راجر بیکن فیلسوف و دانشمند انگلیسی. به کیمیاگری، زیستشناسی، علوم فیزیکی و جادوگری علاقهمند بود. کشفیات و دستاوردهای متعددی، ازجمله اختراغ عدسیهای بزرگکننده، را به او نسبت میدهند. پیشبینی کرده بود که از باروت، ارابهها، قایقها، و ماشینهای پرنده استفادههای فراوانی خواهد شد. بیکن را «استاد اعجابانگیز» میخواندند.
زندگی راجر بیکن
راجر بیکُن، فیلسوف و مدرس معروف انگلیسی در 11 آوریل سال 1214 میلادی در انگلستان به دنیا آمد. او سپس در دانشگاههای آکْسْفورد انگلستان و پاریس به تحصیل و سپس تدریس پرداخت. بیکن از آن پس به عنوان کشیش به خدمت مشغول گردید. او در این زمان در زمینه علم کیمیا مطالعاتی نمود و دریافت که چگونه میتوان باروت ساخت. موفقیت بیکن در کارهای علمی حسادت همکارانش را برانگیخت. از این رو او را به جادوگری متهم کردند و به ده سال زندان محکوم شد. بیکن در زندان، یک تقویم اصلاح شده و صحیح تهیه کرد و پس از اتمام دوران زندان، بار دیگر به کارهای علمی روی آورد. وی در این زمان دایرةالمعارف تصنیف عظیم را که شامل علوم طبیعی، منطق، فیزیک، ریاضیات، فلسفه و زبانشناسی بود نوشت و بار دیگر به اتهام نگارش کتب ضالّه به مدت دوازده سال به زندان افتاد.
بیکن پس از آزادی از زندان، مطالعات خود را از سر گرفت و کتب متعددی نگاشت. بیکن به علوم طبیعی و تجربه و مشاهده مستقیم اهمیت میداد و به همین جهت او را از پیشروان روش تازه علمی شمردهاند. وی معتقد بود که علم، مکمّل دین است نه مخالف آن. اهمیت فلسفه راجر بیکُن در شمول آن بر افکار مبتکرانه و جدید نیست. زیرا وی به بسیاری از افکار خرافی آن زمان همچون کیمیا و علم احکام نجوم اعتقاد داشت. سهم عمده وی در دانش جدید، اصرار وی در به کار بردن روش علمی در مطالعه فلسفه است.
وی علت جهل و نادانی را چهار چیز میدانست: اتکا به اسناد و مآخذ غیرموثق، پیروی کورکورانه از آداب و رسوم، تقلید کورکورانه از بالا دست و عادت به تبعیت از عامه جاهل و پنهان داشتن حماقتها با تظاهر به دانایی. بیکن بر این عقیده بود که برای به دست آوردن دانش و حکمت، دو راه وجود دارد: تجربه و عقل، و باید برای رسیدن به حقیقت، اندیشههای خود را بر پایه دانستهها قرار داد. وی جوهر حیات و ناموس زندگی را در اراده میدانست و اولین کسی بود که علیه کلیسا و خرافات دین مسيح (ع) در دوران قرون وسطی قیام کرد. بیکُن همچنین یکی از بزرگترین دانشمندان قرون وسطی به شمار میرود که به شدت، روشهای فلسفی عهد خود را مورد انتقاد قرار داده است. راجر بیکن سرانجام در 25 سپتامبر 1294 میلادی در هشتاد سالگی درگذشت.
آثار مهم راجر بیکن
آثار مهم راجر بیکن عبارتند از: اثر کبیر (Opus maius)، اثر صغیر (minus opus)، اثر سوم (opus tertium)، خلاصه ای در مطالعه ی فلسفه (Philosophiae Compendium studii) و خلاصه ای در مطالعه ی کلام (Compendium studii theologiae) البته نوشته های او بسیارند و او حتی در علم دستور زبانهای عبری و یونانی نیز صاحب رساله است.
نظرات راجر بیکن
توجه به سازمان و روش تعلیم و تربیت
او در پی استادش رابرت گروستست به سازمان و روش تعلیم و تربیت توجه خاصی نشان داد. بر این اعتقاد بود که روش تعلیم و تربیت باید به طور بنیانی تغییر کند. باید زبانهایی مثل عبری، عربی، یونانی و کلدانی را، که در آنها علوم مختلف توضیح داده شده و رشد کردهاند، فراگرفت. به عبارت دیگر او طرفدار تحصیل علومی بود که خارج از سرزمینها و اعتقادات مسیحی ایجاد شده و توسعه یافته بودند. در نظر کلیساییان پایهگذاران و صاحبنظران این علوم کافران بودند. به نظر او میبایست درهای دانشگاهها را بر روی این علوم و زبانها باز کرد. وی با اینکه به فراگیری علوم از زبانهای بیگانه دعوت میکرد، نسبت به مترجمان متون عربی و یونانی نظر خوشی نداشت؛ زیرا معتقد بود که آنان نسبت به علومی که در متون عربی و یونانی نهفته است جاهلند و زبان این متون را نیز به خوبی نمیشناسند. این مترجمان توانایی ایجاد واژههای جدید را در مواقع لزوم نداشتند. حمله دیگر او به مترجمان درباره ضعف آنان در خود زبان لاتین بود؛ چنانکه آنها را به استفاده از زبان عامیانه بسیار در ترجمهها متهم کرد. این انتقاد را بعدها اومانیستهای دوره رنسانس به کل آثار مدرسی عمومیت دادند و لاتین آنها را زمخت و حتی گاهی غلط معرفی کردند.
