سینرژی، از مفاهیم کلیدی در مدیریت محسوب میشود. سینرژی یا همافزایی در فرهنگِ اصطلاحات مدیریتی دارای معانی بسیاری است. مهمترین این معانی عبارتند از : همکوشی، همنیروزائی، همیاری، فعالیت مشترک توأم با همکاری توسط دو یا چند نفر که در نهایت بسیار با ارزشتر از فعالیتهای فردی و مستقل است.
سینرژی یا هم افزایی
هم افزایی یا سینرژی را این گونه تعریف می کنند: زمانی که دو یا چند عنصر، جریان یا عامل با هم همیاری و برهمکنش (تعامل) داشته باشند معمولاً اثری بوجود می آید. اگر این اثر از مجموع اثرهایی که هر کدام ار آن عناصر جداگانه می توانستند به وجود آورند بیشتر باشد در این صورت پدیده هم افزایی یا همان سینرژی رخ داده است.
سینرژی این نیست که دو نفر فقط در کنار یکدیگر کار کنند و بر فعالیت هم هیچ تاثیری نداشته باشند. بلکه هر یک از افراد گروه برای ایجاد سینرژی باید کاری کنند تا نتیجهای متفاوت از فعالیتهای تکی ایجاد شود. نتیجهای که هیچگاه به تنهایی و حتی بدون کار گروهی اینچنینی پدیدار نمی شد.
کلمه سینرژی از دو بخش تشکیل یافته است : syn که پیشوندی است به معنای “با هم” و Ergy به معنای “کار وفعالیت” می باشد . پس کلمه synergy به معنای work/function together یا “تلاش گروهی” می باشد.
Synergy را در فارسی به صورت زیر می توان تعریف کرد:
همکاری مجزای چند عامل به طوری که اثر کلی آنها از جمع اثرات آنها که به صورت مستقل به دست می آید بیشتر باشد.
واژه همافزایی معادل کلمه سینرژی به معنای کار مشترک و تعاون به معنای کار و فعالیت تشکیل شده است که در معنای کلی تلاش گروهی معنی میشود. بزرگان علم مدیریت نیز همافزایی را اینگونه تعریف کردهاند:
- همکاری مجزای چند عامل که مجموع اثر آنها از مجموع یکایک و مستقل آنها بیشتر است؛
- تعامل و همکاری چندنفر از افراد به گونهای که اثر ترکیبی حاصله بزرگتری از مجموع انرژی و تلاش افراد و اعضا باشد؛
- اثر مضاعف ناشی از همکوشی، همیاری و فعالیت مشترک توام با تعامل دو یاچند نفر که در نهایت نتیجه ای بسیار باارزشتر از فعالیتهای فردی و مستقل در پی دارد.
به طور کلی همافزایی پدیدهای است که باعث تشدید اثر یا فعالیت میشود و در حوزه مطالعات مدیریت برای بیان تاثیر فعالیتهای گروهی و افزایش بازده تیمی از این واژه استفاده میشود.
سینرژی یا هم افزایی سازمانی
تشبیه سازمان به انسان، نمونه بسیار مناسبی از نحوه فعالیت سازمان در قامت سیستم است. اندامهای مختلف بدن شبیه اعضای سازمان در ترکیبی هماهنگ و همگون در حال خدمتند. کمال انسانی و سازمانی نیز در این است که همه قوای فردی و سازمانی به طور همه جانبه با هم و برای هم در جهت هدفی والا رشد و نمو کنند. در سازمان تخصیص بهینه منابع و سازماندهی مناسب نقش مهمی در رسیدن به اهداف دارد.
شرکت ها و سازمان های صنعتی و بنگاههای تجاری نیز سرشتی همچون انسان دارند. ضرورت تشکیل سازمانها، تا کنون نهادهایی را در جامعه بشری پدید آورده است که در عین داشتن هویتی واحد از اجزا و واحدهای مختلفی تشکیل شده است. تولید، مهندسی، آموزش و فروش، بازاریابی، مالی، پرسنلی، خرید، تحقیق و توسعه و برنامه ریزی که هر سازمان بسته به اهداف تاُسیس، کارکنان، نوع فرایند کاری و بسیاری عوامل دیگر، دارای واحدهایی نظیر آنهاست. این واحدهای سازمانی را به منزله اعضای آدمی و فرهنگ سازمانی و ارتباطی را میتوان به منزله قوای آدمی در نظر گرفت. سازمان موفق سازمانی است که بین واحدهای مجزا و مستقل خود هماهنگی و همکاری برقرار کند و روحیه بیگانه فرهنگ سازمانی را در تمامی آنها پدید آورد. این کار وظیفه و حتی هنری است که امروزه آن را رسالت و ماموریت رهبری سازمان می دادند.
آنچه که امروزه «کار تیمی» نام دارد و اساس پیشرفت حرکت های سازمانی تلقی می شود، نه تنها مستلزم هماهنگی و همکاری اعضا و افراد یک واحد است، بلکه در گستره ای فراگیر، در بردارنده هماهنگی، تفاهم و هم سویی واحدهای مختلف سازمان وحرکت یکپارچه تمامی آنها به سوی هدف است. امروزه رهبر سازمان در واقع مدیر تیم سازمان است. کمال و رشد سازمان به چگونگی انجام وظیفه و مسئولیت تمامی واحد در جهت نیل به اهداف سازمان بستگی دارد.
“جک وشل” مربی تیم جنرال الکتریک ، روحیه تیمی را مقدم بر پیشرفت و ترقی بخش خاصی از تیم می داند . او می گوید: “فرض کنید در سازمانی گروه تولید بهترین ها در حوزه خود هستند، ولی با دیگر بخش ها گفتگو و تبادل اندیشه نمی کنند. اگر بازده این گروه ۱۰۰ تا ۱۲۰ ولی نتیجه کلی تیم ۶۵ باشد بهتر است که چنین گروه یا فردی را با کسانی جانشین ساخت که روحیه تیمی دارند و با هماهنگی و هم اندیشی با دیگران بازده نهایی را به ۹۰ یا ۱۰۰ می رسانند”.
دور ماندن هر یک از واحد های سازمان از چرخه فرآیندهای موثر و اصلی آن به منزله حذف یکی از اعضا یا قوای آدمی است که نتیجه آن، توزیع ناهمگون فعالیت ها بر دوش دیگر واحدها و بروز عدم تعادل در سیستم سازمانی است. این وضعیت در نهایت به دل زدگی اعضا و شکست کلی تیم خواهد انجامید. تصور کنید که بخش تولید سازمانی وظایف خود را بسیار خوب و بهنگام انجام داده و کالا یا محصول مورد نظر را فراتر از پیش بینی های برنامه، آماده عرضه می کند. اگر این سازمان فاقد واحد بازاریابی یا فروش قوی و هماهنگ با واحد تولید باشد، نتیجه کلی چیزی جز هزینه انبار داری، زمان ناشی از آن و اختلال در کل عملیات سازمانی نخواهد بود.
در این حالت رهبری سازمان نه می تواند به داشتن واحد تولیدی نیرومند خود بنازد و نه می تواند توقع انجام مسئولیت فروش را از واحد تولید داشته باشد. عدم وجود برنامه ریزی مناسب برای تولید؛ ناهماهنگ و ناهمسویی بخش تحقیق و توسعه با هدف اصلی سازمان و مثالهای گوناگون نظیرآن، منجر به بروز بحران و عدم دستیابی به اهداف سازمان خواهد شد. موفقیت و پیروزی یک سازمان جز با به میدان آمدن توان تمامی واحدها و حرکت و هماهنگ تمام اجزای سازمان در جهتی متحد و همراستا با هدف وجودی سازمان، میسر نیست.
هم افزایی سازمانی، تنها با مشارکت و هماهنگی همه افراد و همه واحد های سازمان به دست می آید. اگر همه افراد و واحد های سازمان در حوزه و سطح کاری ودر مسیر اصلی سازمان و راهبرد رهبری سازمان قرار گرفته و تلاش و فعالیت روزمره آن ها در جهت نیل به هدف تعیین شده سازمان باشد، مجموع توان سازمان از مجموع نفرات و واحد های ان بسیار بیشتر خواهد بود.
عوامل بروز سینرژی یا همافزایی
1. داشتن هدف مشترک
2. وجود تعامل و داشتن هویت ارزشی و فرهنگی مشترک
3. ویژگیهای خاصی که قوانین اجتماعی گروه را تعیین میکنند
4. ساخت هیجانی گروه
5. برخی از پژوهشگران منبع این انرژی عظیمی که در گروه به وجود میآید را روح ناشی از تعاملات و واکنش های رو به تصاعدی میدانند که بر اثر وحدت نظر و اشتراک در یک هدف واحد مرتباً افزایش مییابد و نتایجی به بار میآورد که افراد در تنهایی هرگز قادر به انجام آن نیستند
6. انسجام گروهی؛ تحقیقات نشان میدهد، گروههائی که از انسجام بیشتری برخوردارند، اثر بخشتر میباشند و انسجام گروهی میتواند علت وجود هم افزائی در میان اعضای گروه گردد.
همافزایی علاوه بر نمودهای مشهود، آنگاه که با ارزشها و اعتقادات و باورهای صحیح یا ناصحیح ترکیب شود، میتواند علاوه بر اینکه بسیار مثبت و مفید باشد، در عین حال خطرناک و بسیار ناراحتکننده باشد که گاهی حتی در انتساب آن به حیطههای رفتارهای انسانی غیر قابل تصور میشود.علم روانشناسی و رفتار سازمانی امروزه از خصوصیت و پدیده همافزائی بهره فراوانی برده و برای تشریح و تبیین اثرِ کارِ گروهی از این واژه استفاده میکند.
مدیریت کارکنان باهوش | روش های مدیریت کارکنان باهوش | چرا کارمندان باهوش استعفا می دهند؟
کـانوسوکه ماتسوشیتا | اصول مدیریتی ماتسوشیتا |21 پند ماتسوشیتا
ضرورت وجود سینرژی یا هم افزایی
ضرورت هم افزایی را می توان در پنج مورد زیر خلاصه کرد:
1- ایجاد هم افزایی در سازمانها به توزیع همگون و هماهنگ بار فعالیتها کمک می کند و تعادل سازمان را افزایش می دهد.
2- هماهنگی فعالیتها وعدم توزیع ناهمگون بار فعالیتها بر دوش دیگر واحدها از دلزدگی اعضا وشکست فعالیتها جلوگیری می کند.
3- سینرژی موجب جلوگیری از بروز بحران درسازمان می شود.
4- بحرانهای ایجاد شده در سازمانها اغلب بر دوش بخشی خاص می باشد(بدون وجود هماهنگی ودید سیستمی ) که توبیخ یاتهدید بخشی خاص نه تنها سودی در بر ندارد، بلکه موجب کارکرد نامناسبتر آن قسمت نیز می شود.
مدیر با ایجاد هماهنگی و یاری گرفتن از مزایای هم افزایی از بروز این بحرانها جلوگیری می کند.
5- ودر نهایت، نباید فراموش کنیم که افزایش بازده کلی، جلوگیری از متشتت شدن بخشها وافزایش توان سازمان در گرو هم افزایی می باشد.
دیدگاه