گذشت. او در نوجوانی شیفته ادبیات شد و تربیت و سرگرمی های کودکی او در این گرایش و علاقه بی اثر نبود.
والدین فئودور داستایوفسکی بسیاری از نویسندگان مشهور و معروف را به او معرفی کردند. فئودور با درژاوین، کارامزین و پوشکین، در خانه آشنا شد. داستانهای ادبیات گوتیک آن رادکلیف، آثار رمانتیک گوته و شیلر، حماسه-های هومر و یونان، داستانهای والتر اسکات و سروانتس؛ فئودور داستایوفسکی را از کودکی تا نوجوانیاش در بر گرفته بودند. گفته میشود پدر یعنی دکتر میخائیل در امر آموزش بسیار سختگیر بود، با این همه فئودور پیشرفت و شکوفایی تخیلات و افکارش را مدیون آن میدانست و اعتقاد داشت داستانهایی که آنها شبها بر بالین او میخواندند، در این امر تأثیر زیادی داشته است.
فیودور داستایوفسکی پرستاری داشت که در 3 سالگی برای فیودور کوچک کتاب داستان های حماسی می خواند و افسانه های جن و پری را برای او تعریف می کرد و این سرگرمی ها و کتاب خوانی ها او را به دنیای داستان و اساطیر و افسانه ها و کتاب ها جذب کرد و او را جهت داد تا سال ها بعد وقتی در رشته مهندسی فارغ التحصیل شد به سراغ علاقه اش به ادبیات برگردد. مادر او سعی می کرد با استفاده از کتاب مقدس به فیودور 4 ساله خواندن و نوشتن یاد بدهد و این اشتیاق روز به روز در او بیشتر می شد.
وقتیکه فئودور 10 ساله بود، مادرش مجبور میشود که خانه را برای درمان و استراحت ترک کند و این ضربهی بزرگی برای پسر بچهای 10 ساله که وابستگی شدیدی به مادرش داشت، محسوب میشد. فئودور همیشه از او به مهربانی و عشق یاد میکند و خطوط شخصیتیای که در تعدادی از پرسوناژهای زن او میبینیم، نشات گرفته از مادرش است.
اولین حملهی صرعی فئودور با تشدید بیماری مادر مقارن بود؛ در آن زمان فئودور تنها ۷ سال داشت. با بیماری مادر و بهخصوص مرگ او، خانوادهی فئودور کمکم ازهم پاشید. فئودور در آن زمان ۱۶ سال داشت و با مرگ مادرش دچار حملهی صرع دیگری شد. این نویسندهی پرآوازهی روسی در ۱۱ یا ۱۲ سالگی بهخاطر عدم حضور مادر در خانه، به مدرسهی شبانهروزی فرستاده شد. خودِ فئودور بدون شک لزوم فرار از اتمسفر سرد و تلخ خانهی پدری را حداقل بهشکل ناخودآگاه حس میکرده است. در سال ۱۸۳۸، در کنکورِ مدرسه مهندسی ارتش قبول شده و به شهر سنپترزبورگ برای ادامهی تحصیل فرستاده میشود. یکسال بعد پدر نیز خود را بازنشسته میکند و در تنهایی و اعتیاد به الکل فرو میرود و احتمالا به خاطر رفتارهای خشن بهوضع فجیعی توسط موژیکهای املاک خود به قتل میرسد.
فئودور داستایوفسکی به مهندسی ممتاز تبدیل شد و زندگی خوبی برای خود تشکیل داد. او گاه و بیگاه در اوقات فراغت به ترجمه آثار ادبی و کتابهای خارجی میپرداخت. او در میانه دهه سوم زندگی خود، اولین رمان را با نام مرد فقیر به رشته تحریر درآورد که باعث شناخته شدن او و راهیابی به دپارتمان ادبی سنت پترزبورگ شد. 9 سال بعد به دلیل عضویت در یک کلوپ ادبی که موضوع بحث اعضای آن، کتابهای ممنوعه و ضد روسیه تزاری بود، دستگیر شد و پس از آن حکم اعدام برای او صادر شد. اما بهطرز عجیب و معجزهآسایی در واپسین لحظات حکم تغییر یافت و اعدام نشد و نجات پیدا کرد تا از بزرگترین نویسندگان شهیر روسی شود.
