گابریل گارسیا مارکز برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۸۲ را بیش از سایر آثارش به خاطر رمان صد سال تنهایی چاپ ۱۹۶۷ میشناسند که یکی از پرفروشترین کتابهای جهان است.
گابریل گارسیا مارکز
گابریل گارسیا ماکز در سال ۱۹۲۷ با نام کامل گابریل خوزه گارسیا مارکز متولد شد و پدربزرگ و مادربزرگش او را در شهر فقیر آراکاتاکا در شمال کلمبیا بزرگ کردند. او بعدها در اولین کتاب خاطراتش با عنوان زندهام که روایت کنم نوشت که دوران کودکی سرچشمه الهام تمام داستانهای وی بوده است. گابریل گارسیا ماکز تحت تاثیر پدربزرگش که شخصیتی آزادی خواه بود و در هر دو جنگ داخلی کلمبیا شرکت کرده بود آگاهی سیاسی پیدا کرد.
گابریل گارسیا ماکز در سال ۱۹۴۱ اولین نوشتههایش را در روزنامهای به نام Juventude که مخصوص شاگردان دبیرستانی بود منتشر کرد و در سال ۱۹۴۷ به تحصیل رشتهٔ حقوق در دانشگاه بوگوتا پرداخت و همزمان با روزنامه آزادیخواه الاسپکتادور به همکاری پرداخت. در همین روزنامه بود که گزارش داستانی سرگذشت یک غریق را بصورت پاورقی چاپ شد. گارسیا مارکز که به شدت تحت تاثیر ویلیام فالکنر، نویسنده آمریکایی، بود، نخستین کتاب خود را در ۲۳ سالگی منتشر کرد که از سوی منتقدان با واکنش مثبتی روبرو شد.
گابریل گارسیا ماکز در سال ۱۹۵۴ به عنوان خبرنگار الاسپکتادور به رم و در سال ۱۹۵۵ پس از بسته شدن روزنامهاش به پاریس رفت. در سفری کوتاه به کلمبیا در سال ۱۹۵۸ با نامزدش مرسدس بارکاپاردو در سیزده سالگی تقاضای ازدواج کرد و بیش از نیم قرن با یکدیگر زندگی کردند؛ بخش اعظم این سال ها را در مکزیک گذراندند. در سالهای بین ۱۹۵۵ تا ۱۹۶۱ به چند کشور بلوک شرق و اروپایی سفر کرد و در سال ۱۹۶۱ برای زندگی به مکزیک رفت.
گابریل گارسیا ماکز در سال ۱۹۶۵ شروع به نوشتن رمان صد سال تنهایی کرد و آن را در سال ۱۹۶۷ به پایان رساند. صد سال تنهایی در بوینس آیرس منتشر شد و به موفقیتی بزرگ و چشمگیر رسید و به عقیدهٔ اکثر منتقدان شاهکار او به شمار میرود. گابریل گارسیا ماکز در سال ۱۹۸۲ برای این رمان، برندهٔ جایزه نوبل ادبیات بوده است. ایده اولیه برای نوشتن نخستین فصل کتاب صد سال تنهایی در سال ۱۹۶۵ وقتی که مشغول رانندگی به سمت آکاپولکو در مکزیک بود به ذهنش رسید. تمام نسخههای چاپ اول صد سال تنهایی به زبان اسپانیایی در همان هفته اول کاملاً به فروش رفت. در ۳۰ سالی که از نخستین چاپ این کتاب گذشت بیش از ۳۰ میلیون نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفته و به بیش از ۳۰ زبان ترجمه شده است.
گابریل گارسیا ماکز در سال ۱۹۷۰ کتاب سرگذشت یک غریق را در بارسلون چاپ کرد و در همان سال به وی پیشنهاد سفارت (کنسولگری) کلمبیا در اسپانیا به وی داده شده که وی این پیشنهاد را رد کرد و یک سفر طولانی به مدت ۲ سال را در کشورهای کارائیب آغاز کرد و در طول این مدت کتاب داستان باورنکردنی و غمانگیز ارندیرای سادهدل و مادربزرگ سنگدلاش را نوشت که جایزه رومولوگایه گوس بهترین رمان را بدست آورد. گابریل گارسیا سپس دوباره به اسپانیا برگشت تا روی دیکتاتوری فرانکو از نزدیک مطالعه کند که حاصل این تجربه رمان پاییز پدرسالار بود.
گابریل گارسیا ماکز در اوایل دهه ۸۰ به کلمبیا برگشت ولی با تهدید ارتش کلمبیا دوباره به همراه همسر و دو فرزندش برای زندگی به مکزیک رفت. او در سال ۱۹۹۹ رسماً مرد سال آمریکای لاتین شناخته شد و در سال ۲۰۰۰ مردم کلمبیا با ارسال طومارهایی خواستار پذیرش ریاست جمهوری کلمبیا توسط مارکز بودند که وی نپذیرفت. مارکز یکی از نویسندگان پیشگام سبک ادبی رئالیسم جادویی بود، اگرچه تمام آثارش را نمیتوان در این سبک طبقهبندی کرد. پزشکان در سال ۲۰۱۲ اعلام کردند که مارکز به بیماری آلزایمر مبتلا شده است.
آثار برجستهی گارسیا مارکِز
«گابریل خوزه گارسیا مارکِز» نویسندهی آثار شاخص قرن بیستم است که داستانهایش به بیش از سی زبان دنیا ترجمه شدهاند. او در میان فضاهای واقعی اتفاقهای فانتزی رقم زده است که باگذشت چند سال همچنان کتابهایش در لیست پرفروشترینها هستند. او در داستانهایش تخیل و دنیای غیرواقعی را با واقعیت پیوند زده است و وقایع یک سرزمین پرآشوب را روایت میکند. «مارکِز» نویسندهی پرافتخاری است، او موفق به دریافت «جایزهی بینالمللی ادبیات نوئستات» از سوی دانشگاه اوکلاهاما شد که به نوبل آمریکایی معروف است.
«صدسال تنهایی» مشهورترین اثر این نویسنده است که یکی از پرفروشترین کتابهای جهان است و تاکنون بیش از 30 میلیون نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفته است. این داستان را مترجمان مختلفی ازجمله «آوینا ترنم»، «بهمن فرزانه»، «آزاده پورصدامی»، «زهره روشنفکر» و «اسماعیل قهرمانیپور» به فارسی ترجمه کردهاند. نسخهی صوتی این کتاب هم با صدای «مهدی پاکدل» منتشر شده است. «صدسال تنهایی» سال 1967 به زبان اسپانیایی منتشر شد و در هفتهی اول هشت هزار نسخه از آن به فروش رفت. «گارسیا مارکِز» برای خلق این اثر حدود دو سال وقت صرف کرد و برای آن موفق به دریافت جایزهی نوبل سال ۱۹۸۲ شد.
این کتاب روایت ادبیات، سیاست و تاریخ آمریکای لاتین است که وقایع مربوط به آن در شرح زندگی شش نسل از یک خانواده مطرح میشود. سبک این رمان رئالیسم جادویی است و مفاهیمی همچون عشق و شهوت، جنگ و انقلاب، ثروت و فقر، جوانی و پیری و زندگی و مرگ در آن به تصویر کشیده شده است. نثر این کتاب سخت است و از پیچیدگی و دشواری متن برخوردار است.
«عشق در زمان وبا» اثر دیگری از این نویسندهی مشهور است که با نام «عشق سالهای وبا» نیز به فارسی ترجمه شده است. این اثر سال 1985 منتشر شد که روایت یک داستان عاشقانهی غمگین است. در این اثر نویسنده عشق را بهمثابه بیماری وبا به تصویر میکشد و داستان آن بین سالهای 1880 تا 1930 اتفاق میافتد. «گارسیا مارکِز» در این داستان طی شش فصل حضور عشق را چون یک بیماری میداند و مهر و محبت سه شخصیت «فرمینا داثا»، «فلورنتینو آریثا» و «دکتر خوونال اوربینو» را بیان میکند. «آلفرد کنوف» این اثر را پس از سه سال از انتشارش به انگلیسی و با نام Love in the Time of Cholera ترجمه کرد. «بهمن فرزانه» ازجمله مترجمانی است که این اثر را به فارسی ترجمه کرده است؛ او این کتاب را براساس نسخهی ایتالیایی ترجمه کرده و با نسخههای اسپانیایی و انگلیسی تطبیق داده است. براساس این داستان «مایک نیوول»، کارگردان انگلیسی فیلم سینمایی رمانتیکی در سال 2007 اکران کرد. ساخت این فیلم بیش از سه سال به طول انجامید؛ زیرا «گارسیا مارکِز» در ابتدا علاقهی چندانی به ساخت فیلم براساس داستانهایش را نداشته است.
«ساعت شوم» نیز از کتابهای دیگر این نویسنده است که جایزهی ادبی کلمبیا در سال 1961 را برای خالقش به ارمغان آورد. این کتاب نسبت به سایر آثار دیگر «گارسیا مارکِز» از پیچیدگی کمتری برخوردار است و روایت اتفاقات یک شهر است. «پاییز پدر سالار» ازجمله آثار دیگر این نویسنده است که «مارکِز» برای نوشتن آن حدود پانزده سال وقت صرف کرد. این کتاب در سال 1975 منتشر شد و روایت اتفاقهای یک حکومت دیکتاتوری در آمریکای جنوبی است.
«کسی به سرهنگ نامه نمینویسد»، «از عشق و شیاطین دگر». «هفده انگلیسی مسموم»، «سرگذشت یک غریق» و «خزان خودکامه» از کتابهای دیگر این نویسنده هستند که به فارسی ترجمه شدهاند. این نویسنده علاوه بر نوشتن داستانهای بلند تبحر خاصی در نگاشتن داستان کوتاه نیز داشت. «بهترین داستانهای کوتاه گابریل گارسیا مارکز»، «پرندگان مرده»، «روزی همچون روزهای دیگر» و «زنی که هرروز رأس ساعت ۶ صبح میآمد» ازجمله مجموعه داستانهای کوتاه این نویسنده هستند که به فارسی ترجمه شدهاند.
«زندهام که روایت کنم» از آثار غیرداستانی این نویسنده است و شرححال و سرگذشتنامهی زندگی خود «گارسیا مارکِز» است.
جملات برگزیده گابریل گارسیا مارکز
• آه خدایا! آنها نمیدانند زمانی پیر خواهند شد که دیگر نتوانند عاشق شوند.
• دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب تو را لمس کند.
• بدترین شکل دلتنگی آن است که در کنارش باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید.
• بزرگترین حقیقت دنیا تنهاییست.
• فقر یعنی بردگی عشق.
• گذشته دروغی بیش نیست و خاطره بازگشتی ندارد، هر بهاری که میگذرد دیگر بر نمیگردد و حتی شدیدترین و دیوانه کنندهترین عشقها هم حقیقتی ناپایدار است.
کتابهای گابریل گارسیا مارکز
• ساعت شوم
• صد سال تنهایی
• پاییز پدرسالار
• عشق سالهای وبا
• ژنرال در هزارتوی خود
• خاطرات روسپیان غمگین من
• طوفان برگ
• کسی به سرهنگ نامه نمینویسد
• تشییع جنازه مادربزرگ
• داستان باورنکردنی و غمانگیزارندیرا و مادربزرگ سنگدلاش
• گزارش یک مرگ
• زائران غریب
• از عشق و شیاطین دیگر
• سرگذشت یک غریق
• بوی خوش گواوا
• سفر پنهانی میگل لیتین به شیلی
• گزارش یک آدمربایی
• زیستن برای بازگفتن
• یادداشتهای روزهای تنهایی
سالهای پایانی زندگی گابریل گارسیا ماکز
به مرور خلاقیت و توان نویسندگی گابریل گارسیا ماکز رو به کاهش گذاشت. گابریل گارسیا برای نوشتن کتاب خاطرات روسپیان غمگین من، چاپ ۲۰۰۴ حدود ده سال وقت صرف کرد. در ژانویه ۲۰۰۶ اعلام کرد که دیگر تمایل به نوشتن را از دست داده است. میراث او مجموعه بزرگی از کتابهای داستانی و غیرداستانی است که با پیوند دادن افسانه و تاریخ در آن هر چیز ممکن و باورکردنی مینماید. گابریل گارسیا مارکز در سال ۱۹۸۲ جایزه ادبی نوبل را دریافت کرد و بنیاد نوبل در بیانه خود او را «شعبده باز کلام و بصیرت» توصیف کرد. تمام داستانهای وی به نثری نوشته شدهاند که از نظر رنگارنگی و جاذبه غریبشان فقط میتوان آنها را با کارناوالهای آمریکای جنوبی مقایسه کرد.
دیدگاه