افراد سمی و شیوه های رفتار آنها می تواند تاثیرات مخربی بر روی افرادی که در تعامل با آنها قرار دارند داشته باشد. لذا باید راهکارهای مقابله با این افراد را آموخت تا بتوان از رفتارهای سمی آنها در امان ماند.
افراد سمی و راهکارهای مقابله با آنها
1. افراد تحقیرکننده
اشخاصی که دائماً دیگران را تحقیر می کنند جزو آن دسته از افراد سمی هستند که که پایین ترین میزان احساس ارزندگی را دارند، بنابراین بهترین شیوه برای برخورد با آنان شگرد «پرسش تواًم با آرامش» یا شگرد «مهربانی همراه با همدلی و توجه» است.
در استفاده از شگرد پرسش، فراموش نکنید که لحن و نحوه ی پرسش شما نباید با جر و بحث و سرزنش همراه باشد چرا که باعث می شود فرد سمی بلافاصله به دفاع از خود بپردازد و در برابر شما جبهه بگیرد: حتی ممکن است رفتارهای خشن تر و نامناسب تری نشان دهند. در این صورت دیگر شما به نتیجه ی مورد نظرتان درباره ی تنبیه این فرد نخواهید رسید. در اینجا برای شما موقعیت فرضی استفاده از چنین شگردی را به تصویر می کشیم.
در رستوران:
فرد سمی: «آن آقاهه را نگاه کن! مثل گاو غذا می خورد!»
شما: «مگر چه جوری غذا می خورد؟»
فرد سمی: «حال آدم را بهم میزند! خیلی تند تند غذا می خورد و یکدفعه غذا را می بلعد! اصلاً ادب و تربیت ندارد!»
شما: «حالا چرا تو را انقدر ناراحت می کند؟»
فرد سمی: «چون وقتی نگاهش می کنی از غذا خوردنش بدت می آید!»
شما: «به عقیده ی من که ناراحتی تو بیشتر از این است که خیلی وقت است اینجا نشسته ای و منتظر غذاییت را بیاورند و از بیکاری داری مردم نگاه می کنی. حالا هم که می بینی غذای آن مرد جلویش است و دارد می خورد، احتمال بده شاید دلیل اینکه آن طوری غذا میخورد این است که بنده خدا خیلی گرسنه است!»
فرد سمی: «خب آره!»
شما: «شاید دلیل اینکه این قدر از غذا خوردن آن مرد بدت میاید این است که خودت گرسنه ای و مجبوری با اشتها غذا خوردن او را تماشا کنی. به همین دلیل به نظرت می آید که مثل گاو می خورد.»
فرد سمی: «درست است! بنظرم دلیلش همین است!» و لبخند می زند.
با این روش شما در اصل ذهن فرد مورد پرسش قرار می دهید تا ببیند حقیقتاً چه چیز در آن لحظه او را اذیت می کند. همان گونه که شما پرسش های منطقی خود را به دنیال هم مطرح می کنید. (در این شگرد فرد را به چیزی متهم نمی کنید) متوجه می شوید که نگرش سمی فرد نیز تغییر می کند.
با پرسش های شما فرد می تواند رفته رفته آرام شود و عصبانیتش راکنار بگذارد یا حتی در انتها به شما لبخندی تحویل دهد. طریق دیگر استفاده از این شگرد می تواند تنها طرح یک پرسش باشد و نه بیشتر. نظیر: «حالا تو چه کار داری که چرا این جوری غذا می خورد؟» یا «چرا در مورد این بنده خدا حرفِ بد می زنی؟ مگر به تو چه کار دارد؟»
در اینجا فرد سمی ناچار است از اظهارنظر در مورد آن فرد دست بردارید چرا که با پرسش شما متوجه می شود شما از گفته ی او خوشتان نیامده و گفتارش از نظر شما قابل قبول نیست.
معمولاٌ اگر فردی شما را تحقیر می کند یا مورد نکوهش قرار می دهد به این دلیل است که شما چیزی دارید که او آرزوی داشتنش را دارد، یا از ویژگی ای برخوردارید که او توان آن گونه بودن را در خود نمی بیند. در بیشتر موارد این افراد در کنار شما دچار احساس بی کفایتی می کنند. در این مواقع، انتخاب دیگر شما می تواند استفاده از شگرد رویارویی توأم با محبت و مهربانی باشد.
2. فرد سمی از نوع وراج
اولین راهکاری که شما در تحمل افرادِ وراج باید به کار ببرید شگرد تنفسی برای تخلیه ی فشار عصبی- هیجانی است. این شیوه به شما اجازه می دهد خونسردیِ خود را بازیابید تا در انتها مجبور نشوید دستهایتان را روی گوشتان بگذارید و فریاد بکشید «خفه شو! خفه شو! خفه شو!»
شما ناچارید به طریقی به فرد وراج بفهمانید که پرحرفی های بی وقفه اش برای شما قابل تحمل نیست. پس بعد از به کارگیری شگرد تنفسی، شگرد رویارویی مستقیم را به شما پیشنهاد می کنیم. بهتر است از این شیوه در حضور دیگران استفاده نکنید، یعنی آبروی فرد را نبرید. از طرفی دلیل عمده ی وراجی های بیش از حد این افراد این است که بدین ترتیب می خواهند مورد توجه و پذیرش باشند، اما نمی دانند چگونه! حتی در زمان استفاده از شگرد رویاروی مستقیم گاه لمس دوستانه ی این افراد نیز توصیه می شود (مثلاً دوستانه دست روی شانه شان بگذارید).
شما حتی می توانید این گونه شروع کنید که به فرد مزبور بگویید چقدر دوستش دارید (البته اگر دارید) و می توانید دستی بر شانه اش بزنید و در همین زمان از شگرد رویارویی توأم با همدلی و مهربانی نیز استفاده کنید و در ادامه بگویید که او فقط گاهی زیاده از اندازه صحبت می کند و حرف هایی می زند که مورد علاقه و توجه دیگران نیست. می توانید فرد وراج را تشویق کنید که در هنگام صحبت به حالات چهره و عکس العمل های افراد توجه کند تا متوجه شود که آیا دیگران علاقه ای به شنیدن حرف های او دارند؟ آماده باشید که بعد از صحبت شما، فرد وراج متعجب و متحیر شود و دست به دفاع و توجیه بزند. در چنین حالتی شما ناچارید قدری صریح تر و بی پرده تر با او صحبت کنید. مثلاً برایش مثال های از رفتارش و واکنش های دیگران در قبال رفتار او بزنید و در عین حال به او اطمینان خاطر را بدهید که شما قصد انتقاد از او یا کوچک کردن او را ندارید، بلکه فقط می خواهید در بهبود روابطش با دیگران به او کمک کنید.
برای کمک بیشتر می توانید به او بگویید زمانی که در جمع هستید و او ناخودآگاهانه به پرگویی و وراجی دست می زند، شما می توانید با یک حرکت سر و صورت یا چشم و ابرو به او بفهمانید که دوباره پرگویی می کند. البته در اغلب موارد، زمانی که این موارد را به آنها تذکر می دهید با عکس العمل های دفاعی و توجیه های آنها مواجه خواهید شد. این بیشتر به این دلیل است که آنها در مسیر تربیت و رشد فکری شخصیتی خود به آن درجه از پختگی و توانمندی نرسیده اند که متوجه واکنش های ناخوشایند دیگران در برابر چرندگویی های خود بشوند.
آنها معنای چهره ی کسل و ملول اطرافیان را در نمی یابند، یا واکنش دیگران برایشان اهمیتی ندارد و به عبارتی خود و پرگویی های هایشان را به دیگران تحمیل می کنند. اگر پس از تذکر دوستانه ی شما فرد وراج هنوز متوجه منظور یا راهنمایی شما نشد یا همچنان به دفاع از خود یا پرگویی ادامه داد، شاید لازم باشد که قدری صریح تر و بی پرده تر با او حرف بزنید و به عبارتی از شگرد رویارویی مستقیم استفاده کنید تا بیش از این بازیچه ی چنین فردی نشوید.
3. افراد خود ویرانگر
قبلاً در تشریح افراد خود ویرانگر گفتیم که اینها مملو از حسِ خود بیزاری هستند و از گفته هایشان در می یابید که چقدر از خود متنفرند به طوری که دائم در حال تحقیر خود هستند. به همین سبب بهترین شگردی که در برخورد با اینها توصیه می شود شگرد برخورد توأم با محبت و مهربانی است.
نیاز اصلیِ این دسته از افراد برخوردِ توأم با محبت و توجه است چرا که به احتمال زیاد در دوران رشدشان محبت و عشق کمی از جانب اطرافیان، به خصوص اعضای خانواده نثارآنها شده است. در غیر این صورت تا این حد احساس از خود بیزاری نمی کردند.
این افراد برای رسیدن به هدف ناخودآگاهشان که همان نابودی خود است، به الکل و سیگار، مواد مخدر، و پرخوری و نظایر آن روی می آورند و چرا که کمبود توجه و محبت، آسیب های زیادی به آنها زده است. در واقع می توان گفت که اینها تشنه ی محبت و توجه و پذیرفته شدن از جانب دیگران اند. حتی گاه ناچار می شوید در برخورد با آنها به روش «چوب استاد به ز مهر پدر» متوسل شوید، به این معنا که مستقیم پا پیش بگذارید و محدودیت ها و نظارت هایی را بر آنان اِعمال کنید.
بگذارید برای تان مثال برنادت را بیاوریم. برنادت به نامزد خود تئودور اخطار داد که تنها در صورتی با او ازدواج خواهد کرد که او به مشاور مراجعه کند تا بتواند دست از میگساری و پرخوری بردارد و وزنش را کم کند؛ در غیر این صورت برنادت می دانست که درگیر مشکلات و بدبختی های تئودور خواهد شد و او نیز به چاهِ دردسر و مصیبت سقوط خواهد کرد.
شما در برخورد با این افراد گاه به نقطه ای می رسید که می بینید دیگر نمی توانید ساکت یک گوشه بشینید و دست روی دست بگذارید و ببینید و این افراد در حال از بین بردن خود هستند. اگر شگرد ابزار عشق و محبت در مورد این فرد کارگر نبود، شاید شگرد قطع رابطه تنها گزینه ی پیش روی شما باشد تا دست کم خود در مهلکه ی چنین فردی نیفتید.
اگر شما حقیقتاً فردی را دوست دارید و به او اهمیت می دهید و صادقانه به او گفته اید که از مشکلش (نظیر مواد مخدر) مطلع هستید و از هر طریقی سعی کرده اید کمکش کنید ولی هیچ فایده ای نداشته و فرد نمی خواهد به خودش کمکی بکند، پس با قطع رابطه کنید تا به هر طریقی که خود می خواهد با مشکلاتش برخورد کند به خاطر داشته باشید که شما نمی توانید به چنین افرادی کمک کنید مگر اینکه آنها خود نیز درصدد کمک به خود و تغییر اوضاعشان باشند و در این راه بکوشند. مثلاً شما نمی توانید فردی را به زور وادار کنید اعتیادش به مواد مخدر را کنار بگذارد مگر اینکه خود به درجه ای استیصال رسیده باشد که قاطعانه تصمیم گرفته باشد ترک کند.
فراموش نکنید که اگر در زندگی، خود را دچا معضل وابستگی به چنین افرادی کنید، ممکن است خود نیز به مشکلاتی نظیر مشکلات آنان دچار شوید و حتی بعید نیست عادات و خصائل آنان که زمانی برای شما غیرقابل قبول بوده، به تدریج در شما نیز بروز کند. پس در ابتدا سعی کنید به آنان توجه و کمک کنید و اگر تغییری اساسی در مسیرشان ایجاد نکردند، به صلاح شماست که با آنان قطع رابطه کنید.
4. آدم های اهل جیم شدن
برای اینکه بتوانید با چنین آدمی صحبت کنید، باید قبل از اینکه پا به فرار بگذارد بتوانید او را در جای خود متوقف کنید. اولین شگرد پیشنهادی برای مواجهه با افراد این گروه، شگرد رویارویی مستقیم است. مهم نیست که آنها چقدر از رو به رو شدن با تبعات رفتارهایشان دچار ناراحتی و تشویش می شوند؛ باید به آنها فهماند که فرار دائم آنان از جلوی مسائل و شانه خالی کردنشان از بار مسئولیت ها باعث ناراحتی و دردسر شما و دیگران است و آنان باید بایستند و جوابگوی رفتارهایشان باشند.
البته به خاطر داشته باشید که رو به رو کردن این افراد با ضعف های شخصیتی شان به هیچ وجه کار ساده ای نیست چرا که آنان به رویارویی با مشکلات عادت ندارند و تنها چاره ای که بنظر آنان می رسد، گریز از حل مسئله است. ولی زمانی که آنها را متوقف و با مسائل رو به رو می کنید، ناچار می شوند گوش دهند و دست کم ممکن است تظاهر کنند قصد دارند به اقدامی منطقی مبادرت ورزند. ولی نهایتاً خواهید دید اگر حل مسئله را سخت بیابند دوباره فرار را بر قرار ترجیح می دهند و از مسئولیت شانه خالی می کنند.
مثالی را که در این زمینه قبلاً برایتان زده بودم به خاطر دارید؟ زمانی که بعد از چند سال نامزدی، بِری از دیک خواست با هم ازدواج کند، دیک فرار را برقرار ترجیح داد و برای شانه خالی کردن از بار مسئولیت ازدواج، سعی کرد خود را گم و گور کند.
مسئولیت ازدواج برای دیک بار سنگینی بود که به هیچ وجه حاضر نبود آن را بر دوش کشد. بعد از دو هفته بِری توانست دیک را پیدا کند و به او بفهماند که رفتار غیرمسئولانه اش او را دچار چه مشکلاتی کرده و از طرفی خوشحال بود که مسئله ی ازدواج را با دیک مطرح کرده، چرا که باعث شد بفهمد دیک توانایی به عهده گرفتن چنین مسئولیتی را ندارد. پس از آن بِری از دیک دست شست و سپس از شگرد قطع رابطه استفاده کرد و برای همیشه به ارتباطش با دیک خاتمه داد. اکنون بِری بود که از دیک فرار می کرد و او را پشت سر خود بر جای گذاشت تا به دنبال فرد مناسب تری برای آینده ی خود باشد.
اگر شما چنین فردی را مسئله ای رو به رو کردید و او پا به فرار گذاشت، هرگز از اینکه چنین کاری کرده اید پشیمان نباشید چرا که دست کم ماهیت شخصیت او در مواجهه با مسائل و مسئولیت ها برای شما روشن شده است. فقط به خاطر داشته باشید که اگر فردی در مواجهه با مسئولیت از شما گریخت، این مشکل از جانب شما نسبت بلکه مقصر اوست زیرا توان ایستادن و گوش دادن یا واکنش صحیح نشان و اتخاذ تصمیم مناسب را ندارد.
5. گروه آتش زیر خاکستر
بهترین و چه بسا تنها شیوه ی برخورد با این افراد، شگرد طرح پرسش توأم با آرامش است. لازم است آنها را مورد پرسش قرار دهید چرا که آنها خود هیچ گاه داوطلبانه به شما نخواهند گفت در ذهنشان چه می گذرد. در استفاده از این شگرد باید آرام باشید و پس از هر پرسش منتظر پاسخی که می دهند بمانید. سعی کنید پرسش هایی مطرح کنید که توضیح بیشتری می طلبند، و از پرسش های که به پاسخ های بله یا خیر منتهی می شوند استفاده نکنید. بدین ترتیب به نحو غیرمستقیم می توانید آنها را وادار کنید با شما تعامل و گفتگو کنند و شما از این طریق از افکار و احساسات درونی شان مطلع می شوید.
توجه داشته باشید که هرگاه فردی از این گروه را وادار به صحبت کنید در اصل مانند این است که ضامن نارنجکی را کشیده اید و هر لحظه امکان انفجار هست. برای مثال ممکن است از آنان بپرسید: «انگار امروز خیلی کار روی سرت ریخته بود...» یا: «نظرت درباره ی آن تلفنی چی بود؟» یا: «درمورد حرفی که رئیس امروز زد چی فکر می کنی؟» یا: «در مورد مشکلاتی که در محل کار داریم چی فکر می کنی؟»
6. افراد سمی اهل غیبت و بدگویی
افراد این گروه بسیار خطرناک اند چرا که می توانند زندگی شما را به کابوس تبدیل کنند. در مواجهه با افراد این دسته لازم است بلافاصله به آنها بفهمانید که شما از نیت و شخصیت آنها آگاه اید و می دانید چه منظور و هدفی دارند.
در تقابل با آنان از شگرد رویارویی مستقیم استفاده کنید، به خصوص اگر مطمئنید که پشت سر شما هم غیبت کرده اند. به آنها بگویید رفتارشان برای شما غیرقابل توجیه و پذیرش است.
اگر درباره ی کسی غیبت می کنند که شما می شناسید یا دوست شما شماست، بلافاصله باید جلوی او را بگیرید و بگویید: «من نمی خواهم به این حرف ها گوش کنم» یا: «من یک کلمه از این حرف ها را قبول ندارم» یا: «من علاقه ای به شنیدن این حرف ها ندارم.»
همچنین می توانید از شگرد شوخی استفاده کنید و مثلاً بگویید: «می دانی در قرون وسطی با کسانی که غیبت می کردند چه معامله ای می کردند؟ روی صورتشان یک صورتک آهنی می گذاشتند و سر و دستانشان را با یک قفل مخصوص می بستند. به نظرم یکی از آن صورتک ها به تو هم بیاید شاید یک از آنها را برای تو پیدا کنم!»
به خاطر داشته باشید که افراد این گروه اعتماد به نفس اندکی دارند و به همین دلیل برای پنهان کردن حس بی ارزشی و مهم جلوه دادن خود و احساس اقتدار کردن، بدترین و ناجورترین حرف ها را در مورد دیگران می زنند، ولو و دروغ یا آمیزه ای از راست و دروغ. به همین دلیل اشاراتی نظیر این: «می دانم از اینکه در مورد مسائل خصوصی دیگران خیلی چیزها می دانی احساس مهم بودن می کنی، ولی باید بدانی که بیانِ مسائلِ خصوصیِ افراد تو را در نظر دیگران محبوب نمی کند.» به احتمال زیاد باعث رنجش خاطر آنها خواهید شد، تا جایی که چه بسا از شما فاصله بگیرند؛ اما هرگز پشت سر دیگران نزد شما غیبت نخواهند کرد. در این صورت چه بهتر! این مناسب ترین راه خلاص شدن از دست این قبیل آدم های سمی است.
به یاد داشته باشید که در زندگی شخصی یا محیط کاری شما مطلقاً هیچ جایی برای این گونه افراد وجود ندارد. آنها به راحتی می توانند زندگی یا کار شما را در معرض تهدید یا نابودی قرار دهند. چنین افرادی می توانند شغلِ شما را به سرعتی باور نکردنی به آتیش بکشند، با سرعتی سریع تر از شعله ی آتش در جنگل!
من یک بار تجربه ای کار کردن با چنین آدمی را داشتم، و متاسفانه قبل از اینکه تکلیفم را با یکسره کنم، عواقب کارهایش دامنگیرم شد. این شخص که زمانی به عنوان منشی در دفتر من کار می کرد سعی می کرد به هر طریقی به مراجعان من که بسیاری از آنها افراد سرشناس و مشهور هالیوود بودند نزدیک شود. حتی یک بار به او اخطار دادم که از نزدیک شدن به مراجعان من خودداری کند و مسائل خصوصی آنها را با دیگران در میان نگذارند، اما او همچنان به کار خود ادامه می داد.
یک بار از طرف یکی از مجلات با دفتر من تماس گرفتند تا بپرسند که آیا من در حال درمان یکی از خوانندگان معروف هستم تا مشکلی که برای صدایش پیش آمده برطرف شود یا خیر؟ این منشی فضول من هم به جای وصل کردن به اتاق من، خود پاسخ داده بود که بله همین طور است و گفته بود که دکتر گلاس در حال مشاوره و مداوای این فرد معروف است! نتیجه ی فضولی بیجای این آدم شد که این خبر به سرعت در روزنامه ها و مجلات درج شد و آن مراجع دیگر هرگز به دفتر من نکرد. حتی این منشی فضول یک بار در کنسرت یکی از خواننده های مشهور (که به طور محرمانه از مراجعان من بود) توانسته بود در پشت صحنه خود را به او برساند و آن خواننده گفته بود که دکتر گلاس گفته به شما سلام برسانم! وقتی این را شنیدم منشی ام را به اتاقم فراخواندم و برای حل و فصل این گستاخی هایش از شگرد رویا رویی مستقیم استفاده کردم و گفتم که از کارهایش اطلاع دارم و نوع حرفه ی من طوری است که جایی برای این گونه فضولی ها و غیبت کردن ها و رفتارهای خودسرانه باقی نمی گذارد، و نهایتاً اخراجش کردم.
من برای شغل حرفه ام سال هاست زحمت کشیده ام و برای رساندن به نقطه ای که اکنون قرار گرفته ام بسیار تلاش کرده ام: به علاوه حرفه ای من بسیار حساس است و سرمایه ی اصلیِ شغلِ من اعتماد مراجعانم به من است، بنابراین اجازه نمی دهم فردی با رفتار ابلهانه و کمبودهایش آن را نابود کند. به همین دلیل از تصمیمی که برای اخراج او گرفته بودم بسیار خرسند بودم.
7. گروه ستیزه جویان عصبانی
آنچه افراد این گروه نیاز دارند، توجه و محبت صادقانه و توأم با نرمش است. برای شما تعجب آور خواهد بود که ببینید استفاده از شگرد همدلی توأم با مهربانی در مورد آنها چگونه معجزه می کند، تا جایی که حتی خشم آنها فروکش می کند و چهره ای نرم و مهربان در آنها متجلی می شود.
البته اگر ناتوانی آنها در مهار خشم به حدی باشد که صورت بدنی با شما درگیر شوند یا به شما حمله کنند یا قصد گلاویز شدن دارند، باید از شگرد قطع رابطه استفاده کنید: یعنی آنها را به خدا بسپرید و هرگز پشت سرتان را هم نگاه نکنید. یکی دیگر از مواقعی که توصیه می کنیم با این آدم قطع رابطه کنید زمانی است که خشم و رفتارهای ناسازگار این فرد به حدی رسیده که تحملش برای شما دشوار و به شدت آزاردهنده است. یکی از بازیگران مشهور تلویزیون نمونه ی بارز چنین فردی به شمار می آید. رفتارهای او همواره با خشم و توهین به دیگران همراه بود، طوری که دست اندارکاران تلویزیون و برنامه سازان دیگر به هیچ وجه روی قادر به تحمل رفتارهای سمی او نبودند. کار به جای رسید که او برای همیشه از صحنه ی تلویزیون کنار گذاشتند و دیگر با او همکاری نکردند. زمانی که می بینید چنین فردی به هیچ صراطی مستقیم نیست، بهترین راه حل قطع رابطه است.
8. تیره روزهای حرفه ای
(کسانی که همواره خود را محکوم به نگون بختی و بداقبالی می دانند)
معمولاً بهترین شیوه ی کنار آمدن با این گروه، شگرد تخلیه ی تنفسی- هیجانی است، که به شما کمک می کند بر اعصابتان مسلط باشید. این افراد به قدری منفی هستند و انرژی های مخرب دارند که گاه این منفی نگری می تواند همچون ویروسی مسری به شما سرایت کند و شما را هم دچار همین عادت و شیوه ی غلط رفتاری کند یا در نوع نگرش شما به مسائل تاثیر منفی بگذارد.
شما در تعامل با این افراد از شگرد قطع رابطه نیز استفاده کنید، چرا که اینان معمولاً هیچ راهنمایی و نصیحتی را از شما نمی پذیرند و هر راهنمایی شما را با نگرش منفی خود بی اثر و بی فایده می کنند.
حتی اگر شما از شگرد ابراز عشق و محبت هم در برخورد با آنها استفاده کنید و مثلاً از آنها تعریف کنید و به شان امیدواری و انرژی مثبت بدهید، باز هیچ گاه شما را باور نخواهد کرد چرا که وجودشان خود به خود لبریز از احساس بی کفایتی است. پس اگر نمی خواهید زندگی و وقت عزیز شما با بودن در کنار چنین افرادی تلف شود از شگرد قطع رابطه استفاده کنید.
9. گروه افراد دورو با لبخندی بر لب و خنجری در پشت نهان
اولین شگرد توصیه شده برای برخورد با این افراد، شگرد رویارویی مستقیم است. بگذارید صراحتاً بدانند که شما از دورو بودن آنها آگاه هستید و اجازه نمی دهید به نیرنگ بازی خود ادامه دهند.
معمولاً بعد از رویارویی مسقیم، این افراد دست به انکار می زنند ولو مچ آنها در حین دغلبازی گرفته باشید. اگر در کمال پررویی با شما چنین برخوردی کردند، یعنی شما را احمق فرض کردند و دست به انکار و توجیه یا حاشا زدند بیشتر باعث خشم و آزار شما شدند، از شگرد تخلیه ی عصبی- هیجانی شدید که همان فریاد کشیدن بر سر چنین فردی است استفاده کنید تا دست کم خشم خود را تخلیه کرده باشید. این شگرد به شما اجازه می دهد انرژی منفی خود را آزاد کنید.
دوباره تاکید می کنیم که هیچ گاه از واکنش های جسمی مانند نزاع و کتک زدن یا پرتاپ اشیاء استفاده نکنید. مهم نیست در آن لحظه تا چه حد عصبانی هستید و تا چه حد دلتان می خواهد فرد دورو را تنبیه کنید؛ قویاً از هرگونه ابراز خشونت جسمی خودداری کنید. بدانید که حتی همان برون فکنی خشمتان به صورت فریاد و سرزنش، اثری ماندگار بر ذهن و روح فرد خاطی دارد که ممکن است بقیه ای عمر خود در خاطرش بماند.
در اینجا مثال تاد را برای شما می آوریم. او بیست سال قبل در عین ناجوانمردانی، نامزد دوست صمیمی اش باب را از راه به در کرده و به رفیقش خیانت کرده بود. یک روز باب او و نامزدش را در مکانی در حال مغازله با یکدیگر می بیند و دست آن دو برایش رو می شود. در آن لحظه واکنش باب به دوست خطاکارش استفاده از شگرد تخلیه ی عصبی- هیجانی شدید بود. باب با دیدن این صحنه آنچنان عکس العمل شدیدی در قبال آنها ابراز کرد که آنها تا آخر عمر هرگز فراموش نخواهند کرد. باب به آنها هجوم نبرد و با تاد گلاویز نشد، ولی با چنان خشم شدیدی آنها را مورد خطاب و شماتت قرار داد و چنان با فریاد و سرزنش و خشم برخورد کرد که در ذهن آنان همیشه به صورت کابوسی دائمی باقی خواهد ماند.
تاد برای من تعریف کرد بعد از این رسوایی و احساس گناه ناشی از خیانت به دوست صمیمی اش، او به میگساری پناه آورد و سال ها به الکل معتاد بود. پس از سال ها اعتیاد، برای نجات خود به کلاس های دوازده گام ترک اعتیاد مراجعه و ماجرای خیانتش را در آنجا تعریف کرده بود. در این کلاس ها به او گفته بودند برای رهایی از اعتیاد قدم اول این است که با مشکلی که از درون وجودش را می خورد رو به رو شود، یعنی با دوستش تماس بگیرد و درباره ی اشتباهِ فاحشش با او صحبت کند و از او عذرخواهی کند. این شد که بعد از سالها به دوستش باب زنگ زد تا عمیقاً مراتب پشیمانی خود را نزد او اعتراف و از او طلب بخشش کند. ولی افسوس که برای این کار بسیار دیر بود: باب بعد از بیست سال با شنیدن صدای او اظهار ندامتش، دشنامی جانانه داده و گوشی را گذاشته بود و تاد را با احساس گناه بیشتر و پریشان خاطرتر از قبل رها کرده بود؛ و او فهمید ناچار است بقیه ی عمرش با این حس ندامت و تیره روزی به سر برد. باب قید او را زده بود. در باب هیچ حس نفرت، دوست داشتن، وقت اضافی، و جایی برای عذرخواهی احمقانه که بیست سال از موعدش گذاشته بود وجود نداشت.
باب بعد از رویارویی با دوست دوروی نابکارش، تاد را با حقیقت خیانتش رو به رو کرد و سپس با او قطع رابطه کرد و دیگر هرگز هرگز هیچ گونه ارتباطی با او برقرار نکرد. شما نیز هرگز وقت تان را برای کسی که چنین کارهای ناشایستی از او بر می آید تلف کنید.
10. افراد سست عنصر و دمدمی مزاج
افراد این دسته گروه همواره در تصمیم گیری های خود دچار تردید و تزلزل هستند چرا که آدم هایی بسیار شکننده و نامطمئن اند، به طوری که شما در رابطه با آنها باید بسیار محتاط و مراقب باشید. در برخورد با این افراد این دسته بهتر است از شگرد همدلی همراه با محبت استفاده کنید تا به آنها نشان دهید در کنارشان هستید و د مواقع بحرانیِ تصمیم گیری، از آنها حمایت می کنید. شگرد دیگری که برای برخورد با این گونه افراد می توانید به کار ببرید شگرد پرسش توأم با حفظ آرامش است،تا به آنها در تصمیم گیری کمک کنید. توجه داشته باشید که پرسش های که مطرح کنید که در درجه ای اول مشکل را برای آنها شفاف و روشن می سازد تا بتوانند در تصمیم گیری های خود به نتیجه ی درست برسند. اگر دیدید افراد این دسته قادر نیستند از عشق و توجه کمک های شما بهره ای ببرند و تمایلی به ایجاد تغییر در خود ندارند و همچنان می خواهند بر روال همیشگی خود بمانند، بهتر است با آنها قطع رابطه کنید و بگذارید در تنهای خویش با مشکلشان مواجه شوند و خودشان راه حلی برای آن بیابند.
11. افراد فرصت طلب
در مثالی که در فصول گذشته از افراد فرصت طلب ذکر شد، پزشکی از اهالی محله ی اعیان نشین بورلی هیلز و بیوه ی ثروتمند ولی ورشکسته ای را مثال زدیم که هر یک با فریفتن دیگری و تظاهر به ثروتمند بودن سعی داشت از ثروت دیگری سوءاستفاده کند. در مورد این نمونه واضح است که هیچ کدام از آنان نمی تواند از شگرد رویارویی مستقیم برای برخورد با طرف مقابل استفاده کنند، چرا که هر یک خود به اندازه ی دیگری مقصر است. امّا به طور کلی در مقابله با افراد فرصت طلب زمانی می توان از شگرد رویارویی مستقیم استفاده کرد که یک طرف فرصت طلب و طرف دیگر قربانی شد.
در برابر این افراد باید از شگرد رویارویی مستقیم استفاده کرد تا بدانند شما از فرصت طلبی و سوءاستفاده ی آنان اگاه اید و از این رفتارشان ناراحت و آزرده شده اید. در بسیاری از این موارد، بعد از رو به رو شدن، فرد خاطی دچار احساس گناه و از کرده ی خود شرمسار می شود. اگر دوستی و رابطه با شما برای این فرد اهمیت داشته باشد، ممکن است رفتار خود را اصلاح و جبران و از شما نیز عذرخواهی کند. اگر در واکنش به چنین فردی شگرد رویارویی مستقیم را توأم با آرامش به کار ببرید، احتمال دارد بتوان به طریقی متمدنانه با آن فرد به گفتگو نشست و معضل به وجود آمده را مطرح و حل کرد. این امر ممکن است به اظهار پشیمانی و معذرت خواهی فرد سمی بینجامد و مشکلی به طریقی مسالمت آمیز حل و فصل شود.
البته مواردی هم وجود دارد که پس از اینکه شما از شگرد رویارویی مستقیم استفاده کردید، فرد فرصت طلب واقعیت را کتمان می کند و زیر بار نمی رود.
زمانی که احساس می کنید فردی سعی دارد از شما یا موقعیت تان سوءاستفاده کند، ناچارید رو دربایستی را کنار بگذارید و خود بگویید: «نه! من اجازه نمی دهم کسی این کار را با من بکند! چرا که در غیر این صورت بعدها دچار احساس بسیار بدی نسبت به خود خواهید شد که برای تان آزاردهنده است و احساس خوبی هم نسبت به آن آدم نخواهید داشت.
البته راه حل دیگر شما این است که با این فرد قطع رابطه کنید و دیگر به او اجازه ی سوءاستفاده ندهید.
12. افراد بی ملاحظه و رئیس مآب
بهترین شیوه برای برخورد با چنین افرادی، شگرد آینه گونگی است. این شیوه باعث می شود خود ببینند که دیگران با آنها مانند مرئوس رفتار کنند یا مورد ریشخند قرار بگیرند یا بی ادبانه ها با آنها رفتار شود، چه احساسی خواهند داشت.اغلب رو به رو کردن آنها با رفتارهای زشت شان درست مقابل صورتشان، به مثابه ی صدا خفه کنِ مؤثری عمل می کند که باعث می شود از شیوه های ناشایسته ی رفتاری شان دست بردارند.
یکی از مراجعان من در یکی از رستوران های گران قیمت شهر پیش خدمت بود. یک بار که او کاری را اشتباه انجام داده بود، صاحب رستوران که یکی از همین افراد بی ملاحظه و رئیس مآب بود. به قصد تنبیه او آنچنان فریادی بر سرش کشید که او در جایش میخکوب شده بود پس از چند ثانیه او هم بلافاصله در واکنش به او همان رفتار و شدت صدای رئیسش را نزد او تقلید کرده بود. در مقابل، رئیسش با تعجب پرسیده بود: «واقعاً من این گونه رفتار می کنم؟» و مراجع من در جواب گفته بود: «بله! دقیقاً همین طور!» پس از آن رئیسش دیگر هرگز با او چنین برخوردی نکرده بود.
باور کنید اگر به هر یک از این هیتلرهای کوچک قطره ای از آنچه را به خورد دیگران می دهند بخورانید، خود از طعم چندش آور آن مبهوت خواهند شد و به احتمال زیاد دست از رفتار تهوع آور خود بر می دارند. در اصل آنچه باید انجام دهید پس گرفتنِ شأن و منزلتِ خود به این طریق است.
علاوه بر شگرد آینه گونگی، روش دیگری که در واکنش به آنها مناسب است شگرد تخلیه ی عصبی-هیجانی شدید است که قبلاً در موردش توضیح دادیم. نباید به این افراد اجازه دهید از یک سو با شما وحشیانه برخورد کنند و از سوی دیگر بنشینند و شاهد خرد شدن شما باشند. در مقابله با آنها باید نترس و بر خود مسلط باشید. با واکنش شدید نشان دادن به آنان می توانید آنها را سر جایشان بنشانید و به آنها بفهمانید باید به شما احترام بگذارند. هیچ گاه نباید به چنین افراد بیماری اجازه دهید تا با خرد کردن شما گرایش بیمارگونه ی خود را ارضاء کنند.
اگر چنین فردی رئیس شما باشد، در پی برخورد جدی شما یا شما را اخراج می کند و یا از آن پس ناچار می شود احترام شما را نگه دارد. در هر دو حالت شما برنده اید. اگر شما را اخراج کرد دست کم برای حفظ احترام و منزلت خود کاری کرده اید و آنجا را ترک می کنید و چه بسا این برای شما آغاز موقعیت مناسب تری باشد.
انتخاب دیگر شما در برخورد با این قبیل افراد، قطع رابطه با آنها و دوری از آنها در حد امکان است. یک روش دیگر می تواند شگرد توسل به شوخی باشد. در برخی موارد با شوخی یا مزاحی بجا و مناسب می توان به این فرد فهماند که روشش در برخورد با شما و دیگران ناپسند است.
13. لوده ها
بهترین روش برای برخورد با این دسته، شگرد رویارویی مستقیم است. اجازه بدهید بلافاصله بدانند که شوخی های بیجا یا کنایه آمیزشان به هیچ وجه برای شما بامزه نیست و شما حاضر نیستند هدف لودگی آنها قرار بگیرد.
برای برخورد با این افراد و نشاندن آنها سر جایشان، باید با لحنی محکم و آمرانه با آنها برخورد کنید و حرف بزنید. حتی اگر دیدید متوجه ناراحتی و تذکر شما نمی شوند، اشکالی ندارد که با صدای بلند و یا فریاد گونه آنها را وادار کنید از کارشان دست بردارند.
در مواجهه با فردی سمی که توسل به شوخی شما مورد حمله ی غیرمستقیم قرار می دهد و سپس ادعای می کند قصدش فقط شوخی بوده و با پرویی به شما می گوید که مگر ظرفیت شوخی ندارید، باید او را بدون تعارف و ملاحظه بر سر جایش بنشانید زیرا نه تنها با این کارش شما را آزار داده بلکه به دنبال آن به شما برچسب دیگری نیز می زند.
به آنها مستقیماً بگویید که شما ظرفیت و تحمل شوخی را دارید ولی آنچه او گفته نه تنها خنده دار نیست بلکه حتی نزدیک به شوخی هم محسوب نمی شود. در اینجا شما نیازی ندارید نگران بالا رفتن صدای خود یا ناراحت شدن این فرد باشید، زیرا این گونه افراد به جریحه دار کردن اِحساساتِ شما کوچک ترین اهمیتی هم نمی دهند.
این قبیل آدم ها به منظور پنهان کردن اعتماد به نفس اندک خود و نداشتن شهامت کافی برای مستقیم حرف زدن، به شوخی متوسل می شوند و این روش برای خود سپری می سازند تا ضعف های درونی خود را پنهان کنند.
در بسیاری از مواقع این افراد واکنش شما و ناراحتی تان را نادیده می گیرند و همچنان بر ادامه ی زهرپاشی خود با همان روش پافشاری می کنند. در چنین مواردی شما ناچارید از شگرد تخلیه ی عصبی- هیجانی شدید استفاده کنید تا آن فرد بداند با او شوخی شوخی ندارید و بسیار هم جدی هستید و متوجه شود روشش باعث خشم و آزار شماست. اگر به خاطر داشته باشید، در مثالی که قبلاً در مورد جری و همکارش آوردیم شما کاربرد این شگرد را دیدید.
به خصوص در مواجهه با افرادی که پا را از گلیمشان درازتر می کنند و با شما شوخی های نژادی یا جنسیتی می کنند، به آنها گوشزد کنید می توانید از طریق قانونی آنها را وادار سازید تاوان کارشان را بدهند.
14. افراد گیج و منگ
در مواجه با این دسته می توانید شگردهای مختلفی به کار گیرید. انتخاب شما به این بستگی دارد که این فرد تا چه حد پوست کلفت یا از نتیجه ی رفتارهای اجتماعی خود غافل و به قولی از مرحله پرت است.
به منظور تحمل این افراد شما در درجه ی اول نیازمند قدری صبوری هستید. پس اولین انتخابتان می تواند شگرد تخلیه ی تنفسی باشد. هر چند این شگرد در اغلب موارد به تنهایی برای مواجهه با اینها کافی نیست، پس با توسل به شگرد رویارویی مستقیم کاری کنید بدانند که رفتارشان به هیچ وجه موجه و پذیرفتنی نیست.
در اغلب موارد از دهان این افراد حرف های شنیده می شود که بی شرمانه، وقیحانه، و غیرقابل تصور است: به طوری که شما آنچه را شنیده اید باور نمی کنید. اگر با چنین فردی برخورد کردید، رفتارش را مانند آینه به خودش برگردانید و منعکس کنید. مثلاً چنین فردی می تواند می تواند با بی فکری و پررویی تمام به شما بگوید که شما خیلی چاق اید. در مقابل می توانید به او بگویید: «شاید من چاق باشم، ولی می توانم خودم را لاغر کنم؛ تو چی که این قدر ابلهی و کاری هم در موردش نمی توانی بکنی!»
گاهی حتی این روش هم در واکنش به چنین افرادی ثمر نمی دهد، به خصوص اگر زیادی نادان و خود محور باشند. پس اگر با شگرد آینه هم دست از این رفتارشان بر نداشتند ناچارید شگرد تخلیه هیجانی شدید را به کار گیرید.
بعضی از افراد این قماش، گویی از دو چشم کور و از دو گوش کر هستند و هیچ برداشت بجا و صحیحی از تأثیر رفتار خود در دیگران ندارند و با وجود تذکرهایی که می شنوند، باز هم متوجه بازتاب رفتار ناشایست خود نمی شوند. در تقابل با چنین افرادی استفاده از شگرد قطع رابطه بهترین روش است.
15. افراد سمی روان نژند
بهترین شیوه ی برخورد با این گروه، در درجه اول استفاده از شگرد تخلیه ی تنفسی و سپس شگرد پرسش توأم با آرامش است. در مواجهه با این افراد هر چه آرامش بیشتری داشته باشید. آن فرد کمتر تهییج و تحریک می شود و احاطه ی بهتر و بیشتری بر رفتارهای نامعقول و هیجانی خود خواهد داشت: در نتیجه شما می توانید با او گفتگوی مناسب تری ترتیب دهید.
یک روز در اتاق انتظار دفتر خود بوی بسیار بد و ناخوشایندی حس کردم. از اتاق خارج شدم و به اتاق انتظار رفتم تا ببینم این بوی عجیب از چیست. در آنجا با مردی رو به رو شدم که گویی سال ها به حمام نرفته بود. موهایش بسیار کثیف و چرب بود و لباس ها و صورتش نیز بسیار ناپاکیزه و چرک به نظر می آمد. ناخن های بسیار بلند و چشم های درنده خو و ریشی بلند و نامرتب داشت و دندان هایش اغلب ریخته بود و ناجور به نظر می آمد.
زمانی که چشمش به من افتاد با فریادی بلند فریاد کشید: «تلفن ماه کجاست؟ من باید به کره ی ماه زنگ بزنم!» پس از دیدن وضعیت ظاهریِ او و سؤالِ بی ربطش متوجه شدم دچار اختلال روانی است. پرسیدم: «تلفن ماه؟!» و او دوباره با صدای خشمگین فریاد کشید: «بله! تلفن ماه! بیرون است. بیا برویم بیرون تا نشانت بدهم!» و سپس به همراه او دفترم را ترک کردیم و او را به بیرون از دفترم بردم و بلافاصله به داخل برگشتم و در را از داخل قفل کردم و با حراست ساختمان تماس گرفتم و آنها نیز آن مرد را به بیرون ساختمان هدایت کردند.
در برخورد با افراد این گروه، بهترین و مطمئن ترین شگرد، قطع ارتباط است: چرا که افراد این دسته به رسیدگی و توجه تخصصی نظیر روان پزشک و مصرف دارو نیاز دارند تا بتوانند رفتارهای معقول در پیش بگیرند. در غیر این صورت همواره می توانند رفتارهای غیرقابل پیش بینی و گاه خطرناک نشان دهند. اگر توانایی این را دارید که این افراد را تحت مراقبت مراکز درمانی روان پزشکی تخصصی قرار دهید و کمکشان کنید تا تحت نظر باشند و بدین طریق درمان شوند، این کار را برای شان انجام دهید و کمک شان کنید: ولی اگر برای شما این امکان وجود ندارد یا آنها در مقابل درمان و مراجعه به متخصص مقاومت می کنند، بهتر است ارتباطتان را با آنها قطع کنید.
در مواردی نیز کار این گروه از درمان و متخصص گذشته و چاره ی کار، تنها و تنها قطع ارتباط کامل است. به یاد می آورم یک بار پدری را به برنامه ی تلویزیونی آورده بودند که دوازده فرزند داشت و از زمانی که این بچه ها کودک و بی دفاع بودند، پدرشان آنها را نظر جسمی و روحی به شدت مورد آزار و اذیت قرار داده بود و اکنون که همگی بزرگ بودند و هنوز هم دست از آزار آنها برنمی داشت و به شیوه های دیگری آنها را آزار می داد: فرزندانش هم چاره ای نداشتند جز اینکه با این آدم قطع رابطه کنند ولو پدرشان باشد.
در اینجا باید خاطر نشان کنم حتی در مواردی که چنین فردی تأثیر آزاردهنده ای دارد و تحملش برای شما بسیار سخت و ناگوار است، باز هم مراقب باشید هیچ گاه با آنها برخورد خشونت آمیز نکنید یا آنها را تحریک نکنید، وگرنه ممکن است زندگی یا آینده ی شما در معرض خطر قرار گیرد.
موردی را به یاد می آورم که زنی بیست ساله به نام آنجلا باردار بود و قبل از تولد بچه، به ده خانواده ی مختلف قول داده بود فرزندش را به فرزند خواندگی آنها بدهد و از هر خانواده پولی بابت آن دریافت کرده بود. مطمئنم که هر یک از این خانواده ها بعد از برملا شدن واقعیت بدشان نمی آمد گوشمالی حسابی به این زن مجنون و کلاهبردار بدهند. هرچند می توان گفت آشکارا او زنی دچار اختلالات روحی بود، شایسته نبود با او برخورد شخصی صورت گیرد. البته او اکنون در پشت میله های زندان به سر می برد تا تاوان کار ناشایستش را بپردازد.
در تنبیه چنین افرادی هیچ گاه سعی نکنید خود نقش نماینده ی قانون را ایفا کنید بلکه در صورت لزوم او را به قانون بسپارید تا به سزای عملش برسد. پس از آن هر گونه تماس را با با او قطع کنید و از شگرد توقف جریان افکار آزار دهنده استفاده کنید تا بتوانید درد ناشی از رفتار این قبیل افراد روان نژند را از ذهن خود بیرون برانید.
16. دروغگوهای لاف زن
بهترین شگرد برای برخورد با این قبیل آدم ها، شگرد پرسش توأم با آرامش است. اگر نسبت به صداقت و راستگویی آنها تردید دارید و تصور می کنید دروغ می گویند، پرسش های بیشتر و بیشتری از آنها بکنید و مطمئن باشید که بدین طریق می توانید آنها را به نقطه ای برسانید که دستشان برای شما رو شود و چهره ی واقعی شان را نشان دهند.
شگرد بعدی که باید پس از آن به کار گیرید، شگرد رویارویی مستقیم است تا به آنها نشان دهید شما به دروغگویی آنها واقف اید؛ درست نظیر کاری که شارلین انجام داد.
شارلین بعد از مدتی معاشرت با یک مرد، به او ظنین شد که وی متأهل است. پس با استفاده از شگرد پرسش های پی در پی او را به گفتن حقیقت وادار کرد. آن مرد در پاسخ گفته بود: «من به این دلیل به تو واقعیت را نگفتم که اگر تو می دانستی من متأهل هستم هیچ گاه به من روی خوش نشان نمی دادی.» البته او درست می گفت و شارلین با عصبانیت هر چه تمام تر تلفن را بر او قطع کرده بود و دیگر حاضر به ادامه ی معاشرت با مردی متأهل که رابطه اش را با دروغ آغاز می کند نشده بود.
البته بعضی از افراد این دسته بیشتر گزافه گو هستند تا دروغگو، و بیشتر هدفشان این است که شما را تحت تأثیر قرار دهند. گاه شما در مقابل فردی از این دسته قرار می گیرید که در عین اینکه می دانید دروغ می گوید، به دلایلی می خواهید آبرویش را نیز حفظ کنید، یا می بینید دروغ هایی که می گوید چندان آسیب زننده نیست و بیشتر جنبه ی به اصطلاح گنده گویی دارد. پس در مقابله با چنین فردی از شگرد تخلیه ی هیجانی- تنفسی استفاده کنید تا فشار عصبی ناشی از تحمل این فرد درون شما جمع نشود. گاه به دنبال آن می توانید از شگرد شوخی و سر به سر فرد دروغگو گذاشتن هم استفاده کنید تا به آنها بفهمانید متوجه دروغگویی یا گزافه گویی شان هستید ولی می خواهید آبرویشان حفظ شود.
اغلب مردم به چنین افرادی اعتماد و باور ندارند چرا که اینان صادق و قابل اعتماد نیستند. اگر فردی با دروغگویی و لاف و گزاف می خواهد شما را تحت تأثیر قرار دهد تا تجارتی، یا معامله ای را با شما آغاز کند، بدانید که پس از شروع تجارت با شما باز به دروغگویی اش ادامه خواهد داد.
من روزانه مراجعان زیادی دارم که در زندگی شخصی شان از این دسته افراد دروغگو آسیب های کوچک و بزرگ خورده اند. وقتی از این افراد می پرسم آیا قبل از اینکه معامله یا ارتباطی را با این افراد شروع کنید از آنها دروغ های دیگری دیده یا شنیده بودید، نود درصد آنان جواب مثبت می دهند. پس همیشه علائمی برای شناخت این قبیل افراد وجود دارد: تنها کافی است این علائم را جدی بگیرید.
17. افراد فضول و مداخله جو
در برخورد با افراد فضول و مداخله جو باید با آنها روشن و بی پرده حرف بزنید، یعنی به آنها بگویید که دخالت هایشان به هیچ وجه برای شما قابل تحمل و پذیرش نیست. اگر بعد از رویارویی مستقیم و تذکرات شما باز دست از این روش ناپسند و ایجاد مزاحمت برنداشتند، می توانید از شگرد برخورد هیجانی شدید یا به قولی فریاد کشیدن بر رسرشان استفاده کنید و در صورت ادامه ی این رفتار، با آنها قطع ارتباط کنید تا بفهمند شما تا چه حد از دخالت و فضولی های بیجای آنها شاکی هستید و نمی توانند این روش را در مورد شما ادامه دهند.
مثالی را که پیش تر زدم به خاطر دارید؟ گلوریا که قربانی مزاحمت ها و فضولی های همسایه اش جرومی بود. گلوریا بیش از حد ملاحظه ی او را می کرد و فشار عصبیِ ناشی از مداخله های او را بر خود روا می داشت و سکوت می کرد. در نتیجه جرومی هر بار پا را از گلیمش فراتر می گذاشت. این کار باعث خشم و آزار بیشتر گلوریا می شد و جرومی هم از به بازی گرفتن گلرویا لذت می برد.
تا اینکه سرانجام یک روز صبر گلوریا سر آمد و با چنان خشمی از انتهای حنجره بر سر جرومی فریاد کشید که قابل تصور نبود. گلوریا در میان فریادهایش به جرومی گفت که وکیلی خواهد گرفت و از او به جرم دست درازی به حریم خصوصی اش شکایت خواهد کرد. این واکنش گلوریا کاملاً مؤثر افتاد و جرومی برای همیشه پایش را از زندگی و مسائل همسایه اش گلوریا بیرون کشید.
تجربه همواره ثابت کرده که خویشتن داری در برابر افراد فضول معمولاً باعث گستاخی بیشتر آنها می شود. پس لازم است در همان ابتدا چنین فردی را بر سر جایش بنشانید.
آدم های از این قماش عادت دارند دیگران را به بازی بگیرند و می توانند بسیار خطرناک هم باشند. پس در اغلب موارد پس از آنکه آنها را بر سر جای خود نشاندید، بهتر است تا حد امکان از آنها دوری یا با آنان قطع رابطه کنید.
18. افراد سمی از نوع خسیس و ناخن خشک
افراد این گروه نوعی افراد سمی بیمار هستند که اعتماد به نفس ناچیزی دارند. در برخورد با این قبیل افراد، شگرد پرسش توأم با آرامش می تواند به شما کمک کند. با این شگرد می توانید به آنها بفهمانید که خست هایشان تا چه حد آزاردهنده است. البته آنها به احتمال زیاد از اینکه ببینند از طریق پرسش های شما به راحتی محکوم می شوند دچار شرمندگی می شوند. پاسخ هایی که آنها به پرسش های شما کمک می کند درک بهتری از آنچه در ذهن آنها می گذرد به دست آورید، و با اینکه روش شان را نمی پسندید، تحملشان برای شما آسان تر خواهد شد.
یکی از مراجعانم به من گفت در مواجهه با خست بیش از حد و غیرقابل تحمل یکی از دوستانش که فرد متشخصی نیز به نظر می آمد، با استفاده از شگرد پرسش توانست بفهمد آن فرد کودکی دشواری را گذرانده، به طوری که فقط یک جفت کفش برای پوشاندن داشته و به سختی شکم خود را سیر می کرده است. در نتیجه اکنون در یزرگسالی نتوانسته خاطرات دروان فقر و گرسنگی را از ذهن خود پاک کند و خود را تغییر دهد. بدین ترتیب که اکنون که میلیونر شده باز هم خیال می کند پول کافی ندارد و به صرفه جویی می پردازد. با دانستن این حقایق مراجع من سعی کرد به او کمک کند نسبت به مشکل خود وقوف یابد و به نحوی منطقی آن را بر طرف کند.
دیگر شگرد مؤثر در برخورد با این افراد، رویارویی مستقیم است. مثالی را که قبلاً زدم به یاد می آورید؟ فردی که همواره از پرداختن پول ناهار خود طفره می رفت و همکارانش ناچار می شدند دانگ او را هم بپردازند؛ تا جایی که دیگر کسی حاضر نشد برای ناهار با او بیرون برود. همکاران او کم کم از صرف ناهار با او خودداری کردند در حالی که یکی از آنها می توانست به او مستقیم بگوید: «هی رفیق! امروز دیگر نوبت توست که میز رو حساب کنی!» پس بهتر است با این گونه افراد صریح و بی تعارف باشیم تا کار به جای نرسد که از آنان بیزار یا ناگریز از ترک آنها شویم. به طور کلی برای افراد این گروه ایجاد تغییر در عادات و صفاتشان دشوار است، ولی اگر با استفاده از شگرد رویارویی مستقیم با آنها رو به رو شویم، اغلب تغییر می کنند و قدری از درجه ی ناخن خشکی و سختگیری افراطی خود در خرج کردن می کاهند.
برای درک اینها باید قدری صبوری و همدلی به خرج داد، پس در هنگام رو به رو کردن آنها رفتار غلطشان رفتاری ملایم و لحنی آرام و دوستانه اتخاذ کنید.
19. افراد کهنه پرست و بد پیله
یک بار در لندن دیداری با دوستی داشتم که بازیگر تئاتر بود و قرار بود او را بعد از اجرای نمایشش در پشت صحنه ملاقات کنم. در پشت صحنه یکی از طرفدارانش به او نزدیک شد و با سوالات تکراری و تعریف و تمجید های کلیشه ای شروع به اتلاف وقت او و معطل کردن هر دوی ما کرد، به طوری که هر چه دوست من سعی می کرد گفتگو را خاتمه بدهد او باز بی توجه با سؤال دیگری دوستم را متوقف کرد. دوست من باز سعی می کرد مؤدبانه و با حوصله بایستد و به پرسش ها و اظهار لطف های او پاسخ دهد. پس از حدود بیست دقیقه معطل شدن ناچار شدم بگویم: «خب دیگر، کافی است! به ما اجازه بدهید برویم.» سپس دست دوستم را گرفتم و از آنجا و آن آدم دور شدیم.
مشکل دوست من همواره این بود که با این گونه طرفداران سمج و چسبنده اش تعارف داشت و با آنها زیادی با ملاحظه رفتار می کرد. واضح است که شما سعی دارید با مردم خوش رو و خوش برخورد باشید و به هیچ وجه دلتان نمی خواهد کسی را برنجانید، به خصوص زمانی که در حضور دیگران هستید. اما برخی از این افراد از روی خوش و صبوری شما سوءاستفاده می کنند و شما را به بازی می گیرند. گاهی شما ناچارید با این افراد محکم تر برخورد کنید و به آنها بفهمانید حدود خود را رعایت کنند. در بسیاری از موارد شگرد رویارویی مستقیم همراه با استفاده از لحنی آمرانه به این افراد بفهمانید حد خود را بشناسد. اگر باز هم سماجت نشان دادند و سعی کردند شما را به بازی بگیرند بدون اینکه ملاحظه ی وقت و موقعیت شما را بکنند، شاید مجبور شوید از شگرد تخلیه ی هیجانی شدید استفاده کنید تا این افراد متوجه شوند در برخورد با آنها جدی هستید.
آنچه باید درباره ی این افراد بدانید این است که اغلب اینها، پیام های مستقیم و غیرمستقیم شما را متوجه نمی شوند.
آدم های متعصب و جزم اندیش کسانی هستند که موضعی انعطاف ناپذیر درباره ی هر موضوع و عقیده دارند. مثال مگی را در فصول گذشته به خاطر بیاورید. او یکی از همان سمج های عقیدتی بود، چرا که به اصرار سعی می کرد به همکارش ادیت، بقبولاند او مؤمن واقعی نیست زیرا در انجام مستحبات کوتاهی می کند. مگی ماه ها با این کار باعث آزار ادیت شده بود. نهایتاً ادیت که از توضیح دادن برای مگی خسته شده بود، وقتی دید مگی دست از سر او بر نمی دارد ناچار شد از شگرد تخلیه ی عصبی- هیجانی شدید و فریاد زدن بر سر مگی استفاده کند و با فریاد به او بگوید شیوه ای که او به دینداری می پردازد فقط به خود او مربوط است و هیچ کس دیگری حق قضاوت درباره ی میزان ایمان و تعبد او را ندارد. بدین ترتیب مگی متوجه شد تا چه حد باعث آزار ادیت شده و دیگر دست از سر او و موعظه کردن برداشت.
مواردی هم وجود دارد که حتی با وجود اعتراض شدید شما، فرد متحجر دست از کارش برنمی دارد و همچنان به هر طریقی به کار خود ادامه می دهد. در چنین مواردی برای شما چاره ای جز استفاده از شگرد قطع ارتباط نمی ماند.
اگر فرد کهنه پرست و بدپیله مشکل روانی نیز داشته باشد. شاید ناچار شوید از راه های قانون علیه و اقدام کنید تا بتوانید خود و خانواده و کارتان را از شر او محافظت کنید.
20. آدم های خودبین و خودمحور و خودشیفته
آدم هایی از این قماش به قدری خود شیفته اند که معمولاً حرفی برای گفتن ندارند مگر اینکه موضوعی مربوط به خودشان باشد. از آنجا که مشکل خودشیفتگی بیش از حد آنها ناشی از ترس های باطنی، احساس ناامنی، و شخصیت رشد نیافته شان است، شاید بهترین شگردی که در برابر آنها می توانید به کار ببرید، برخورد همراه با لطف و مهربانی باشد.
دانستن اینکه آنها از کمبود توجه و عشق کافی در دوران کودکی و رشدشان رنج می برند به شما کمک می کند درک بهتری از موقعیت و شرایطشان و همچنین دلیل رفتارهایشان داشته باشید، و در نتیجه بهتر بدانید چگونه با آنان برخورد کنید. در حقیقت قصد آنها این نیست که واقعاً خودخواه و خودپرست باشند، بلکه بر اثر کمبودهای درونی شان و اعتماد به نفس اندکی که دارند ناخودآگاهانه چنین خصوصیاتی در آنها رشد می کند.
آنها اغلب در روابطشان بیشتر مطالب توجه و عشق و روحیه هستند و نمی توانند به دیگران روحیه و عشق و توجه ببخشند چرا که خود عاری از آنها هستند.
اگر گاه در مواجهه با این افراد دچار کلافگی می شوید، شگرد تخلیه تنفسی- هیجانی می تواند اولین قدم در راه کمک به خودتان به منظور تحمل این گونه افراد باشد.
اگر با دسته ای از این افراد مواجه هستید که در حد افراط خود شیفته و نسبت به شما بی توجه اند، به طوری که باعث می شود لطمه بخورید، دیگر سکوت و تحمل و دم بر نیاوردن روا نیست بلکه لازم است به سخن آیید و با این آدم حرف بزنید: به این معنی که شگرد رویارویی مستقیم استفاده کنید.
در ضمن توجه کنید که هنگام به کار بردن این شگرد از لحنی آرام و متین استفاده کنید وگرنه آنها به شما گوش نمی کنند و گفته های شما را نشنیده می گیرند. بدانید اگر در تذکر دادن به آنان از موضع غر زدن و اتهام زدن عمل کنید، نه تنها مؤثر نخواهد بود بلکه برعکس به دفاع از خود و رفتارهای خودستایانه شان می پردازند و چه بسا با پاسخ های تند و گزنده شما را مورد هجوم کلامی قرار دهند و وادار به سکوت کنند. به خاطر داشته باشید که آنها باطنی به شکنندگی پوست تخم مرغ دارند.
اگر فردی از این دسته مواجه هستید که تنها زمانی حاضر است برای شما وقت صرف کند که خودش صلاح می داند، یا زمانی که مشغول گفتگو با او هستید صحبت شما را قطع می کند و به صحبت درباره ی خود می پردازد، یا هر چیزی برایش جالب است که به او علایق او مربوط باشد، شاید لازم باشد لحظه ای درنگ کنید و از خود بپرسید اصلاً چرا شما با چنین آدمی دوست یا همنشین هستید. اگر با وجود چنین فردی در اطراف شما به شما حس نادیده گرفتن، کوچک شدن یا گیر کردن در رابطه ای یک سویه را می دهد، نباید از این احساس گناه کنید که رابطه تان را با او به حداقل یا اتمام برسانید.
خوب است که بدانید اغلب افرادی هم که توانسته اند با صبوری سال ها کنار چنینی فردی بمانند، عاقبت از این رابطه خسته و بیزار شده و تماس خود را با وی قطع کرده اند.
گاه بعد از قطع دوستی با یک آدم سمی یا کسی که باعث آزار روحی شما بوده،تا ماه ها، چه بسا مدتی مدید بعد از قطع رابطه یا جدایی، هنوز به طور ناخودآگاه گذشته تان با آن فرد را مرور می کنید و از به یاد آوردن گفته ها و رفتارهایش دچار عصبانیت و جنون و ناراحتی می شوید. اگر چنین است، بهترین شگردی که به شما کمک می کند شگرد توقف جریان فکر آزاردهنده است. این شگرد به شما کمک می کند تا شروع یک فکر یا خاطره ی بیمارگونه و آزاردهنده را همان جا و در همان ابتدا متوقف کنید و پیش از آنکه ذهنتان با آن مشغول و درگیر شود، آن را به سرعت مهار سازید.
شگرد دیگری که می تواند در تحمل این تلخی به شما کمک کند، شوخی است. یعنی مثلاً هرگاه به یاد حرف های فرد خودشیفته می افتید، به جای عصبانی شدن، لطیفه ای در مورد آن برای خود بسازید و با مضحکه و خنده، احساس آزاردهنده اش را به موضوعی خنده دار برای خود تبدیل کنید. بدین ترتیب مسلماً کمتر آزار خواهید دید.
21. بادمجان دور قاب چین های چرب زبان
اِدی هَسکل شخصیت یکی از مجموعه های تلویزیونی بود که خوب می دانست با استفاده از چرب زبانی و دو دوزه بازی چگونه خود را در دل دیگران جا کند، درحالی که او در اصل دروغگو و دشمنی پنهان بود.
شخصیت هایِ سمی نظیر او افرادی هستند که می دانند چگونه نقش خود را بازی کنند. آنها به راحتی دروغ می گویند و سخاوتمندانه به تعریف و تمجید از شما می پردازند اما در اصل با این روش شما را به بازی می گیرند؛ بدین ترتیب که هر چند شما گهگاه به صداقتشان شک می کنید و حتی گاه دستشان پیش شما رو می شود باز به خود می گویید شاید اشتباه می کنید و امیدوارید که آنچه آنها در تعریف از شما می گویند از قلب آنها برخیزد.
در برخورد با آنها، وقتی اظهار محبت ها و زبان بازی های بی انتهایشان به اوج می رسد تا جایی که از حدِ تحمل شما خارج می شود، می توانید از شگرد تخلیه ی هیجانی-تنفسی استفاده کنید تا تحمل کردار و گفتارشان قدری برای تان آسان تر شود. به غیر از این می توانید با استفاده از شگرد توسل به شوخی به طور غیرمستقیم آنها را متوجه کنید «التفات شان مایه ی معطلی است» و به آنها بفهمانید همه ی عملکرد و گفتار آنها را باور ندارید.
مثلاً می توانید لبخندی بزنید و بگویید: «بس کن دیگر! همه ی این چیزهای خوبی که مورد من می گویی واقعیت ندارد.» یا: «حالا بعد از این همه تعریف و تملق، راستش را بگو: از من چی می خواهی؟» گاه بعد از اینکه شما این شگرد را با قدری از شگرد رویارویی مستقیم در مورد آنها به کار بردید، ممکن است آنها دست به انکار یا حتی تملق بیشتر بزنند. در این حالت شما می توانید اضافه کنید: «اگر این قدر به این همه چرب زبانی در مورد من ادامه دهی ممکن است دچار چربی خون شوم.» یا اینکه بگویید: «تو هر چی به این شیرین زبانی هایت بیشتر ادامه دهی، دماغت مثل پینوکیو هی درازتر و درازتر می شود» و بدین ترتیب بگذاریید بدانند که نمی توانند شما را اسیر بازی مزورانه ی خود کنند.
البته بعید نیست اغلب آنها با دیدن این قبیل عکس العمل های شما دست به انکار بیشتر بزنند و ادعا کنند در گفتارشان بسیار صادق هستند و شما حقیقتاً آدم فوق العاده ای هستید.
اگر می بینید با وجود برخورد های مکرر شما، آنها دست از روش خود برنمی دارند، از شگرد آینه گونگی در مقابلشان استفاده کنید؛ یعنی همان حرف هایی را که به شما می زنند با همان لحن به خودشان یا لحنی مسخره تکرار کنید. با استفاده از این روش ها آنها را خسته می کنید و وامی دارید دست از دغل بازی بردارند چرا که در می یابند شما تملق های آنان را باور ندارید.
22. شخصیت های پررو و همیشه حق به جانب
در مواجهه با افراد همیشه حق به جانب و بیش از حد خودباور، یکی از بهترین روش شگرد پرسش توأم با آرامش است؛ که بدین طریق آنها در گوشه ای از گفتگو گیر بیندازید تا ببینند تا چه حد ناکامل و در عین حال انعطاف ناپذیر هستند.
برای مثال هنگام اجرای نمایش دانوب که درباره ی تعدادی زن بدکاره بود، زنی از میان تماشاچیان رو به بازیگران نمایش فریاد زد: «شما همگی به دوزخ خواهید رفت.» شخص دیگری از میان تماشاچیان رو به آن خانم فریاد زد: «خانم محترم! شما به کدامین خدا معتقدید؟» آن خانم پاسخ داد: «خدای من خداوند بهشتیان است.» آن شخص دوباره از او پرسید: «چه کسی شما را در این منصب قرار داده که در مورد دیگران قضاوت کنید؟» آن خانم دیگر پاسخی نداشت و لحظه ای سکوت کرد؛ سپس گویی در پی این مکالمه ی کوتاه در یک لحظه متوجه قضاوت شتاب زده و یک سویه ی خود شده بود،به ناگاه چشمانش به روی کار ناپسند خود باز شد. از جای برخاست و منصفانه به قصد تاًیید مخاطب خود شروع به کف زدن کرد!
زمانی که با فردی حق به جانب و گستاخ مواجه هستید که شما را وحشیانه مورد هجوم قرار می دهد، شما نیز باید مقابله به مثل کنید و بهتر است در واکنش خود از شگرد آینه گونگی استفاده کنید. اگر دست از روشش برنداشت با شگرد تخلیه ی هیجانی شدید که شامل فریاد زدن بر سر فرد گستاخ است، او را سر جایش بنشانید. یک بار که یکی از مراجعان من با چنین فردی مواجه شده بود، درس عبرتی به او داد و او را حسابی تنبیه کرد.
بعد از برخورد ناشایست و قضاوت گستاخانه ی فرد مزبور، مراجع من با شگرد آینه رفتار او را به خودش برگردانده بود و سپس با عصبانیت تمام بر سرش فریاد زده بود: «قبل از اینکه در مورد من یا کسِ دیگری قضاوت کنی، بهتر است گند خودت را تمیز کنی، دهن لقت را محکم ببندی و مخ معیوبت را به کار بیندازی! تا دیگر حوس قاضیِ مردم شدن به سرت نزند.» و بدین ترتیب مخاطب سمی اش، ترسان و لرزان از این پرخاش، دست از پرگویی های وقیحانه ی خود برداشته بود. فرد گستاخ که برای اولین بار در زندگی اش با چنین برخورد شدیدی مواجه شده بود، مات و مبهوت بود و برای نخستین بار متوجه شده بود که کردار و گفتار نادرستش چگونه می تواند خشم دیگران را چنان برانگیزد که باعث شود به او حتی توهین کنند. چه بسا اشک هایی که بعد از برخورد مراجع من با او ریخته بود قدری از خودبینی و قضاوت های شریرانه ای را که درباره ی دیگران می کرد با خود شسته و برده باشند.
23. متکبرهای پر افاده
زمانی که با چنین فردی مواجه هستید که طبق عادت همیشگی اش به طرق مستقیم و غیرمستقیم می خواهد به شما بگوید از شما بهتر است، می توانید با استفاده از شگرد پرسش توأم با آرامش او را محکوم کنید و بر سر جایش بنشانید.
آن قدر از آنها سوال بکنید تا به این نتیجه برسند که به دلیل رفتارهای ابلهانه و مبتکرانه ی خود تا چه حد مورد نفرت دیگران اند. با پرسش های مستقیمی نظیر: «چی باعث می شود که تو خیال کنی از دیگران برتری؟» و سؤال هایی از این دست که فرد را خلع سلاح می کند، سعی کنید او را به جایی برسانید که دیگر جوابی منطقی برای پرسش های شما نداشته باشد.
روش دیگر موًثر برای برخورد با اینها شگرد رویارویی مستقیم و بدون تعارف است و اغلب باعث بسته شدن دهانشان و توقف خودستایی و تحقیر کردن دیگران می شود.
اگر فیلم زن زیبا با نقش آفرینی جولیا رابرتز را دیده باشید، به خاطر می آورید پس از اینکه زن فقیر فیلم بعد از آشنایی با مرد ثروتمند توانست خود را از فقر و فلاکت بالا بکشد، روزی لباسی به زیباییِ شاهزاده ها پوشید و به بوتیک گرانبهایی در منطقه ی بورلی هیلز رفت، مکانی که فروشنده اش قبلاً با وقاحت هر چه تمام تر او را سبب فقرش تحقیر کرده بود. او در اجناس و لباس های متعددی برای خرید برداشت و زمانی که مقابل میز فروشنده ی مزبور رسید با تفاخر آنها را بر روی میز گذاشت تا پولشان را حساب کند و در آن لحظه در چشمان زن گستاخ فروشنده نگریست و با لبخند گفت: «یادت می آید یک روز چه جوری با من برخورد کردی؟! نمی بایست این کار را می کردی!» و سپس لبخندی موذیانه بر لب آورد و بر روی پاشنه ی کفش های گران قیمتش چرخید و پشت به زن فروشنده و با تکبر هر چه تمام تر فروشگاه را ترک کرد. بدین ترتیب فروشنده گستاخی را پشت سر گذاشت که تمام زندگی اش براساس حقوق مختصر فروشندگی می گذشت و خود توان خرید از همان فروشگاه را نداشت.
در مثال پیش گفته یکی از زیباترین نمونه های رویارویی مستقیم را می بینیم. حقیقتاً کم کردن روی فردی گستاخ و متکبر بسیار لذت بخش است چرا که هرگز انتظار آن را ندارد و در پاسخ گویی در می ماند.
اگر در دوستان و اطرافیان شما چنین فردی وجود دارد که مخل آرامش خاطر و باعث تحقیر شما و دیگران است، شاید وقت آن باشد که او را به گوشه ای برانید و از دایره ی معاشران خود خارجش کنید و برای همیشه از تنفس سمی اش نجات یابید.
به خاطر داشته باشید افرادی که همواره خود را از شما بهتر می دانند و به به دنبال این هستند که تنها با کسانی دوست شوند که اسم و رسمی دارند (تا بدین ترتیب کمبودهای خود را جبران کنند) لایق دوستی و معاشرت نیستند و بهتر است از اطراف شما پاکسازی شوند.
24. افراد رقابت جو
در دنیای که امروز در آن زندگی می کنیم زنان زیادی را می بینیم که در کار، و سایر عرصه های اجتماعی بسیار موفق و پیشتازند، تا جایی که گاه مردان هم سطحشان نیز نمی توانند با آنها رقابت کنند. به همین دلیل گاه می بینیم مردانی فاقد اعتماد به نفس به دشمنی با آنها می پردازند و به آنان حسادت می ورزند. بسیاری از این مردان با اینکه تصور می کنند بسیار پخته و رشدیافته هستند، در باطن و از نظر شعور اجتماعی در اصل در حد دایناسورها هستند،یعنی در حد دورانی که والدین و فرهنگ عقب افتاده ای تربیتی قدیم این باور را تلقین می کردند که مردان برتر از زنان و پسرها از دخترها بالاترند،یا پسرها از دخترها باهوش ترند و خیلی چیزها حق مردان است ولی حق زنان نیست.
یک بار یکی از مراجعان من که خانمی بود وکیل و در شغل خود فرد بسیار موفق و دارای جایگاهی بالا بود، از طریق یکی از دوستانش با آقایی که پزشک شکسته بند بود و در مقایسه با این خانم جایگاهی متوسط داشت آشنا شد. آنها شروع به معاشرت کردند و همه چیز به ظاهر خوب پیش می رفت تا اینکه یک شب آقای مذکور به خانم زنگ زد و شروع به احوال پرسی کرد. در آغاز صحبت آقای دکتر از او پرسید: «امروز را چگونه گذراندی و چطور بود؟» خانم قدری برنامه ی کاری خود آن روزش را شرح داد و سپس متقابلاً پرسید: «امروز شما چطور بود؟ در اتاق عمل همه چیز موفقیت بار بود؟» که ناگهان آقای دکتر با خنده و ریشخند گفت: «موفقیت بار؟! موفقیت بار یعنی چه؟ درستش این است که بگویی موفقیت آمیز!» و ادامه داد: «این یکی به حسابت! با اینکه خیال می کنی آدم موفقی هستی، هنوز در صحبت کردن اشتباه داری که باید اصلاحش کنی!»
تمام جذابیت و کششی که در این خانم نسبت به آقای دکتر وجود داشت، مانند بخار دود شد و به هوا رفت. مراجع من در آن لحظه حس کرد این آقا باطن خود را بر او آشکار کرده و حس حسادت و رقابتی نهان در او نسبت به موفقیت های برجسته ی او وجود دارد. ناگهان به یاد مواردی افتاد که این آقا با همین روش سعی می کرد به اشکال مختلف نقطه ضعف هایش را به رخش بکشد یا او را کوچک کند.
در آن لحظه خانم وکیل از شگرد پرسش توأم با آرامش استفاده کرده و پرسیده بود: «خوب،یعنی حالا از اینکه می بینی دستور زبانت از من بهتر است خوشحالی می کنی و احساس پیروزی به تو دست داده؟» آقای دکتر هم ناگهان فهمید حس رقابت باطنی اش برای خانم آشکار شده است و بی اختیار سکوت کرد چرا که پاسخی نداشت. پس از آن دیگر مراجع من این طور صلاح دید که ارتباطش را با او ادامه ندهد.
در این موارد شگرد رویارویی مستقیم را نیز می توان به کار برد تا بدین وسیله به طرف مقابل بگویید که قصد رقابت با او را ندارید. اگر فردی از این دسته همواره سعی دارد بگوید در زمینه ای از شما موفق تر و زبده تر یا بهتر از شماست، می توانید به او بگویید: «خیلی خوشحالم از اینکه این قدر احساس خوبی نسبت به خودت داری، ولی ضرورتی ندارد که بخواهی دائم به من ثابت کنی از من بهتر و جلوتری، زیرا من رقابتی با تو ندارم.»
استفاده از این شگرد باعث می شود فرد رقابت جو از زاویه ای دیگ به رفتار خود و نتیجه ی آن نگاه کند و متوجه روش غلطش بشود.
ترکیب کردن شگرد رویارویی مستقیم با شگرد آینه گونگی می تواند در مواجهه با چنین افرادی به شما کمک کند. مثلاً اگر بگویید: «من دیروز دو کیلومتر دویدم و ماهیجه های پاهایم اکنون درد می کند.» فرد رقابت جو بلافاصله می گوید: «من دیروز سه کیلومتر دویدم ولی پاهایم هم درد نمی کرد!» شما با استفاده از شگرد آینه گونگی می توانید بگویید: «چقدر عجیب! معمولاً با دو کیلومتر باید سه کیلومتر دوید!» و به دنبال آن لبخندی تحویل فرد رقابت جو دهید. تا متوجه شما بشود.
به یاد داشته باشید که رقابت جویی از بارزترین نشانه ی حسادت است. همه ی ما باید بدانیم که حسادت باعث تخریب و نابودی رابطه ها و دوستی ها و مشارکت ها و آغاز دشمنی هاست.
در رفاقت و دوستی با فردی که به شما حسادت می ورزد، اعتماد هیچ جایی ندارد. زمانی که فردی به شما حسادت می ورزد، بهترین و سالم ترین کار برای شما دوری و احتیاط و گاه قطع رابطه با این فرد است.
25. افراد سمی سلطه جو
کسانی که در این دسته جای می گیرند، به عبارتی «هیتلرهای کوچک» هستند. اینان قادر به حفظ روابطشان نیستند مگر اینکه مطمئن باشند همه چیز تحت سلطه و نظارت خودشان است. اما ماهیت انسان این گونه است که از قرار گرفتن تحت انقیاد دیگران بیزار است. زمانی که انسان ها کودک هستند به مراقبت و نظارت بزرگترهایشان نیاز دارند، اما زمانی که به بزرگسالی می رسند، انقیاد را نوعی توهین به شعور و اراده ی خود می دانند و پذیرش آن برایشان نوعی توهین و تحقیر محسوب می شود.
در ارتباط با فرد سلطه جو، شما باید همواره محدودیت ها و مرزهایی را در رابطه تان با آنها قائل شوید. بگذارید بدانند که اجازه ندارند در امور شما دخالت و شما را به میل خود رهبری کنند.
شما در همان ابتدای دیدن رفتارهای سلطه جویانه از آنها باید واکنش صریح نشان دهید و با فرد گفتگو کنید. پس به کارگیری شگرد رویارویی مستقیم لازم ترین روشی است که در رابطه با این گونه افراد بسیار موًثر عمل می کند؛ چرا که زمانی که فرد سلطه جو انعکاس رفتارهای بیمار گونه ی خود را می بیند، دچار احساس خشم و عصبانیت می شود و به شدت عکس العمل نشان می دهد. گویی در این افراد تمایلی ناخودآگاهانه به سلطه بر دیگران وجود دارد که شاید حتی خود منکر آن باشند، و اگر شما بخواهید مداوماً در برخورد با آنها از شگرد آینه، یعنی انعکاس متقابل رفتارشان استفاده کنید احتمالاً با واکنش شدید آنها مواجه خواهید شد. اما نهایتاً در پی اصرار شما بر تحت انقیاد درآوردن آنها، یعنی اینکه دائم به شان بگویید و چه بکنند و چه نکنند و هر کاری را چگونه باید انجام دهند، ممکن است متوجه غلط بودن روش شان شوند و دست از سلطه طلبی در مورد شما نیز بردارند.
برای مثال جاشوا، همیشه سعی داشت ویندی را تحت انقیاد خود در آورد. نه تنها غذای او را در رستوران به دلخواه خود سفارش می داد بلکه لباس هایش را نیز او برایش انتخاب می کرد و او بود که برای ویندی تعیین می کرد چگونه آرایش کند و چگونه موهایش را درست کند. سرانجام یک روز ویندی تصمیم گرفت همان رفتار جاشوا را با خودش انجام دهد تا او متوجه شود آنچه با ویندی می کند تا چه حد تلخ و توهین آمیز است. پس یک روز پس از برخاستن از خواب تمام لباس هایی را که قرار بود جاشوا بپوشد برایش انتخاب کرد و حتی کفش و جوراب هایش را نیز به دلخواه خود برایش تعیین کرد. این کار ویندی، جاشوا را به شدت عصبانی کرد و با خشم بر سر ویندی فریاد زد: «مگر من بچه ام؟ مگر تو مادر من هستی؟ تو اجازه نداری برای من تعیین کنی چه بپوشم و چه نپوشم. من نمی خواهم امروز این لباس ها را بپوشم. تو حق نداری برای من تعین تکلیف کنی!» در این لحظه ویندی نگاهی از سر خشم به کرد و گفت: «این دقیقاً همان کاری است که تو با من می کنی؛ و این درست همان احساسی است که از سلطه طلبی های تو به من دست می دهد.»
پس از آن دیگر جاشوا هرگز دخالتی در تعیین و انتخاب لباس های ویندی نکرد. پس از این برخورد موفقیت آمیز، ویندی تصمیم گرفت در قدم بعدی برای جاشوا در رستوران تعیین کند که او باید چه غذایی را سفارش دهد.
زندگی یا دوستی با فرد سلطه جو شما را به مرز جنون می رساند،تا جایی که اگر بعد از همه ی تذکرات و برخوردهای شما باز دست از سلطه طلبی برنداشت، شاید لازم باشد از روش مواجهه همراه با تخلیه ی عصبی شدید یعنی داد زدن بر سر فرد مذکور استفاده کنید.
پس اگر فرد سلطه جو تا آن درجه باعث خشم شما شد که دیگر طاقت از کف دادید، (و برای اینکه از فرو خوردن فشارهای عصبی ناشی از رفتارهای او دچار آسیب های بیشتر عصبی جدی نشوید) در صورت لزوم می توانید در جهت منع این فرد از رفتارهایش از شگرد تخلیه ی عصبی- هیجانی شدید استفاده کنید. گاه فریاد زدن بر سر کسی که زبان منطقی را متوجه نمی شود نه تنها باعث توقف رفتارهای سمی اش می شود بلکه با این کار به او لطف کرده اید زیرا می تواند با دست برداشتن از رفتارهای غلطش، بیشتر از این مورد نفرت شما و دیگران قرار نگیرد و در رفتارهایش تجدید نظر کند.
باهمه ی اینها وقتی فردی قادر به مهار رفتارهای سلطه جویانه ی خود نیست و همچنان بر ادامه ی روش خود اصرار دارد و با این کار باعث خشم و سرخوردگی و آسیب های روحی- عصبی در شما می شود دیگر ناچارید ارتباطتان را با این آدم قطع کنید زیرا بدون شک او فردی بیمار است و در کنار او بودن شما را نیز بیمار می کند. اگر هم بخواهید همچنان به رابطه ی بیمار گونه با چنین فردی ادامه دهید باید از خیر هویت خود و اختیار تعقل و تففکر شخصی تان نیز بگذرید.
26. منتقدان عیب جو
افراد این دسته اعتماد به نفس اندکی دارند و احساس بی کفایتی می کنند. پس در برخورد با آنان نخست می توانید از شگرد بذل توجه و مهربانی استفاده کنید. توجه و محبت خود را می توانید با استفاده از لحنی ملایم و مهرآمیز و با استفاده از کلمات مهربانانه نشان دهید. طریق دیگر برخورد با آنان به کارگیری شگرد توأم با آرامش است.
مرد: «تقصیر توست که دیرمان شد!»
زن: «عزیزم! چی باعث شده که خیال کنی من مقصرم؟»
مرد: «چون آرایش کردن و حاضر شدنِ تو یک قرن طول می کشد!»
زن: «عزیز دلم! تصور نمی کنی آن سه تا تلفنی هم که خودت قبل از بیرون آمدن از خانه زدی بی تأثیر نبوده؟»
مرد: «درست است! به نظرم تقصیر هر دوی ماست!»
استفاده از کلمات مهربانانه ای نظیر عزیزم و عزیز دلم هنگام به کار بردن شگرد توجه و مهربانی، معمولاً مانع از برانگیختن فرد متخاصم می شود و از جدال و بحث کردن ممانعت می کند.
به غیر از این شگرد، روش دیگری که به منظور تعدیل از رفتارهای رنج آور این افراد می تواند مؤثر باشد، شگرد آینه گونگی است.
فرض کنید با دوستی در رستورانی هستید و شما سفارش کباب می دهید. دوستِ همراه شما بدون ملاحظه می گوید: «من حالم از کباب و گوشت قرمز بهم میخورد چون برای انسان ضرر دارد. به همین دلیل هیچ وقت حاضر نیستم کباب بخورم!»و بدین ترتیب نه تنها غذا را به شما زهر می کند بلکه باعث می شود بر اثر خوردن گوشت قرمز، دچار احساس گناه شوید چرا که تصور می کنید دارید به سلامتی تان ضرر می زنید. برای اینکه فرد مقابل را متوجه تأثیر ناخوشایند صحبتش کنید شما نیز می توانید با استفاده از شگرد آینه گونگی به همان طریق در مورد غذایی که به او سفارش داده اظهارنظر کنید تا عملاً بفهمد باید متوجه عواقب حرفی که می زند، باشد.
روش دیگری که در برخورد با این قبیل افراد می توانید استفاده کنید روش رویارویی مستقیم است. مثلاً در مثال آخری که زدیم، می توانید صراحتاً به دوست تان بگویید بسیار بی ملاحظه عمل کرده و بهتر است در حین بیان گفته هایتان او را به طور مستقیم از لحن انتقادی اش آگاه کنید و اجازه ندهید با توجیه کردن رفتارش، از به عهده گرفتن مسئولیتش در قبال گفته هایش شانه خالی کند.
اگر با فردی از این دسته معاشر هستید و می بینید دست از انتقاد و عیب جویی و بد زبانی بر نمی دارد، و اگر تحمل این آدم باعث آزردگی دائم خاطرتان می شود، چرا تلخی این همنشینی و مصاحبت را به دوش می کشید؟ می توانید از شگرد قطع رابطه استفاده کنید.
در مثال رستوران، اگر چندمین بار است که فرد سمی با شما چنین برخوردی می کند و معاشرت با وی به جای لذت و آرامش باعث می شود دچار تشویش و تحقیر شوید، می توانید پس از گفتار دوست تان در رستوران درباره ی غذای سفارشی شما و گوشت قرمز، از صندلی برخیزید و با ژستی عصبانی دستمالتان را بر روی میز بیندازید و رستوران را ترک کنید. در اینجا دیگ مسلم بدانید که فرد سمی ناچار به تجدیدنظر در رفتار و گفتارش خواهد بود. (توجه داشته باشید که منظور ما از افراد سمی کسانی هستند که در رفتار سمی خود استمرار دارند و تذکرات و ابراز ناراحتیِ شما باعث تغییر رفتارها و شیوه های خودخواهانه ی آنها نمی شود.)
زمانی که شما در واکنش به چنین فردی، این گونه عمل می کنید، تنها محکوم این ماجرا کسی غیر از او نخواهد بود.
27. از خودراضی ها همه چیزدان
از آنجا که افراد از خودمتشکر و همه چیزدان، دانسته ها و معلومات خود را به عنوان سپری برای پنهان کردن اعتماد به نفس اندک خود و لاپوشانی حس بی کفایتی شان استفاده می کنند، و از سویی دیگر نیاز شدید به توجه و تحسین دارند، شاید بهترین راه کنار آمدن با آنان در درجه ی اول شگرد توجه توأم با محبت و مهربانی باشد؛ چرا که به این طریق حس می کنند مورد پذیرش دیگران قرار گرفته اند. در مواقعی هم که یادآوری رفتارها و گفتارشان برای شما بیش از حد آزاردهنده می شود، می توانید از شگرد توقف جریان فکر استفاده کنید تا یادآوری خصوصیات آنها، در غیابشان، باعث آزار فکری و روحی تان نشود.
هرگاه احساس کردید که وجود این فرد و پرگویی های اغراق آمیز و وراجی های فضل فروشانه اش شما را به ستوه آورده و یا با قولی چیزی نمانده از کوره در بروید، برای تخلیه ی بار منفیِ چنین حسی، شگرد تخلیه ی تنفسی- هیجانی را فراموش نکنید. اما همواره در نظر داشته باشید که مقصود اینها از این همه اظهار معلومات و به رخ کشیدن دانش و اطلاعات تنها بزرگ جلوه دادن شخصیت شان در نظر دیگران است تا بلکه مورد پذیرش و قدردانی قرار گیرند. پس شما هر چه بیشتر نسبت به آنها محبت و توجه نشان دهید نیاز کمتری احساس می کنند که معلومات خود را به رخ شما بکشند.
برای مثال اگر شما در موقعیت گفتگو با چنین فردی قرار گرفتید و او به گفته ها و دیدگاه های شما بی توجه بود و تنها می خواست متکلم وحده باشد و دست از ادامه ی صحبت های یک جانبه بر نمی دارد، می توانید از روش رویارویی مستقیم استفاده کنید و به او بگویید از اینکه معلومات و دانشش را در اختیار شما می گذارد ممنون اید، ولی شما هم بدتان نمی آید برخی از دانسته های خود را مطرح کنید در گفته هایتان می توانید خاطر نشان کنید که اصولاً افراد باهوش و دانا به نظر دیگران نیز گوش فرا می دهند. شما به این طریق نه تنها از او تعریف و تمجید و از انتقال معلوماتش تشکر کرده و حس خود مهم پنداری اش را ارضا کرده اید، بلکه دری به روی گفتگو دو جانبه به سوی او گشوده اید تا رابطه تان را با او از حالت یک طرفه در آورید.
برای مثال یکی از مراجعانم برادری داشت که او نیز یکی از همین افراد همه چیزدان بود و این خصوصیات برادرش باعث جر و بحث اختلاف دائم میان آنان می شد. در جلساتی که با این خانم داشتم متوجه شدم برادرش فردی است فاقد اعتماد به نفس کافی، که عقیده داشت مادرشان در دوران تربیت و رسیدگی به آنها همواره به خواهرش بیشتر از توجه و محبت نشان می داده و اکنون نا خودآگاهانه با به رخ کشیدن معلومات و برتری خود به خواهرش باعث مشاجرات دائم می شد. این رفتار برادر و کشمکش های لفظی دائم بین آنها باعث شده بود خانواده این آقا بیش از پیش با او دچار مشکل شوند و بخواهند از او فاصله بگیرند و بدین ترتیب در این دایره ی معیوب، برادر دچار احساس خودکم بینی و غضب بیشتری شده بود.
زمانی که مراجع من به دفترم آمد و از برادرش شکایت کرد، برایش دلیل رفتارهای برادرش را توضیح دادم و به او سفارش کردم زمانی که از رفتارهای برادرش به ستوه می آید، به جای مشاجره و پرخاش، در درجه ی اول از شگرد تخلیه ی هیجانی- تنفسی استفاده کند و سپس از شگرد محبت و توجه. بدین ترتیب استفاده از این روش ها، باعث شد دیگر مراجع من در کنار برادرش دچار خشم و عصبانیت نشود و به مرور روابطشان رو به بهبود گذاشت؛ بدین معنا که سرانجام با ایجاد تغییر در رفتارهای مراجعم، تحولاتی در رفتارهای برادرش نیز شروع شد. دیگر برادرش نیازی در خود نمی دید که خود را فردی همه چیزدان نمایش دهد و دیگر از سخنرانی و نطق کردن برای او دست برداشت و به تدریج به خواهرش نیز فضای صحبت و گفتگو و اظهارنظر داد. یعنی زمانی که به این باور رسید که مورد پذیرش و قبول دیگران است، دیگر لزومی ندید با ادی همه چیزدانی درآوردن به اثبات خود نزد دیگران متوسل شود. زمانی که خواهرش دست از ملامت و نادیده گرفتن او برداشت و در عوض شروع به پذیرش او و تمجید از دانسته ها و دانش او کرد، روابطشان در همه ی زمینه ها رو به بهبود گذاشت. اکنون اطلاع دارم که آنها نه تنها برای یکدیگر بهترین خواهر و برادرند بلکه صمیمی ترین دوستان یکدیگر نیز به شمار می آیند.
28. یخچال های بی عاطفه
وقتی با افراد این گروه سروکار پیدا می کنید، از سردی و بی اعتنایی شان متعجب خواهید شد، طوری که حتی ممکن است دلتان بخواهد کاری کنید که قدری عاطفه و هیجان در آنها به وجود آورید تا بلکه تکانی به خود بدهند. اما بدانید که در بسیاری از موارد حتی داد زدن و فریاد کشیدن بر سر اینها نیز نه تنها باعث تغییر روش شان نخواهد شد بلکه ممکن است بیش از پیش باعث منزوی شدنشان شود. بهترین شگردهایی که در رابطه با این دسته از افراد مؤثر است شگرد تخلیه تنفسی- هیجانی و شگرد بذل مهربانی همراه با توجه است. با به کارگیری چنین شیوه هایی، فردِ به اصطلاح بی عاطفه، بر اثر اینکه می بینید پذیرفته شده، احساس امنیت خاطر بیشتری خواهد کرد و از لاک خود درمی آید و بیشتر در اطراف شما خواهد پلکید.
افراد این دسته، اغلب در نگاه دیگران مانند کوه یخ هستند. آنها خود نمی خواهند این گونه باشند ولی به این دلیل اینکه در طی دوران تربیت خود یاد نگرفته اند چگونه با دیگران تعامل داشته باشند و چگونه خود و احساساتشان را ابزار و مطرح کنند، در این قالب فرو می روند. ترس اینها از این است که به طور صحیح نتوانند عواطف و احساساتشان را بروز دهند و باعث شوند دیگران به آنان به چشم ابله نگاه کنند. روش دیگری که در ارتباط با آنها می تواند مؤثر باشد شگرد توسل به شوخی است. استفاده از این روش ممکن است باعث شود احساسات و عواطف درونی شان را با شما در میان بگذراند و حتی اگر با شوخ طبعی بتوانید باعث خنده و شادی آنها شوید، چه بسا آغاز ارتباطی دوستانه را رقم زنید.
دسته ای دسته ای از این افراد هم هستند که احساساتِ خود را پنهان نمی کنند، ولی می بینیم که در گفتگو و مباحثه با دیگران توانایی و مهارت های اندکی دارند و اغلب با لحنی یکنواخت و بی روح با دیگران صحبت می کنند. در برخی موارد نیز شگرد پرسش توأم با آرامش نیز می تواند به شما کمک کند تا دریابید احساس آنها در مورد یک اتفاق، فردی دیگر، یا شرایطی خاص، چیست.
29. بدبین های منفی باف
من تا به حال با تعدادِ زیادی از این آدم های بدبین و منفی باف در هالیوود سرو کار داشته ام؛ افرادی که سالیانِ سال در ناامیدی و سرخوردگی به سر می برند. در اصل، دلیل بدبینی و منفی بافی شان نیز تجربه های تلخِ به سر بردن در لابه لای چرخ دنده های هالیوود است. فشار رقابت در هالیوود و تلاش برای ماندگاری در آن به قدری بالاست که این افراد برای حفظ موقعیت و کار خود به مرور تبدیل به انسان هایی منفی باف و بدبین شده اند. اینها به خوبی می دانند که اگر یکی از پروژه هایشان با شکست مواجه شود یا تصمیمی غلط در زمینه ی کار و برنامه هایشان اتخاذ کنند، به سادگی مانند زباله دور اندخته می شوند. پس به مرور به افرادی تبدیل می شوند که نسبت به همه بدبین، در ترس دائم، و به دیگران ظنین هستند.
در رویارویی با چنین افرادی هر دو شگرد رویارویی مستقیم و پرسش های توأم با آرامش به آنها کمک می کند، ترس های ناشی از بدبینی و بدگمانی دائم خود نسبت به امور و تصمیماتشان را تخفیف دهند و به این ترتیب نه تنها اعتماد به نفس از دست رفته ی خود را باز می یابند بلکه به شما نیز بیش از پیش اعتماد پیدا می کنند.
از جایی که مهم ترین دلیل بدبینی و بی اعتمادیِ این افراد به دیگران و اتفاقات اطرافشان ترس های آنان است، شما باید به هر طریق که می توانید به آنان ثابت کنید در رابطه با آنان نیت سوء ندارید و فردی قابل اعتماد هستید. بدین ترتیب وقتی که باور کنند شما قصد آسیب زدن به ایشان و سوءاستفاده از آنان را ندارید، در کنار شما احساس آرامش و امنیت می کنند.
از آنجا که شما برای تحمل افراد بدبین و به صبر و برباری نیاز فراوان دارید، به کار بردن شگرد تخلیه ی هیجانی- تنفسی در کاهش تشویش و فشار عصبی ناشی از مراوده با آنها می تواند بسیار به شما کمک کند.
اگر شما با استفاده از روش های ذکر شده، به خصوص شگرد توجه توأم با مهربانی بتوانید حمایت و تأیید لازم را برای آنان فراهم کنید، خواهید دید که به تدریج با شما به گونه ای دیگر برخورد خواهند کرد و حتی ممکن است با شما دوستی بسیار نزدیکی بر پایه ی اعتماد برقرار کنند.
هر چند ممکن است صورت دیگر مسئله این باشد که اینها به هیچ وجه حمایت و دوستی یا کمک های شما را که از سرِ خیرخواهی است نپذیرند و همچنان به رفتارهای بدبینانه و قضاوت های شک آلود خود ادامه دهند و در این راه پافشاری کنند و محبت های خیرخواهانه ی شما را به حسابِ سوءاستفاده یا سوءنیت شما بگذارند و توش و توان شما را به یغما برند؛ تا جایی که باعث آزار و سلبِ آرامش شما شوند. در این صورت شما دیگر ناجار به تحمیل خود و ادامه دادن به رابطه ی دوستانه و خیرخواهانه تان نخواهید بود و حتی در صورت تمایل می توانید با این افراد محترمانه قطع رابطه کنید تا شاید خود به فکر راه حل ها و درمان های روان پزشکیِ حرفه ای تر بیفتند.
30. آتش بیاران معرکه
به منظور مقابله با چنین گروه خطرناکی دو راه حل کلی بیشتر وجود ندارد: نخستین روش شگرد پرسش توأم با آرامش است، که با استفاده از آن در همان گام های نخست به آنها می فهمانید به اصطلاح دستشان را خوانده اید و باید بازی شان را همان ابتدا متوقف کنند.
زمانی که شما زیرکانه چنین فردی را موردی پرسش قرار می دهند، خواهید دید که از ناراحتی و عصبانیت چون مار به خود می پیچد و احساس ناراحتی می کند، و چه بسا در انتها بگوید: «من فقط شوخی کردم!» یا: «فقط کنجکاو بودم که پرسیدم!» مثال آن خانم آرایشگر را به یاد بیاورید! آرایشگری که موذیانه به طریقی غیرمستقیم به مشتری اش گفت دختر نوجوانِ وی لاابالی است و احتمالاً پایش به کارهای ناشایست باز شده ...! در چنین حالتی مشتری مذکور به جای زنگ زدن به دخترش و پرخاش و مرافعه با او، می بایست با استفاده از شگرد پرسش توأم با آرامش از آرایشگر می پرسید:
مادر: «چی باعث شده که خیال کنی که اگر مدرسه ی دخترِ من مدرسه ی خوبی نیست، دختر من هم دختر خوبی نیست؟»
آرایشگر: «خوب، من از این طرف و آن طرف خیلی چیزها به گوشم می رسد. مخصوصاً در سنی که دختر شما هست، عجیب نیست از این کارها بکند!»
مادر: «تا به حال شما دخترِ مرا دیده ای، یا تا به حال شخصاً با او صحبت کرده ای؟»
آرایشگر: «خیر!»
مادر: «آیا شما از دوستانِ دختر من هستید؟»
آرایشگر: «خیر!»
مادر: «آیا شما دختر من و دوستانش را در این طرف و آن طرف تعقیب کرده و دیده اید که کارِ خلاف و بد می کنند؟»
آرایشگر: «خیر!»
مادر: «شما خودتان هم بچه دارید؟»
آرایشگر: «خیر!»
مادر: «شما می دانید که درخانه ی ما چه می گذرد و ما چگونه فرزندانمان را تربیت کرده ایم؟»
آرایشگر: «خیر! من خواستم به شما تذکر بدهم مبادا مشکلی برای دخترتان پیش آید!»
مادر: «خیلی ممنونم که این قدر لطفف داری! اما باید بدانی که در منزل ما و در رابطه با فرزندان، همه چیز به دقت زیر نظر است و نیازی به دلسوزی شما نیست!»
با چنین روشی آرایشگر فضول خواهد فهمید که نمی تواند با شما و مسائل زندگی شما این گونه بازی کند.
در بسیاری موارد در مواجهه با آدم های فضول و مشکل آفرین، می توانید از شگرد رویارویی مستقیم یا به قولی کنار گذاشتن رو دربایستی استفاده کنید. بدین ترتیب به آنها می فهمانید که از نیت واقعی آنها آگاه اید. برای مثال:
آرایشگر: «بهتر است مراقبِ دخترتان باشید! من مطمئنم که پایش به کارهای ناجور کشیده شده!»
مادر: «خانم محترم! اگر شما این زمانی را که صرف هیزم کشی و فضولی در زندگیِ مشتریان و ایجاد مشکل برای آنها می کنید، صرف پیشرفت در کارتان کرده بودید، الان کار و کاسبی تان خیلی بهتر از این بود!»
استفاده از شگرد شوخی هم می تواند به چنین فردی بفهماند که شما برای او و صحبت هایش ارزشی قائل نیستید و از نیتِ او آگاهی دارید. در مثال قبلی مادر می توانست بگوید: «این های که می گویی که خودت را سرگرم کنی، ولی من می دانم که تو عادت به فکر کردن نداری- فقط چشمانت را می بندی و دهانت را باز می کنی!» در این مورد هر چه مستمسک مزاح و دست انداختن چنین فردی در چنته دارید به کار ببرید تا بفهمد شما ملعبه ی بازی های ابلهانه اش نمی شوید. در برخورد با این دسته افراد تأکید می کنم در اینکه به او نشان دهید دستش را خوانده اید کوتاهی نکنید، حال می خواهد گفته های این آرایشگرِ مثال ما در مورد دختر شما یا در مورد دختر فرد دیگری باشد.
دیدگاه