مکتب امپرسیونیسم یکی از مکاتب و سبکهای هنری در تاریخ هنر به شمار میرود که برای اولین بار از عنوان نقاشی "کلود مونه" با نام "دریافت (امپرسیون) طلوع آفتاب" اقتباس شده است.
امپرسیونیسم IMPRESSIONISM
امپرسیونیسم IMPRESSIONISM. مهم ترین پدیده هنر اروپایی در سده نوزدهم، و نخستین جنبش نقاشی مدرن به شمار می آید. امپرسیونیسم مکتبی با برنامه و اصول معین نبود؛ بلکه تشکل آزادانه هنرمندانی بود که به سبب برخی نظرات مشترک، و به منظور عرضه مستقل آثارشان در کنار هم قرار گرفتند. اینان نظام آموزشی متداول و هنر آکادمیک را مردود می شمردند؛ و نیز با این اصل رمانتیسم که مهم ترین مقصود هنر انتقال هیجان عاطفی هنرمند است، مخالف بودند. اما برعکس، این نظر رئالیست ها را می پذیرفتند که مقصود هنر باید ثبت پاره هایی از طبیعت و زندگی به مدد روحیه علمی و فارغ از احساسات شخصی باشد. بر این اساس می توان امپرسیونیسم را ادامه منطقی رئالیسم سده نوزدهم دانست.
كلود مونه (Claude Monet) موسوم به اسكار كلود مونه يا كلود اسكارمونه بنيانگذار سبك امپرسيونيسم در عرصه نقاشی بود.
مونه به فلسفه امپرسيونيسم نيز بها داد، در واقع نام امپرسيونيسم برگرفته از نامی است كه او بر يكی از آثار نقاشی خود گذاشته است: طلوع امپرسيون.
امپرسیونیسم یک جنبش هنری قرن نوزدهمی است.
هنر امپرسیونیسم سبکی از نقاشی است که در اواسط دههی اول قرن نوزدهم ظهور کرد و با ویژگیهایی چون ضربههای کوتاه قلم بر روی بوم، جداسازی رنگها، تأکید بر ترسیم دقیق نور در تغییر ویژگیهای آن و انتخاب موضوعات معمولی شناخته میشود.
امپرسیونیسم بر احساس و ادراک لحظهای هنرمند از یک صحنه تأکید دارد؛ این مکتب معمولاً از طریق استفاده از نور و بازتاب آن، ضربههای کوتاه قلم بر روی بوم و جداسازی رنگها، مخاطب را جذب میکند. نقاشان امپرسیونیست نظیر کلود مونه با اثر مشهور او «امپرسیون: طلوع آفتاب» و ادگار دگا با نقاشی «کلاس باله»، اغلب از زندگی مدرن بهعنوان موضوعات نقاشی خود استفاده میکردند و از نور و حرکت بهگونهای بهره میبردند که پیش از این سابقه نداشت.
یکی از ویژگیهای مورد توجه امپرسیونیستها در نقاشی و مجسمهسازی، به کارگیری نور و ترسیم عالم خارج در لحظههای آنی است. در واقع، گاهی اگر یک منظره، رودخانه و یا هر صحنه طبیعی در تاریکی شب یا ابتدای روز و یا در زمان تابش نیمروزی خورشید دیده شود، به نظر میرسد که تصویر یکسانی از آنان حاصل نمیگردد و حتی شاید تصور شود که تصاویر این منظرهها متفاوت هستند. بدیهی است که گاهی یک صحنه طبیعی در هنگام تابش نور شدید، ویژگیهایی را مییابد که منحصر به فرد است و اثر با آن ویژگی، نمای خاصی را مییابد.
از این رو، هنرمندان امپرسیونیست در آثار خود از نورپردازی استفاده میکردند و با استفاده از رنگهای روشن، این روشنایی حاصل از نور را به خدمت میگرفتند. آنان ضربات سریع قلممو و رنگهای روشن را مورد استفاده قرار میدادند و رنگهایی همچون خاکستری، سیاه و قهوهای را از طیف رنگها خارج نموده و از رنگهای زرد، سبزآبی، قرمز و نیلی استفاده مینمودند، به گونهای که استفاده از این رنگهای روشن و تلالو یافته در نور خورشید، فضای خاص، با نشاط و شاد را در آثار آنان دامن زده است.
امپرسیونیستها میکوشیدند در ترسیم مناظر طبیعی، آن لحظههایی را که شرایط جوی و نور خورشید حالت خاصی را به طبیعت میدهد به نمایش گذارند و همچون عکاسی که ممکن است، ساعتها به انتظار بنشیند تا لحظه طلوع خورشید را صید کند، در انتظار لحظههای نابی بودند تا بتوانند مناظر را در نور خاصی به تصویر کشند. استفاده از نور در آثار آنان امری تفکیکناپذیر است و ادوارد مانه میگفت که بازیگر اصلی در نقاشی نور است، و هنرمند تصاویر را در دریایی از نور و هوا به مخاطبان و بینندگان خود القا مینماید، به طوری که آنچه نور بر ما آشکار میسازد جنبهای تنها تصادفی و لحظهای پیدا میکند. با وجود بازنمایی و واقعگرایی در آثار امپرسیونیستها، ضبط فوری و آنی ارتعاشات حاصل از نور در طبیعت، در آثار آنان به چشم میخورد. در این باب گفته شده است که کار امپرسیونیستها ثبت تحریک عصب بینایی حاصل از نور است.
واژه امپرسیون
لویی لروی (Louis Leroy) اولین منتقدی بود که بر واژهی «امپرسیون» در ارتباط با سبک جدید نقاشی تأکید داشت؛ وی این نام را از اثر مونه «امپرسیون: طلوع خورشید» در یک مقالهی طنزآمیز با عنوان «نمایشگاه امپرسیونیستها» که در مجلهی مشهور لو شاریواری (Le Charivari) چاپ شد، عاریت گرفت. لروی دریافت که استفادهی مونه از «امپرسیون» در اثر خود کاملاً صحیح است، زیرا این اثر به این موضوع اشاره دارد که نقاشی مونه بر اساس عرفهای بازنمایی آکادمیک ناتمام به نظر میرسد. به همین خاطر، این اثر یک امپرسیون محض از صحنه را بهجای یک اثر هنری کامل و ساختاریافته به نمایش میگذارد.
لروی مرتباً بر واژهی امپرسیون در مقالهی خود تأکید میکرد و بسیاری از آثار مونه و همکاران وی در نمایشگاه سال ۱۸۷۴ را کثیف و شلخته، بیدقت و بیپروا میخواند. او حتی پا را فراتر از این گذاشت و اثر مونه را با یک کاغذدیواری بَدَوی مقایسه کرد. او همچنین اثر پیسارو با عنوان شبنم یخزده (Hoarfrost) را به پالت کثیف نقاشی تشبیه کرد.
مهم ترین ویژگی های امپرسیونیسم
- دریافت آنی و مستقیم از طبیعت که احساس برانگیز باشد
- الگوی لحظه ای نور و بازی با نور خورشید
- ادراک مستقیم بصری و تحریک بصری به وسیله نور
- تصویر عالم واقعیت بر اساس گزینش و نگرش به آن، از منظر انسانی
- طرد رنگ های تیره و استفاده از رنگ های روشن
- ثبت عالم واقعیت در لحظه ای گذرا، آنی و ناپایدار
- ساده ترین فرمولی که می توان امپرسیونیسم را به آن تعبیر کرد، ارجحیت «لحظه» بر «ایستایی و سکون» و «استمرار» و تقویت این احساس است که هر پدیده یک احساس و یک طرح تکرارناپذیر و موجی است که در بستر زمان می لغزد.
رنگ های امپرسیونیسم
زرد، آبی و خاکستری و پوست بنفش
نقاشی رنوار با نام «مطالعه: نیمتنه، اثر آفتاب» موضوعی نسبتاً سنتی در قالب یک ژست مرسوم سهربع را به تصویر میکشد اما رنگ و ضربات قلم بر روی بوم نسبت به استاندارهای سبک طبیعتگرایی سنتی آن دوران بسیار عجیب و نامعقول است. علاوه بر رنگ گوشت، رنگ پوست مدل نیز طیفهای گیرایی از رنگ، از قرمز و زرد گرفته تا صورتی، آبی-خاکستری و حتی بنفش را در برمیگیرد. بهعلاوه کمی رنگ سفید به نشانهی پارچه، پاهای این مدل را میپوشاند و در آن حرکاتی از قلم با رنگهای آبی و قرمز نیز دیده میشود.
منتقد هنری، آلبرت وُلف، استفاده از رنگ در این نقاشی را در قالب واژگان فنی به چالش میکشد: «به رنوار بفهمانید که بدن یک زن تودهای از گوشت در حال تجزیه با کبودیهای بنفش و سبز که در مراحل پایانی تجزیهی جسد اتفاق میافتد، نیست.»
انتقاد وُلف از یک تصور شایع که استفاده از رنگ در نقاشی میبایست موضعی باشد، نشات میگیرد. رنگ موضعی به معنای رنگ واقعی یک اثر در زیر نور سفید در طبیعت است. رنگ موضعی روشی برای رنگآمیزی نقاشیها به شیوهی سنتی از زمان رنسانس به بعد است.
مشهورترین نقاشان امپرسیونیست و آثار آن ها
ادگار دگا
- خانوادهی بلِلی؛ موزه اورسی در پاریس
- در رقابهای روستایی؛ موزه هنرهای زیبای بوستون
- کلاس رقص؛ موزهی هنر متروپولیتن
- دیدار از یک موزه؛ موزهی هنرهای زیبای بوستون
گوستاو کایبوت
- کف سابها (رندهکاران)؛ موزهی اورسی پاریس
- خیابان پاریس: روز بارانی؛ موسسهی هنری شیکاگو
- مردی در حمام؛ کلکسیون خصوصی؛ به نمایش درآمده در گالری ملی بریتانیا در لندن
برت موریسو
- گهواره؛ موزهی اورسی پاریس
- شکار پروانهها؛ موزهی اورسی پاریس
مری کسات
- زنی با گردنبند مروارید در لِژ؛ موزهی هنر فیلادلفیا
- لِژ؛ گالری ملی هنر
- حمام کودک؛ موسسهی هنر شیکاگو
کلود مونه
- پل آرژانتوی؛ موزهی اورسی پاریس
- ایستگاه سن لازار؛ موزهی هنر هاروارد
- نیلوفر آبی؛ موزهی اورانژری پاریس
- امپرسیون: طلوع آفتاب؛ موزهی مارموتان پاریس
پیر آگوست رنوار
- لُژ؛ گالری کورتولد لندن
- بلوار بزرگ؛ موزه هنر فیلادلفیا
- مولن دو لا گلت؛ موزهی اورسی پاریس
- نهار قایقرانان؛ کلکسیون فیلیپس در واشنگتن
- تنشویان بزرگ؛ موزه هنر فیلادلفیا
دیدگاه