امروز: چهارشنبه, ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۱۴ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۲۴ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 276005
۹۷۷۵
۱
۰
نسخه چاپی
Ansichten eines Clowns

کتاب عقاید یک دلقک | تحلیل کتاب عقاید یک دلقک | جملات برگزیده کتاب عقاید یک دلقک

عقاید یک دلقک اثری ماندگار از هاینریش بل نویسنده شهیر آلمانی است که توانست هاینریش بل را به جایزه نوبل ادبی سال ۱۹۷۲ برساند.

کتاب عقاید یک دلقک

عقای د یک دلقک اثر برجسته هاینریش بل است که در سال ۱۹۷۲ به خاطر نوشته‌ هایش که ترکیبی از جهان بینی گستردهٔ زمانهٔ خود و مهارت حساس او در کاراکترسازی است و به تجدید حیات ادبیات آلمان کمک کرده‌ است، توانست جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کند.

    عقاید یک دلقک

داستان از آنجا شروع می شود که فردی به نام «هانس شینر» که به عنوان یک دلقک معروف و محبوب در شهر بوخوم آلمان کار می کند، سر صحنه آخرین اجرایش که برای یک خیریه برگزار می شد دچار سانحه می شود و زانویش آسیب می بیند. این سانحه باعث می شود نمایش به هم بریزد و در آخر کارگردان نمایش نه تنها دستمزدی به هانس نمی دهد بلکه با انتشار مطلبی درباره دلقکی که با دست و پا چلفتگی اش نمایش را به هم زد به اعتبار هنری هانس ضربه می زند و باعث می شود این دلقک پر کار، بیکار شود و کارهای آینده اش هم کنسل شود.

در قسمت دیگری از داستان زندگی شخصی هانس با همسر مورد علاقه اش، ماری روایت می شود. ماری به دلایل مذهبی و اختلافات فرقه ای بین کاتولیک ها هانس را ترک می کند و با مردی کاتولیک وارد رابطه عاشقانه می شود و همین موضوع زندگی هانس را افسرده تر از قبل می کند و شرایط مالیخولیایی برای او رقم می زند.

هانس پس از رفتن ماری شدیدا به الکل معتاد می شود و شرایط نکبت باری در زندگی پیدا می کند. در قسمتی از داستان هانس پس از خوردن الکل می گوید: بودن دو چیز در زندگیم آرامش بخش است یکی ماری و دیگری الکل. اثر الکل موقتی است اما ماری می توانست برای همیشه آرام بخش من باشد که دیگر نیست!

هانس پس از رفتن ماری و بیکار شدنش روزهای بسیار سختی را می گذارند. چرا که حتی یک سکه هم برایش باقی نمانده! هانس برای کمک گرفتن به تمام دوستان و آَشنایانی که دارد تماس می گیرد اما هیچ کس راضی نمی شود به او کمک کند و حتی پولی به او قرض بدهد.

هانس ار سر بیچارگی لوازمش را جمع می کند تا به شهر خودش یعنی بن برگردد و در اصل روایت داستان تمام این چند ساعت تا عزیمت به بن را نشان می دهد.  در آخر دلقک بیچاره با گیتار و یک بالشتک خودش را به ایستگاه قطار می رساند و صورتش را با پودر و روغنی کهنه گریم می کند. دلقک دستش را جیبش می کند و با دو سیگاری که برایش باقی مانده مواجه می شود. یک سیگار را دود می کند و سیگار دوم را در کلاهش روی زمین قرار می دهد تا مردم بفهمند او علاوه بر پول به سیگار هم نیاز دارد.

 داستان با آواز و نوازندگی هانس رو به اتمام است تا اینکه یک رهگذر سکه ای در کلاه هانس می اندازد و دلقک با عقاید ضدکاتولیکی اش هنوز به آواز و نوازندگی ادامه می دهد. مخاطب در طول داستان، خاطراتی پراکنده از زندگی این دلقک بیچاره را می خواند تا متوجه شود او چطور به این وضع رسیده است.

تحلیل کتاب عقاید یک دلقک

در تحلیل کتاب عقاید یک دلقک می توان گفت که نویسنده با دیدی عمیق به شخصیت پردازی پرداخته و توانسته با این رمان ادبیات آلمان را متحول نماید. این رمان که توسط شخص اول روایت می شود، درباره سیر تحولی هانس و زندگی عاطفی و کاری اوست که سیر نزولی داشته و دچار شکست می شود. در این روند علاوه بر داستان زندگی شخص اول با شرایط اجتماعی، سیاسی و مذهبی جامعه آن زمان آشنا شده و درگیر انتقادات شدید نویسنده از زمان حال خود می شویم.

در کتاب عقاید یک دلقک، قهرمان اصلی رمان «هانس اشنیر» بازیگری افسرده و غمگین است که نه تنها دچار مشکلات مالی است، بلکه به دلیل مجروح شدن در اجرای خود، نمی تواند کار کند و از همه بدتر در سوگ از دست دادن عشقش، ماری می‌گرید که پس از ۶ سال زندگی آزاد با او دوباره به حلقه‌ مذهبی‌های کاتولیک پیوسته است.

هانس برای تسلای خود به الکل رو می‌آورد، با آن که به خوبی می‌داند، «دلقکی که به مشروب پناه ببرد، خیلی زودتر از یک شیروانی‌ساز مست سقوط خواهد کرد.»

هانس نمونه‎ انسان سرخورده و آواره‎ جامعه سرمایه‎داری در آلمان است؛ کسی که با داشتن پدر و خانواده ای ثروتمند در فقر به سر می برد و در نهایت گدایی را بر درخواست پول از خانواده اش ترچیج می دهد. انسانی که به‎ علت نداشتن مهارتهای لازم، چنان قربانی می‎شود که حتّی نامزدش او را ترک می‎کند.

در این داستان، بل جامعه‎ قرن بیستم را به نقد می‎کشد: جامعه‎ بورژوا-کاتولیک‎ آلمان که تحت سلطه‎ گروههای مالی غرب و جامعه‎ تحت ستم سوداگران صنعت و تکنولوژی‎ که انسانها را عاری از هویت کرده، آنها را در مسیر نیهیلیسم قرار می‎دهد.

در تحلیل عقاید یک دلقک می توان گفت که دارای یک نوع صداقت است. شخصیت اصلی داستان تمام اتفاقات و پیشامدهای زندگی خود را به گونه ای ناب و بدون سانسور، آنطور که انسان تنها ممکن است با خودش صحبت کند، روایت می کند. در تحلیل عقاید یک دلقک می توان گفت که هانس شینر بدون آن که عقایدش را در بوق و کرنا کند و یا مانیفستی ارائه کند، به همه چیز در زمانه خودش اعتراض و حتی حمله می کند. او سرمایه داری، کمونیسم، نازی ها و بسیاری از عادات و مناسبات انسان ها را زیر سوال می برد. او بیش از هر چیز قوانین مذهب کاتولیک را به چالش می کشد. او مدت ها با زنی که عاشقش بوده زندگی می کرده است اما قوانین کاتولیکی با قدرت خود توانسته تا زندگی عاشقانه این زوج را نیز تحت تاثیر قرار دهد و در نهایت به عقیده شخصیت اصلی آن را برهم بزند.

ممکن است که حملات هانس شینر به هر چیز در اطراف خود مخاطب خود را دچار نوعی دلزدگی و حتی گیجی کند اما سوال اینجاست که این گیج شدن و به فکر فرو بردن مخاطب توسط نویسنده عمدی بوده است یا خیر. در تحلیل عقاید یک دلقک این موضوع هم می تواند نقطه قوت رمان محسوب شود و هم نقطه ضعف آن. این موضوع بیشتر به دیدگاه خواننده و یا تحلیلگر رمان بستگی دارد. اگر مخاطب یا خواننده تنها تمایل دارد قصه ای را بشنود و درگیر آن شود ممکن است در میانه کتاب دچار اندکی ملال شود اما اگر مخاطب با دید تحلیلی تر به اثر نگاه کند می تواند اثر را قابل تامل تر و تاویل پذیر تر نیز ببیند.

در تحلیل عقاید یک دلقک باید به این نکته توجه داشت که هاینریش بل به هیچ عنوان قصد ندارد تا دیدگاه های خود و حرف هایش را در دهان شخصیت اصلی رمانش قرار دهد. او با طرح یک موقعیت و خلق یک شخصیت، تضاد و تعارض هایی را پدید می آورد که با شرح و بسط آن ها هیچ احتیاجی به زیاده گویی و مانیفست دادن وجود ندارد. عقاید یک دلقک مورد اقتباس سینمایی نیز قرار گرفته است.

نام فیلمی که با اقتباس از رمان عقاید یک دلقک ساخته شده است، عقاید یک دلقک (فیلم ۱۹۷۶) است. این فیلم به کارگردانی وویکش یاسنی ساخته شده است.

جملات برگزیده کتاب عقاید یک دلقک

مخاطب در طول داستان با جملات جذابی مواجه می شود که دوست دارد آن را گوشه دفترش بنویسد و آن را بارها و بارها بخواند. این جملات شیره داستان را به مخاطب می خوراند.

• تنها یک درمان موقتی وجود دارد و آن الکل است. و یک درمان قطعی و همیشگی می تواند وجود داشته باشد و آن ماری است. ماری مرا ترک کرده است و دیگر برنمی گردد. حالا هم دلقکی که به می خوارگی بیفتد زودتر از یک شیروانی ساز مست سقوط می کند.

• یک هنرمند مثل زنی است که کاری جز عشق ورزیدن نمی داند و گول هر نره خر کوچه گرد را می خورد! زن ها و هنرمندان بیشتر از هر موجود دیگری به آسیب می بینند!

• وقتی می خواهم به تنهایی برای خودم چیزی در آشپزخانه بپزم. احساس از دست رفتگی می کنم. دستهایم از فرط تنهایی سست می شود و احتیاج به باز کردن در قوطی کنسرو و یا شکستن تخم مرغ در تابه مرا به مالیخولیای عمیقی می کشد. من نمی توانم عزب باشم.

• یک زن قادر است خیلی چیزها را با دستهایش بیان کند یا اینکه با آن ها تظاهر به انجام کاری کند. در حالی که وقتی به دست های یک مرد فکر میکنم. همچون کنده ی درخت بی حرکت و خشک به نظرم می رسند. دست های مردان فقط به درد دست دادن، کتک زدن و یا  تیراندازی و چکاندن ماشه ی تفنگ و امضاء کردن میخورند. اما به دستان زنان در مقایسه با دست های مردان باید به گونه ای دیگر نگاه کرد؛ چه موقعی که کره روی نان می مالند و چه موفعی که موها را از پیشانی کنار میزنند.

• او سعی داشت بگوید، زندگی در جریان است اما من می دانستم که دیگر این زندگی نیست که در جریان است بلکه این مرگ است که ادامه دارد.

• هدف اصلی کمدی این است که در قالب وجه انتزاعی، چیزی را به مردم عرضه کند که از دل زندگی حقیقی خود آن ها آمده است.

• یک هنرمند شبیه کسی است که تنها عشق ورزیدن بلد است و این عشقش را نثار هر کس و ناکسی می کند.

• تصمیم گرفته ام دیگر با هیچ کس درباره پول و هنر صحبت نکنم. هنگامی که این دو مقوله با هم برخورد می کنند یکی از آن ها دچار مشکل می شوند. همیشه هنر آن چیزی که شایسته آن است را دریافت نمی کند. یا بیشتر از آن نصیبش می شود.

• چیزی که شاید آن را بتوان سرنوشت نامید، شغل و وضعیت مرا به خاطرم می آورد: اینکه من یک دلقک هستم. عنوان رسمی این شغل کمدین است؛ موظف به پرداخت مالیات به کلیسا نیستم، بیست و هفت ساله ام و نام یکی از برنامه هایم “ورود و عزیمت” است.

• او به آرامی گفت: “به هیچ، من به هیچ فکر می کنم.” گفتم: “اما به هیچ چیز که نمی شود فکر کرد.” و او گفت: “چرا، می شود، من در این لحظات احساس می کنم درونم به طور کامل خالی شده است، مثل یک فرد مست و دلم می خواهد کفش ها و لباس هایم را هم درآورم و به گوشه ای پرتاب کنم_بدون هیچ باری.”

• این اشتباه خود ما بود که درباره ی این لحظه با دیگران صحبت کردیم و قصد داشتیم آن را به عنوان لحظه ای به یاد ماندنی به ثبت برسانیم. می توانستیم خودمان از این واقعیتی که اتفاق افتاده بود لذت ببریم.

• هرگز نباید سعی در تکرار لحظات داشت، باید آنها را همان گونه که یک بار اتفاق افتاده اند، فقط تنها به خاطر آورد.

مشخصات کتاب  عقاید یک دلقک

• رمان عقاید یک دلقک

• نویسنده: هاینریش بل

• ترجمه: محمد اسماعیل زاده

• انتشارات: چشمه

• تعداد صفحات: ۳۵۳

لیست آثار هاینریش بل

• قطار به موقع رسید ،۱۹۴۹، ترجمه ⦁ کیکاووس جهانداری انتشارات چشمه

• گوسفندان سیاه ،۱۹۵۱، ترجمه ⦁ محمد چنگیز انتشارات نقش خورشید

• آدم، کجا بودی؟ ،۱۹۵۱، ترجمه ⦁ ناتالی چوبینه انتشارات سپیده سحر

• و حتی یک کلمه هم نگفت ،۱۹۵۳، ترجمه ⦁ حسین افشار انتشارات دیگر

• خانه‌ای بی‌سرپرست ،۱۹۵۴، ترجمه ⦁ ناتالی چوبینه تحت عنوان خانه بی‌حفاظ انتشارات سپیده سحر

• نان سال‌های جوانی ،۱۹۵۵، ترجمه ⦁ محمد اسماعیل‌زاده انتشارات چشمه، ⦁ جاهد جهانشاهی انتشارات دیگر

• یادداشت‌های روزانه ایرلند ،۱۹۵۷

• بیلیارد در ساعت نه و نیم ،۱۹۵۹، ترجمه ⦁ کیکاووس جهانداری ⦁ انتشارات سروش. این رمان در لیست ۱۰۰۱ کتاب که باید قبل از مرگ بخوانید قرار دارد.

• عقاید یک دلقک ،۱۹۶۳، ترجمه ⦁ محمد اسماعیل‌زاده انتشارات چشمه، شریف لنکرانی انتشارات جامی

• جدایی از گروه ،۱۹۶۴،

• پایان مأموریت ،۱۹۶۶، ترجمه ⦁ ناتالی چوبینه انتشارات سپیده سحر و پیام امروز

• سیمای زنی در میان جمع ،۱۹۷۱، ترجمه ⦁ مرتضی کلانتری انتشارات آگاه. این رمان در لیست ۱۰۰۱ کتاب که باید قبل از مرگ بخوانید قرار دارد.

• آبروی از دست رفته کاترینا بلوم ،۱۹۷۴، ترجمه ⦁ شریف لنکرانی ⦁ انتشارات خوارزمی، ⦁ حسن نقره‌چی ⦁ انتشارات نیلوفر. این رمان در لیست ۱۰۰۱ کتاب که باید قبل از مرگ بخوانید قرار دارد.

• شبکه امنیتی ،۱۹۷۹، ترجمه ⦁ محمدتقی فرامرزی انتشارات کتاب مهناز. این رمان در لیست ۱۰۰۱ کتاب که باید قبل از مرگ بخوانید قرار دارد.

• زنان در چشم‌انداز رودخانه ،۱۹۸۵، ترجمه ⦁ کامران جمالی انتشارات کتاب مهناز

• میراث ،۱۹۸۲، ترجمه ⦁ سیامک گلشیری،⦁ انتشارات مروارید

• فرشته سکوت کرد ،۱۹۹۲، ترجمه ⦁ سعید فرهودی، نشر نون، ۱۳۹۳

• اتفاق ،۱۹۸۱، ترجمه ⦁ حمزه علی محمدی، نشر دیبایه، شهر کتاب، ۱۳۹۳

• ویمپو ،۱۹۸۱، ترجمه ⦁ حمزه علی محمدی، انجمن فرهنگی اتریش،انتشارات نقطه مکث، ۱۳۹۶

• راهب ،۱۹۸۲، ترجمه ⦁ حمزه علی محمدی، انجمن فرهنگی اتریش،انتشارات نقطه مکث،۱۳۹۶

  • منبع
  • کافه بوک
  • دکتر امیر مسعود رستمی
  • پابیشا
  • فیدیبو

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید