امروز: پنج شنبه, ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۱۷ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۲۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 271022
۲۶۲۹
۱
۰
نسخه چاپی
ازدواج

مراسم ازدواج در ایران بر اساس متون تاریخی

مراسم ازدواج در ایران توجه بسیاری از مورخان و سیاحان خود جلب نموده بطوریکه از نظر آنان آداب و مراسم عروسی در ایر بسیار جالب و جذاب است. دروویل سیاح دوره قاجار در سفرنامه ی می نویسد: «از نظر اروپاییان چیزی شگفت انگیز تر از آداب عروسی ایرانیان نمی توان یافت. آداب قبل و بعد از عروسی به حدی جالب است که نمی توان آن را فراموش کرد

مراسم ازدواج در ایران بر اساس متون تاریخی

متون تاریخی درباره مراسم ازدواج در ایران

مراسم ازدواج در ایران توجه بسیاری از مورخان و سیاحان خود جلب نموده بطوریکه از نظر آنان آداب و مراسم عروسی در ایر بسیار جالب و جذاب است. دروویل سیاح دوره قاجار در سفرنامه ی می نویسد: «از نظر اروپاییان چیزی شگفت انگیز تر از آداب عروسی ایرانیان نمی توان یافت. آداب قبل و بعد از عروسی به حدی جالب است که نمی توان آن را فراموش کرد.»

 ازدواج در ایران از نگاه سیاحان اروپایی

شاردن نیز که در دوره صفویه به ایران آمده درباره مراسم خواستگاری چنین می نویسد: «وقتی که موضوع عروسی مرد جوان به میان می آید، مادر و یا خاله و یا یکی از زنان دیگر خانواده، کوچه به کوچه و خانه به خانه به راه افتاده و به دنبال دختری که باید بیش از همه مورد پسند داماد آینده قرار گیرد، می گردند. داماد پیش از عروسی حق دیدن عروس را ندارد، و اگر وصف و جمال عروس آینده مورد پسند داماد قرار گیرد و او به انجام وصلت رضا دهد، والدین پسر و دختر دور هم جمع شده و درباره شرایط عقد و عروسی وارد بحث می شوند.»

اولئاریوس دیگر سیاح دوره صفویه چگونگی انتخاب دختر و پسر و مراسم ازدواج را چنین شرح می دهد: وقتی جوانی به سن ازدواج رسید و خواهان تشکیل خانواده شد دختری را بدین منظور در نظر می گیرند و شخص ثالثی را نزد دختر می فرستد تا نظر او را درباره این ازدواج بدانند؛ این کار را خود او و حتی پدر و مادرش نمی توانند بکنند، زیرا اجازه ندارند دختر را دیده و با او صحبت کنند. پس از آنکه از رضایت دختر اطلاع حاصل شد آن جوان دو نفر از دوستان نزدیک خود را که در موقع ختنه کردن او حضور داشته اند به خواستگاری نزد پدر آن دختر می فرستد تا این مورد با او صحبت نمایند.

در این مذاکرات غالبا دوستان پدر عروس در شرکت دارند. آنها به طوریکه معمول است ظاهرا به تقاضای دوستان داماد روی خوشی نشان نمی دهند ولی بعدا مذاکرات در اطراف شرایط ازدواج و مهریه شروع می شود. مهریه ای که از طرف داماد باید پرداخت شود معمولا به دو صورت انجام می گیرد. یا آنکه چند روز قبل از عروسی به وسیله داماد به خانه عروس فرستاده می شود و مقداری از این مهریه را پدر و مادر عروس به عنوان شیربها و زحماتی که برای بزرگ کردن او کشیده اند بر می دارند و بقیه را هم به عروس می دهند، یا اینکه نوشته ای به عروس می دهند که طی آن بعدها مقداری پول، ابریشم و یا کالای ارزشمند به او تحویل خواهند داد. در هنگام طلاق و جدایی این بدهی باید حتما پرداخت شود. 

در وویل می نویسد: در عصر قاجار موقعی که آقا پسر به هفده - هجده سالگی می رسید، اولین زن عقدی را برایش تدارک می دیدند. در ایران، زن و شوهر آینده هرگز شخصا در امر عروسی دخالت ندارند، این کار به عهده پیرزنانی گذاشته می شود که کار دیگری جز این ندارند. البته اگر دختر در میان فامیلان و نزدیکان وجود داشت اول او را مقدم می داشتند که بر خوب و بدش آشنایی داشتند. چه تشخیصشان چنین بود که (وصلت با خودی و معامله با بیگانه) و اگر نبود، سراغ گرفت در خانه ها را می زدند و اگر باز موفق نمی شدند و آنی را که می خواستند نمی یافتند از دلاک های حمام سراغ گرفته و باز اگر نبود در روضه ها و زیارتگاه ها و مساجد و میهمانی ها و عروسی ها می جستند، که البته این قاعده برای دامادهایی بود که زن چنین و چنان و عروس به شکل و قد و صورت و مشخصاتی خاص منظور نموده و گرنه دختر معمولی را در خانه ای می توانستند به دست آورند.

خواستگاری در متون تاریخی

درِ هر خانه دختر داری را که می زدند، اگر نامزد و شیرینی خورده نبود می توانستند داخل شوند و اگر در آنجا موانع بود خود دختر دار به خانه های دیگر هدایتشان می کرد، چنانچه می خواهند جنس بخرند آنقدر رفته و دختر می دیدند، تا یکی را پسند بکند.

در این تدارک، دلاله ها نقش اول را داشتند که به آنها سفارش می شد هرجا دختر خانه دار نجیب و صاحب کمالی جستند، خانواده پسر را خبر کنند و مشتلوق بگیرند. این دلاله ها زنانی بودند که پارچه های جورواجور، لباس های دوخته و جواهرات و لوازم آرایش را به اندرونی خانه ها می بردند و به زنان حرم می فروختند. وقتی دلاله خبر می داد که یک دختر مثل پنجه آفتاب، صاحب جمال و کمال، در فلان خانه است، چند تا زن گیس سفید جا افتاده راه می افتادند و سرزده به خانه دختر می رفتند. خواستگارها که وارد می شدند، اگر چند تا دختر دم بخت در خانه بود، اول از همه دختر بزرگتر پیش می آمد، چون رسم آن روزها بود که تا دختر بزرگتر به خانه شوهر نرود، دخترهای کوچکتر را به خواستگار نشان نمی دادند به عقیده دالمانی «دالاله ها مادر داماد آینده را وادار می کردند که با زنان وابسته خود محرمانه بدون سروصدا به خانه عروس بروند و به وسایلی او را بینند و بپسندند.

بنا به دستور دلاله روزی مادر داماد با یک عده از زنان بدون اطلاع قبلی به خانه عروس می روند. دختر یا یکی از زنان آن خانه به استقبال می رود و می گوید چه فرمایشی دارید؟ یکی از محترمات که در نطق و بیان مهارتی داشته باشد جلو آمده و می گوید: ببخشید ما در جایی دعوت داریم چون خسته شده بودیم خواستیم کمی در خدمت شما رفع خستگی کرده و آبی بیاشامیم معمولا این کار در ساعات بعد از ظهر صورت می گیرد و زنانی که برای دیدن دختر می روند همه لباس های خوب پوشیده و چادر سیاهی بر سر دارند.