رد تابعیت فلسفه و علم از مقاصد کلامی
او به جد بر این عقیده بود که نباید فلسفه و علم را تابع مقاصد کلامی کرد. دین طریق خود را میپیماید و علم راه و روش خود را دارد. بدینترتیب او فلسفه را از کلام جدا کرد. فلسفه در برگیرنده صورهای مختلف دانش است که جهل را میزداید. او جهل را تاکید بر مرجعیت فکری، عادات و سنتها و پیشداوری میدانست. طریق فلسفه در علوم و مقولت خاص، مانند معناشناسی و زبانشناسی، ریاضیات و علوم تجربی، حاصل میشود؛ در حالی که کلام دانش متعالی است که خداوند به عدهای خاص اعطا کرده است. البته به نظر او میتوان از علومی همچون ریاضیات، وقایعنگاری و جغرافیا برای فهم بهتر کتاب مقدس و اشارات آن به زمانها و مکانهای مختلف بهره برد؛ ولی آنها را نباید برای این مقصود خاص فراگرفت.
پایین بودن مرتبه مابعدالطبیعه از علوم تجربی و ریاضیات
تفاوت اساسی او با فیلسوفانی همچون توماس آکوئینی در این بود که او مابعدالطبیعه را در مرتبهای پایینتر از علوم تجربی و ریاضیات قرار داد. فلسفه امری جاویدان نیست و حقیقت را نمیتوان به طور مطلق به واسطه فلسفه کسب کرد، زیرا با گناه نخستین عقل انسان قادر نیست تا استدلال کامل برای اثبات و شناخت موجودات ارائه کند. تنها میتوان فرضیههایی را شکل داد که بتوان با تجربه آنها را اثبات کرد. از جهت دیگر فلسفه هرگز کامل نخواهد شد، زیرا انسان هرگز نمیتواند تبیین جهانی را که در آن زندگی میکند به پایان رساند. موجودات و امور بسیاری برای کشف یافت میشوند و هر لحظه امکان کشف جدیدی است. این سخن به معنای این نیز هست که او به سنت، در دین و فلسفه، به عنوان حقیقت نظر خوشی نداشت و دیگران را به سبب اینکه هر چه را که به گذشته تعلق دارد به عنوان سنت حاوی حقیقت میپندارند مورد انتقاد قرار داد.
او معتقد بود که در فهم دین نباید منابع دیگری غیر از کتاب مقدس و آباء کلیسا را مورد نظر قرار داد. در نتیجه خواندن و تفسیر کتبی همانند کتاب جمل پطرس لومباردوس را در دانشکده الهیات تایید نکرد. او ترجیح میداد که دانشجویان به جای آن، کتاب مقدس را مرجع خود قرار دهند. علم واقعی براساس تجربه و ریاضیات شکل میگیرد و نباید جادوگری و خیالات را جایگزین آن کرد. او نیز مانند استادش گروساتستا ساختار عالم را بر مبنای انتشار نور و ریاضیات میفهمید. برای او نیز این انتشار همراه با قوانین هندسه بود نکته جالب این است که او حتی ریاضیات را پایه و اساس مقولات ارسطویی قرار داد، چنانکه معرفت به مقولات فیلسوف یونانی وابسته به شناخت کمیت است.
تاکید بر روش صحیح در فهم و تبیین عالم
راجر بیکن از نخستین کسانی است که در تاریخ تفکر غرب به امر دستیابی به روش صحیح در فهم و تبیین عالم تاکید ورزید. او حتی گاهی روش صحیح را در مرتبهای برتر از محفوظات و دانستنیها قرار داد. هر کس که روش صحیح را بیاموزد، خود میتواند به کشف عالم نائل شود. به همین سبب همیشه از کسانی که روش درست فهمیدن، به خصوص روش تجربی و ریاضی را به او آموختند به نیکی یاد میکرد. او کسانی را که فقط به آثار ارسطو بسنده نکردند و از خواندن آثار دیگران غفلت نورزیده و خود نیز به دنبال کشف مسائل و امور جدید بودند و از تعصب و جزمگرایی دوری میکردند، میستود.
خصوصیات عمده تجربه
او برای تجربه در کسب دانش سه خصوصیت عمده در نظر گرفته بود.
الف) همه چیز در انتها باید با تجربه تایید شود.
ب) کسب دانش در حوزهای که با استدلالهای عقلی راهی به آن نیست.
ج) استفاده از تجربه برای انجام اموری که در زندگی روزانه مورد نیاز است.
بسیاری از افراد نظریههای مختلف درباره امور گوناگون ارائه دادهاند، اما در اثبات نظریههای خود به جایی نرسیدهاند، زیرا تجربه را ملاک قرار نداده و به امور انتزاعی پرداخته و در نتیجه به کسب حقیقت نائل نشدهاند؛ مثلا رای اثبات اینکه آتش میسوزاند، هیچگاه نمیتوان کسی را از راه استدلالهای عقلانی مجاب کرد که دست به آتش نزند؛ به عبارت دیگر طریق اثبات نظریه با رجوع مستقیم به تجربه است. از طرف دیگر با علوم تجربی میتوان از آنجایی شروع کرد که علوم دیگر در آنجا خاتمه میپذیرند؛ برای مثال ساختن وسایلی که در علم پزشکی یا نجوم مورد نیاز است. او از کسانی بود که برای نخستین بار در باب فنآوری به تفکر پرداخت و روزی را پیشبینی کرد که از وسایل مکانیکی استفاده و انسان با سرعت بسیار جابجا شود و علم به او قدرت حاکمیت به طبیعت را ببخشد و به اسرار آن پی ببرد.
معناشناسی
در معناشناسی بیکن بر این نظر بود که معنای کلمات امری قراردادی است و به عقلانیت اشخاصی که کلمات را به کار میبرند بستگی دارد. معنا را یک شخص یا گروهی از اشخاص به طور واضح یا به طور ضمنی به کلمات دادهاند؛ به عبارت دیگر سختاری فراتر از ساختار زبانشناختی در شکل دادن به معنای کلمات دخیلند. نظریه معناشناسی نیز باید توضیح دهد که کلمات چطور در گذشته، حال و آینده و حتی در آنچه موجود نیست معنا دارند. هر تحمیل معنا، به کلمه فقط یک معنا اعطا میکند و این دلالت تا هنگامی باقی است که مدلول پایدار است. به نظر بیکن معنای کلمات اشتراک لفظی است. چنانکه لفظ انسان هنگامی که بر یک فرد حمل میشود، دارای یک معناست و وقتی که به عنوان کلی مورد استفاده قرار میگیرد دارای معنای دیگری است. حال اگر فرد انسان بمیرد، لفظ «انسان» دیگر برای او معنادار نخواهد بود، مگر اینکه معنای سومی برای لفظ انسان به عنوان جسم مادی او، در نظر گرفته شود. در اینجا لفظ «انسان» مشترک لفظی است. هیچ حد متعینی برای معانی مختلفی که میتوان بر کلمهای حمل کرد، وجود ندارد. او با این نظریه درصدد تبیین بسیاری از مفاهیم کلامی، منطقی و فلسفی برآمد.
تاثیرپذیری بیکن در معرفتشناسی از ابن سینا
بیکن در معرفتشناسی تحتتاثیر ابن سینا عقل فعال را مفارق و برای تمام آدمیان یگانه در نظر گرفت. او ابن سینا را مفسر اصلی ارسطو میدانست. در هر صورت برای راجر بیکن عقل فعال عقلی است که تمام اذهان را اشراق میدهد. افراد فقط عقل ممکن یا بالقوه دارند و برای تعقل عقل فعال باید با آنان ارتباط برقرار کند. اما بر خلاف ابن سینا، به خصوص در اثر سوم، او عقل فعال را الهی و شخص دوم تثلیث دانست. این شخص یا لوگوس نوری است که انفاس آدمیان را منور میکند. در اینجا بیکن معنایی عرفانی نیز به شناخت یا معرفت انسان میدهد. اشراق معارف از الوهیت نشان میدهد که دانشهای بشری به یکدیگر مرتبطند و منشایی واحد دارند. البته در سالهای تدریس در دانشگاه پاریس بیکن به عقل فعال فردی معتقد بود. این عقل عالیترین بخش عقلانی هر فرد را تشکیل میدهد و برای تامل در باب موجودات عالی است. او بر این رای بود که مفاهیم به طور فطری در عقل منفعلند و عقل فعال فردی عمل عقلی بر آنها را فعلیت میبخشد. اما در بازگشت به آکسفورد این نظر را کنار گذاشت و به نظریه اشراق از طریق عقل فعال مفارق الهی گروید. جهان شناسی بیکن از آراء استادش رابرت گروستست تاثیر فراوان پذیرفت. او نیز پیدایش و ساختار عالم را انتشار نور در تشکیل اجناس و انواع مختلف به طور هندسی و قوانین آن، یعنی خطوط، زوایا و اشکال توضیح داد.
دیدگاه