البته او به مدت 4 سال به اردوگاه کار زندان سیبری تبعید شد. پس از اینکه تبعید و حبس او پایان یافت بهعنوان یک ژورنالیست به روزنامهنگاری پرداخت و به کار چاپ مجلات و ویرایش متون مشغول شد. بعد از مدتی مجموعه نوشتههای خود را در کتابی گرد آورد و با عنوان «خاطرات یک نویسنده» آن را چاپ کرد. بعد از مدتی فئودور داستایوفسکی تصمیم گرفت به سفر دور اروپای غربی برود. در این مدت بهطرز اسفباری به قمار اعتیاد پیدا کرد که این اعتیاد باعث شد مشکلات مالی جدی و شدیدی گریبانگیر او شود. تا حدی که مجبور بود برای اندکی پول دست به دامان دیگران شود، اما توانست خود را از این شرایط بیرون بکشد و راه خود را بازیابد.
زندگی شخصی داستایوفسکی
فئودور داستایوفسکی در 15 فوریه 1854 از زندان بیرون آمد تا دورهٔ بعدی مجازاتش را در لباس سرباز عادی طی کند. در همین ایام او با شخصی بهنام ماریا دیمیتریونا آشنایی پیدا میکند که این آشنایی زمینهساز ازدواج او میشود. این دوستی و وصلت بیشتر بر غمهایش میافزاید و در نوشتههایش از آن زن بهعنوان موجودی طماع و سطحی و سبکسر یاد میکند، ولی زندگیِ سرشار از ناملایمات و بدبختی او را از نوشتن باز نمیدارد. در 16 آوریل 1864 همسرش درگذشت.
فئودور داستایوفسکی، یکسال بعد از مرگ همسرش اولش با آنا گریگوریفنا اسنیتکینا ازدواج کرد.
مرگ داستایوفسکی
در 28 ژانویه 1881 فئودور داستایوفسکی بر اثر خونریزی ریه فوت میکند. عجیب این است که طبق گفتهی همسرش، او روز مرگاش را می دانست! سرانجام، داستایوفسکی نویسندهای که با حروف و کلمه قلب انسانها را می سوزاند، درگذشت. در تشییع جنازه او بیش از سی هزار نفر شرکت کردند.
تاثیر پذیری و تاثیر گذاری فیودور داستایوفسکی
افکار فئودور داستایوفسکی تحتتأثیر بسیاری از بزرگان و نویسندگان و فیلسوفان اروپایی بود. ردی از افکار گوگول، آگوستین، پوشکین، بالزاک، شکسپیر، دیکنز، پو، افلاطون، هوگو، سروانتس، لرمانتوف، هرتسن، کانت، هگل، شیلر، بلینسکی، سولوویف، با کوین، هافمن، شن و میکویچ را میتوان در افکار و آثار فئودور داستایوفسکی دید. جالب است که نوشتههای داستایوفسکی نه تنها در روسیه، بلکه در خارج از مرزهای روسیه هم خوانندگانی جدی و پیگیر داشت و بر ذهن آنان تأثیر میگذاشت. رد پای تفکرات او را میتوان در آثار بزرگان و نویسندگان بعد از خودش، مثلا در آثار فردریک نیچه، ژان پل سارتر و آنتوان چخوف دید. حتی رد برخی از تجربیات او در طول کودکیاش و اتفاقاتی که دیده، در آثارش پیدا است؛ روزی یک خلافکار مست به یک دختر 9 ساله تجاوز کرد، از فئودور خواسته شد تا به دنبال پدرش برود و او را برای درمان دخترک بیاورد. چنانکه انتظار میرفت، این اتفاق چنان تأثیری روی فئودور گذاشت که بعدها میتوانیم درونمایه این اتفاق را در آثاری مثل برادران کارامازوف، جنایت و مکافات و داستان جنزدگان ببینیم.
درون مایه آثار فیودور داستایوفسکی
منتقدان اغلب آثار داستایوفسکی را سرشار از مضامین فلسفی و مسائل آن می دانند. اگر آثار اولیه او را مطالعه کنید به صراحت می بینید که تضاد های جامعه خود، تفاوت های طبقاتی و مخصوصا تفاوت بین فقیر و غنی را به خوبی بیان کرده است و آن را با توجه به اندیشه های رئالیسم و طبیعت گرایی نقد می کرد. تاثیر تجربیات کودکی و نوجوانی و حتی افکار و داستان های دیگر نویسندگان در آثار فیودور داستایوفسکی دیده می شود اما هر چه جلوتر می رود رنگ می بازد. پرداختن به مضامین مذهبی با رگه هایی از ارتدوکس روسی و سوال هایی که بشر از خود و باورهای خود می پرسد، لحظاتی معنوی (نه به معنای مذهبی) و تاملاتی الهیاتی در نوشته های داستایوفسکی به چشم می خورد. به خصوص در دوران پس از تبعید و زندان و آثاری که بعد از آن نگاشته است رد پای مذهب به چشم می خورد.
گاهی در برخی از آثار او می توان رگه هایی از رمانتیسیسم و طنز و حتی سبک گوتیک را پیدا کرد که بی شک ریشه در داستان های کودکی او دارد. فیودور داستایوفسکی گاها از جزییات زندگی خود در نوشتن برخی از رمان ها استفاده کرده است و آثاری از سرخوردگی های کودکی در مدارس شبانه روزی گران قیمت و مواجهه با همسن و سالان ثروتمندش را می توان در برخی نقاط داستان ها دید. تضاد طبقاتی و تحقیر و ناراحتی حول این موضوع در برخی کاراکترهای داستان های داستایوفسکی مشهود است. او در داستان های خود از موضوعات روان شناختی و جامعه شناسی نگذشته است و اتفاقا به آنها بسیار پرداخته است. مضامینی مثل فقر، خودکشی، کشمکش های اخلاقی درونی، عذاب وجدان، پنهان کاری، حیله گری، قتل، روابط پدر و فرزندی در آثار او به وضوح به چشم می خورد.
آثار فئودور داستایوفسکی
رمان ابله
رمان ابله یکی از بزرگترین و مشهورترین رمان های دنیا، اثر داستایوفسکی به شمار می رود. نقش اصلی این داستان فردی بسیار با محبت و مهربان است. وی از یک موسسه روانی در سوئیس بازگشته است اما درگیر شدن در یک ارتباط عاشقانه جنجالی و رسوا کننده باعث میشود تا وی دوباره به بیمارستان روانی برگردد. در حقیقت این داستان سرنوشت بشر است؛ بشری که میخواهد خوب باشد و نمیداند خوبی چقدر خطرناک است. داستایوفسکی به ما یادآوری میکند که بدون ترحم، دنیا چه جای وحشتناکی خواهد شد.
جنایت و مکافات
جنایت و مکافات یکی از مهم ترین رمان های داستایوفسکی محسوب میشود. این رمان داستان مرد فقیری را به تصویر می کشد که برای حفظ جان خود مرتکب جنایتی می شود اما بعد بامشکلات بزرگتری مانند فقر و احساس گناه شدید مواجه میشود.
جن زدگان یا شیاطین
جن زدگان یا شیاطین یکی از پیچیده ترین و بهترین آثار داستایوفسکی محسوب میشود. آندره ژید در وصف «شیاطین» میگوید: «این کتاب شگفتانگیز، به عقیده من، بزرگترین رمان تاریخ است». مهم ترین اثر سیاسی داستایوفسکی، داستان ملتی را بازگو می کند که موازین اجتماعی را نمیشناسند و بدین ترتیب به جای اینکه خود را نجات دهند، خود را نابود میسازند. تم اصلی داستان بر محور مرگ یک دانشجو قرار دارد که به وسیله حلقه اعضای انقلابی رخ داده است. این رمان انعکاسی از ظهور حرکتهای رادیکال و افراطی در میان روشنفکران و نخستین نشانههای تروریسم بود. این داستان میتواند انعکاسی از اعتراض داستایوفسکی به بخشی از جامعه زمان خود یا انعکاسی از مشارکت وی در حلقههای آزاداندیشی باشد.
شب های روشن
کتاب شب های روشن یک داستان عاشقانه از خاطرات یک رویاپرداز را به تصویر می کشد. این کتاب درباره مردی ناشناس است که از زاویه دید اول شخص حکایت دیدارش با زنی به اسم ناستنکا در خیابانی در پترزبورگ را بازگو میکند. داستان کتاب شب های روشن، داستان پنج شب و یک روز است که فقط بخش آخر در روشنای صبح رخ می دهد و مابقی داستان در شب هایی تعریف می شود که دیدار میان مرد ناشناس و ناستنکا رخ می دهد و راوی توانایی زیستن در روشنای روز را به مدد عشق بازیافته است.
این کتاب ۶ داستان را با نامهای مردم فقیر، شب های روشن، بزدل، صبور، یک اتفاق بسیار ناگوار و رویای یک مرد مضحک در خود جای داده است. داستایوفسکی در سراسر این کتاب از رنج انسانها سخن میگوید.
برادران کارامازوف
برادران کارامازوف، آخرین اثر داستایوفسکی به شمار می رود که ۲ ماه پیش از مرگ آن را به پایان رساند. تم اصلی این رمان بر اساس سوالات چالش برانگیزی چون آزادی، مذهب و اخلاق است. این رمان انعکاسی از مراحل مختلف زندگی نویسنده محسوب می شود که در قالب سه برادر آمده است. آخرین رمان داستایوفسکی به نوعی وصیتنامه و جمعبندی آثارش به شمار می رود.
دیدگاه