مادر دختر و سایر زنان آن خانه احساس می کنند که کاسه ای باید زیر نیم کاسه باشد. بنابراین آنها را به خانه وارد کرده و اصرار می کنند که روهای خود را باز کنید شاید بتوانیم شما را بشناسیم. پس از مدتی زن ناطق می گوید: ما شنیدیم که شما یک دختر دم بخت در خانه دارید. خواستیم راجع به او با شما صحبتی بکنیم و اگر ممکن باشد او را هم ببینیم. با گفتن این جملات پذیرایی صورت دیگری به خود می گیرد و کاملا تغییر می کند.

خانم خانه خدمتکاران را صدا می کند، و دستور آوردن چای و شربت و میوه می دهد و یک نفر از زنان هم که با دختر صمیمی است نزد او رفته قضیه را به او اطلاع می دهد و نصیحت می کند که چگونه لباس بپوشد و چگونه صحبت کند و اگر از او پرسشی بکنند پاسخ شایسته ای بدهد و با وضع موقرانه ای به اطاق وارد شود و به خانم ها سلام بدهد و با دست خود قلیانی برای آنها بیاورد.

این نصایح در رفتار دوشیزه تاثیر بسزایی می کند و می فهمد که گفتار و رفتار او با سرنوشت زندگی اش ارتباط دارد. پس خود را جمع می کند و پاسخ هایی در ذهن خود آماده می کند که در مواقع لزوم به کار برد. پس از آنکه دختر به بهانه چای یا قلیان آوردن به مجلس وارد می شود و زنان به دیدن او موفق می گردند اگر حالت نشاط و سروری پیدا کردند معلوم می شود که دختر مورد پسند واقع شده و قرار ملاقات دیگری می گذارند و اگر چیزی نگفتند و نشاطی بروز ندادند و رفتند نشانه آن است که دختر را نپسندیده اند. در ملاقات بعدی زنان وضع خودمانی به خود می گیرند و از شرایط ازدواج سخن به میان می آورند.

بعداً که مثلا شکل و شمایل دختر پسندشان می افتاد و از دست پخت و خانه داری او مطمئن می شدند، به خانه برمی گشتند و در حضور پسر و کسان او آنچه دیده بودند، بازگو می کردند که قد و قواره دختر چه جوری است؛ اگر پسر و کسان او این دختر را می پسندیدند آن وقت نوبت خواستگاری مردانه می شد؛ به این ترتیب که پدر با برادر با یکی دو تا از اقوام مردانه پسر برای پدر و برادر دختر پیغام می دادند که می خواهیم خدمت برسیم. اغلب خواستگاری های مردانه شب ها حرکت می کردند. یک نفر جلودار به نام فانوس کش پیشاپیش راه می افتاد و آنها به دنبالش این فانوس کش، که کلاه ماهوتی مشکی بدون لبه ای به سر داشت، یک فانوس استوانه ای بزرگ کاغذی به طول یک متر جلوی کاروان خواستگار حمل می کرد که داخل آن چند تا شمع رنگ به رنگ می سوخت با این فانوس راه را روشن می کرد.

در مجلس مردانه، بستگان دختر با آب و تاب شروع می کردند به تعریف و تمجید عروس پرداخته و او را تا عرش بالا می بردند؛ و اقوام پسر نیز از میزان دارایی و کمالات داماد لاف می زدند. اگر ایرادی پیش نمی آمد، نوبت «بله بری» می رسید که البته به شرایط و وضعیت عروس و داماد بستگی داشت.

خواستگارها با دقت تمام دختر را وارسی می کردند؛ مثلا چارقدش را بر می داشتند، سر و زلفش را دست می زدند که مبادا کلاه گیس یا گیس عاریه ای داشته باشد. دندان هایش را می دیدند که انگار می خواهند اسب بخرنده دهانش را بو می کردند که احیانا بوی بد ندهد. چیزی که ابدا به آن توجه نداشتند، خط و سواد و کمال دختر بود. چون آن را نه فقط لازم نمی دانستند، بلکه معتقد بودند دختر باسواد عاشق پیشه از آب درمی آید. در مقابل، به خانه داری دختر خیلی اهمیت می دادند.

مهریه در مراسم ازدواج

آزمون عروس در امور منزل

برای معلوم کردن دیگر امور عروس از ادب و میهمانداری و خانه داری و پخت و پز و دوخت و دوز با وارد شدنش به اتاق و چای و آب آوردن و نشست و برخاستنش، ادب و آداب دانی او معلوم می شد. برای شناخت مهارت سبزی پاک کردنش بعد از پسندیدن قیافه، دفعات بعد سبزی با خود می آوردند و جلوی او برای پاک کردن می گذاردند، تا ببینند سبزی را درست پاک کرده یا خراب و نفله می کند. همچنین گوشت با دل و قلوه ای برای کباب کردن می آوردند تا آشپزی او را محک بزند و از پارچه ای برای شناخت مهارت دوخت و دوز او استفاده می شد و حتی او را وادار به شلال و سجاف کردن می نمودند تا دست بسوزن داشتن او را بسنجند.

عروس باید در همه این زمینه ها مورد پسند واقع می شد، به این صورت که مویش بلند و صورتش گرد و بینی اش قلمی و ایروانش کشیده و پر و پیوسته و دهانش غنچه ای و لبانش نازک و گردنش کشیده و گوش هایش کوچک و چشمانش درشت و پوستش سفید و رنگش سرخ و سفید و می پایش پر و کمرش باریک و سینه اش فراخ و شکمش فرورفته و نافش فنجانی و قدش بلند و اندامش گرد و خوش تراش و دست و پایش کوچک باشد.

ضمنا دهانش خوشبو و راه رفتن کبک وار و مشی قاطر و راه رفتن شتر که محکم پا به زمین کوبیده یا دولا دولا راه برود نداشته باشد که همه اینها با معاینات پی در پی معلوم می شدند، برای معاینه موی سر، خواستگار با در آغوش کشیدن عروس به بهانه پوسیدن، پنجه در میان موهای سرش فروبرده و با این کار پرمویی، کم موئی یا کچلی او معلوم می شد و درضمن با بوسیدن دهانش خوشی یا ناخوشی بوی آن، آشکار می گردید، گذشته از موارد فوق الذکر خوشنامی و حجب و حیا و عفت و مادر با کیزه داشتن هم شرط پسند کردن دختر بود که آن را از اهل محل و مخصوصا حمامی می پرسیدند و در کنار همه این موضوعات چنانکه پذیرایی در خور و احترامی از آنها شده بود و سلام و تعارف به مزایشان نموده و قلیان فصل به فصل و چای پیوسته جلوشان نهاده و میوه و شیرینی چشمگیر پیششان گذاشته بودند آنگاه دختر مورد قبول واقع می شد.

اگر عروس نجيب بود و حرف پشتش نبود و پدر و مادرش نجیب بودند کفایت می نمود و پسر یا مرد چندان که نان آور بود و به قول خودشان اگر دست به پشتش می زدند خاک در می آمد، یعنی "نان در آر" بود، وصلت انجام می گرفت، مخصوصا که در معایب مرد کمتر حرف و سخن پیش می آمد و چندان که می توانست دخترشان را ضبط و ربط بکند، اگر چند برابر سن و سال دختر را هم داشت و از زشتی کراهت می آورد، مانعی نداشت، چرا که این اعتقاد بود که مرد جا افتاده قدر زن را بهتر می داند و خوشگلی هم باید مال زن باشد نه مال مرد، که مرد کفایت و عرضه و نان در آری اش خوشگلی اش می باشد. باز مگر خانواده های بزرگی که در این امور دقت می کردند و این مسائل برای آنها مهم بود.

چه زیاد که با نظر اول دختر را اگرچه دارای هیچ یک از مزایای در نظر گرفته شده بود نبود پسندیده و چه بسا که معایبش را هم چشم پوشیده خلاف آن را توصیف می کردند. روی همین حساب چه فراوان دامادهایی که چون سر عقد چشمشان به جمال عروس می افتاد و مغایر آنچه خواسته بودند می دیدند، رمیده، از همان ساعت سر به سری می گذاشتند و از آن سو مادر، خواهر و کس و کارش که دیگر عزت، حرمت اولی را از قوم عروس نمی دیدند بنای بدگویی و ایراد گیری گذاشته معایب دختر را دو چندان می کردند و رشته محبت را نازک می ساختند. البته دروویل معتقد بود تصویری که زنان خانواده از عروس برای داماد ترسیم می کردند، از خوبی و بدی، غالبا عاری از جنبه اغراق و گزافه گویی بوده تا بعدا پشیمانی به بار نیاورد. چه اگر عروسی به این دلیل به هم بخورد، بار سنگین خشم و سرزنش باقی خواهد ماند.

اگر مراسم خواستگاری با موفقیت پشت سر گذاشته می شد و دختری پسند خانواده داماد قرار می گرفت، مراسم شیرینی خوران پیش می آمد. بقول دروویل «اگر وصف جمال و کمال عروس آینده، مورد پسند داماد قرار می گرفت و داماد به انجام وصلت رضا می داد، والدین پسر و دختر دوره جمع شده و درباره شرایط عقد و عروسی وارد بحث می شدند. شوهر آینده مبلغی به عنوان مهریه به گردن می گرفت. اما تهیه زر و زیور و وسایل آرایش عروس، همچنین حجله عروسی به عهده داماد بود.

روز نامزدی نیز در این جلسه تعیین می شد و ضمنا از اقوام و آشنایان در روز و ساعت معین، دعوت می کردند تا با داماد آینده آشنا شوند. این کار، شیرینی خوران» نام دارد. در این مراسم کسان زنانه پسر به خانه دختر می آمدند و مشغول بله بری یا همان شیرینی خوران می شدند که چه بیارین؟ چند مهر کنیم؟ شیریها چقدر باشد؟ در آن روز، نامزدی رسما اعلام و تاریخ انجام عقد معین می شد. مدعوین با شیرینی و شربت و میوه پذیرایی می شدند و نوازندگان و سرایندگان از صبح تا شام مجلس را گرم می کردند.»

مهریه در مراسم ازدواج

یکی از موضوعات مهم در این رفت و آمدها بحث از مهریه بود. خانم هلمز درباره مهریه می نویسد: «مهریه یا تراضی ازدواج که مبلغ آن را در عقدنامه می نویسند تعهدی از سوی مرد در برابر زن است که در هنگام ازدواج بایستی مرد آن را به زن خویش بپردازد ولی در عمل تنها پس از طلاق یا مرگ مطالبه می گردد، بسیاری از مهریه نقدی چشم می پوشند و به جای آن سکه ای طلا با چیزی به عنوان یادگاری می پذیرند. سابقا، بسیاری از زنانی که نوشته مهرنامه را یا نمی خواندند و یا قادر به خواندن خطوط ریز آن نبودند بدون اینکه بدانند چه می کنند مهریه خود را تفویض می کردند.

در دوره قاجار مهر از پنجاه تومان تا صد تومان بود و کمتر زنی مهرش تا هزارتومان می رسید.» در این شرایط ممکن بود تمام یا قسمتی از این مبلغ قبلا پرداخت شود ولی معمولا این مبلغ گرفته نمی شد تا شوهر همیشه مدیون زن خود باشد و چنین دینی مگر در زمان طلاق دادن زن یا مرگ شوهر ادا نمیشد.

تاورنیه معتقد بود در ایران مهریه غالبا از ملک مزروعی است، همچنین داماد مبلغی نقد و مقداری پارچه برای لباس زن باید بفرستد. دختر نیز برای شوهر چیزهایی می فرستد اما خیلی کمتر، روند مبادله این اشیاء نیز توسط زنان انجام می شود.»

هاکس نیز در مورد مشاهدات خود از مهریه می نویسد: زن تا اندازه ای تحت حمایت مهریه قرار می گیرد. همه زنان به جز افراد بسیار تهیدست هنگام ازدواج از مهریه ای برخوردارند که پرداخت آن بر عهده مرد است گاهی قسمتی از مهریه پرداخت می شود اما معمولا آن را برای هنگام طلاق به مرگ شوهر می گذارند، درباره مهریه چیزهای زیادی می گویند، در میان روستاییان ممکن است مهریه چند ریالی باشد که تنها کفایت چند روزی را بکند. در بین کسانی که وضع بهتری دارند نیز کمتر اتفاق می افتد که مهریه به چند هزار تومان برسد؛ و هرگز به اندازه ای نیست که برای مخارج چند سال زن کافی باشد. به نظر می رسد که زن پس از طلاق حتما به خانواده خود باز می گردد. زیرا در ایران کار برای زنان کم است و معدودی از زنان مجددا موفق به ازدواج می شوند، زیرا تضمین بکارت یکی از شرایط الزامی ازدواج در ایران است.

ثروت زن در زمان ازدواج در اختیار خودش می ماند و اگر زنی عاقل باشد ثروت خود را نگه می داشت. اما گاهی فریفته شوهر می شود و آن را به شوهر می بخشد. اگر مرد بخواهد می تواند آن زمان او را طلاق گوید و زن دیگری برگزیند. گفته شده که در یک مورد زنی موفق شد با استفاده از قانون و با مراجعه به دادگاه به علت خشونت بسیار شوهر از او طلاق بگیرد و مهریه خود را نیز دریافت کند و دادگاه در انجام این خواسته به زن کمک کرده بود. ممکن است مردی عمدا زن را به طوری افسرده و ناراحت کند که نومیدانه از مهریه اش بگذرد و دست خالی از خانه برود، اما روی دیگر سکه هم این است که مردی به خاطر ازدواج با دختری فقیر که زیبایی اش شهره خاص و عام بوده حاضر به پرداخت مهریه ای سنگین شده اما پس از ازدواج، زن رفتاری غیر اخلاقی داشته که با اعتراض شوهرش نیز روبرو شده ولی زن به سادگی گفته بود "طلاقم بده" و می دانست که شوهرش نمی تواند مهریه او را بپردازد، لذا ازدواج آنها ادامه یافت.»

چنین حکایت هایی را در سفرنامه ها به اشکال گوناگون می توان مطالعه کرد و در آنها نکات مهمی قابل توجه است، نخست آنکه زنان از نظر مالی کاملا وابسته به مردان بودند و مردان نیز از این امکان در بسیاری موارد بهره می بردند، دیگر اینکه زنان از خود اختیاری نداشتند و عمدتا تحت تاثیر تصمیمات اقوام و خویشان خود بودند و در نهایت اینکه موضوعی مانند مهریه می توانست تا حدی برخی از تهدیدهای جدی زندگی یک زن را رفع نماید و باعث آرامش نسبی او در زندگی مشترک شود.

