امروز: پنج شنبه, ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۱۵ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۲۵ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 275152
۹۶۸
۱
۰
نسخه چاپی
Max Weber

زندگی ماکس وبر | موضوعات اصلی در اندیشه ماکس وبر | ماکس وبر رابطه بین دین و اقتصاد

زندگی ماکس وبر | موضوعات اصلی در اندیشه ماکس وبر | ماکس وبر رابطه بین دین و اقتصاد

ماکس وبر یکی از پدران و بنیان‌گذاران جامعه‌شناسی است. البته نه جامعه‌شناسی به مثابه یک رشته دانشگاهی، بلکه جامعه‌شناسی در عامترین معنای آن که نوعی فهم و نگاه نو و متمایز به پدیده‌های اجتماعی و حتی انسانی است.

زندگی ماکس وبر

ماکس وبر از اصیل ترین چهره های تفکر اجتماعی به شمار می رود،. وبر در ۱۸۶۴ در خانواده ای از طبقه بالای متوسط و پروتستان متولد شد. نیاکان او از طرف پدر تجار و بازرگانان آلمانی، و از طرف مادر هیوگنوهای فرانسوی بودند. پدر او، ماکس وبر پدر، در برلین وکیلی موفق و سیاست مداری لیبرال و ملی بود. وی پسر خود را با جهان مهیج سیاست اروپا و سیاست مداری در دوران بیسمارک آشنا کرد.

مادر او، هلن، زنی تحصیل کرده، با باورهای عمیق دینی و معتقد به انجام کارهایی در زمینه بهزیستی و رفاه اجتماعی بود، و باعث ترغیب رشد فکری و روحي وبر شد. بدین ترتیب دو قطب وجودي ماكس جوان مشخص می شود: یا باید در پی کسب قدرت بوده و با کارهای دولتی گذران کند و یا زندگی خود را وقف روح کرده و کار فکری داشته باشد. این دو گزینه و انتخاب، تمام دوران زندگی و کارهای او را شکل داد و در آخرین کار او: خطابه هایی درباره ی علم و سیاست به مثابه حرفه به اوج خود رسید.

وبر در دانشگاه های هامبولدت و برلین به تحصيل تاريخ اقتصاد پرداخت و رساله اش را در ۱۸۸۹ و دوره ی آموزشی تدریس در دانشگاه را در ۱۸۹۱ به پایان برد. بعد از این دوران، وبر با بی میلی وارد دنیای تدریس و دانش دانشگاهی شد. با این همه آرزو داشت که درگیر کارهای سیاسی نیز بشود. اما با مبتلا شدن به ضعف اعصاب در ۱۸۹۸ یعنی زمانی که دهه ی سوم عمر خود را سپری می کرد، امیدهای شغلی و حرفه ای که در سر داشت به یأس مبدل شد.

به گفته ی همکار وی فردریش مانیکه بحران روانی وبر به دلیل کار زیاد و درگیری های خانوادگی به وجود آمد که از دیدگاه فرویدی ویژگی های برونی تعارض و عقده ی مشهور ادیپ را در خود داشت. دوره ی نقاهت او متأسفانه به کندی سپری می شد، و پس از شروعی درخشان در دانشگاه های فرایبورگ و هایدبرگ سرانجام دو سال آخر عمر خود را در وین و مونیخ به تدریس مشغول شد. تمام کارهای عمده ای که وبر امروز با آن شناخته می شود از اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری (5 -1904 ) گرفته تا کتاب ناتمام، اقتصاد و جامعه (که پس از مرگ نویسنده ی آن در1922 به چاپ رسید )در دورانی که می توان آن را دوران آوارگی وی نامید، یعنی دو دهه ای که او دور از محیط امن دانشگاهی سپری کرد، نوشته شد. این کارهای پخته و جاافتاده را می توان نتیجه ی فرایند سخت بهبودی و حاصل پیروزی و غلبه بر خود، به حساب آورد.

در ۱۹۲۰، یعنی در آخرین سال زندگی وبر، مناظره ای از طرف دانشجویان بین او و اسوالد اشپنگلر که تز خود را دربارهی «افول غرب» ارائه کرده بود، ترتیب داده شد. وبر در پی این مناظره اظهار عقیده کرد که قلمرو فکری زمان او عمدتا" به وسیله ی نوشته های مارکس و نیچه شکل گرفته است. این دو تن، مضامین اصلی قرن بیستم را مشخص کرده بودند: موضوع عدالت اجتماعی، ماهیت اقتصاد سرمایه داری، سرنوشت و سرانجام تمدن غربی، مسئله ی ارتباط ما با دانش و تاریخ، مدرنیته و عوامل نارضایتی از آن. وبر آثار این دو را مطالعه کرده، به مضامین و موضوعات مطرح شده آنها پرداخته و با پیروان آنها به گفت و شنود نشست. وبر نیز مانند مارکس در تمام طول زندگی اش خود را یک اقتصاددان سیاسی می شناخت.

بسیاری از بحث های روی درباره ی ارتباط بین اقتصاد و جامعه، شامل کند و کار و بررسی پیگیر «برداشت ماتریالیستی از تاریخ» می شد، برداشتی که توسط فردی که وبر او را «متفکری بزرگ» می نامید، معرفی و باب شده بود. وبر نیز مانند نیچه مجذوب نمودها و مسائل فرهنگی، اعم از فرهنگ سنتی و مدرن، و بخصوص تأثیر آن بر شخصیت و شیوه ی زندگی انسان شد. لذا بسیاری از مطالب جامعه شناختی و فرهنگی وی به صورت واکنشی موشکافانه به آنچه وی آن را تعابیر «درخشان» نیچه می خواند، درآمد؟.

اگر وبر نظریات فروید را نیز به مطالب خود افزوده بود، آنگاه اظهارنظر وی در مناظره با اشپنگلر دربرگیرنده ی مسائل زمان ما نیز می شد. در واقع وبر برخی از مقاله های فروید را خوانده بود، و از کار روان شناسان تجربی نظیر وونت و ویلیام جیمز نیز اطلاع داشت. اما حوصله چندانی برای «درمان از طریق گفتگو» و دیگر راه های درمانی جدید نداشت. در عوض وی مسئله ی خردگرایی که زمانی آن را «مفهومی به ظاهر ساده» خوانده بود - ماهیت، انواع و پیامدهای آن را از مباحث ذهنیت و روان استخراج کرد. زندگی و کار وبر تلاشی بود برای مشخص کردن این حیطه ی بحث انگیز مباحث خردگرایی.

موضوعات اصلی در اندیشه ماکس وبر

وبر درباره ی دامنه ی وسیعی از موضوعات، از حوزه ی تمدن جهانی گرفته تا ماهیت پژوهش انسانی، به تفکری عمیق دست زد. برجسته ترین پرسش تحقیق سه جلدی وی درباره ی ادیان جهان - یعنی اینکه چرا سرمایه داری در غرب وجود دارد؟ - هسته ی اصلی و کانون توجه، شاهکار وی یعنی بررسی مقایسه ای رابطه ی بین دین و اقتصاد بود. وبر سپس از این مطالعات بهره برد تا درباره ی ماهیت آنچه وی آن را «وهم زدایی از جهان» و «خردگرایی» زندگی می نامید تحقیق کند. منظور از «وهم زدایی از جهان» و «خردگرایی» تمایل و گرایش کلی در فعالیت ها و اعمال ما است به این که شکلی عقلانی و محاسبه گرانه پیدا کرده، وجه مشخصه آن تکنیک و مهارت شود و تابع آزمون وسیله - هدف باشد. در جریان این بررسی ها، وی همچنین در جستجوی روشن شدن ویژگی و خصیصه ی کار و حرفه در جهان مدرن بود، همان گونه که موضوع ماهیت اقتدار و قدرت و مسئله شناخت و شناختگر در علوم انسانی نیز فکر او را به خود مشغول می داشت.

ماکس وبر رابطه بین دین و اقتصاد

شهرت وبر بیش از همه مدیون مطالعات وی درباره ی اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری ( ۱۹۰۴ -۵) است. وبر تزی را مطرح کرد که پویایی شیوه ی تولید «سرمایه داری» را با ویژگی کار و خویشتن داری برگرفته از دین مرتبط ساخته و آنان را در یک حالت تبادلی با یکدیگر قرار می داد و به تبع آن بحث و تحقیقات و پژوهش های بی شماری آغاز شد و هنوز نیز نشانی از پایان آن نیست. وبر خویشتن داری را نوعی ریاضت خواند که متوجه عمل و کنش در اینجا و اکنون است، وی این ویژگی را به طور خاص، خصیصه ی اعضاء فرقه پروتستان دانست. با توجه به این رابطه فرضی بین یک سیستم اقتصادی خاص و دینی خاص، وبر ادعا کرد که «قرابتی گزینشی» را کشف کرده که به ما کمک می کند تا یکی از دلایل پیدایش و موفقیت سرمایه داری مدرن را بشناسیم.

وبر منکر ارائه ی ارتباطی علت و معلولی یا بر شمردن شرایط لازم برای ظهور و پیدایش سرمایه داری بود، و این نکته ای است که اغلب مورد غفلت قرار می گیرد. با این همه وی به واقع معتقد بود که یکی از عوامل تسهیل کننده و پشتیبانی اقتصادهای پویا و بازارگرا، که نوعا" در غرب دیده می شود در جنبش دین پیرایی و نظام های اعتقادی ضدسنتی نهفته است. در این نظام های اعتقادی، کار، پس انداز، سرمایه گذاری، و موفقیت در کارفرمایی، تصدیق و تائید شده و به طور خلاصه آنکه ایجاد ثروت یک تکلیف محسوب می شود. متعهد بودن به «تکلیف» یا «حرفه» وظیفه و مسئولیت بی چون و چرا بوده و به معنی برآوردن خواسته ها و نیازهای اخلاق عملی و تحقق شيوه ی زندگی است. این عقیده ی تکلیف که در اصل به معنی جستجو برای یافتن رستگاری دینی است، در طول زمان معنایی گسترده تر یافته و به معنی جستجو برای یافتن موفقیت و شهرت مادی در آمده است.

البته وبر دریافت که در زیر لوای «سرمایه داری» که وی آن را « تعیین کننده ترین نیروی زندگی مدرن» می نامید، ویژگی ها و خصیصه های گوناگونی وجود دارد. سرمایه داری نیز مانند بیشتر اسامی انتزاعی در واژگان علم (مانند فئودالیسم، سوداگری (مرکانتالیسم)، سوسیالیسم و نظایر آن) می تواند تنها یک نمونه ی «مثالی» یا محض باشد، و نه یک موجودیت واقعی. پژوهشگر این نمونه ی مثالی را از میان رویدادهای پیچیده بیرون آورده و آن را برای مقاصد تحلیلی خود تدوین می کند. سرمایه داری به مثابه تولید برای بازار، جایی دیگر در تاریخ - به طور مثال در رم باستان - ظاهر شده بود. سرمایه داری به مثابه فعالیتی کارفرمایانه که هدف آن انباشتن پس انداز است، در دولت به شهرهای ایتالیا در دوران رنسانس اهمیت پیدا کرده بود.

همچنین سرمایه داری را می توان در طول تاریخ به عنوان مصادره اجباری اموال در همه جا یافت. اما نکته ای که وبر به آن اشاره دارد این است که این ترکیب و مجموعه ی مدرن و خاص نیروها - تولید برای بازار، انفکاک کار و تجارت از امور مربوط به خانه، سازمان عقلانی نیروی به ظاهر «آزاد» کار، شیوه ها و روش های تکنیکی دفترداری، محاسبه عقلانی سود برای سرمایه گذاری مجدد - به معنی یک نظام جدید و پویاست، که با به کار افتادن آن جوامع سنتی در سرتاسر جهان دست خوش تحول و دگرگونی می شوند.

در نظر وبر نقطه ی شروع این دگرگشت و دگرسانی جوامع (و نه البته تنها عامل آن) در دگرگونی نظام اخلاقی - و به بیان دقیق تر در چیرگی و تفوق جهت گیری تمایلات ریاضت گرایانه به سمت کار در این جهان و دستیابی به موفقیت های مادی - نهفته است. این طرز فکر و خصلت، یعنی تمایل پیدا کردن به کار و فعالیت، مقدمات کار برای به وجود آمدن ویژگی خاص و متمایز فرهنگ غرب به عنوان یک گل و به عنوان یک تمامیت را فراهم می کند - در کلام وبر این ویژگی عبارت است از «خردگرایی ویژه و خاص» این فرهنگ . بدین ترتیب این طرز فکر و خصلت نه تنها بر شیوه های تولید و مبادله فرهنگ غرب تأثیر گذاشت، بلکه علم و تکنولوژی، ترتیبات حقوقی و سیاسی، نظام های اداری، و در کل زندگی فرهنگی را تحت تأثیر قرار دارد.

مطالعه ی مقایسه ای وبر درباره ی ادیان جهان - در چین، هند، در یهودیت باستان، و مطالعه ی برنامه ریزی شده وی درباره ی اسلام که ناتمام باقی ماند - به این منظور انجام شد تا نشان دهد که چرا و چگونه شرایط لازم برای بروز و ظهور طبیعی سرمایه داری مدرن در محیط هایی متفاوت از محیط فرهنگ غرب وجود نداشته است. در این ادیان ترکیبی از تصوف و ریاضت که جهان دیگر، بهشت با نیروانا، در کانون توجه آن قرار داشت به پیامدهای متفاوتی که در تمدن آنان بروز کرد، مربوط است. در واقع به نظر وبر ریاضت و تصوف به طور ریشه ای با کاری که برای دستیابی به اهداف زندگی انجام می دهیم در تقابل قرار می گیرد. به همین ترتیب به عقیده ی او بین عملی که جهت آن به سمت دنیایی است که در آن زندگی می کنیم و عملی که جهت آن به سمت جهانی خیالی در ورای تجربه و زمان انسانی قرار دارد، تضاد اساسی و عمده ای وجود دارد. حداقل می توان گفت که پیامدهای این تفاوت جهت گیری ها وسيع و دامنه دار بوده، چرا که همان گونه که بارها شاهد آن بودیم بسط و گسترش صورت های غربی در دیگر بافت ها۔ چه این صورت ها طرد شده و چه از آنان تقلید شود- نوعا" باعث ایجاد مناقشه و تضاد در تمام سامان های سنتی می شود.

ماکس وبر اقتدار یا سلطه ی قانونی

یکی از جنبه های بسیار مهم کارهای آخر وبر تحلیل و بررسی اقتدار یا «سلطه قانونی» - Herrschaft در کاربرد اصلی اصطلاحی آن است. نکته ی اصلی این تحلیل که به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرد - یعنی سنخ شناسی سه گانه ی اقتدار قانونی - عقلانی، سنتی و فرمندانه - به وسیله ی وبر به عنوان طرح کلی برای تحلیل اشکال خاص قدرت مورد استفاده قرار گرفت. این طرح همچنین چارچوب کلی برای بیشتر مطالبی بود که وبر در حوزه های بررسی جامعه شناسانه بیان داشت، حوزه هایی که با کمک او یافت شد: یعنی مطالعات درباره ی بوروکراسی، قانون، رهبری، دولت، لایه بندی اجتماعی، و شهر به عنوان یک اجتماع سیاسی.

اقتدار قانونی - عقلانی، سنتی و فرمندانه

در بخشی با عنوان « سه نوع محض اقتدار» در کتاب جامعه و اقتصاد، وبر می نویسد: سه نوع محض از اقتدار قانونی وجود دارد. اعتبار قانونی بودن هر یک از این اقتدارها بر پایه ی یکی از موقعیت های زیر است:

1- موقعیت عقلانی - بر پایه این باور است که قوانین وضع شده و حقوق آنهایی که ارتقاء پیدا کردند تا تحت چنین قوانینی اقتدار داشته و فرمان بدهند، از قانونیت و مشروعیت برخورداراست (اقتدار قانونی).

2- موقعیت سنتی - بر پایه ی این اعتقاد تثبیت شده است که سنت های کهن و مشروعیت آن که تحت چنین  سنت هایی اعمال قدرت می کنند، از تقدس برخوردارند (اقتدار سنتی).

3- موقعیت فرمند - بر پایه ی دلبستگی و وفاداری به قداست، دلیری استثنایی یا شخصیت نمونه ی یک  فرد و نظم و الگویی که به وسیله ی او اجرا یا مقدر شده استوار است

تنش ها و تضادهای بین مبناهای مختلف قدرت، و قانونیت و مشروعیت در زندگی اجتماعی برای وبر بسیار مجذوب کننده بود، و به نظر وی این نکته بسیار حائز اهمیت است که شیوه های متفاوت عقلانی کردن این مبناها شناخته شود:

اقتدار بوروکراتیک به این معنی که به قواعد عقلانی قابل تحلیل مقید و وابسته است مشخصا" اقتداری عقلانی است، در حالی که اقتدار فرمند، به این مفهوم که نسبت به همه ی قواعد بیگانه بوده و دور از هر قاعده ای است به طور مشخص حالتی غیرعقلانی دارد. اقتدار سنتی به سنت ها و رسومی وابسته است که از گذشته رسیده... [در حالیکه] اقتدار فرمندانه در جایگاه اجتماعی مورد ادعای خود، گذشته را نفی می کند، و بدین معنا یک نیروی انقلابی است.

هر جامعه ای از ترکیب پیچیده ای از این سه نوع تشکیل شده، و بین آنان رابطه ای پویا وجود دارد که می توان آن را مشاهده کرد: اشکال عادی قانونی و سنتی با فرمندی غیرعادی وارد چالش می شوند. اما اقتدار فرمندی خود به روند و برنامه ای «عقلانی» و قاعده مند تغییر شکل می دهد.

بخشی از دگرگونی اجتماعی به دلیل وقوع چنین برخوردهایی بین ساختارهای متناقض قدرت است، که در سطح واقعیت اجتماعی به صورت ادعای ضد و نقیض قانونیت و مشروعیت بروز می کند. از دیدگاه وبر پیگیری فرایندها و روابط پویا در قلمروهای مختلف کنشی، موضوع جامعه شناسی بوروکراسی، قانون یا جامعه شناسی دولت است.

وبر برخلاف دورکم و مارکس، پیشگام مكتب خاص فکری یا مؤسس جرگه ای از هواداران فکری خود نبود. با وجود این، جنبه هایی از جامعه شناسی سیاسی وی به تسلط قدرتمندی بر پنداشت های مدرن دست یافت، به خصوص در زمینه ی: عقلانیت ابزاری به عنوان یک عامل مؤثر در تغییرات، بوروکراسی به عنوان ساز و کار بسیار مؤثر در کنترل، حرفه ای گرایی به عنوان ملاکی برای اداره و اجراء امور، و «فرمندی» به عنوان ویژگی اسطوره ای شخصیت و رهبری. ما در دغدغه های خود درباره ی «بوروکراسی» تا تلاشی که در جستجو برای یافتن «فرمندی» به کار می بریم، از روش ها و عبارات وبری بهره می جوییم. یکی از دلایل این امر آن است که با وجود تأثير حال بر گذشته و علیرغم اینکه دیدگاه های ما تحت الشعاع زمان حال قرار گرفته، اما سال های آخرین قرن بیستم شباهت های اساسی و مهمی با سال های آغازین خود دارد.

  • منبع
  • حقوق نیوز

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید