رمان کشتن مرغ مینا با عنوان انگلیسی to kill a mockingbird اثر برجسته و بسیار معروف از خانم هارپر لی است که در سراسر جهان و مخصوصا در آمریکا شهرت دارد.
رمان کشتن مرغ مینا
کشتن مرغ مینا اثر برجسته خانم هارپر لی است که در سراسر جهان شهرت دارد.هارپر لی در ۱۹۲۶ در مونروویل آلاباما در امریکا به دنیا آمد. پدرش وکیلی معروف بود و خودش هم تحصیلاتش را در رشته حقوق در دانشگاه آلاباما گذراند. در سال ۱۹۵۰ میلادی به نیویورک رفت و تا پیش از شروع کار نویسندگی، در یک موسسه هواپیمایی کار میکرد.
در این رمان ساده و خوشخوان که از زبان یک دختربچه روایت میشود ما با موضوع نژادپرستی روبهرو هستیم.
این اثر نخستین بار در ۱۹۶۰ منتشر شد و در سال ۱۹۶۱ جایزه پولیتزر را کسب کرد. از اولین سال انتشار تاکنون، میلیونها نسخه از این کتاب به فروش رفته و به بیش از چهل زبان دیگر ترجمه شده است. بر اساس این رمان، در سال ۱۹۶۲ فیلمی به کارگردانی رابرت مالگین و نقشآفرینی گریگوری پک ساخته شد که از شاهکارهای سینمایی محسوب میشود.
خلاصه کتاب کشتن مرغ مینا
داستان رمان از زبان دختری سفیدپوست و کم سنوسال به نام اسکاوت فینچ روایت میشود. دختری که در حال رشد است و دوست دارد همهچیز را تجربه کند. اسکاوت در ابتدای رمان شرح مفصلی از پیشینه خانوادگی و سپس شهر و محل زندگی ارائه میکند. از همسایههای عجیب و غریب و از جو حاکم بر شهر – میکمب – هم صحبت میکند و به طور کلی فضای جامعه را به سادهترین شکل ممکن و با زبانی شیرین بیان میکند.
سپس از مدرسه و اتفاقات عجیبی که رخ میدهد حرف میزند و نشان میدهد که وضعیت جامعه ایدهآل نیست و فقر گریبانگیر عده زیادی از اهالی است. اما مشکل اصلی در شهر میکمب فقر نیست، مشکل دیدگاه اشتباهی است در بین آنها وجود دارد.
کتاب کشتن مرغ مینا در دو بخش نوشته شده است. بخش اول شامل توصیف فضای کودکی و بازیهای اسکاوت، برادرش جیم و دیل دوست آنهاست. کنجکاوی عمده آنها کشف رازی درباره یکی از همسایهها – بو رادلی – است که برای مدت زیادی از خانه خارج نشده است و بچهها هرگز او را ندیدهاند. بچهها نمیتوانند درک کند که رادلی از روی اختیار و آگاهانه است که وارد جامعه نمیشود. باید کتاب را خواند و دید که سرانجام بچهها و این همسایه مرموز چه خواهد شد.
در بخش اول همچنین جو حاکم بر جامعه نشان داده میشود و مهمتر از همه در این بخش است که با شخصیت قوی و استثنایی اتیکوس – پدر اسکاوت – آشنا میشویم. اتیکوس وکیل است و تمام تلاشش را میکند که اسکاوت و جیم را به بهترین شکل ممکن تربیت کند. در طول کتاب انتخابهای سختی پیش روی اتیکوس قرار میگیرد اما او همیشه کار درست را انجام میدهد تا همچنان قهرمان فرزندانش باشد.
بخش دوم کتاب اما، بخش اصلی و کلیدی رمان است. در شهر کوچک میکمب مردم دید خوبی به خانواده فینچ ندارد، چرا که اتیکوس علاوه بر اینکه آشپز خانهاش زنی سیاهپوست است وکیل مردی سیاهپوست نیز میباشد. چیزی که مردم شهر نمیتوانند دلیل آن را درک کنند و مدام این سوال مطرح میشود که چرا یک سفیدپوست وکیل مردی سیاهپوست است؟
اتهام وارد شده به مرد سیاهپوست – توم رابینسون – تجاوز است. اتیکوس به وضوح میداند که این اتهام درست نیست اما در زمانی که تبعیض نژادی بیداد میکند، کار به همین راحتی نیست و باید برای به دست آوردن حق جنگید. تلاشهای اتیکوس و صحبتهای او در دادگاه از جمله قسمتهای به یاد ماندنی کتاب کشتن مرغ مینا است که باید خواند و از آن یاد گرفت.
نقد و بررسی رمان کشتن مرغ مینا
موضوع خیر و شر هیچوقت از هم جدا نبودهاند. رابطه خیر و شر را میتوان در متون مقدس، از داستانهای آدم و حوا، هابیل و قابیل و تا افسانهها و داستانهای تاریخی، ادبیات و رسانههای امروزی مشاهده کرد. خیر و شر هیچ کدام بدون دیگری نمیتوانند وجود داشته باشند. همزیستی و باهم بودن خیر و شر را در رمان کشتار مرغ مینا نیز میتوان به وضوح مشاهده کرد. به عنوان مثال آن هنگام که شخصیتهای جیم، دیل و اسکاوت در جامعه «مایکام» درگیر مساله خیر و شر میشوند. جیم در شرایطی قرار میگیرد که همزمان با خیر و شر مواجه میشود. در نقد رمان کشتن مرغ مینا بر روی همین موضوع متمرکز خواهیم شد.
این مساله وقتی به تصویر کشیده میشود که جیم با خیر و شر از طریق انسداد حفره درون درختی، قضاوت ناروای جری، و خانم دوباس روبهرو میشود. جیم به عنوان کاراکتری بالغتر و پختهتری معرفی میشود گرچه در بسیاری مواقع در مایکام در برخوردش با شر از خود جهل و ناآگاهی نشان میدهد. زمانی که ناتان رادلی حفره درخت را با سیمان پر میکند، جیم با شر روبهرو میشود. جیم این را حس میکند که ناتان رادلی تنها راه موجود برای ارتباط بین «بو رادلی» و بچهها را قطع میکند. خواننده متوجه میشود که بستن حفره درخت، جیم را به شدت متاثر کرده همانطور که در این جمله میبینیم: وقتی بچهها به خانه اسکاوت رفتند، دیدند که جیم گریه کرده است.
با مسدود کردن حفره درخت شاید برای اولین بار جیم میفهمد که مایکام آن شهر فوقالعاده و رویایی نیست که همیشه فکر میکرده است، چرا که در آن هم خوبی وجود دارد هم بدی.
جیم کمکم میفهمد که چیزهای دیگری خیلی بیشتر از آنچه در محیط بیرون دیده میشود در مایکام برای اتفاق افتادن وجود دارد. نمونهای دیگر از رویارویی جیم با خوبی و بدی در جامعه ی مایکام آن زمانی رخ میدهد که هیئت ژوری تام رابینسون را محکوم اعلام میکند. این مساله بازخورد جیم احساسات درونیاش را آشکار میکند.
حرکات و سکنات جیم افکار و احساسات او را نسبت به نظر و قضاوت جری نشان میدهد. جیم اعتماد زیادی به جری دارد، به خیالش آنان قضاوت منصفانهای به نسبت او خواهند داشت، اما وقتی همهشان او را گناه کار میخوانند از آنان دلسرد میشود، حتی کانینگام هم که از اول مخالف دیگر اعضای هیئت ژوری بود هم با آنان همراه شده است. این هم بخش دیگری است که جیم با هردوی بدی و خوبی در مایکام روبهرو میشود.
در پایان جیم خوبی و بدی را در قالب خانم دوباس میبیند. اولین بازخوردی که در جواب بیحرمتی خانم دوباس از خود نشان میدهد عصبانیت است. «جیم خشمگین شد. آنچه جیم در چهرهی خانم دوباس میبیند یک پیرزن شیطان صفت است. چیزی بیشتر از شیطان در او میبیند وقتی از اتیکوس میشنود که خانم دوباس یک معتاد مرفینی است.» اینها دیدش را به نسبت خانم دوباس تغییر میدهد. جیم لایه دیگری از خانم دوباس را میبیند که قبلا ندیده است. جیم میبیند که گرچه او بدخلق و بد اخلاق است، اما دارای شجاعتی است که در جای خود صفتی خوب و قابل تحسین است. با اتفاقی که در مورد حفره درختی و رای هیئت ژوری میافتد، به این درک میرسد که هیچ چیز مطلق خوب یا مطلق بد نیست.
دیل در جایی میگوید که «آنجه میخواهم بگویم این است که آنها بدون من خیلی راحتترند. برایم هر چیزی که بخواهم میخرند اما میگویند حالا که اونو داری دیگه برو و باهاشون بازی کن.» دیل شرح میدهد که چرا از خانه فرار میکند و در توصیف رفتار والدینش رابطهای بین خوبی و بدی میبینیم. اینکه والدین او هرچیزی که بخواهد را برایش میخرند را میتوان به عنوان خوبی در نظر آورد. دیل خود را بیاهمیت و رها شده از طرف والدینش میبیند چون وقتی برایش اسباب بازی میخرند او را تنها میگذارند. در ارتباطش با والدینش حس میکند که هم نیکی وجود دارد هم بدی. نهایتا، دیل وقتی با آقای دولوف رایموند ملاقات میکند هر دو جنبه نیکی و بدی را در او میبیند، لایه شیطانیاش را در مجمع در مایکام و انسانیتش را وقتی از دیل در گردششان مراقبت میکند میبیند. از طریق آقای رایموند است که دیل متوجه میشود همیشه بیش از آن چه در ظاهر میبینیم، در واقعیت وجود دارد. با اینکه جامعه مایکام به آقای رایموند به چشم فردی مست با خلقیات شیطانی نگاه میکند، دیل و اسکاوت شاهد نیکی و خوبی در او هستند.
از نگاهی آقای رایموند بیشتر از اکثریت مردم مایکام دارای فضایل است چرا که او درک میکند هرچیزی چگونه باید باشد. این مساله دیل را متاثر میسازد چون میفهمد که حتی اگر به عنوان یک شیطان به آقای رایموند نگاه میشود، در حقیقت او آدم خوبی است. در این رمان شخصی که بیشترین برخورد را با خوبی و بدی جامعه دارد اسکاوت است. اسکاوت با خوبی و بدی از طریق عامه مردم، آتش سوزی و بو رادلی مواجه میشود.
اسکاوت خوب و بد را در انبوه مردم از هم جدا میکند. در مایکام شایعهها و پیش داوریهای زیادی وجود دارد. اسکاوت با فکر آتیکوس که همه مردم برابرند روبهرو میشود، و این در دید اسکاوت فضیلت بوده و پیش داوریهای مردم مایکام رذیلت است. در طول آتش سوزی اسکاوت متوجه میشود گرچه مردمی در مایکام هستند که دیدگاهها و افکاری اشتباه دارند، با این حال در حین آتش سوزی به دیگران کمک میکردند. گرچه قتل باب امری بد و شر است، با این حال بو رادلی کار نیک هم انجام میدهد، مثلا وقتی که از بچهها محافظت میکند.
اسکاوت به این نتیجه میرسد که حتی در رذلترین اعمال هم گاهی فضیلتی وجود دارد. اسکاوت در پایان به این باور میرسد که بو رادلی به هر حال انسان است گرچه همیشه به عنوان هیولایی به او نگاه شده است، با این همه خوبیهایی هم در وجود او میتوان یافت.
با نگاه به مردم، آتش سوزی و بو رادلی، اسکاوت میفهمد که همیشه جایی که بدی هست خوبی هم میتوان پیدا کرد و خالی از خوبی نیست و بالعکس. مضمون همراه بودن خوبی و بدی در طول رمان کشتار مرغ مینا دیده میشود. شخصیتها با اتفاقات مختلفی مواجه میشوند که روی دید آنان نسبت به خوبی و بدی تاثیر میگذارد. حضور همزمان خوبی و بدی را هر روز و همه جا در جامعه و ارتباطات روزمرهمان میتوانیم ببینیم.
جملاتی از رمان کشتن مرغ مینا
• اگه بخوای با کسی تفاهم داشته باشی، باید یاد بگیری به همه چیز از نقطه نظر او نگاه کنی. (کتاب کشتن مرغ مینا – صفحه ۳۹)
• این که صد سال شکست خوردهایم، دلیل نیست که باز تقلا نکنیم. (کتاب کشتن مرغ مینا – صفحه ۱۰۲)
• هر کس حق داره هر طور میخواد فکر کنه و توقع داشته باشه که دیگران هم به عقایدش احترام بگذارند. اما من قبل از این که با دیگران زندگی کنم، باید بتونم با خودم زندگی کنم. وجدان آدم تنها چیزیه که نمیتونه تابع نظر اکثریت باشه. (کتاب کشتن مرغ مینا – صفحه ۱۳۹)
• مردم خوب آنهایی هستند که به تناسب درکشان بهترین کاری که از دستشان ساخته است انجام میدهند. (کتاب کشتن مرغ مینا – صفحه ۱۷۱)
• صورتی صاف داشت و سرش در حال طاس شدن بود. سن او را میشد به دلخواه بین چهل تا شصت تخمین زد. اگرچه پشتش به ما بود میدانستیم که یک چشمش کمی چپ است. از این عیب حداکثر استفاده را میکرد. حتی وقتی به کسی نگاه نمیکرد به نظر میرسید که دارد به آدم نگاه میکند و به این ترتیب هیئت منصفه و شهود را در موقعیت دشواری قرار میداد. (کتاب کشتن مرغ مینا – صفحه ۲۱۹)
• این مردم هیچ وقت و هیچجور حالیشون نمیشه که من واسه این اینطور زندگی میکنم که دلم میخواد اینطور زندگی کنم. (کتاب کشتن مرغ مینا – صفحه ۲۶۲)
• شما از حقیقت خبر دارید و حقیقت این است: بعضی از سیاهان دروغ میگویند، بعضی از آنها فاسدالاخلاقند و بعضی به زنها چه سیاه و چه سفید چشم دارند. اما این حقیقت منحصر به نژاد خاصی نیست. این حقیقتی است که شامل نوع بشر میشود. در همین دادگاه هیچ کس نیست که هرگز دروغ نگفته باشد و هرگز کاری برخلاف اخلاق نکرده باشد. مردی هم یافت نمیشود که هرگز از روی هوس به زنی نگاه نکرده باشد. (کتاب کشتن مرغ مینا – صفحه ۲۶۷)
• دیل گفت: «فکر میکنم وقتی بزرگ شدم دلقک بشم.» من و جیم ایستادیم. -«بله آقا یک دلقک. تو این دنیا با این مردم هیچکاری نمیتونم بکنم، جز اینکه بهشون بخندم. میرم تو یک سیرک استخدام میشم و تا دلت بخواد میخندم.» جیم جواب داد: «عوضی گرفتی دیل. دلقکها محزونند. این مردمند که به آنها میخندند.» (کتاب کشتن مرغ مینا – صفحه ۲۸۲)
• من فکر میکنم فقط یک جور مردم وجود داره: مردم. (کتاب کشتن مرغ مینا – صفحه ۲۹۶)
• گاهی فکر میکنم که به عنوان یک پدر، خیلی عیب دارم. اما بچهها غیر از من کسی را ندارند. جیم بیش از هر کس به من اعتماد داره و من همیشه طوری زندگی کردهام که بتونم راحت تو چشمهاش نگاه کنم… اگه به یک همچه چیزی تن دربدم صاف و ساده دیگه نمیتونم تو چشمهاش نگاه کنم و آن روز که نتونم تو چشمهاش نگاه کنم، میدونم که جیم را از دست دادهام. (کتاب کشتن مرغ مینا – صفحه ۳۵۷)
• خوب که نگاه کنی، اکثر مردم خوبند، اسکاوت. (کتاب کشتن مرغ مینا – صفحه ۳۶۷)
مشخصات کتاب کشتن مرغ مینا
• عنوان: کشتن مرغ مینا
• نویسنده: هارپر لی
• ترجمه: فخرالدین میررمضانی
• انتشارات: علمی و فرهنگی
• تعداد صفحات: ۳۶۷
فیلم کشتن مرغ مینا
کشتن مرغ مینا (به انگلیسی: To Kill a Mockingbird) نام فیلمی آمریکایی به کارگردانی رابرت مالیگن محصول سال ۱۹۶۲ است که بر اساس رمانی به همین نام اثر هارپر لی ساخته شده است. در سال ۱۹۹۵ این فیلم در فهرست ملی ثبت فیلم قرار گرفت. این فیلم همچنین در فهرست بزرگترین فیلمهای آمریکایی تاریخ دهمین سالگرد بنیاد فیلم آمریکا در رتبه بیست و پنجم قرار گرفت.
آتیکاس فینچ وکیل سادهای است که در دادگاه شهر کوچک مِیکوم در ایالت آلاباما از جوان سیاهپوستی به نام تام رابینسون به اتهام تجاوز به یک دختر سفیدپوست دفاع میکند. راوی داستان اسکات فینچ، دختر کوچک آتیکاس است.
بازی خوب و روان گری گوری پگ که جایزه اسکار را برایش به ارمغان آورد و سایر بازیگران فیلم (که دو کودک خردسال که نقش عمده بازی را در این فیلم به عهده داشتند) از نقاط قوت این فیلم به شمار می اید .نکته جالب اینجاست که ماری بدهام برای بازی در این فیلم با وجود سن و سال کم کاندیدای دریافت جایزه اسکار شد .
این سینما یک قهرمان و منجی را به سینمای جهان عرضه میکند اما خوب این بار این قهرمان نه سوپر من است و نه بتمن و نه اسپایدر من ! قهرمان فیلم یک وکیل است که از مردم دفاع میکند.
وکیل سفید پوستی که متمدن است !شاید تصویری که از شخصیت اتیکا فینچ در قالب یک اسطوره و مرد متمدن و پدری فداکار ارائه میشود یک تصویر عامه پسند و قابل قبول باشد اما وقتی این شخصیت در برابر سنت مردم امریکاایستادگی میکند،ما با یک سنت شکن و هنجار شکن مواجه نمیشویم بلکه تصویری که از اتیکا فینچرارائه میشود یک منجی ویک قدیس است که برای نجات طبقه فرودست امریکا و خصوصاً سیاه پوستان به پا خواسته است!
شخصیتی که در طول فیلم کشتن مرغ مینا از انسانهای مظلوم دفاع میکند و تنها امید و حامی سیاه پوستان به شمار میرود شخصیتی که همیشه با کت و شلوار سفید ظاهر میشود .این نوع قهرمان پروری را بارها دیدیم سیاه پوستان مثل همیشه در این فیلم بدبخت تر از انی هستند که یک منجی از درون جامعه خود داشته باشند !علی رغم آنکه نوع روایت فیلم سعی کرده است اکثریت مردم را ظالم نشان دهد به فاسد بودن دستگاه قضایی امریکا و مسئله مهم نژاد پرستی اشاره دارد٬ با این وجود تصاویری که از اتیکا فینچ وکیل ارائه میدهد تصاویری واقع گرایانه و منطقی نیست.
فیلم کشتن مرغ مینا مملو از صحنههای مکالمه دو نفره آتیکاس و دختر کوچکش و توضیحات زیبا و قانع کننده او راجع به مسائل بغرنج زندگی با لحنی است که یک کودک ۶ ساله بتواند آن را درک کند.
اما با این حال فیلم به دلیل فیلمنامه دقیق، شخصیت پردازی بسیار زیبا، پرداخت دقیق روابط و همین طور بازی به یاد ماندنی گری گوری پک هیچ گاه به ورطه شعار گویی و موعظه نمیافتد و این تاثیرات در لایههای زیرین فیلم در ضمیر نا خودآگاه بیننده شکل میگیرد و همین امر آن را یک سر و گردن از سایر فیلمهای به ظاهراخلاقی متمایز میکند.
جوایز فیلم کشتن مرغ مینا
• جایزه اسکار بهترین بازیگر برای گریگوری پک
• جایزه اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی برای هورتون فوت
• جایزه اسکار بهترین طراحی صحنه
اطلاعات فیلم کشتن مرغ مینا
• کارگردان: رابرت مالیگن
• تهیهکننده: آلن ج. پاکولا
• نویسنده: هورتون فوت براساس رمانی از هارپر لی
• بازیگران: گریگوری پک، مری بدهام، فیلیپ آلفورد، جان مگنا، فرانک اوورتون، رزمری مورفی، روت وایت
• موسیقی: المر برنستاین
• فیلمبرداری: راسل هارلن تدوین: آرون استل
• توزیعکننده: یونیورسال پیکچرز
• تاریخ انتشار: ۲۵ دسامبر ۱۹۶۲
• مدت زمان: ۱۲۹ دقیقه
• کشور: آمریکا
• زبان: انگلیسی
دیدگاه