شیربها در مراسم ازدواج

در سفرنامه ها موضوع شیربها در موارد زیادی مطرح شده است و در تفسير آن آورده اند که علاوه بر رخت و لباس داماد باید مبلغی هم پول نقد به عنوان شیربها برای دختر ببرند. مبلغ این شیربها هم به تناسب مهریه بالا و پایین می رفت. گوبینو می نویسد: در خانواده های مرفه معمولا پدر دختر مبلغ سی تومان از نامزد مطالبه می کند که البته زیاد نیست و در بیشتر موارد والدین دختر آن را صرف زن جوان می کند.»

به عقیده دالمانی این رسم در کشورهای اروپایی نیز وجود داشته اگرچه تفاوت های زیادی بین شیوه های عملی دریافت شیربها بوده اما می توان آن را نوعی مطالبه پذیرفته شده دانست. به عنوان مثال او به چگونگی این رسم در فرانسه اشاره کرده و می نویسد: قبل از انجام عقد داماد مبلغی به عنوان شیربها می دهد و پدر و مادر دختر هم مبلغ دیگری به آن اضافه می کنند که صرف خرید لوازم زن و شوهر آینده می شود.

مبلغی که باید برای شیریها پرداخت شود میزان معینی ندارد و بسته به سخاوت و استطاعت والدين داماد یا خود او متغیر است، مثلا در بعضی خانواده ها داماد مبلغ ده هزار فرانک به عنوان شیربها می پردازد و والدین دختر هم در مقابل 50 یا ۶۰ هزار فرانک به آن اضافه می نمایند و لوازمی به عنوان جهیزیه برای دختر تهیه کرده و به همراه داماد به خانه او می فرستند.»

نامزدی در مراسم ازدواج

وقتی والدين داماد و خود او به پیوند تن در می دهند، روزی را معین کرده و برای نامزدی به خانه والدين دختر می روند. «در این روز افرادی خانواده با هم ملاقات می کنند. زنان در اندرون و مردان در بیرونی جمع می گردند و پس از تبادل تعارفات معمولی طاقه شال ترمه و انگشتری و پارچه های گرانبهایی را که برای لباس عروس آورده اند به مادر عروس تقدیم می کنند و این تشریفات با نوشیدن چای و شربت و کشیدن قلیان برگزار می شود. غالبا در این مجالس نامزدی مطربانی هم هستند که با ساز و آواز و رقص حضار را سرگرم می کنند.» «مادر عروس نیز به نوبه خود، مجلس جشنی ترتیب داده و از تمام بانوان آشنای خود دعوت می کند، در این مجلس نیز زنان نوازنده که فقط در پیش بانوان به نوازندگی می پردازند، هنرنمایی می کنند....»

معمولا برای هر دختر باید هفت دست لباس نو، یک چادر، یک چاقچور، یک رویند شیرازی، یک طلا و یک جفت کفش زردوز شده بیاورند. بعضی وقت ها پیش از عقد دختر را شال و انگشتری می کردند؛ یعنی یک طاقه شال و یک انگشتر الماس یا زمرد برای دختر می آوردند و او را نامزد می کردند. در این مراسم مردها شرکت نداشتند. زنها شال و انگشتری را با یک کاسه نبات و چند کله قند و یک خونچه شیرینی به خانه دختر می آوردند.

در دوران نامزد کنان داماد حق نداشت از در خانه عروس رد شود، مردها که مثلا زرنگ بودند پولی به دلاله ها می دادند تا موقع کوچه رفتن نامزدشان آنها را خبر کنند که لااقل از توی چارقد، قد و بالای آینده را تماشا کند. خانواده عروس هم که از این نقشه خبر داشتند، اجازه نمی دادند دختری که نامزد دارد کوچه برود؛ چه بسا اتفاق می افتاد که دختری چند ماه یا یک سال نامزد بود و پایش را از خانه بیرون نمی گذاشت.

اما خانواده پسر وظیفه داشت که در ایام عید مثل عید فطر یا عید قربان با عید غدیر، برای دختر هل و گل بفرستد. این هل و گلها که امروز آن را کادو می گویند، پارچه نبریده، یک قطعه جواهر یا مقداری میوه و شیرینی بود. اما کادوی عید قربان اینطور بود که یک یا دو گوسفند را حنا می بستند و یک قواره پارچه به گردن گوسفند بسته و به خانه نامزد او می فرستادند. از خانه عروس آینده هم یک قدح آش رشته با برگ مو برای خانه داماد فرستاده می شد.»

دوران نامزدی حدود چند ماه طول می کشید و در این مدت نامزد حق نداشت همسر آینده اش را با روی باز ببیند، اما به عقیده گوبینو «برای اینکه رفتاری که آداب و رسوم در این خصوص به پدر خانواده تحمیل می کند با بیتابی مشروع نامزد جوان در تقابل قرار نگیرد، ترتیبی می دهند که مادر دختر طرف دامادش را می گیرد و فرصت هایی فراهم می کند که او بتواند به خانه عروس رفت و آمد کند. مرد جوان از این فرصت ها نهایت استفاده را می کند و به «نامزد بازی می پردازد.»

در مواردی جشن ها و مراسم نامزدی به پایان می رسد، ماه ها و حتی سال ها می گذرد ولی از عروسی، خبری نمی شود. زیرا غالبا در خانواده های اعیان و اشراف، رسم است که مراسم نامزدی در سنین کودکی داماد و عروس و به سن چهار پنج سالگی آنها انجام گیرد و همین موضوع انجام مراسم عروسی را به تأخیر می اندازد. میان نامزدی و عقد کنان فاصله ای قرار می دهند تا وسایل لازم فراهم گردد. مجلس عقد کنان در خانه والدين دختر منعقد می گردد و یک فرد روحانی به موجب دعوت قبلی می آید و صیغه عقد را جاری می کند. البته برای عاقدين هم هدایایی که مطابق شئون آنها باشد باید فرستاده شود.

مراسم ازدواج در ایران بر اساس متون تاریخی

مراسم عقد در ازدواج

رسم نبود که دختر را پیش از عقد و عروسی بزک کنند؛ فقط صورتش را می شستند، گیس هایش را می بافتند، او را روی صندلی می نشاندند - سایرین روی زمین می نشستند و مادر با خواهر بزرگ داماد طاقه شال را باز می کرد و روی سر عروس می انداخت و انگشتر را دستش می کرد، نقل و سکه روی سر دختر می ریختند. داریه و دنبک می زدند، میوه و شیرینی می خوردند تا بعدها ساعث تعیین کنند و مراسم عقدکنان را انجام بدهند.

با همه اینها از آنجا که رسوم دینی در اغلب خانواده های مسلمان ایرانی وجود داشت، این مراسم با نهایت سادگی و بدون تکلف برگزار می شد. در افکار عمومی این باور وجود داشت که ازدواج امری دشوار نیست و تنها به همت خود فرد و حمایت خانواده او نیاز دارد و می توان در هر شرایطی آن را برگزار نمود.

به عقیده پولاك عقد نکاح طبق قوانین اسلامی، بسیار ساده است. کافی است مرد از دختری که به سن بلوغ رسیده تقاضای ازدواج کند و زن در پاسخ بگوید: «بله»، گفتن این کلمات حتی بدون حضور گواهان کفایت می کرد تا عقد قانونی بسته شود، اما ترس و نگرانی اینکه مبادا بعدها تردیدی درباره اعتبار چنین عقدی ایجاد شود و از آنجا که طبق قانون شرع این کلمات باید با تلفظ درست عربی ادا شود، کمتر از عهده یک فرد عادی بر می آمد، بدین جهت معمولا یک روحانی را به هنگام عقد عروسی دعوت می کردند.

شاردن نیز در این باره مراسم می نویسد: در ایران عقد ازدواج معمولا توسط نماینده یا وکیلی از دو طرف انجام می گیرد، چون زنان از دیدار مردان مطلقا محروم بوده اند طبق مشاهدات او تشریفات عقد ازدواج بدین قرار است:

اولیای طرفین (داماد و عروس)، در منزل دختر اجتماع می کند، پدر وی به همراه خویشاوندان نزدیک خود از داماد آینده استقبال و پذیرایی می کند، او را در آغوش می کشد و به داخل جمع هدایت می کند و سپس خودش از مجلس خارج می شود، او نباید در مجلس عقد حضور داشته باشد، تا بدین طریق، آزادی کامل داماد محفوظ بماند.

عقد ازدواج در یک محل خصوصی که فقط داماد، نمایندگان طرفین و یک شخصیت روحانی حضور دارد برگزار می شود و معمولا خطبه عقد توسط روحانیون خوانده می شود. عروس به همراهی چندین زن، به اتاق یا محوطه ای که متصل به مجلس عقد است می رود و در این اتاق نیمه باز می ماند و پرده ای بر آن آویزان می شود. آنگاه نمایندگان طرفین بلند می شوند و وکیل عروس در مقابل در نیمه باز ایستاده، با اشاره دست، به صدای بلند می گوید: «من ، وکیل شما، ... شما را به فلانی که در اینجا حضور دارد، شوهر می دهم، با فلان قدر مهریه مقرر و معلوم شما زن دائم وی خواهید بود. در این موقع، وکیل طرف دیگر پاسخ می دهد: «من ۔ وكيل فلانی، به نام وی، فلان خانم را که به فلان قدر مهريه معلوم و مقرر، از طرف فلانی، نماینده حاضر در مجلس شوهر داده می شود، به عنوان زن دائم مشار اليه اختیار می کنم.»

سپس فردی که خطبه می خواند، برخاسته و سر خود را نزدیک پرده اطاق برده، از معقوده می پرسد: «آیا قول و قراری را که وکیل شما، فلانی به نام شما می پذیرد قبول دارید و تصدیق می کنید؟ مشارالیها در جواب می گوید: بلی، آنگاه همین موارد را از داماد سؤال می کند و بعد عقد دائم را بین طرفین جاری ساخته، عقدنامه را مهر می کنند و حضار را نیز به امضای آن دعوت می کنند و سپس آن را تسلیم نماینده عروس می نمایند، و عقدنامه در دست زن می ماند تا کاملا از مهریه خویش اطمینان داشته باشد. معمولا کثرت تعداد شاهدان یعنی تعدد مهر و امضا در سند مزاوجت بر اعتبار و حیثیت آن می افزاید، و مرسوم است که حداقل ده نفر صحت مندرجات عقدنامه را تأیید و تصدیق کنند.»

اولئاریوس نیز مراسم عقد کنان را در ایران چنین توصیف می نماید: «عروس و داماد هر یک از طرف خود یک وکیل انتخاب می کنند که اگر در شهر هستند نزد قاضی و اگر در ده هستند نزد روحانی ده رفته و آنها را به عقد ازدواج یکدیگر در آورند، زیرا نه عروس و نه داماد نباید شخصا در این مراسم نزد قاضی یا روحانی حاضر شوند. قاضی پس از آنکه از رضایت پدر و مادر عروس و داماد اطلاع پیدا کرد و صحت وکالت آن دو نفر را دریافت صیغه عقد را به نام خدا، جاری کرده و عروس و داماد را که غالباً یکدیگر را ندیده اند به عقد هم در می آورد و عقدنامه را نوشته و مهر و امضا می نماید.

معمولا این سه (یعنی دو نفر وکیل عروس و داماد و روحانی باید به جایی دربسته و دور و یا به صحرا رفته و در آن جا صیغه عقد را جاری نمایند تا کسی از اطرافیان در این موقع عروس و داماد جوان را جادو نکرده و آنها را گرفتار عدم توانایی جنسی نکند. این نوع جادو به عقیده ایرانی ها در موقع مراسم عقد به آسانی و به کمک یک تکه پارچه انجام می گیرد. در مواردی که صیغه عقد در حضور قاضی انجام می شود چون اطاق قاضی را نمی توان خلوت کرد (برای آنکه منجم باید در تعیین ساعت مبارک و میمون نظر بدهد) کلیه حضار باید دست های خود را در موقع خواندن خطبه جلو آورده و به همین حال نگه دارند تا نتوانند در کار عروس و داماد جادو نمایند. 

یکی از موضوعات مهم نیز توجه به روز و ساعت عقد بوده است که آنرا می توان از باورهای مهم در این زمینه دانست.

در روزی که ساعت نیک باشد و تقویم رسمی آن را پیش بینی کرده باشد از دوستان و آشنایان هر دو خانواده دعوت به عمل می آید و مجلس عقد کنان منعقد می گردد. معمولا در روزهایی که ماه در محاق واقع شود و زمین را روشن نکند و در مواقع قمر در عقرب و اوقاتی که ماه با سيارات مریخ و زحل تقارن پیدا کند، ساعت نحس است و نباید به عقد کنان مبادرت ورزید.»

و موضوع دیگر نیز دعوت میهمانان بود. پس از اینکه زمان عقد تعیین می شد دعوت از مهمانان شروع می شد. چند روز قبل از عقد کنان، خانواده عروس و داماد شروع به دعوت دوستان و آشنایان و قوم و خویش ها می کردند. آن وقت ها کارت دعوت رسم نبود. دعوت زنان اینطور صورت می گرفت که خانواده عروس و داماد چند دانه نقل و هل توی نعلبکی بلور می گذاشتند و نعلبکی را در دستمال کوچک ابریشمی می پیچیدند و توسط یک زن گیس سفید برای زنان دوست و آشنا می فرستادند و خواهش می کردند که فلان روز و فلان ساعت برای عقد کنان تشریف بیاورند. البته با وسایل آن روزها این دعوت ها چندین روز وقت می برد. اما دعوت های مردانه اینطور بود که یک مرد خوش خطی به قول معروف چندین رقعه فدایت شوم برای دوست و آشناها می نوشت و غلام بچه ها این دعوتنامه ها را می فرستادند.»

دالمانی دعوت میهمانان به مراسم عقد کنان را چنین روایت می کند: رقعه های دعوت را معمولا پدر داماد باید برای مدعوین بفرستند و مضمون آنها مانند این است:

«در کنار توجهات ولی عصر (عج) در نظر است مجلس جشنی برای نورچشمی در روز ... منعقد گردد. علیهذا خواهشمندیم بر ما منت گذارده در ساعت..... قدم رنجه فرمایید و مجلس ما را به قدوم خود مزین و با مصرف شربت و شیرینی قرین افتخارمان فرمایید. نشانی منزل.......... .

به موجب این دعوتنامه تمام مدعوین در روز و ساعت موعود در منزل مذکور حاضر می شدند و دو خانواده هر کدام یک روحانی را برای خواندن خطبه عقد از طرف خود دعوت می کنند و شرایط مورد توافق را به آنها می گویند.

یک روز پیش از عقد کنان در خانه داماد پارچه های نبریده و چادر چاقچور و روینده و قلابه و کفش زردوزی عروس را توی بقچه های اطلس و ترمه می پیچیدند و داخل خونچه می گذاشتند. این خونچه اول بود. در خونچه دوم کیسه های حنا و سدر قرار می دادند. در خونچه سوم ده بیست جفت هدیه زنانه بود که باید میان کارکنان حمام زنانه، خانواده عروس، جامه دار، آبگیر، دلاک، حجامتچی، بند انداز و امثال آن تقسیم شود. خونچه چهارم، شامل اسفند پای عقد بود بعد از آن خونچه های شیرینی و میوه و طبق های آجیل و کاسه نبات بود. در یک خونچه هم چند کله قند، چند بسته چایی و چند شیشه شربت های جور به جور می گذاردند.

در سفره عقد، لازم بود این چند قلم حتما باشد: قرآن، جانماز، قدح شربت، خونچه، اسفند، نان و پنیر و سبزی، گردو، کاسه آب (که روی یک برگ سبز باشد) یک کله قند که در موقع خواندن خطبه، یک زن سفید بخت آن را بالای سر عروس می سایید تا خورده های آن روی سر و صورت عروس بریزد، معنی این کار این بود که زندگی او پر از لذت و شادی باشد؛ علاوه بر اینها میوه و شیرینی و هفت جواهر (یعنی هفت ادویه گیاهی که در هاون می ساییدند یا در یک قهوه جوش قلیاب سرکه و سفید می جوشاندند و در قهوه جوش دیگر روی منقل دو تخم مرغ در هفت ادویه به نیت اولاد می جوشاندند که یکی از آنها را عروس می خورد دیگری را داماد هم در سفره وجود داشت. یک زن یک بخته، یعنی زنی که شوهرش فقط یک زن داشت و پیدا کردن چنین آدمی البته کار مشکلی بود، هم بالای سر عروس می نشست و با نخ هفت رنگ زبان پدرشوهر و مادر شوهر را می بست و زیر لب می گفت: «زبان مادر شوهر، خواهر شوهر، جاری و پدر شوهرت را بستم، عقد که تمام می شد، مغز یک فندق را در آورده و آن را موم می گرفتند و همراه عروس می کردند تا دل داماد برای عروس بتپد و سر او هوو نیاورد.

 در بعضی از متون نیز راجع به پیشنهادات و خواسته های دختر (عروس) مطالبی ذکر شده است:

دختر، پیش از آنکه به انجام مراسم عقد تن در دهد، شرایطی پیشنهاد می کند. معمولا این شرایط، مربوط به خرید لباس ها، شال ها، جواهرات و کنیزان و گاهی پرداخت پول نقد و با واگذاری املاک از جانب داماد است. داماد این شرایط را رد یا قبول کرده و با اینکه تغییراتی در آن می دهد. اما این رد و قبول، اساس عروسی را متزلزل نمی کند.

زنان در این مورد اختیاری ندارند و ناچار به تبعیت از عرف و عادات جامعه خود هستند. پیشنهاد و شرایط مزبور غالبا جنبه چانه بازاری به خودم می گیرد. عروس به مرگ می گیرد تا داماد به تب راضی شود، ولی در هر حال، از اینکه لااقل قسمتی از پیشنهاداتش پذیرفته شده ، خود را خوشبخت می داند. گاهی نیز هرچه از داماد بخواهد او قبول می کند. ولی پس از عروسی، آنچه داده بازپس می گیرد. در این صورت نوعروسان برای اینکه از ننگ بازگشت به خانه پدری در امان باشند، تن به رضا می دهند. در مورد آنچه که در جلوی عروس گذاشته می شود نیز در متون آمده است:

جلو عروس جانماز ترمه یا مخمل مروارید دوز زیبایی گسترده و قرآنی که مهر شده بود، که در قاب اطلس یا ترمه یا مخمل کنار آن می گذاشتند. برای اینکه عروس نزد داماد شیرین و مطبوع شود، یکی از خانم های سفیدبخت خانواده، دو کله قند را که اگر دو تا سرقند باشد بهتر است، باید در دست بگیرند و خانم سفید بخت دیگری پارچه سفیدی به سر عروس بیندازد و خانم اولی سرقندهای خود را بر سر عروس بساید، روحانی اجرا کننده صیغه، تکلیف خود را می دانست و بعد از اجرای صیغه عقد پا سفت نمی کرد، همین که خارج می شد، صدای موسیقی از حیاط و دور حوض بلند می شد.

سابق رسم بود که مادر داماد که در مجلس زنانه حاضر بود، مقداری پول و طلا به عنوان زیرلفظی تقدیم عروس می کرد تا او التفات فرموده رضایت خود را به "بله" اظهار کند. البته برخی با مراسم عقد قبل از عروسی که مدت زیادی طول می کشید موافق نبودند و سعیشان این بود فاصله بین عقد و عروسی بسیار کوتاه باشد، در بعضی از مراسم نیز ترمه ای می انداختند و مجلس را طوری ترتیب می دادند که تا موقعی که در اطاق مجاور روحانی مشغول خواندن خطبه عقد است، عروس رو به قبله باشد آینه قدی و یک جفت جار دو الی پنج شاخه که از خانه داماد با خوانچه اسفند و رنگ و حنا آورده بودند، در کنار او باشد. آینه روبروی عروس به دیوار تکیه داشت و جارها در طرفین او گذاشته می شد و از وقتی که عروس قدم به اتاق عقد می گذاشت تا خاتمه تشریفات، شمع ها (اگرچه روز و اتاق هم نور داشت) روشن بود.

خونچه اسفند که عطار مشتری خانه داماد ترتیب داده و قلمه های دارچین زرورق زده خانه بندی و در هر یک از خانه ها مقداری اسفند و دانه های دیگر و رنگ نساییده و حنا گسترده بود، نزدیک عروس گذاشته بودند. منقل آتش هم برای سوزاندن اسفند در گوشه دیگر حاضر بود. سليقه عطار در رنگ آمیزی خانه های خوانچه و مبارکبادی که با اسفند سیاه روی دانه های سفیدی که در خانه اصلی وسطی نوشته بود مایه تحسين حضار می شد.

بعضی خانواده ها یک گروه مطرب مردانه های این خونچه ها راه می انداختند، اما بیشتر خانواده ها که مذهبی بودند به جای مطرب یک مداح خوش صدا و یک لعنتچی را دعوت می کردند. مداح به صدای بلند شرح عروسی حضرت فاطمه (س) را می خواند و زن و مرد تماشاچی از بالای پشت بام توی کوچه دست می زدند و هلهله می کردند. میداح که ساکت می شد، لعنتچی به دشمنان پنج تن با شعر های با مزه لعنت می فرستاد.

در خانه عروس، گوسفندی حاضر کرده بودند که تا خونچه ها می رسید، سر گوسفند را می بریدند، اسفند دود می کردند و خونچه ها را تحویل می گرفتند. آن روز عروس را حمام می بردند؛ سرش را حنا می بستند؛ صورتش را بند می انداختند؛ سفیداب و سرخاب می مالیدند؛ ابروانش را وسمه می کشیدند و لباس هایی را که داماد فرستاده بود به او می پوشاندند.

بعد از ظهر، عروس را پای جانماز می نشانند تا خطبه عقد جاری شود. اتاقی که در آن آداب عقد را به جا می آوردند، باید زیرش پر باشد و زن هایی که موقع عقد در آن اتاق بودند، باید همه یک بخته و سفید بخت باشند. دو جار یا لاله در دو طرف آیینه قرار می دادند که در آنها یک شمع به اسم عروس و یک شمع به اسم داماد روشن می کردند. جلوی آینه مشتی گندم پاشیده، رویش سوزنی ترمه می انداختند. بعد پیه سوزی از عسل و روغن روشن کرده، رویش یک تشت و واژگون قرار می دادند، روی تشت، یک زین اسب قرار می دادند که عروس روی این زین می نشست. عروس موقع عقد توی آینه نگاه می کرد و رسم این بود که در لباس های او نباید گره باشد. همچنین بندهای لباس او باید باز باشد تا گره در کارش نخورد.

دالمانی مراسم عقد را چنین تقل می کند:

زنان هر دو خانواده در اندرون جمع می شوند و مطربان نیز حضور دارند ولی تا وقتی که روحانی در آن خانه هست سر و صدای بلند نمی کنند. روحانی مذکور با چند نفر از محارم عروس به اندرونی می روند تا از دوشیزه اقرار بگیرند. دوشیزه هم لباس گرانبهایی پوشیده و آرایش کرده و موهای پیشانی را به علامت آنچه در چهره زنان شوهردار مورد انتظار است، با قیچی چیده و پشت پرده ای نشسته و زنان دیگر اطراف او را احاطه کرده اند. روحانی خطبه می خواند و لزوم تشکیل خانواده و ازدواج را که از دستورات مدهبی است خاطرنشان می سازد و بعد به فارسی با صدای بلند می گوید: «این جوان..... به فرزند فلان ........مایل است که سمت غلامی شما را با این شرایط قبول کند.، و شرایط می شمارد و بعد می پرسد آیا شما راضی هستید که به زوجیت او درآیید؟

حجب و حیا اقتضا می کند که دختر در وهله اول پاسخی ندهد و بعد از آنکه سه بار روحانی پرسش خود را تکرار نمود به اصرار زنان با صدای آهسته می گوید «بلی». پس از شنیدن پاسخ روحانی از دیگر حاضران می پرسد که آیا این صدای خود دوشیزه بود و به میل و رغبت پاسخ داد یا نه؟ و زنان پاسخ او را تصدیق می کنند. پس از آنکه روحانی به این ترتیب از دختر وکالت گرفت با روحانی که وکیل داماد است مطالبی به زبان عربی دایر بر قبول شرایط ازدواج باهم تبادل می کنند و به اصطلاح صیغه عقد را جاری می نمایند و به والدین داماد و عروس تبریک می گویند. صیغه عقد در حضور مدعوین خوانده می شود و پس از اجرای عقد شرایط ازدواج را یادداشت می کند و بعد آن را در قباله ازدواج ثبت می نمایند و به امضای خود و اقوام عروس و داماد می رسانند.

پولاک در توصیف این شرایط می نویسد: وقتی صیغه عقد جاری می شود داماد در معیت دو شاهد نزد بزرگ ترهای عروس می رود و معمولا شیربها را به همراه خود می برد. بعد عقد نکاح به امضاء می رسد و در آن مهریه یعنی مبلغی که عروس معمولا در صورت طلاق یا مرگ داماد دریافت می کند به دقت ذکر می شود. در پایان قباله که مطالبات عروس در آن به ثبت رسیده برای حفظ و نگهداری به وی یا به بزرگترهایش سپرده می شود.»

وقتی که روحانی ها از خانه بیرون رفتند، ساز و آواز شروع می شود و داماد که تا آن وقت در مجلس عقد کنان غایب بوده به اندرونی می رود و با زنان خانواده ی خود به اطاق عروس داخل می شود. زنان دعوت شده همه روی خود را پوشیده و تکیه به دیوار داده اند. محارم داماد او را برند و در صدر مجلس پهلوی عروس می نشانند و بلافاصله میز کوچکی را که پر از شیرینی و مسکوکات سیم و زر است در جلوی او می گذارند. پس از آنکه داماد قدری شیرینی ها را خورد مادر یا خواهران او می آیند و محتويات سینی را بررروی سر داماد و عروس می ریزند. در این موقع هیاهویی برپا می شود و زنان برای ربودن مسکوکات جنب و جوشی می کنند و با هم گلاویز می شوند.

پس از انجام این عملیات داماد به عمارت بیرونی می رود و در مجلس مردان می نشیند و همه به او شادباش می گویند، ورود او به بیرونی علامت آغاز شادمانی است. مطربان مردانه در بیرونی و مطرب های زنانه در اندرونی مشغول زدن و خواندن و رقص و هنرنمایی می شوند و موجبات سرور و نشاط حضار را فراهم می سازند و مدعوین هم به ظروف شیرینی حمله ور شده تا اندازه ای که بتوانند از آنها می خورند و بعد هم چای و شربت می آشامند و قلیان می کشند و پس از صرف شام به منازل خود می روند و در انتظار مراسم عروسی بعدی روزشماری می کنند.

اموال عروس که متشکل از فرش، لباس، لوازم مس، سایر اثاث منزل است، از خانه بزرگترهایش به خانه داماد منتقل می گردد. قاطرهای بسیاری را با دهانه های قیمتی حاضر و هر یک از آنها را با دو يخدان بار می کنند و روی آن یخدان ها را با مخمل قرمز رنگ می پوشانند. غلام هایی که هدیه شده اند در دو طرف این قاطرها راه می روند و در رأس همه خواجه آینده منزل قرار می گیرد. بدین ترتیب این قافله مجلل با صدای طبل از خیابان ها می گذرند. به این چیزها که همراه عروس می کنند جان می گویند که همواره تحت هر شرایطی ملک مطلق عروس باقی می مانند. بعد از مراسم عقد داماد برای پرداخت مهریه بهترین قسمت دارایی خویش را تخصیص می دهد و آنگاه حلقه ازدواج و هدایای لازم به عروس داده می شود و معقوده نیز هدایایی که غالبا كار دستی خویش است به تازه داماد تقدیم می دارد و مراسم جشن عروسی در منزل داماد به مدت ده روز ادامه می یابد.

پس از انجام مراسم عقد، کاسه آب به سر عروس می ریزند و با کفش های او شمع ها را خاموش می کنند. آب به معنای روشنایی است و برگ سبز خوشبختی می آورد، روی زرین نشستن عروس به این معنی بود که به شوهرش مسلط باشد. عسل و روغن برای این بود که روز گار شان شیرین و خوشگوار باشد. اسفند برای شگون، و نان و پنیر و سبزی زندگی عروس و داماد را پرپر کت می کرد.

بعد از خوردن شیرینی مادر با خواهر داماد از او می خواست تا عروسش را ماچ کند، داماد عروس را می بوسید و بلافاصله باید از آنجا می رفت مردها هم پس از صرف شیرینی و شربت و چای می رفتند. مادر و خواهر داماد، عروس را به مجلس زنانه می بردند و عروسی روی صندلی و دیگران روی زمین می نشستند.

در بعضی از خانواده ها چند نوازنده و یکی دو رقاصه دعوت می شدند و بعد از رفتن مردها بزن و بکوب راه می انداختند، اما بسیاری از خانواده های مذهبی به جای نوازنده دسته ای از زنان خوش صدا را دعوت می کردند که با اشعار شیرین شرح عروسی حضرت زهرا (س) را می خواندند و دست می زدند و به جای داریه و دنبک، تشت و سینی می زدند. وسیله موسیقی آنها هم خیلی تماشایی بود، به این ترتیب که چند بشقاب یا نعلبکی چینی را وارونه می گذاردند و با مهارت عجیبی قاشق چایخوری را دست می گرفتند و به پشت این نعلبکی ها می زدند و یک صدای خوش به گوش می رسید که هم حلال بود و هم دلنشین. این یزن و بکوب تا روشنی روز ادامه داشت و غروب که می شد، همه به خانه هایشان بر می گشتند.

مراسم ازدواج در ایران بر اساس متون تاریخی

جهاز در مراسم ازدواج

 عروس عقد کرده شش هفت ماه خانه پدر می ماند، تا کار جهازگیری تمام بشود. «وسط روز جهیزیه عروس را به خانه داماد ارسال می دارند و شب هنگام عروس را به منزل داماد هدایت می کنند.

تاورنیه ویژگی های مراسم جهازبران را در آن دوران چنین یاد می کند:

خانواده دختر جهیزیه عروسی را روی چهار پایان یا بر دوش حمالان در حالیکه ساز و نقاره نیز با آنها همراه بود به خانه داماد می برند. وقتی به خانه داماد رسیدند اگر اتفاقا داماد در وقت عقد مهریه ای گزاف و مصلحتی برای ارضای خاطر اقوام عروس تعیین کرده بود که نمی توانست از عهده آن برآید و فوق قوه و بضاعت او بود در را به روی عروس می بست و می گفت با این مهریه من زن نمی خواهم، اقوام طرفین از پشت در بنای میانجی گری را گذارده، بالاخره در مبلغ مهریه موافقت حاصل می کنند. آنوقت در را گشوده عروس و همراهان و همه اقوامش داخل می شوند. زنان جدا گانه و مردان نیز جداگانه به ضیافت و جشن و سرور می پردازند.

 کارری در این باره می نویسد: این مراسم توام با سر و صدای زیادی است. عروس را پیاده همراه با جمعی از زنان که لباس های فاخری مشابه عروس تن دارند همراهی می کنند. روز قبل از عروسی از خانه عروس تعدادی قاطر و خوانچه ای برای بردن جهاز تعیین می شد و آنها را به خانه عروس روانه می کردند. همراه جهاز شخص خاصی از نوکرهای خانه عروس می آمد و صورت جهاز را به همان ترتیبی که در خوانچه ها چیده شده بود، همراه داشت او آنها را تحویل داده از یکی از بستگان داماد رسید می گرفت. از عقب نیز چند نفر خدمتکار با جارو و لوازم تنظيف می آمدند و در ناحیه ای در خانه داماد که متعلق به عروس بود، فرش و لوازم زندگی را پهن کرده و حجله عروس را می آراستند. «اموال عروس مشکل از فرش، لباس، لوازم مسی و سایر اثاث منزل بود که از خانه پدری به خانه داماد منتقل می شد.

قاطرهای بسیاری را با دهنه های قیمتی آماده و هر یک از آنها را در یخدان بار می کردند و روی آن یخدان ها را با مخمل قرمز رنگی می پوشاندند. غلام هایی که هدیه شده اند، در دو طرف این قاطرها راه می رفتند و در رأس همه آنها، خواجه آینده منزل قرار داشت. بدین ترتیب، این قافله مجلل با صدای طبل از خیابان ها می گذشت. به چیزهایی که همراه عروس می کنند، جهاز می گویند که همواره و تحت هر شرایلی، مایملک عروس باقی می ماند. کوشش می شود این قافله را بزرگ تر جلوه دهند تا نمایی از ثروت عروس باشد و در نتیجه خیلی اوقات یا در این یخدان ها چیزی نیست با آن را از پوشال و سایر وسایل بی مصرف پر می کنند.»

زیادی عده خوانچه ها و قاطرها و قیمتی بودن اثاثیه، مورد توجه تماشاچی ها واقع می گردید. گاهی عده خوانچه ها به صد یا دویست و عده قاطرها به بیست یا سی می رسید. البته مرتب بودن این جهاز و جور کردن اینهمه اسباب از روی سلیقه و اینکه چه گروهی از آنها جلوتر و کدام عقب تر راه بیفتند و هر دسته باید به چه ترتیب در خوانچه ها دیده بود که جالب توجه باشد، هنر خاصی لازم داشت.» در عروسی های بزرگ جهاز عروس در پشت شترها، قاطرها و اسب ها به طرز باشکوهی تزیین می یافت و به خانه داماد حمل می شد. دوستان خانواده و جمعی از نوکرها و خدمتکاران و همچنین مردم کوچه و بازار نیز همراه این قافله راهی خانه داماد می شدند.

جهاز عروس شامل قالی و پرده های قلمکار نیز بود. تعدادی بلور مثل لاله و جار و چراغ پایه دار و کاسه و بشقاب چینی و شربت خوری و مانند آن نیز توی طاقچه ها چیده می شد. سماور و اسباب چای هم حتمی بود. بعد، هر دختری به قدر وسعش ظروف مسی می آورد که به آن اسباب آشپزخانه می گفتند. جانماز و روقوری و سرمه دان و یک دست بقچه هم جزو جهاز بود. علاوه بر اینها، خانواده عروس برای داماد و پدر و برادرهایش خلعتی می فرستاد. به هر صورت بعد از اینکه جهازبری تمام می شد، خانواده عروس پیام می داد که بیایید عروستان را ببرید. اگر خانواده داماد آماده بود، اول از همه در خانه عروس شب حنابندان برپا می شد. در صبح روز عروسی به خانه می دادند که ساعت دیده ایم و برای آوردن جهاز ساعت سعد است؛ اتاق داماد را خالی کنید که جهاز می آید.

جالب است بدانیم اسب ها و قاطرهایی که جهاز عروس را می بردند چگونه آماده می شدند: ترتيب جهاز آوردن این طور بود که می فرستادند قاطرخانه، دنبال قاطرچی کسی که رئیس قاطر خانه بود، سرداری ماهوت قرمز بر می کرد و شلوار قره منگوله پا می کرد و کلاه نمدی بر سر می گذاشت و ده پانزده قاطر را زینت می کرد، سر قاطرها را پر طاووس می زد و گلیم های رنگ وارنگ روی قاطرها می انداخت، صندوق های مخمل را روی قاطرها بار می کردند. ظروف مسی و دیگ ها را توی کیسه های تور می ریختند و روی قاطر می گذاشتند. رختخواب ها را توی مفرش می بستند و با قالی بار می کردند. پشت سر قاطرها، چندین خونچه بود. توی خونچه ها آینه قدی، لاله، چراغ، کاسه، بشقاب، گلاب پاش، اسباب چای و خلعثی های داماد و خانواده داماد و هزار جور «خرت و پرت» می چیدند. معمولا یکی از تفریح های بزرگ تهران همين جهاز بران بود که دلاله ها از خانم ها انعام می گرفتند و به آنها خبر می دادند که مثلا امروز عصر «محله پاچنار، با گذر لوطی صالح، جهازبران است، و اول از همه آیینه و قرآن را وارد خانه می کردند.

منبع: جامعه شناسی تاریخی ازدواج - دکتر محمد مهدی لبیبی - لیدا حیدری ورنامخواستی

  • منبع
  • حقوق نیوز

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید