امروز: شنبه, ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۱۰ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۲۰ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 269851
۱۲۱۵
۱
۰
نسخه چاپی
ریچارد کارلسون

100 کلید موفقیت در کار (6)

بر طبق برآورد من، درصد بالایی از بزرگسالانی که می شناسم برای کارفرمایی پر توقع کار می کنند یا کار کرده اند.

 100 کلید موفقیت در کار (6)
 

پایگاه خبری حقوق نیوز

100 کلید موفقیت در کار

از یک کارفرمای پر توقع کوهی نسازید

ظاهرا کارفرما های پر توقع مانند ضرب الاجل ها، مالیات ها و بودجه بندی ها، واقعیتی از زندگی بسیاری از افراد شاغل هستند. حتی اگر به معنی واقعی برای کسی دیگر کار نمی کنید، احتمالا افرادی پر توقع دور و برتان هستند که با ایشان کار می کنید یا قبض های شما را می پردازند، یا مشتریان پر توقعی که باید تلاش نمایید راضی نگهشان دارید.

مانند هر چیزی دیگر، دو راه برای برخورد با کارفرماهای پر توقع وجود دارد. ما می توانیم مانند کاری که اکثر مردم انجام می دهند، از آنان شکایت کنیم، پشت سرشان حرف بزنیم، آرزو کنیم که ای کاش بروند، مخفیانه در ذهن خود بر ضد آنان دسیسه بچینیم، تف و لعنتشان کنیم، و برای همیشه بر اثر آن وضعیت احساس تنش کنیم. یا می توانیم راهی متفاوت در پیش بگیریم و سعی کنیم (که این کاری دشوار است) بر جنبه های مثبت طرف پر توقع متمرکز بمانیم.

برای من پذیرفتن این اصل واقعا بسیار مشکل بود، چون همیشه از وادار شدن به انجام هر کاری نفرت داشته ام. با وجود این پس از سر و کار داشتن با تعداد بسیار بسیار زیادی از افراد تحمیلگر در شغلم، به موارد مهم رسیدم.

نخستین توفیق نجات دهنده ای که درباره مردم پر توقع نصیبم شد این است که آنان به طور کلی نسبت به همه پر توقع هستند.

به عبارت دیگر، این موردی شخصی نیست. پیش از آن که متوجه این موضوع شوم، مانند خیلی ها فرض من بر این بود که آقا یا خانم پر توقع به دنبال گیر انداختن من است. من رفتار پر توقع آنان را به دل می گرفتم و احساس تنش می کردم. سپس مشکل را با تصور انگیزه های مخفی او چند برابر جلوه می دادم، و در ذهنم توجیهی می تراشیدم که حق داشتم عصبانی باشم. حتی شب به خانه می رفتم و به کریس بیچاره که قبلا داستان مرا بدفعات شنیده بود، شکایت می بردم.

همه ی این ها به محض آن که متوجه عدم سوءنیت در طرف پر توقع شدم، شروع به تغییر کرد. به عبارت دیگر، متوجه شدم که در واقع دست خودشان نبوده است، آنان واقعا نمی توانستند جلوی خود را بگیرند، زیرا در نقش پر توقع بودن گیر کرده اند. این امر در تمایل من برای کار کردن با افرادی کم توقع تر، تأثیری ایجاد نکرد، ولی پذیرش رفتار افراد پر توقع را وقتی مجبور به کار با ایشان می شدم آسان تر کرد.

چند سال پیش که در مورد کتابی کار می کردم، اجبارا با ناشری پر توقع طرف کار شدم. اوقات سختی را با تمام انتقاد ها و فشار های او می گذراندم، که همان زمان یکی از دوستانم از من سوالی بسیار مهم کرد. او گفت:«آیا تا به حال به فکرت رسیده است که اکثر اوقات همین پر توقع ترین افراد هستند که تو را از موقعیت راحتت بزور خارج و به تو کمک می کنند به سطح جدیدی از شایستگی برسی؟» تا آن لحظه، به ذهنم نرسیده بود که این حقیقت دارد. با مروری بر گذشته ی شغلی ام، حالا پی می برم که در اغلب موارد لفراد پر توقع، همان کسانی بوده اند که باعث ظهور بهترین جنبه های من شده اند. همه چیز – از روش نگارش، تا توانایی من در استفاده از رایانه و تطبیق با تکنولوژی، تا توانایی من در سخنرانی در حضور جمع – بر اثر تماس هایم با افراد پر توقع و حتی روح آزار به مقدار بسیار زیادی پیشرفت کرد.

سوزانه با کسی کار می کرد که می توان او را فقط این طور تشریح کرد: یک احمق واقعی. ولی او را چنین توصیف کرد: شخصی است که به صرف پر توقع بودن، پر توقع است. به نظر می رسید که وقتی به اطرافیانش دستور می داد، حس خودسرانه ای از قدرت در خود می یافت.

به جزسوزانه، همه در آن دفتر از این رئیس پر توقع وحشت یا تنفر داشتند. به دلایلی، سوزانه آن دانش را برای دیدن آن سوی من و رفتار نفرت انگیز او داشت. هر وقت ممکن بود، او سعی می کرد به جای نفرت از او، جنبه ی فکاهی موقعیت خود را ببیند و به جای تمرکز بر عیوب او، مواردی را در نظر بگیرد که شاید می توانست از مهارت های او چیزی بیاموزد. منحنی یادگیری او صعودی بود. طولی نکشید که توانایی او در خونسرد ماندن در یک محیط خصومت آمیز، مورد توجه رئیس و کارفرمایش قرار گرفت و او به مقامی بالاتر در قسمتی متفاوت ترفیع یافت.

درک این موضوع که افراد پر توقع دو سوی (مثبت و منفی) دارند، کل زندگی، به خصوص زندگی کاری مرا خیلی آسان تر کرده است. قبلا حالت دفاعی به خود می گرفتم و از این روند می ترسیدم، در حالی که حالا به افراد پر توقع به روشی کاملا جدید نزدیک می شوم. من در برابر آنچه احتمالا به من می آموزند باز و پذیرا هستم، و رفتار آن ها را به دل نمی گیرم. اتفاقی که روی داد تقریبا قابل ملاحظه است. به دلیل آن که خیلی کمتر از قبل حالت مخالفت و تدافعی دارم، به نظر می رسد بودن در نزدیکی افرادی پر توقع که با آنان سر و کار دارم، خیلی آسان تر شده است. حالا می فهمم که عکس العمل افراطی من در قبال افراد پر توقع رابطه ای مستقیم با دشواری رابطه ای من با ایشان داشت. همین طور که اغلب پیش می آید، با رشد یافتن خودم آمادگی بیشتر پیدا کردم که با ذهن پذیرا، نقش خودم در مشکلات را دریابم و در نتیجه پاداشی کسب کردم که همان زندگی راحت تر است. من مدافع رفتار پر توقع نیستم، و هنوز هم آن را یک ویژگی شخصیتی منفی و روح آزار در نظر می گیرم. با وجود این، من آموخته ام آن را آسان و همچون گاهی در نظر بگیرم. شاید همین اتفاق بتواند برای شما نیز روی دهد.

 

بیشتر بخوانید:

100 کلید موفقیت در کار (1)

100 کلید موفقیت در کار (2)

100 کلید موفقیت در کار (3)

100 کلید موفقیت در کار (4)

100 کلید موفقیت در کار (5)

 

 

تهیه کننده: محمدی

منبع: 100 کلید موفقیت در کار - ریچارد کارلسون

پایگاه خبری حقوق نیوز - گزیده کتاب

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید