امروز: شنبه, ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۱۷ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۲۷ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 288102
۲۳۳
۱
۰
نسخه چاپی

فئودور داستایوفسکی: جنگ ِ بین خلق ها به لحاظ سیاسی، مایه ی خیر در خیلی از مناسبات است

اینکه فکرکنی جنگ برای انسانها بلا و مصیبتی است، دیدگاهی سخت اشتباه است. برعکس، یک حادثه ی مهم وبا اهمیتی است. جنگ ِ بین خلق ها به لحاظ سیاسی، مایه ی خیر در خیلی از مناسبات است. از این رو امری واجب است.

فئودور داستایوفسکی: جنگ باعث نوزایی و تحرک علم و هنر می شود

در مورد جنگ چه فکر می کنید؟

اینکه فکرکنی جنگ برای انسانها بلا و مصیبتی است، دیدگاهی سخت اشتباه است. برعکس، یک حادثه ی مهم وبا اهمیتی است. جنگ ِ بین خلق ها به لحاظ سیاسی، مایه ی خیر در خیلی از مناسبات است. از این رو امری واجب است.

وقتی انسانها همدیگر را می کشند، چرا باید جنگ را امری واجب شمرد؟

نخست باید گفت این فکر اشتباهی است که تصور کنیم انسانها برای کشتن همدیگر به جنگ می روند: در مرحله ی اول نباید این شکلی فکر کرد.برعکس انسانها می روند زندگی خود را قربانی کنند؛ این کلا یک مسئله ی دیگری است. ایده آل های انسانی در زندگی نمی تواند بدون حفظ وطن و مراقیت از جان هموطنان دوام پیدا کند. حتی تحقق آرمان های زیبا بدون فدای جان بی معنی است. من حدس می زنم، انسانیت جنگ را به خاطرجان بخشیدن به این ایده های هومانیستی است که دوست دارد. به این احتیاج است.

یعنی می گویید انسانیت جنگ را دوست دارد؟

مگر شما چی فکر می کردید ؟ کی موقع جنگ در می رود ؟ برعکس در هر کسی یک اعتلای روحی بوجود می آید ؛ مثل زمان صلح گله از روزمرّگی و دلتنگی از یکنواختی اززبان مردم شنیده نمی شود.بعد از پایان چنگ هم از یاد آوری روزهای جنگ خوششان می آید. مردمی که حتی در صورت شکست هم دلشان به رقِت می آید. همچنین در زمان جنگ به حرف آنهایی که موقع دیدارِ هم سرشان را با نشانه ی تأسف تکان می دهند و می گویند : چه بدبختی بزرگی، چه ها که نمی کشیم !” باور نکنید. این نوعی سنت است. برعکس، در قلب هر کسی جشن و سروربپاست. خیلی ساده اینکه هر کسی از توصیف و تعریف جنگ امتناع می کند.

 یعنی بدون جنگ، شکوفایی ِ ایده های هومانیستی ممکن نیست ؟ در صورتی که زمان صلح، تحقق و حیات یافتن آنها راحت تر است.

به تمامی خطاست. برعکس، هومانیزم در زمان های صلح دراز مدت به طرف محو شدن می رود. در عوض، بی شرمی و بیگانگی به میدان می آ ید.  در صلح بلند مدت، برتری اجتماعی به رذالت انسانیت منتهی می شود. آن هم از نوع خشن وبد. بدترین شکل اش هم متوجه ثروت و سرمایه داری است. درست است که راستگاری،ناموس،آدمیت وقربانی شدن تقدیر وتجلیل شده و به آن بها دا ده می شود ؛اما هر چقدر صلح بیشتر دوام پیدا کند،تمام زیبایی ها و عادات نیک پژمرده و خشک گردیده و می میرد حتی غنی بودن. صلح دراز مدت در همه چیز سستی پدید می آورد. فکرها را مغشوش کرده و احساسات را مصادره می کند. در فرجام فقط دورویی و ریا می ماند. همه چیز رو به کندی گذاشته و سبب بی نظمی می شود.

یعنی علم و هنرهای زیبا در زمان جنگ است که پیشرفت می کند؟

علم و هنرهای زیبا همیشه در اولین مرحله ی بعد از جنگ است که توسعه می یابد.جنگ باعث نوزایی، طراوت و تحرک  آنها می شود. در صلح درازمدت، دانش هم سقوط می کند. مشغول شدن با علم نیازمند قربانی کردن خویش است. اما بیایید فکرکنیم، چند دانشمند در برا بر دنیایی که از آن خون جاری است می تواند دوام بیاورد ؟ عالِم نیز تمایل به درخشش و جلب توجه دارد.

شما چه جوری فکر می کنید آیا زحمتکشان حقیقی در این عرصه زیادند ؟ آنها دنبال شهرت اند. به این خاطر نیز در علم، شارلاتان بازی،متحیر ساختن، و پیش ازهمه سود بردن جایگاه اساسی دارد. زیرا دانشمند هم می خواهد ثروتمند شود. در هنرهای زیبا هم همینطور است : آیده آل های ساده،روشن و سالم، دیگر مثل یک عادت و سنت جلوه نمی کند. خیلی کم حس ارزیابی و آهنگین می یابد. دراحساسات و خویشنداری کج و معوج هایی رخ می دهد. اگر در دنیا جنگ نباشد، هنر های زیبا فرسوده می شود. در هنرهای زیبا تمام ایده های قشنگ، وامدار جنگ و مبارزه است.

مسیحیت چطور ؟

مسیحیت، واقعیت جنگ را قبول می کند وبا دوراندیشی قید می کند که شمشیرتا انتهای صلح دوام نمی آوَرَد.بی شک با درک معنویت بالا، جنگ را رد کرده و مهر انسانی را ترنم می کند. این خیلی اعلاست و آدم را سرِ وجد می آورد. روزگاری که شمشیر ها به خیش تبدیل شوند من خود، قبل از همه و بیش از همه خرسند خواهم شد.

فئودور داستایوفسکی: جنگ ِ بین خلق ها به لحاظ سیاسی، مایه ی خیر در خیلی از مناسبات است

پس این کی می تواند اتفاق بیفتد؟

دنیای کنونی همیشه و در همه جا بدتر از زمان جنگ است.چنان مشمئز کننده است که حفظ و مراقبت آن نوعی بی اخلاقی است. چیزی نیست که انسان بخواهد با اعتبار و ذات طبیعی خود،به آن بها دهد و در حفاظت آن بکوشد.در زمان صلح ترسو بودن ریشه می کند و به شکلی هراس آلود تمایل به واهمه داشتن وبی شرم بودن، رشد کرده و حتی این را خصلتی  نیک و زیبا جلوه می دهد.شاید هم به خاطر همین است که صلح تشنه ی جنگ می شود و به عنوان یک چاره تلقی می شود. جنگ، انساندوستی  را توسعه می دهد و خلق ها را به هم نزدیک می کند.

چطور باعث  «اتحاد» خلق ها می شود؟

آنها را مجبور می کند که به همدیگر حرمت قائل شوند. جنگ به انسانها طراوت می بخشد. اگر به خاطر آوریم امور خیریه در زمان جنگ است که گسترش می یابد. حتی این فاکت عجیبی است که صلح بیش از جنگ اعصاب را متشنج می کند. در زمان” کمپانی کریمه ” از انگلیسی ها و فرانسوی ها مگرنفرت داشتیم ؟ برعکس، گویی بیشتربه هم نزدیک شدیم  مثل خویشاوند به نظر آمدیم.با افکارتحسین برانگیزآنها نسبت به قهرمانی مان دچار شوق می شدیم و اسیران آنها را معالجه می کردیم. سربازان و افسران ما موقع آتش یس با آنها وداع می کردند و حتی کم مانده بود همدیگر را در آغوش بگیرند و به سلامتی هم قدحی بزنند. در زمان جنگ هر کسی به  آنهایی که دچار رنج و ظلم شده است کمک می کند. در زمان صلح ما تا به رحم و انصاف بیاییم و سه روبل کمک کنیم تمام ایالت از گشنگی می میرد.

به نظرشما خلق عادی و محروم در زمان جنگ، متحمل ظلم بیشتری نمی شود؟ بجز طبقات فرادست جامعه، به محرومیت بیشترطبقه ی فرودست افزوده نمی شود؟

حتی اگر انسان پرور ترین آدمها باشید، باید بدانیدکه جنگ برای مردم عادی بهترین نتیجه ها را به بار می آوَرَد. باز خودتان را از آدمهای ساده بالاتر تصور می کنید. در زمان ما کیست که خود را با سنجش ها و ارزشهای مسیحیت ارزیابی کند ؟با جیب اندازه گیری می شود، با حاکمیت و زورمورد سنجش قرار می گیرد و توده های معمولی خلق  هم این را بهتر می دانند. کِی و چطوری آزاد ی را به دست می آورید مهم نیست، هر قانونی می نویسید بنویسید، این را بدانید که نابرابری بین مردم هرگز از میان نخواهد رفت. یگانه علاج، جنگ است.

جنگ موجب اعتلای روح خلق می شود و در شعور وی، حس شایستگی و لیاقت را پدید می آوَرَد. وقتی جنگ درگیر است همه با هم برابر می شوند و  بین ارباب و رعیت آشتی پدبد می آید. کیفیت های والای انسانی ظهور می کند. انسان ها را با حس وطن دوستی متحد می سازد. قهرمانی در شرایطی برابر به میدان می آید وخون ریخته شده، یک حادثه ی واچب محسوب می شود.

اغنیا و موژیک ( صنف فقیرکشاورزان و روستائیان در زمان روسیه ی تزاری ) در سال ۱۸۱۲م دوشادوش هم جنگیدند و بیشتر از زمان صلح به هم نزدیک شدند. در زمان جنگ بین توده ها حرمت بوجود می آید و به این سبب هم خلق، جنگ را دوست دارد.به مناسبت جنگ ترانه ها و آهنگ هایی بوجود آمده وافسانه ها و داستانها نوشته می شود. نه، جنگ در زمان ما ضروری است، بدون آن دنیا به سوی محو شدن می رود.

  • منبع
  • حضور

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید