امروز: شنبه, ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۱۰ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۲۰ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 275412
۱۲۴۹
۱
۰
نسخه چاپی

حسین پناهی | حسین پناهی در کسوت روحانی | فعالیت های بازیگری حسین پناهی | مرگ پرحاشیه حسین پناهی

حسین پناهی که بیشتر با عنوان بازیگر و شاعر شناخته می‌شود، هنرمندی ساده و صمیمی بود که جملات کوتاه و اشعارش فلسفه زندگی را با زبانی ساده، اما عمیق نمایان می‌کند؛ او هنرمندی است که معصومیت کلام و رفتارش باعث شد در اذهان مردم باقی بماند.

حسین پناهی

حسین پناهی که بیشتر با عنوان بازیگر و شاعر شناخته می‌شود، هنرمندی ساده و صمیمی بود که جملات کوتاه و اشعارش فلسفه زندگی را با زبانی ساده، اما عمیق نمایان می‌کند؛ او هنرمندی است که معصومیت کلام و رفتارش باعث شد در اذهان مردم باقی بماند.

حسین پناهی

حسین پناهی دژکوه در ۶ شهریور ۱۳۳۵ در روستای دژکوه واقع در حوالی شهر سوق از توابع شهرستان کهگیلویه در استان کهگیلویه و بویراحمد متولد شد. پدرش علی‌پناه و مادرش ماه‌کنیز نام داشت. وی پس از اتمام تحصیل در بهبهان به توصیه و خواست پدر برای تحصیل علوم دینی به شهر قم رفت و در حجره‌ای در مدرسهٔ علوم دینی آیت‌الله گلپایگانی در قم ساکن و مشغول به تحصیل شد.

وی بازیگری را نخست از مجموعه تلویزیونی محله بهداشت آغاز کرد. سپس چند نمایش تلویزیونی با استفاده از نمایشنامه‌های خودش ساخت؛ با پخش نمایش دو مرغابی در مه از تلویزیون که علاوه بر نوشتن و کارگردانی خودش نیز در آن بازی می‌کرد، خوش درخشید و با پخش نمایش‌های تلویزیونی دیگرش طرف توجه مخاطبان خاص قرار گرفت. نمایش‌های دو مرغابی در مه و یک گل و بهار که پناهی آنها را نوشته و کارگردانی کرده بود، بنا به درخواست مردم به دفعات از تلویزیون پخش شد. در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد، او یکی از نوآورترین نویسندگان و کارگردانان تلویزیون بود.

حسین پناهی به دلیل فیزیک کودکانه و شکننده، نحوه خاص سخن گفتن، سادگی و خلوصی که از رفتارش می‌بارید و طنز تلخ، بازیگر نقش‌های خاص بود. اما حسین پناهی بیشتر شاعر بود؛ و این شاعرانگی در ذره‌ذره جانش نفوذ داشت. نخستین مجموعه شعر او با نام من و نازی در ۱۳۷۶ منتشر شد. این مجموعهٔ شعر تاکنون بیش از شانزده بار تجدید چاپ و به شش زبان زندهٔ دنیا ترجمه شده‌است.

حسین پناهی در کسوت روحانی

حسین پناهی اوایل دهه 60 بعد از اتمام دوره متوسطه در بهبهان، عازم قم شد، تا در محضر آیت‌الله گلپایگانی به تحصیل علوم حوزوی بپردازد. بعد از مدتی در کسوت روحانی به زادگاهش برگشت و مدتی را در آنجا به تنظیم امور مذهبی روستا مشغول شد تا اینکه روزی زنی برای پرسیدن مساله‌ای که برایش پیش آمده بود، نزدش رفت و از او پرسید که فضله موشی داخل روغن محلی که حاصل چند ماه زحمت و تلاش‌ام بود افتاده است، آیا روغن نجس است؟ حسین با وجود اینکه می‌دانست روغن نجس است، به زن گفت: «نه همان فضله و مقداری از اطرافش در بیاور و دور بریز، روغن دیگر مشکلی ندارد». چون می‌دانست که این روغن دسترنج چندین ماهه این خانواده بوده است. بعد از این اتفاق او علی‌رغم فشارهای اطرافیان، از کسوت روحانیت بیرون آمد.

بعد از درآوردن لباس روحانیت در سال 54 به شوشتر رفت و در آن شهر معلم شد، سپس به اهواز رفت و در مشاغل مختلفی کار کرد، در نهایت سال 1360 به تهران مهاجرت کرد.

حسین پناهی

زندگی خصوصی حسین پناهی

پس از کنار گذاشتن لباس روحانیت حسین پناهی راهی شوشتر شد. او یکسالی در آن شهر به آموزگاری پرداخت، بعد از آن به اهواز رفت و شغل‌های مختلفی را امتحان کرد، اما سرانجام به روستای دژکوه بازگشت و در سال 1356 با زنی به نام شوکت ازدواج کرد.

پس از این ازدواج حسین مجددا به اهواز بازگشت و طی سه سال حضور در این شهر صاحب دو دختر بنام های لیلا و آنا شد که تولد فرزند دوم مقارن با شروع فعالیت های فرهنگی پناهی بود. البته وی فرزند دیگری بنام سینا نیز دارد.

فعالیت های بازیگری حسین پناهی

حسین پناهی درسال 1360 با خانواده‌اش عازم تهران شد که می‌توان گفت نقطه عطفی در زندگیش به حساب می‌آمد. او به مدت یکسال در یکی از مقبره‌های امام زاده قاسم اقامت کرد و در این شرایط بود که وارد مدرسه هنری آناهیتا شد و در مدت چهار سال دوره بازیگری و نمایشنامه نویسی را با موفقیت طی کرد.

حسین بازیگری را با محله بهداشت آغاز کرد اما نقطه عطف دوران حرفه ای او پخش نمایش «دو مرغابی در مه» از تلویزیون بود که علاوه بر نوشتن و کارگردانی خودش نیز در آن بازی می‌کرد، که در ان خوش درخشید و با پخش نمایش‌های تلویزیونی دیگرش، طرف توجه مخاطبان خاص قرار گرفت. نمایش‌های دو مرغابی در مه و یک گل و بهار که پناهی آنها را نوشته و کارگردانی کرده بود، بنا به درخواست مردم به دفعات از تلویزیون پخش شد. در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد، او یکی از پرکارترین و نوآورترین نویسندگان و کارگردانان تلویزیون بود.

لحن کودکانه و خاص حسین پناهی بهمراه طنز تلخش باعث شد خیلی زودتر از آنچه که تصور می شد، وی این راه را بپیماید و خیلی زود به یکی از پرکارترین بازیگران سینما و تلویزیون تبدیل شد آنگونه که نقل شده است وی در سال های 76 و 77 جزء گرانترین بازیگرهای سینما و تلویزیون محسوب می شد.

او اغلب در نقش‌های کودکانه‌ای ظاهر می‌شد. بعضی‌ها معتقدند که فضای سحر آمیز کودکی آنچنان در ذهن پناهی رسوخ کرده بود که او نمی‌توانست و یا نمی‌خواست که پا از این دنیا بیرون بگذارد اما خود او معتقد بود این یک سوء تعبیر از جانب دوستان است همچنانکه در جایی می‌گوید:

«بعد از مرگم متوجه خواهید شد که چرا در چنین نقش‌های کودکانه‌ای ظاهر می‌شوم. منظورم این نبوده است که من نابغه‌ای هستم که بعد از مرگم به وجود نازنینم پی می‌برند، نه، می‌خواستم بگویم بعضی چیزها تا وقتی آدم هست ـ حالا هر کسی ـ نمی‌شود در مورد آن حرف زد. چون اگر بگویی، پر می‌شوی از «من». می‌خواستم بگویم کلید گم گشده‌های ما در جیب دل بچه‌هاست (و در جیب هرکس که شبیه بچه‌هاست)؛ بقیه به قدرت، بازیگرند. اگر برای ارائه این شخصیت‌ها دنبال الگو بگردیم در جامعه فراوان به چشم می‌خورد، افرادی که فقط از حیث جسمانی بزرگ شده‌اند و گاهی دست به اعمالی می‌زنند که هیچ ربطی به منطق ودودوتا می‌شود چهار تاهای حسابگرانه ندارد.»

حسین پناهی در فیلم‌های سینمایی متعددی ایفای نقش کرد که از آن جمله می‌توان به گذرگاه، گال، تیرباران، هی‌جو، نار و نی، در مسیر تندباد، ارثیه، راز کوکب، مهاجران، چاووش، سایه خیال، اوینار، هنرپیشه، مرد ناتمام، روز واقعه، آرزوی بزرگ، قصه‌های کیش (اپیزود اول: کشتی یونانی)، بلوغ، مریم مقدس و باباعزیز اشاره کرد.

فیلم سینمایی سایه خیال نوشته مسعود جعفری جوزانی که سال 1369 توسط حسین دلیر ساخته شد، با بازی عزت الله انتظامی، حسین پناهی و حمید جیلی از آثاریست که می توان رگه هایی از شخصیت واقعی حسین پناهی را در آن جستجو کرد. در این روایت شاعر بودن، فقر، عاشق پیشگی و نحوه ورود بازیگر نقش اول به محافل هنری بی شباهت به زندگی واقعی حسین پناهی نیست.

او در سریال‌هایی، چون روزگار قریب، فرمان، شبکه، آواز مه، روز‌های آرزو، تصمیم نهایی، خندان، همسایه‌ها، یحیی و گلابتون، آبدارشاه، مادر، ثقةالاسلام تبریزی (۱۲ روز از تاریخ مشروطه)، امام علی (ع)، آژانس دوستی، دزدان مادربزرگ، آشپزباشی و قبله عالم، بی‌بی‌یون، شلیک نهایی، شاخه طوبی، روزی روزگاری، مثل یک لبخند، هشت بهشت، رعنا، گالش‌های مادربزرگ، کوچک جنگلی، تله‌تئاتر ماجرا‌های رونالد و مادرش، گلدان‌ها و آفتاب، گرگ‌ها، تله‌تئاتر به سبک آمریکایی، تله‌تئاتر دو مرغابی در مه، تله‌تئاتر آسانسور، تله‌فیلم قهرمان کیه و در تله فیلم‌ها و تله تئاتر‌های زیادی ایفای نقش کرده است.

فعالیت های ادبی حسین پناهی

گرچه بیشتر مردم او را بازیگر می شناسند اما حسین پناهی یک شاعر چیره دست بود.

پناهی فردی تک‌بعدی نبود و همین باعث می‌شد در شاخه‌های مختلفی از هنر، استعدادش را به نمایش بگذارد. صفا، صمیمیت و صداقتی که در شعر‌ها و نوشته‌های زنده‌یاد پناهی موج می‌زد، وصف‌ناشدنی است و شاید دلیل این امر هم این است که این نوشته‌ها از دل پناهی می‌آمد و آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند.

او که جملات کوتاه و اشعارش فلسفه زندگی را با زبانی ساده، اما عمیق بیان می‌کند، مجموعه شعر‌های زیادی دارد که برخی از آن‌ها بار‌ها تجدید چاپ شده‌اند.

او در ۱۳۷۶ با انتشار دیوان شعری به نام" من و نازی" به صورت رسمی وارد عرصه شعر شد.

این کتاب که به سرعت مورد استقبال مردم قرار گرفت نه‌ تنها تا کنون بیش از ۱۷ بار تجدید چاپ شده، بلکه به ۶ زبان زنده دنیا هم ترجمه شده است. دیگر کتاب‌های او عبارتند از: نامه‌هایی به آنا، به وقت گرینویچ، افلاطون کنار بخاری، سال‌هاست که مرده‌ام، ستاره‌ها و کابوس‌های روسی و .. که این آثار به دلیل سادگی و پرمفهوم بودن هنوز هم مخاطبان زیادی دارند.

او بعد از مدتی شروع به ضبط آلبوم های خود بصورت دکلمه نیز کرد.

حسین پناهی | حسین پناهی در کسوت روحانی | فعالیت های بازیگری حسین پناهی | مرگ پرحاشیه حسین پناهی

مرگ پرحاشیه حسین پناهی

سرانجام 14 مرداد سال 1383 صدای پای مرگ در خانه حسین پیچید و او را به سکوت ابدی فرو برد و آنگونه که خودش می گفت:

"پابرهنه با قافله به نامعلوم می روم،
با پاهای کودکی ام، عطر برگه ها،
مسحور سايه کوه، که می برد با خود رنگ و نور را.
پولک پای مرغ، کفش نو، کيف نو و جهان هراسناک کهنه،
آه سوزناک سگ،
سال های سال است که به دنبال تو می دوم،
پروانه زرد، و تو از شاخه روز به شاخه شب می پری
و همچنان…”

پس از این فوت ایشان به خواست خودش در زادگاهش و در کنار قبر مادرش در آغوش خاک آرام گرفت، چنانکه پیشتر گفته بود:‌”به بهشت نمی روم اگر مادرم آنجا نباشد.”هر چند علت مرگ پناهی سکته قلبی اعلام شد، اما چند سال بعد از این اتفاق یغما گلرویی شاعر و ترانه سرا در یادداشتی با عنوان مرگ خودخوانده تلویحا مرگ حسین پناهی را خودکشی عنوان کرد که البته این یادداشت با واکنش آنا پناهی همراه بود که وی در جوابیه ای شدیدا این موضوع را تکذیب کرد و با تاکید بر سکته قلبی پناهی، یغما گلرویی را به دروغگویی متهم کرد و وی را نارفیق خواند که گلرویی در یادداشت دیگری بر سخنان خود تاکید کرد!هر چه بود آن روز تلخ نفس های مردی پایان یافت که با بازی در بیش از 20 فیلم سینمایی، 21 مجموعه تلویزیونی و 2 تله تئاتر و همچنین تالیف 17 کتاب – شعر و دریافت سه جایزه معتبر برای همیشه از میان ما رفت اما روز به روز بر دوستدارانش افزوده می گردد.

یادش گرامی و روانش شاد…

گفته های یغما گلرویی از مرگ خودخواسته حسین پناهی

یغما گلرویی نوشت:

تیغ‌های ریش‌تراشی را بسته‌ای می‌فروختند و تو با سماجت تنها یک دانه تیغ می‌خواستی. نه من دلیلش را دانستم، نه بقال مات مانده ی خیابان جهان‌آرا که اگر تو را نمی‌شناخت بدون شک هردوی ما را از دکانش بیرون می‌کرد! من که همیشه ریش داشتم و بی‌نیازِ تیغ بودم و جایی برای پادرمیانی کردنم برای خریدن بسته‌ی تیغ‌ها نبود و تو مثل همیشه از خر شیطان پایین نمی‌آمدی! بالاخره بقال نگون‌بخت تسلیم شد و بسته‌ی تیغ‌ها را گشود و یک دانه تیغ به قواره‌ی یک بلیط اتوبوس را کفِ دست تو گذاشت. آن را لای برگ‌های کتابت گذاشتی و لبخند زدی! لبخندی به تلخی اسمرینفِ در آبی

از دکان بیرون آمدیم... شبی از شب‌های پرسه‌زنی‌مان بود. همیشه قدیم می‌زدیم مسیر تئاتر گلریز، تا اواسط خیابان جهان‌آرا که خانه ی تو آن‌جا بود. گپ می‌زدیم و شعر می‌خواندیم. سلیقه‌مان در شعر به هم می‌مانست. تو کتاب «این جا ایران است و من تو را دوست می‌دارم» مرا دوست داشتی و بدون این که بگذاری باخبر شوم تعداد زیادی از آن خریده بودی برای هدیه دادن به این و آن و من با «من و نازی» تو سال‌ها زندگی کرده بودم. در آن روزها تازه دکلمه‌ی شعرهایت را تمام کرده بودی و مدام از مجموعه‌ی کامل شعرهایت حرف می‌زدی که قرار بود با نام «خدا فارسی نمی‌داند» منتشر کنی. تنظیم و ویرایش کردن شعرها را به من سپرده بودی و هر چه سعی می‌کردم آن را به عهده‌ی خودت بگذارم، یا بخواهم که لااقل با هم این کار را انجام بدهیم، قبول نمی‌کردی و من دلیلش را نمی‌فهمیدم. آن‌قدر شعرهایت را دوست داشتم که حذف کردن سطری از آن‌ها برایم دشوار بود. تنها بعد از ورپریدنت دلیل اصرار تو را فهمیدم وبا خودم کنار آمدم برای گزینش و گردآوری و بخش‌بندی شعرهایت. آن شعرها به صورت هفت دفتر منتشر شدند و مجموعه ی کامل هنوز به انتشار نرسیده و با نامی که تو می‌خواستی گمان نکنم هرگز منتشر شود

آن شب تا مقابل در خانه‌ات با تو آمدم. به رسم همیشه‌ی وداع‌هامان به آغوش کشیدم آن تن نحیف شکننده را که به شیشه‌ای می‌مانست که غولی را در خود پنهان دارد... و این آخرین دیدار ما بود! دو روز بعد در میانه‌ی یک مهمانی بودم که گوشی همراهم زنگ خورد و برای آخرین بار صدایت را شنیدم. همان صدای صمیمی و محجوب را که جای حرف زدن زمزمه می‌کرد و من کلمات را در غوغای صدای موزیک و رقص مهمان‌ها نمی‌شنیدم. گفتم فرصت بده به اتاقی بروم تا بشنوم چه می‌گویی و تو به اصرار گفتی کار مهمی نداری و می‌خواستی حالی بپرسی و موضوع کوچکی هست که بعد به من خواهی گفت و خداحافظی کردی... هرگز نفهمیدم آن موضوع کوچک چه بود چون تو دیگر مشغول مردنت شده بودی

دیگر صدای تو را نشنیدم! حسین جان پناهی... چرا که دیگر گوشی را برنمی‌داشتی! فردایش تو در آن خانه‌ی کوچک خیابان جهان‌آرا، سرگرم گشودن رگ‌هایت بودی! با تیغی که با هم از بقالی آن خیابان خریده بودیم و تو آن را لای برگ‌های کتابت گذاشته بودی...

آثار حسین پناهی

سینما

• ۱۳۶۵ گذرگاه

• ۱۳۶۵ گال

• ۱۳۶۵ تیرباران

• ۱۳۶۷ هی جو

• ۱۳۶۷ نار و نی

• ۱۳۶۷ در مسیر تندباد

• ۱۳۶۷ ارثیه

• ۱۳۶۸ راز کوکب

• ۱۳۶۹ مهاجران

• ۱۳۶۹ چاووش

• ۱۳۶۹ سایه خیال

• ۱۳۷۰ اوینار

• ۱۳۷۱ هنرپیشه

• ۱۳۷۱ مرد ناتمام

• ۱۳۷۳ روز واقعه

• ۱۳۷۳ آرزوی بزرگ

• ۱۳۷۷ قصه‌های کیش

• ۱۳۷۷ بلوغ

• ۱۳۷۹ مریم مقدس

• ۱۳۸۲ بابا عزیز

تلویزیون

• ۱۳۸۶ روزگار قریب، بازیگر

• ۱۳۸۱ فرمان، بازیگر

• ۱۳۸۱ شبکه، بازیگر

• ۱۳۸۰–۱۳۸۱، آواز مه بازیگر

• ۱۳۸۰ روزهای آرزو، بازیگر

• ۱۳۸۰ تصمیم نهایی، بازیگر

• ۱۳۷۹ خندان، بازیگر

• ۱۳۷۹ همسایه‌ها، بازیگر

• ۱۳۷۹ یحیی و گلابتون، بازیگر

• ۱۳۷۹ آبدارشاه، بازیگر

• ۱۳۷۸ مادر، بازیگر

• ۱۳۷۸ ثقةالاسلام تبریزی (۱۲ روز از تاریخ مشروطه)، بازیگر

• ۱۳۷۸ امام علی، بازیگر و مشاور فیلمنامه

• ۱۳۷۵–۱۳۷۸ آژانس دوستی، بازیگر

• ۱۳۷۴–۱۳۷۵ دزدان مادربزرگ، بازیگر

• ۱۳۷۴ آشپزباشی و قبله عالم، بازیگر

• ۱۳۷۴ بی‌بی‌یون، بازیگر، نویسنده و کارگردان

• ۱۳۷۴ شلیک نهایی، بازیگر

• ۱۳۶۷–۱۳۷۳ شاخهٔ طوبی، بازیگر

• ۱۳۷۰–۱۳۷۱ روزی روزگاری، بازیگر

• ۱۳۷۰ مثل یک لبخند، بازیگر

• ۱۳۶۷–۱۳۶۹ هشت بهشت، بازیگر

• ۱۳۶۷–۱۳۶۹ رعنا، بازیگر

• ۱۳۶۷ گالش‌های مادربزرگ، بازیگر

• ۱۳۶۳–۱۳۶۶ کوچک جنگلی، بازیگر

• ۱۳۶۶ تله‌تئاتر «ماجراهای رونالد و مادرش»، نویسنده و کارگردان هنری

• ۱۳۶۶ گلدان‌ها و آفتاب، نویسنده و کارگردان هنری

• ۱۳۶۶ گرگه، بازیگر

• ۱۳۶۵ تله‌تئاتر «به سبک آمریکایی»، بازیگر

• ۱۳۶۵ تله‌تئاتر «دو مرغابی در مه»، بازیگر و نویسنده

• ۱۳۶۴ تله‌تئاتر «آسانسور»، بازیگر

• ۱۳۶۴ تله‌فیلم «قهرمان کیه»، بازیگر

• ۱۳۶۳ محله بهداشت، بازیگر

• ۱۳۶۳ تله‌تئاتر «با یک گل بهار»، کارگردان هنری

• ۱۳۶۳ تله‌تئاتر «سایه خیال»، بازیگر

• ۱۳۶۲–۱۳۶۳ تله‌تئاتر «گوش بزرگ دیوار»، بازیگر و نویسنده

• ۱۳۶۲ طبل توخالی، بازیگر

• ۱۳۶۱ تله‌تئاتر «ایوان مدائن»، بازیگر

• ۱۳۶۱ تله‌تئاتر «عید شما مبارک»، بازیگر

• ۱۳۶۱ خوابگردها، کارگردان

• ۱۳۶۱ محله برو بیا، بازیگر

• ۱۳۶۰ نهضت سوادآموزی، بازیگر

تله‌تئاتر

• چیزی شبیه زندگی من

• دو مرغابی در مه

• گوش بزرگ دیوار

• خوابگردها

• آسانسور

• به سبک آمریکایی

• ماجراهای رونالد و مادرش

• سرودی برای مادران

کتاب‌ها

• نامه‌هایی به آنا

• به وقت گرینویچ

• افلاطون کنار بخاری

• سالهاست که مرده‌ام

• ستاره‌ها

• کابوس‌های روسی

• نمی‌دانم‌ها

• من و نازی

• من و نازی (۲)

• جهان زیر سیگاری من است

• نوید یک روزبلند نورانی

• نامه‌هایی به آنا ۲

• خروس‌ها و ساعتها

• دو مرغابی در مه

• راه با رفیق

• چیزی شبیه زندگی

• بی بی یون

• سرودی برای مادران

  • منبع
  • ایمنا
  • فتوکده
  • حرف تازه
  • تابناک
  • ویستا
  • پارسینه
  • دنیای اقتصاد

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید