حقوق شهروندی زنان در ایران عهد قاجار
مقاله حاضر درصدد است تا تصویر کلیتگرایانه از موقعیت اجتماعی زنان عهد قاجار را در یک خط سیر تاریخی قرار دهد و به این مسأله بپردازد که حقوق شهروندی زنان در عصر قاجار تا چه اندازه، تحت چه اشکال و با تبعیت از کدام منطق تحول تاریخی رنگ واقعیت به خود گرفته است؟
ایران قاجار با یک اقتصاد معیشتی وابسته به زمین و جمعیت حدود پنج میلیونی در سال 1800 و حدود نه میلیونی در سال 1900 شناخته می شود که اکثریت آنان روستایی بودند و با کشاورزی گذران می کردند. حکومت قاجار غیرمتمرکز، ازهم گسیخته و ناتوان بود. نه قانون سراسری وجود داشت و نه پول واحدی. برغم آنکه ساختار اقتصاد در حال گذار و تأثیرات سرمایه داری بر سیستم سنتی و شبه فئودالی ایران قابل توجه می نمود، جولیان باریر معتقد است: «ایران در آغاز قرن نوزدهم هنوز یکی از عقب مانده ترین کشورهای جهان بود.»
این تصویر خشن و ایستا از ایران قرن نوزدهم وقتی وارد حوزه زنان می شود غم انگیز و تاریک تر می گردد. در بیشتر تاریخ نگاری های قرن نوزدهم از زنان به عنوان "زندانیان" گرفتار در دون پایگی جنسیتی خود یاد شده است که «اغلب زنان زندگی کنترل شده، محدود، و اسارت باری داشتند...»
سمیویل ویلسون، محقق اواخر قرن نوزدهم، درخصوص این انزوای اجباری زنان می گوید: «زندگی زناشویی مرکز توجه زن بود. زنان، از هر طبقه اجتماعی، پس از ازدواج تنها نگران راضی نگه داشتن شوهرانشان بودند و در نقش یک برده جز تأمین لذت و آسایش شوهر سودای دیگری در سر نداشتند.»
چنین تصویرهای غم انگیزی هم در نزد زنان روشنفکر عهد قاجار مانند فخرآفاق پارسا دیده می شود که می گوید: «... حقوق فردی و اجتماعی حتی آزادی خدادادیمان بهدست مردان بی انصاف افتاده» و هم نزد روشنفکرانی مانند میرزا آقاخان کرمانی که: «زنان ایرانی نه تنها در نظرها خفیف و بی وقار و حقیر، ضعیف و مانند اسیرند بلکه از دانش مهجور و از فخر بینش دور و از همه چیز عالم بی خبرند...»
دیدگاه