هنر و ابزار آن در طول تاریخ به عنوان وسیلهای برای بیان دیدگاه های انتقادی هنرمند استفاده می شد. که ما نمیخواهیم در این مطلب وجوه مختلف هنر از این باب را باز کنیم و یک راست میرویم سراغ موضوع مقاله که گروتسک است و به عنوان ابزار انتقادی هنرمند استفاده می شد.
در قرن نوزدهم، نویسندگانی همچون فردریش هگل، ویکتور هوگو، جان آدینگتون سایموندر و جان راسکین از گروتسک در هنر و ادبیات به عنوان موضوعی نقادانه بهره بردند. آنها که شیفته خصیصه عجیب به ظاهر شاخص آن شده بودند، به اهمیت فیلسوفانه اجتماعی و نقد کننده آن پی برده و نخستین اقدامات هدفمند و منظم برای تشریح گروتسک را عرضه کردند.
ولفگانگ کایزر نویسنده و منتقد المانی در ۱۹۵۷ با انتشار کتاب خود با نام گروتسک در هنر و ادبیات از کسانی بود که نخستین گامهای جدی را برای تثبیت گروتسک به مثابه یک سبک و یک رویکرد و روش مهم ادبی-هنری برداشت. از نظر کایزرگروتسک تجلی دنیای پریشان و از خود بیگانه روزگار ماست. روزگار ما در دو قرن بیستم و بیست و یکم سالها و دهههای زیادی را در جنگهای عالمگیر، ویرانیها، تحولات، مهاجرتها، مدرن شدنها و تغییرات عمیق و سرگیجهآور تکنولوژی، اجتماعی، فرهنگی و مانند آن سپری کرده است.
گروتسک نوعی رویارویی با این تحولات ژرف است؛ تحولاتی که بیننده نمیتواند راحت درکشان کند و با آنها کنار بیاید. شاید در نگاه نخست از تماس با آنها و مشاهدهشان دچار سردرگمی شود ولی در نهایت با خندهای تلخ اضطراب درونش را از این رویارویی و تماس بیرون میریزد. به تعبیر کایزر « هنرمند گروتسک پرداز، در حالی که اضطراب خاطر را با خنده پنهان میکند، پوچیهای عمیق هستی را به بازی میگیرد.»
به باور کایزر: « گروتسک در قرن بیستم روند استبدادی و خودسرانهای را دنبال کرده و توصیف میکند. این گونه مینمایاند که گویی دیگر به اصلاحات اجتماعی و اخلاقی چندان نیازی نیست.»
او بنای تحقیقات خود را بر روی نقاشیهای تزئینی دوران رنسانس قرار داد. او بین گروتسک خیال گونه و طنز رادیکال تفاوت قائل شده و در مجموع زمینه گروتسک را دلهره و وحشتنی دانسته که در نتیجه به نمایش گذاشتن جهانی بیگانه از خود به وجود میآید. به نظر او گروتسک تلاشی است برای احضار هیولا و سپس تبعید به جهان. او گروتسک را چنین تعریف کرده است: جهانی بیگانه از خود که در آن قادر به جهتگیری نیستیم.
فیلیپ تامسون نیز در ادامه نظرات کایزر مولفه های اصلی گروتسک را به شرح زیر در نظر می گیرد:
ناهماهنگی
اولین و برجسته ترین ویژگی آثار گروتسک عنصر ناهماهنگی است. به عقیده تامسون« پایدارترین مشخصه گروتسک طی زمان عنصر ناهماهنگی است. چه مصداق آن تضاد و تعارض امور ناهمگون باشد، چه امتزاج اجزای نامتجانس». (تامسون، ۱۳۹۰، ۲۴) این ویژگی در معنای لغوی واژه گروتسک نیز به چشم می خورد. در فرهنگ آریان پور، یکی از معادل ههای گروتسک، تناقض دار است.
زیرا گروتسک یادآور احساساتی مانند دلتنگی، بیم، تنفر، شادی، سردرگمی و دلهره است که با نیروی یادآورنده اش قالبی متناقض جلوه می کند. گروتسک هم دنیایی است و هم غیر دنیایی است و همان است که فراخوانی از واکنش های متناقض محسوب میشود.
منظور از ناهماهنگی در دنیای گروتسک این است که گروتسک دنیایی را خلق می کند که اجزای آن با یکدیگر یا با فضای پیرامون خود ارتباط نیست. دنیایی که شاید از عناصر واقعی استفاده کرده و یا مثلا فیگور انسانی کشیده اما این اجزای متفاوت و این فیگور انسانی با یکدیگر تجانسی ندارند. تجانسی که دنیای آشنا برای ما را به فضایی ترسناک و در عین حال مضحک تبدیل میکند. گروتسک حتی در احساست هم ناهماهنگی ایجاد می کند، احساساتی که همزمان طنز و دلهره میآیند.
نا بهنجاری
در توضیح این ویژگی آمده است: « گروتسک نابهنجاری است؛ زیرا حقیقت را تحریف میکند و از شکل میاندازد تا محتوای آن را هیولاگونه بسازد، به آن برجستگی دهد و به نمایش بگذارد. به این صورت گروتسک، وارونهساز و بیگانهساز است؛ چون در حقیقت تحریف میشود؛ چرا که هدف گروتسک از استحکام انداختن سلسله مرتبها، هنجارها و معیارهاست و از این رو، دست به آفرینش هیولایی غریب و وحشتآور می زند که در عین حال مضحک است.»
خندهآور و خوفناک
جان راسکین از جمله نظریهپردازانی بود که به ترکیب مضحکه و وحشت در گروتسک تاکید داشت. ولفگانگ کایزر نیز بدین نتایج دست مییابد که «گروتسک تجلی این دنیای پریشان و از خود بیگانه است؛ یعنی دیدن دنیای آشناست از چشم اندازی که آن را بشدت عجیب مینمایاند ( و این عجیب بودن ممکن است آن را مضحک و ترسناک جلوه دهد یا هم زمان، هر دو این کیفیت را بدان ببخشد).
عدهای گروتسک را نوعی شوخی مبتذل و یا لحنی اغراقآمیز مسخره میدانستند. اما کایزر و دیگران با این نظر که گروتسک، دلقکبازی اغراقآمیر است و نه حضور دوگانه حالتی مسخره و مشمئز کننده و ترسناک خیلی بجا و درست مخالت کردند.
گروتسک سبک تلفیق حسهای متضاد است. از این رو حس خنده و ترس را با یکدیگر به مخاطب القا میکند. کوندار نیز دراین باره می گوید: گروتسک در عین خندهدار بودن، وحشتآفرین است. چیزی که پیش از این آشنا بود؛ توسط گروتسک چند معنا و چند شقه می شود و همین فرم تازه احساسات متناقضی مثل شادی و وحشت را بر میانگیزد که در تصاویر گروتسک متجلی میشود چنان که یونسکو اشاره میکند، کمتر چیزی یافت میشود که نفرتانگیز را از خنده جدا کند.
بر این اساس است که خنده به گروتسک، خندهای از ته دل نیست و جنبه دهشتناک آن با حالت مفرح و مسرت بخش آن در تضاد قرار می گیرد. شاید بتوانیم بگوییم خنده ای که به دنبال رویت اثر گروتسک حاصل میشود، خندهای عصبی و چندشانگیز است خندهای که بیش از خندهدار بودن خوفآور است. البته این ترکیب غالا به بیداری مخاطب منجر میشود.
خنده گروتسک خندهایست که به مخاطب سرکوفت میزند؛ زیرا به بیان تضادها و واقعیتهای جامعه میپردازد. در واقع خنده تهی از شوق در گروتسک وسیلهای است برای بیان ضعفها، کمبودها، ناهماهنگیها و آگاه کردن خواننده به پستی و شرارت و تبهکاریهای بشر.
افراط و اغراق
عنصر دیگری که گروتسک را مشخص میکند؛ عبور از حد تعادل و رفتن به سوی افراطهای بیش از حد است. شاید بدان معنا باشد که خیال در گروتسک بیش از حد آزاد؛ تا آنجا که میتواند در هر موردی حتی مسائل غیر اخلاقی نیز افراط کند. تا آنجا که همه چیز را به دلخواه تحریف کند.
در گروتسک آن قدر در ایجاد تصاویر اغراق میشود که گاهی تشخیص اینکه اثر گروتسک است یا فانتزی کار آسانی نیست. « هم فانتزی و هم گروتسک دارای خصوصیات انحراف از قوانین طبیعیاند، با این تفاوت که فانتزی در دنیای خیال اتفاق میافتد و گروتسک در میرز بین خیال و واقعیت.»
در مقام مقایسه گروتسک با فانتزی باید گفت که گروتسک و اتفاقات آن در دنیای پیرامون ما شکل میگیرد، اگر چه بغرنج و نابهنجار است، در فضای زندگی انسان اتفاق میافتد و طبیعی جلوه میکند. در حالی که فانتزی در دنیای ذهنی و خارج از زندگی انسان اتفاق میافتد.
هنرمند از گروتسک برای ساخت دنیایی استفاده می کند که با آن واقعیت در حالی اغراق شده به سخره بگیرد. طنزی که قرار است مخاطب را از خوابی که هست و از شرایطی که نمیبیند بیدار و اگاه کند. در این راه از ترکیب اعوجاج و از ریخت انداختن اندام انسان و ساخت فضایی که هم مانوس است و هم نا مانوس استفاده میکند. زبان طنز چه در ادبیات و شعر و چه درنمایش راهی برای انتقادهای اجتماعی و سیاسی بوده است. این زبان با کمک گروتسک و وجهی زیبایی شناختی که مختص خود است وارد نقاشی و هنرهای تجسمی نیز شد. در ادامه به بررسی آثار دو تن از نقاشان ایرانی در این زمینه میپردازیم.
دیدگاه