حقوق نیوز/ روانشناسی/ رفتارشناسی
زندگی بدون استرس
استرس یا فشار روانی چیست؟
عده ای فکر می کنند استرس تنها ناشی از اتفاقات ناخوشایندی است که رخ می دهد مانند: مجروح شدن، از دست دادن عزیزان، از دست دادن شغل، بیماری و ... در حالی که رویدادهای مثبت مانند ازدواج، بچه دار شدن، مهاجرت و نیز هر تغییر مثبتی که در زندگی مان رخ می دهد، نیز می تواند استرس زا باشد. گرچه این رویدادها و یا تغییرات مهم زندگی هستند که استرس ایجاد می کنند، اما عامل اساسی در ایجاد استرس «نحوه ی برداشت» اما از آن هاست.
وقتی اتفاقی می افتد ابتدا فکر می کنیم که آیا این اتفاق برایمان تهدیدکننده است یا خیر؟ پس از آن در مورد نحوه ی برخورد با آن فکر می کنیم. اگر توانایی ما بیشتر از عامل استرس زا باشد در این صورت دیگر آن موقعیت استرس زا نیست. زمانی یک موقعیت استرس زا تلقی می شود که توانایی ما کم تر از آن باشد و در این شرایط است که بدن واکنش نشان می دهد.
هر فردی از یک موقعیت استرس زای خاص، برداشت متفاوتی دارد و واکنش متفاوتی هم نسبت به آن نشان می دهد. بنابراین می توان گفت برای یک موقعیت استرس زای خاص پاسخ یکسانی وجود ندارد. گرچه بعضی موقعیت ها در زندگی بیش از بقیه استرس زا هستند، اما برداشت ما از آن ها تعیین کننده ی نوع واکنش ما نسبت به آن موقعیت ها است.
آیا استرس برای انسان لازم است؟
انسان ها برای داشتن یک زندگی طبیعی و سالم به کمی فشار روانی نیازمند هستند. برانگیختگی هیجانی ملایم، آدمی را در اجرای کاری که برعهده دارد، هشیار نگه می دارد. در صورتی که اگر برای مدت های مدید زندگی یکنواخت پیش برود؛ افراد احساس کسالت می کنند و در پی فعالیت های هیجان انگیز می روند.
به نظر می رسد برای این که دستگاه عصبی درست کار کند، لازم است کمی تحریک شود. اما در عین حال، فشار روانی شدید یا طولانی آسیب جسمانی و روانی به بار می آورد.
در رویارویی با فشار روانی فرد معمولاً به رفتارهایی روی می آورد که پیش از آن، برایش کارایی داشته و به آن عادت کرده است. برای مثال یک فرد محتاط در رویارویی با فشار روانی ممکن است محتاط تر شود و یا یک فرد پرخاشگر ممکن است کنترل خود را از دست بدهد و رفتارهای پرخاشگرانه ی بیشتری از خود نشان دهد.
از طرف دیگر استرس زیاد بر جسم و روان تأثیر می گذارد و به این ترتیب توانایی فرد را برای تفکر سالم و عملکرد مناسب به خطر می اندازد.
در نتیجه هدف از کنترل استرس این است که نظام عصبی - هورمونی خود را متعادل کنید، احساس آرامش نمایید و کنترل رفتارتان را در دست بگیرید. کنترل به معنای ایجاد تعادل در جنبه های مختلف زندگی یعنی کار، تفریح و برقراری روابط سالم می باشد.
گرچه تجربه ی استرس در زندگی اجتناب ناپذیر است، اما می توانید سطح استرس خود را تنها با انجام دادن برخی تمرین های ساده و آسان که در این کتاب معرفی می شود، کاهش دهید.
تکنیک هایی نظیر تنفس صحیح، آرمیدگی، مراقبه، یوگا و ... به شما کمک می کند تا بتوانید از میزان هورمون های استرس در خون خود بکاهید و در برابر آثار زیان بار جسمانی و روانیِ استرس از خودتان محافظت کنید.
مراحل پاسخ فرد به استرس
پاسخ فرد به استرس از سه مرحله می گذرد و در هر مرحله فرد علائمی را تجربه می کند.
این سه مرحله عبارتند از:
1- مرحله ی آگاهی از خطر
2- مرحله ی مقاومت
3- مرحله ی فرسودگی.
مرحله ی آگاهی از خطر
در پاسخ به یک رویداد استرس زا (مانند: تصادف با اتومبیل و ...) فعالیت بدن به شدت افزایش می یابد. افزایش فعالیت بدن ناشی از آزادشدن قند و هورمون آدرنالین در خون است که به دلیل فعالیت سیستم سمپاتیک می باشد. این نوع استرس، «استرس اولیه» نامیده می شود و واکنش بدن در این مرحله واکنش «هشدار یا آگاهی از خطر» است.
به جز موقعیت های استرس زای ناخواسته، انتخاب های ما نیز در ایجاد استرس نقش دارند. به راستی چه کسی شب عروسی خود را بدون استرس اسپری می کند؟ گرچه این انتخاب یک انتخاب مثبت است اما همه ی افراد در این شرایط استرس را تجربه می کنند. این نوع استرس «استرس ثانویه» نامیده می شود.
استرس خواه از نوع اولیه باشد یا ثانویه، فرد در مرحله ی آگاهی از خطر، علائم و نشانه های افزایش ضربان قلب، افزایش فشارخون، تنفس سریع و سطحی، تعریق و مشکلات گوارشی (مانند: اسهال، تکرر ادرار و تهوع) را تجربه می کند.
مرحله ی مقاومت
اگر برای گریز از مرحله ی یک، هیچ راهی وجود نداشته باشد و محرک های تنش زا ادامه داشته باشند، مرحله ی مقاومت آغاز می شود.
در این مرحله بدن در برابر محرک های تنش زا، پیاپی مقاومت می کند و هورمون ها نقش دفاعی مهمی از نظر مقاومت در برابر محرک های تنش زا به عهده دارند.
یکی از هورمون های مهم، هورمون کورتیزول است. کورتیزول و دیگر هورمون های مشابه به بدن اجازه می دهند تا برای مدت زمان طولانی در برابر محرک های تنش زا مقاومت کند، اما افزایش هورمون کورتیزول با تجزیه ی چربی ها و پروتئین ها، آزاد شدن قند خون و افزایش سوخت و ساز بدن همراه است. این وضع گرچه در کوتاه مدت سازگارانه است، یعنی سوخت بیشتری در دسترس بدن قرار می گیرد اما در دراز مدت زیان بار است.
یکی از آثار زیان بار افزایش کورتیزول در خون، استفاده ی فزاینده از پروتئین برای سوخت است، پروتئین ها برای ساختن یاخته های تازه به ویژه گلبول های سفید لازم و ضروری هستند و اگر ذخیره ی پروتئین های مورد نیاز برای ساختن گلبول های سفید خون (به علت مصرف شدن جهت سوخت و ساز بدن) کاهش یابد، گلبول های سفید کمتری تولید می شود و بدن به خوبی نمی تواند با عفونت مبارزه کند. در این صورت فرد در برابر ابتلا به بسیاری از بیماری ها آسیب پذیر می شود.
از آن جایی که منابع جسمانی بدن در این مرحله می سوزد، فرد در این مرحله علائم و نشانه هایی را تجربه می کند که عبارتند از: احساس تحت فشار بودن، خستگی و کوفتگی، ضعف حافظه و تمرکز و ابتلا به بیماری های حاد مانند (ابتلا به سرماخوردگی یا آنفلوآنزا و...)
مرحله ی فرسودگی
در سومین مرحله ی واکنش به استرس، بدن به دلیل تخلیه ی کامل منابع انرژی دچار فرسودگی می شود. به عبارتی مزمن شدن استرس به درهم شکستن مقاومت بدن می انجامد و فرد این بیماری ها را تجربه خواهد کرد:
بیماری های قلبی - عروقی، زخم معده و روده، مشکلات هورمونی، مشکلات پوستی مانند (کهیر، آکنه و ...) و بیماری های روان پزشکی مانند اضطراب، افسردگی و تغییرات شخصیتی.
بدن در رویارویی با عوامل استرس زا چه واکنش هایی نشان می دهد؟
استرس پاسخ طبیعی بدن به رویدادها و شرایط بحرانی است که به منظور محافظت از ما صورت می گیرد.
واکنش طبیعی بدن به عوامل استرس زا واکنش مبارزه یا فرار است.
این واکنش میلیون ها سال قدمت دارد. چراکه بشرِ اولیه در رویارویی با عوامل خطرناک (مانند: حمله ی یک جانور درنده، آتش فشان و...) یا می جنگید یا پا به فرار می گذاشت. افزایش فشار خون و ضربان قلب، آزاد شدن قند خون و نیز ترشح هورمون های استرس در بدن، سوخت لازم را برای مبارزه یا فرار در اختیار او قرار می داد و این نوع پاسخ برای بقا انسان اولیه لازم و ضروری بوده است.
اما بیشتر عوامل استرس زای دنیای کنونی، روان شناختی هستند مانند: مراقبت از یک بیمار مبتلا به بیماری مزمن، زندگی در محله های شلوغ، فقر و بی پولی، نابرابری های جنسی، قومی و مذهبی و غیره.
اگرچه همه ی این شرایط استرس زا هستند ولی مشابه شرایط زندگی یک غارنشین نیستند، اما بدن متوجه این تمایز نمی شود و دقیقا شبیه بدن یک غارنشین با تولید هورمون های استرس و با افزایش فشار خون و ضربان قلب و نیز با آزاد کردن قند خون، واکنش نشان می دهد. گرچه این واکنش ها به بشر اولیه کمک می کرد بهتر بدود، محکم تر ضربه بزند، تندتر بپرد و... که در نهایت به تخلیه ی انرژی او منجر می شد؛ اما برای انسان امروزی که بیشتر با استرس های روان شناختی مواجه است انرژی حاصل از چنین تغییراتی با دويد پریدن و... تخلیه نمی شود.
به عبارتی استرس های روان شناختی واکنش های استرس را در بدن فعال می کنند و این واکنش ها نه تنها خاموش نمی شوند، بلکه تا مدت های مدید به صورت فعال در بدن باقی می مانند. به طوری که در دراز مدت فشار سنگینی به بدن وارد می شود.
به عبارتی واکنش استرسِ فعال شده به افزایش سوخت و ساز بدن منجر می شود و چنین چیزی نه تنها به نظام قلبی - عروقی آسیب می رساند، بلکه سبب فروکش کردن و تضعیف نظام هورمونی و ایمنی بدن می شود. در مجموع با درهم شکستن مقاومت بدن، فرد در برابر ابتلا به بیماری های جسمانی و روانی آسیب پذیر می شود.
علائم و نشانه های جسمانی و روان شناختی استرس کدامند؟
این علائم ناشی از فعالیت و پرکاری نظام عصبی خود مختار یا سیستم سمپاتیک است که عبارتند از: مشکلات گوارشی (مانند: تهوع، استفراغ، اسهال، زخم معده و روده)، ناراحتی های قلبی (مانند: درد قفسه ی سینه و افزایش یا کاهش ضربان قلب)، مشکلات پوستی (مانند: کهیر و جوش های پوستی)، سردردها، کم کاری یا پرکاری غدد داخلی از جمله تیروئید و ...
ناتوانی در توجه و تمرکز، ضعف حافظه، اختلال در یادگیری، ناتوانی در خواب رفتن یا بیداری های مکرر شبانه، دیدن کابوس، تحریک پذیری و بی قراری، رفتارهای بازگشتی (مانند: جویدن ناخن، مکیدن شست و...)، اجتناب از جمع، افسردگی، اضطراب و ... از نشانه های روان شناختی استرس هستند.
تجربه ی این علائم و نشانه ها برای فرد ناخوشایند بوده و به استرس بیشتری منجر می شود. چنین وضعیتی به یک دایره ی معیوب می انجامد که در نهایت به درهم شکستن تعادل جسمانی و روانی فرد منتهی می شود.
پژوهش های اخیر نشان داده است که ۶۵ تا ۹۰ درصد بیماری ها با استرس مرتبط هستند، یعنی به علت استرس به وجود می آیند. به این دسته از بیماری ها، « اختلالات روان تنی» می گویند. البته استرس می تواند برخی از بیماری ها را تشدید کند.
عمده ترین بیماری هایی که به دلیل استرس به وجود می آیند، عبارتند از :
حمله ی قلبی، فشار خون بالا، سرطان، دیابت، چاقی، اختلالات خوردن، سوء مصرف مواد، زخم معده، سندرم روده ی تحریک پذیر، ضعف حافظه، اختلالات خواب، مشکلات هورمونی، سکته ی مغزی، نازایی و اختلالات دستگاه ایمنی بدن (مانند: لوپوس و ...).
اضطراب و افسردگی نیز محصول استرس مزمن می باشند و اگر نسبت به آنها بی توجهی شود و درمان نشوند ممکن است وخیم تر شوند. برای مثال: افسردگی درمان نشده می تواند در ۱۵٪ موارد به خودکشی بینجامد.
اضطراب نیز ممکن است به شکل های مختلفی دیده شود، از جمله اضطراب عمومی و حمله ی پانیک. به علاوه اضطراب درمان نشده می تواند فرد را در انجام وظایف روزمره اش دچار مشکل کند.
علاوه بر موارد بالا، چگونگی واکنش افراد به استرس در ابتلای آنها به بیماری ها تعیین کننده است.
هر فردی سبک مقابله ای خاص خود را دارد. به همین دلیل واکنش های هر فردی با دیگری متفاوت است.
به عنوان مثال برخی افراد در نتیجه ی استرس به پرخوری، مصرف تنقلات و غذاهای ناسالم، مصرف الکل، سیگار و مواد مخدر روی می آورند. این نوع رفتارهای ناسالم در مقابله با استرس، عامل مهمی برای ابتلای فرد به بیماریهای قلبی - عروقی خواهد بود. بنابراین آموختن راه های مقابله با استرس ها به شما این توانایی را می دهد که با آنها بهتر مواجه شوید.
استرس بر چند نوع تقسیم می شود؟
استرس یا فشار روانی به چهار دسته تقسیم می شود، که عبارتند از :
1- استرس حاد
2- استرس حاد دوره ای
3- استرس مزمن
4- استرس آسیب زا
استرس حاد
شایع ترین نوع استرس است. وقتی فرد برای مدت زمان کوتاهی تحت فشار روانی قرار گیرد، در این صورت می گوییم استرس حاد را تجربه می کند. این نوع استرس زودگذر است، اما به علت شدید بودن معمولاً دیگران به راحتی متوجه آن می شوند. از آن جایی که عوامل ایجادکننده ی این نوع استرس مقطعی هستند، با از بین رفتن عوامل ایجاد کننده، استرس نیز به سرعت از بین می رود و معمولاً آسیب چندانی ایجاد نمی شود.
عمده ترین عوامل ایجادکننده ی استرس حاد عبارتند از:
سخنرانی یا صحبت در جمع، شرکت در جلسه ی امتحان یا مصاحبه برای استخدام شدن در یک شرکت، تصادف کردن، در معرض سروصدا بودن در زمانی کوتاه، گیر کردن در راه بندان، گرسنگی، ابتلا به یک بیماری زودگذر مانند آنفلوآنزا و ...
به یک مثال از فرد مبتلا به استرس حاد توجه کنید:
لیلا دانشجوی رشته ی تاریخ است. استادش از او خواست خود را برای ارائه ی کنفرانسی در رابطه با ایران باستان آماده کند. لیلا در این زمینه مطالعاتی انجام داده بود و مطالب خوبی تهیه کرده بود، اما فکر صحبت جلو جمع آن هم جمعی که عده ی زیادی از دانشجویان و حتی برخی اساتید در آن بودند، برایش اضطراب برانگیز بود. اما هرطور بود خود را قانع کرد که کنفرانس را ارائه دهد.
قبل از سخنرانی، لیلا به شدت دچار اضطراب و تنش شده بود. به طوری که احساس می کرد قلبش می خواهد از جا کنده شود، صورتش داغ شده بود، دست هایش می لرزید، به شدت عرق کرده بود و احساس می کرد که زبانش بند آمده است و نمی تواند صحبت کند. این حالت ها در چند دقیقه ی اول سخنرانی بسیار شدید بودند اما به تدریج از شدت آنها کاسته شد.
همان طور که گفتیم علائم و نشانه های استرس حاد تنها در شرایط استرس زای خاص تجربه می شود. چنان چه لیلا که به اضطراب صحبت در جلو جمع دچار بود فقط در آن شرایط دچار استرس می شد.
گرچه این نوع استرس زودگذر است، اما گاهی اوقات شدت آن به حدی می شود که ممکن است برای جسم و روان مضر باشد. بنابراین لازم است که فرد برای مقابله با آثار زیان بار آن به مهارت هایی از جمله مهارت تنفس عمیق، مهارت آرمیدگی و مهارت های حل مسئله و حل تعارض آشنا باشد. چراکه ناتوانی در مقابله با عوامل ایجاد کننده ی استرس حاد می تواند سبب مزمن شدن استرس گردد.
استرس حاد دوره ای
این نوع استرس بیشتر با مسائل شخصیتی در ارتباط است. خصوصیات شخصیتی برخی افراد، آنها را مستعد تجربه ی فشار روانی می سازد. به همین دلیل این افراد به صورت دوره ای (در زمان ها، شرایط و مکان های مختلف) ممکن است تحت فشار روانی قرار بگیرند.
افرادی که به صورت دوره ای استرس یا فشار روانی شدید را تجربه می کنند، از ویژگی های زیر برخوردارند:
بیش از اندازه خود را در کار غرق می کنند، به فعالیت های لذت بخش نمی پردازند، کمال گرا هستند، از خود توقع زیادی دارند و انتظار دارند که هرگز اشتباه نکنند، به تغذیه و خواب خود توجه کافی ندارند و ارزشمندی خود را به کارشان ربط می دهند.
به یک نمونه توجه نمایید:
مینا، خانمی است ۳۲ ساله که به عنوان کارمندی بسیار دقیق، وقت شناس، وسواسی و پرتلاش شناخته شده است. او همواره در پی این است که کار خود را به بهترین نحو انجام دهد و هرگز اشتباهی نداشته باشد. به همین دلیل معمولاً فعالیت های اداری خود را طوری ارائه می دهد که ایراد و اشکالی در آن نباشد. اما گاهی مواردی پیش می آید که مورد انتقاد رئیس خود قرار می گیرد. در این شرایط خود را بسیار اذیت می کند و حرص می خورد. چون نمی تواند بپذیرد که اشتباه کرده است.
ناراحتی و تنش ذهنی ناشی از خودخوری و نیز سرزنش خود، بر روی خواب و تغذیه ی او تأثیر می گذارد. به طوری که حداقل برای دو - سه روز، میل به غذا را از دست می دهد، خواب او به هم می خورد، سردرد می گیرد و حتی ممکن است به اسهال و استفراغ دچار شود. و به مرور پس از گذشت چند روز به حالت طبیعی برمی گردد. مینا به دلیل احساس کمال گرایی هر چند وقت یک بار، این حالت ها را تجربه می کند.
از آن جایی که علل استرس در این دسته از افراد مربوط به شخصیت و سبک زندگی آنان است، به آن عادت می کنند. بنابراین تا زمانی که سبک زندگی و الگوهای شخصیتی آنان تغییر نکند، از استرس آن ها کاسته نمی شود. اکثر این افراد معمولاً زمانی به فکر درمان و تغییر رفتار می افتند که به دلیل استرس دچار مشکلات جسمانی شدید شده اند. مانند:
بیماری های قلبی، زخم معده، فشار خون و ... .
گرچه تکنیک های ارائه شده در این نوشته می تواند برای کاهش استرس این دسته از افراد هم مفید باشد؛ اما آنها برای تغییر الگوهای شخصیتی به روان درمانی احتیاج دارند.
یکی از شخصیت هایی که به دلیل ویژگی های خاص خود بیش از بقیه در معرض این نوع استرس قرار دارد، شخصیت سنخ الف است.
ویژگی های رفتاری سنخ الف عبارتند از:
- دو کار را همزمان با هم انجام می دهد یا همزمان به دو چیز فکر می کند.
- پیوسته برای زمانی کوتاه فعالیت زیادی تدارک می بینند.
- فرصتی برای توجه یا لذت بردن از چیزهای زیبا و جالب در پیرامون خود پیدا نمی کند.
- وسط حرف دیگران می پرد.
- از این که در صف به انتظار بایستد یا به دنبال اتومبیلی رانندگی کندکه به نظرش کند حرکت می کند، بسیار خشمگین می شود.
- فرد معتقد است که کار، زمانی نتیجه ی خوب می دهد که خودش آن را انجام بدهد.
- در سخن گفتن سر و دستش را تکان می دهد.
- عادت دارد پایش را تکان دهد یا با انگشتان دست، ضرب بگیرد.
- در گفت وگو با دیگران زود از کوره در می رود یا بسیار بد دهان است.
- به شدت وقت شناس است.
- برایش سخت است که بنشیند و کاری انجام ندهد.
- در همه ی بازی ها تنها هدفش این است که برنده باشد، حتی وقتی با بچه ها بازی می کند.
- پیشرفت های خود و دیگران را با اعداد و ارقام بیان میکند (مانند تعداد بیمارانی که به وی مراجعه کرده اند و ...)
- هنگام سخن گفتن سرش را تکان می دهد، دستش را روی میز میکوبد یا نفس نفس میزند.
- وقتی دیگری کاری در دست دارد که به گمان او خودش آن را بهتر یا تندتر انجام می دهد، بی تاب می شود.
- پیوسته پلک میزند یا بی اراده ابرو بالا می برد.
در مقابل سنخ الف، سنخ ب قرار دارد.
افراد با سنخ ب کسانی اندکه ویژگی های سنخ الف را از خود نشان نمی دهند. این افراد بدون احساس گناه می آرامند و بدون احساس نا آرامی کار می کنند، حساسیت به فوریت های زمانی و ناشکیبایی همراه آن، در آنان دیده نمی شود. خشم و خصومت در آنان به آسانی برانگیخته نمی شود و چندان نیازی به نمایش پیشرفت های خود یا گفت وگو درباره ی آن نشان نمی دهند.
بررسی ها نشان داده است که افراد سنخ الف استرس بیشتری تجربه می کنند. چرا که در شرایط عادی نیز چنان رفتار می کنند که گویی خطر بزرگی آنها را تهدید می کند و باید در حالت آماده باش باشند. ترشح زیاد هورمون کورتیزول و اپی نفرین می تواند سبب ایجاد چربی زیاد در خون آنها شود؛ این چربی به تدریج در اطراف قلب جمع می شود و فرد را آماده ی بیماری قلبی می کند.
استرس مزمن
استرس مزمن فشار روانی خفیفی است که فرد برای مدت زمان طولانی یعنی ماه ها یا سال ها آن را تجربه می کند. گرچه فشار روانی وارده به شدت فشار روانی حاد یا دوره ای نیست، اما چون استرس برای مدت زمانی طولانی وجود دارد، برای سلامت جسمانی و روانی فرد بسیار زیان بار است.
در استرس مزمن دستگاه عصبی خودمختار، برای مدت زمانی طولانی بی وقفه فعالیت می کند، فعالیت بیش از اندازه ی دستگاه عصبی خودمختار به اختلای مانند زخم های گوارشی، افزایش فشار خون، بیماری های قلبی – عروقی و ... منجر می شود. فشار روانی مزمن و شدید با تحت تأثیر قرار دادن نظام عصبی - هورمونی تعادل هورمونی فرد را برهم می زند و بیماری هایی مانند : میگرن، ناراحتی های قلبی - عروقی، مشکلات پوستی، تومور، ناراحتی های هورمونی (دیابت، کم کاری یا پرکاری تیروئید، نازایی و ... ) ایجاد می کند.
علل شایع ایجاد کننده ی استرس مزمن عبارتند از:
- مشکلات اقتصادی و فقر
- ابتلا به یک بیماری مزمن (مانند: رماتیسم قلبی، ضعف بینایی و...)
- روابط خانوادگی آشفته
- مراقبت از یک بیمار مزمن در خانواده
- زندگی در منطقه جنگی یا شاهد خشونت بودن
- خصوصیات شخصیتی
یکی از جنبه های خطرناک استرس مزمن این است که فرد به آن عادت می کند و آن را به عنوان بخشی از زندگی اش می پذیرد؛ نسبت به آن بی توجه می شود و اصلا فراموش می کند که چنین فشار روانی را تجربه می کند. به همین دلیل خیلی کم پیش می آید که این افراد برای درمان اقدام کنند.
در این رابطه به یک مثال توجه کنید:
فاطمه که ۱۰ سال از آغاز زندگی مشترک او می گذرد مادر سه فرزند است. در طول این سالها او کم و بیش با مشکلاتی مواجه بوده است که گرچه خیلی شدید نبوده اند ولی در مجموع کاسه ی صبر او را لبریز کرده اند. درآمد همسرش ناچیز است و او همیشه مجبور بوده که از خواسته های خود و فرزندانش بگذرد و به نحوی با این شرایط کنار آید. از طرفی خانواده ی همسرش افرادی مداخله جو بودند و از همان روزهای اول ازدواج تاکنون کم و بیش حضور منفی خود را در زندگی او حفظ کرده اند و به نوعی در زندگی خصوصی او دخالت می کنند.
مراقبت از سه فرزند، درآمد پایین، اسباب کشی سالانه و مداخله های خانواده ی همسر در طول این سال ها برای فاطمه استرس زیادی ایجاد کرده است. او در این چند سال اخیر معمولاً از سردرد، کمردرد و ناراحتی معده رنج برده است و خودش هم باور دارد که مشکلات او به دلیل فشارهایی است که در زندگی متحمل آنها بوده است و به قول خودش اکنون دیگر بریده و نمی کشد.
استرس آسیب زا
احساس فشار روانی شدید می تواند به دلیل رویارویی با یک واقعه ی فاجعه آمیز باشد. به عبارتی رویارویی با رویدادهای هولناک و فاجعه آمیز، شدیدترین فشار روانی را بر فرد وارد می سازند. این رویدادها می توانند بلایای طبیعی مانند سیل، زلزله، آتش فشان، طوفان یا فجایع انسانی مانند: جنگ، شکنجه، تصادف، صدمه ی جنسی یا حملات تروریستی باشند.
گرچه فشار روانی تجربه شده ناشی از بلایای طبیعی خیلی شدید است، اما فشار روانی ناشی از رویارویی با بلایا و فجایع انسانی به مراتب شدیدتر و وخیم تر هستند.
قربانیان بلایای طبیعی و انسانی ابتدا دچار شوک می شوند و پس از برطرف شدن شوک اولیه به تدریج بهبود می یابند. اما علائم جسمانی و روان شناختی ناشی از این نوع ضربه های روانی در برخی افراد هرگز بهبود نمی یابد. به عبارتی بدن این دسته از افراد هرگز تعادل خود را به دست نمی آورد و به حال عادی برنمی گردد. در این شرایط می گویند که این افراد به اختلال استرس پس از سانحه دچار شده اند.
منبع: زندگی بدون استرس - دکتر شهربانو قهاری
دیدگاه