مکتب «کلاسیسیسم» اولین سبک ادبی است که در قرن هفدهم، بعد از دوران باروک در فرانسه به وجود آمد.
مکتب کلاسیسیسم
سبک هنری کلاسیسیسم ریشه در اصیلترین آفرینشهای هنری و ادبی عصر باستان یونان و روم دارد. این جنبش فراگیر در اواسط قرن هفدهم شکل امروزی مکتب کلاسیک را به خود گرفت و آرمانش بازگشت به هنر و زیبایی شناسی اصیل و منظم باستان بود. کاربرد کلمهی کلاسیک در ابتدا به آثار هنری اصیل و تراز اول اطلاق میشد؛ اما با شروع قرن شانزدهم شکلی مدون در قالب یک سبک مستقل به خود گرفت. این عنوان که اولینبار در دوران رنسانس شکل گرفت، مظهر هنر متعالی آن روزگار بود و شامل آثاری میشد که از دید زیباییشناسی، هنری در حد کمال در آن به کار گرفته شده است.
به طور کلی کلاسیسیسم را می توان از دو جنبه تاریخی و زیبایی شناسی مورد بررسی قرار داد. از لحاظ تاریخی این سبک هنری به یونان و روم باستان باز می گردد؛ به همین سبب می توان گفت که کلاسیسیسم تقریبا ویژگی ثابت تمامی دوره های پس از کلاسیک باستان، از سده 8 میلادی تا سده 20 میلادی بوده است. اما از جنبه زیبایی شناسانه، واژه کلاسی سیسم صرفا به مقطع کوتاهی از این دوران اطلاق می شود و به سبک ها یا مراحلی از یک سبک گفته می شود که دارای ویژگی هایی چون صراحت، نظم و توازن است. در این معنا کلاسیسیسم مشخصه یک دوره خاص از هنر سده پنجم پیش از میلاد یونان باستان و نیز هنر دوران اوج رنسانس در ایتالیا و فرانسه در سده 17 و اواخر سده 18 میلادی است.
در زیبایی شناسی عصر کلاسیسیم (قرن هفدهم) تفسیر تازه ای از نظریه عینی زیبایی ارائه گردید که با شرایط اجتماعی و فرهنگی آن دوران سازگار بود. این تفسیر تحت تاثیر خردگرایی آن دوران، بر این پایه استوار گردید که زیبایی و عقل لازم و ملزوم یکدیگرند و زیبایی در پدیده های عقلانی به ظهور می رسد. به گفته «بوالو» نظریه پرداز هنری قرن هفدهم، «جز حقیقت هیچ چیز زیبا نیست» این نظریه، زیبایی را در پدیده های معقول دوران یعنی در عظمت کشور، وحدت ملی، اقتدار دولت، نزاکت اخلاقی، تقلید از قدما و مانند آن می دانند. «عقل سلیم» را به عنوان معیار تشخیص زیبایی معرفی می کند. زیبایی شناسی کلاسی سیسم، در عصر پیدایش سلطنت مطلقه و اقتدار ملی، به عنوان واکنش در برابر زیبایی شناسی لاهوتی قرون وسطی و سلطه کلیسا پدید آمد و در مسیر تحول ارتجاعی خود به تجمل گرایی و سنت پرستی اشرافی کشیده شد.
بازگشت به هنر یونانی-رومی در دوران رنسانس، معیار کلاسیکی زیبایی پیکر آدمی را مطرح کرد. ولی استادان رنسانس، خود، اصولی را در زیبایی شناسی بنا نهادند که سرمشق دیگری برای کلاسیک گرایی بعدی شد. از این رو کلاسیسیسم نیکلاس پوسن در سده هفدهم میلادی، نه فقط بر الگوی کلاسیک باستان، بلکه همچنین بر زیبایی رافائل استوار بود. در سده هجدهم میلادی، کاوش شهرهای زیر خاک رفته هرکولانئوم و پمپئی در ایتالیا، جلوه های تازه ای از هنر کلاسیک باستان را عیان ساخت. این انگیزشی برای پیدایی جنبش نئوکلاسیسیسم شد که داوید و انگر نمایندگان مهم آن در عرصه نقاشی بودند.
عقاید کلاسیکها
• انسان شریف: به عقیده کلاسیکها انسان باید از نظر اخلاقی و اجتماعی در سطح ایدهآل و مطلوب و دارای "هنر زندگی کردن" باشد. یعنی اعتدال، دانش بدون فخرفروشی، رعایت ادب و نزاکت بدون حقیر شمردن خود، رعایت احترام و ادب در برابر خانمها، ایمان بدون تعصب را در زندگی رعایت کند، که روی هم رفته برای چنین انسان ایدهآلی، کلاسیکها عبارت "انسان شریف" را به کار میبرند.
• تقلید از طبیعت: کلاسیکها طبیعت را در آثار خود نه با تمام واقعیت بلکه تنها با جنبههای خوب و ایدهآل آن ارائه میدهند. یعنی طبیعت را نه آنطور که هست بلکه آنچنان که میخواهند باشد، همراه با آرزوها و آرمانهای خود نمایش میدهند. آنان با در نظر گرفتن عقل و منطق و بدون دخالت احساسات خود طبیعت را به تصویر میکشند.
• آموزنده و خوشایند بودن: نویسندگان کلاسیک معتقدند که آثارشان علاوه بر اینکه مورد قبول و توجه خواننده قرار میگیرد باید برای او آموزنده نیز باشد و یکی بدون دیگری فایده ندارد و این مسئله هدف نویسنده کلاسیک است.
• بیانی واضح و روشن: زبان نویسنده کلاسیک باید زبانی واضح و صریح همراه با ایجاز و کلمات درست، دقیق و مناسب باشد.
• آرمانگرایی: کلاسیکها آیدهآلیست و آرمانگرا هستند. یعنی در هنر فقط به دنبال زیبایی، کمال و خوبی هستند.
• خرد گرایی: کلاسیکها با موضوعات مختلف بهطور عقلانی و منطقی برخورد میکنند. آنان معتقدند احساسات انسان باید با کنترل عقل بیان، و تجزیه و تحلیل شود.
• رعایت مسائل اخلاقی و مذهبی: کلاسیسیسم "مکتب اخلاقیون" است. از نظر آنان اثر هنری و ادبی علاوه بر آموزنده بودن باید در خدمت "اخلاق و مذهب" نیز باشد.
• در جستجوی اعتدال و کمال: کلاسیکها به دنبال تعادل بیـن عشق و عقـل، غـم و شادی، اضطراب و آرامش و… هستند و از نظر آنان با رسیدن به این تعادلها میتوان کمال مطلوب و مورد نظر خود را به دست آورد.
نقاشی و پیکرتراشی کلاسیسیسم
نقاشان و مجسمهسازان کلاسیک ایتالیایی دورهی رونسانس و با الهام از سبک آنان، نقاشان و مجسمهسازان فرانسوی، با حمایت فرهنگستان فرانسه اغلب موضوعاتی باستانی انتخاب میکنند و به نمایش ارزشهایی چون شجاعت، قهرمانی، شرافت، خلوص و خوبی میپردازند. همچنین، بسیار از تئاتر الهام میگیرند. برای اولین بار نقاشان از پرسپکتیو استفاده میکنند و سعی میشود اثر ساده و به دور از جزئیات و معما باشد. اغلب از رنگهای زیاد و مرغوب استفاده میشود و خطوط اشیاء و اجسام و نیز مجسمهها معمولاً صاف و موازی هستند، و برخلاف سبک باروک منحنی در آن کمتر دیده میشود. از دیگر خصوصیات آثار کلاسیک هارمونی، نظم و منطق میتوان نام برد.
از مهمترین نقاشان کلاسیک میتوان نیکولا پوسن (به فرانسوی: Nicolas Poussin) و شارل لوبرَن (به فرانسوی: Charles Le Brun) را نام برد. از مجسمهسازان معروف نیز که اغلب ایتالیایی بودند میتوان میکل آنژ و دوناتلو را نام برد. تندیس داوود میکل آنژ که به خوبی هارمونی حرکات را نمایش میدهد از معروفترین آثار دورهی کلاسیک است.
در اواسط قرن هجدهم و قرن نوزدهم، این سبک کمی تغییر کرد و به نئوکلاسیک معروف شد.
کلاسیسیسم در ادبیات
در آثار شاخص ادبی مکتب کلاسیسیسم، بنیان بر عقل و استدلال است. هیجانات شدید، ابر قهرمانها و از همه مهمتر تخیلات شیرین و ماواریی، نقش چندانی در داستانسرایی کلاسیک نداشته و فضای روایت، منطقی و شخصیتهای محوری داستان، افراد روزمرهای هستند که جامعهی محدود خود را نمایندگی میکنند. این مکتب ادبی خالق مجموعهای از بهترین تراژدیها، حماسهها و حتی کمدیهای تاریخ ادبیات است.
از اصلیترین ویژگیهای مکتب کلاسیسیسم میتوان به اصالت عقل و تعقل، آموزندگی، رعایت نزاکت ادبی و همچنین هارمونی و وحدترویه در مکان، زمان و موضوع اشاره کرد. مکتب کلاسیسیسم بزرگان بسیاری را به خود دیده است که از آن میان میتوان به ژان ژاک روسو، ولتر، پیر کورنی، بیکن، آلفیری و بسیاری از بزرگان و متاخرین دیگر همچون دانته اشاره کرد.
مکتب ادبی کلاسیسیسم بر چهار اصل استوار است:
1. تقلید از طبیعت
2. نگاه به گذشته
3. پیروی از عقل
4. اصل اخلاقی.
و از طرفی از چهار قاعده مهم پیروی میکند:
• وحدت موضوع
• وحدت زمان (این دو وحدت نخستین بر گرفته از اندیشههای ارسطو میباشند)
• وحدت مکان (در ۱۴۵۵ میلادی منقد ایتالیایی ماگی این اصل را اضافه کرده است)
• وحدت لحن (که هوراس این اصل را اضافه کرده)
چند کتاب شاخص از مکتب کلاسیسیسم
• کتاب آرزوهای بزرگ اثر چارلز دیکنز / مترجم : ابراهیم یونسی / ناشر : دوستان / تعداد صفحات: ۶۳۵
• کتاب بینوایان اثر ویکتور هوگو / مترجم : کیومرث پارسای / ناشر : سمیر / تعداد صفحات: ۲۲۱۱ ( ۵ جلدی )
• کتاب گتسبی بزرگ اثر فرانسیس اسکات فیتس جرالد / مترجم : کریم امامی / ناشر: علمی و فرهنگی / تعداد صفحات : ۳۷۱
• کتاب کشتن مرغ مینا اثر هارپر لی / مترجم : فخرالدین میررمضانی / ناشر: امیرکبیر / تعداد صفحات: ۴۱۶
• کتاب خورشید هم یک ستاره است اثر نیکولا یون / مترجم : پگاه ملکیان / ناشر: میلکان / تعداد صفحات: ۲۹۲
کلاسیسیسم در تئاتر
تئاتر کلاسیک در قرن هفدهم در فرانسه متحول شد و به اوج شکوفایی خود رسید. نمایشنامهنویسان فرانسوی با رجوع و الهام از قوانین یونانیان و رومیان به تعیین قوانین تئاتر کلاسیک پرداختند.
قوانین تئاتر کلاسیک
• قوانین وحدت کنشی باید رعایت شوند.
• قوانین مربوط به نزاکت باید رعایت شوند، به طوری بینندگان دچار شوک نشوند. بهطور مثال نمایش خشونت یا رابطهٔ فیزیکی در صحنه مجاز نیست، و درصورت لزوم باید در بین پردهها انجام گیرد. البته چند استثنای مشهور چون مرگ دون ژوآنِ مولیر، فدر، و اورست در آندروماکِ راسین نیز وجود دارد.
• نمایشنامه باید سازنده و آموزنده باشد.
• تأثیرات در این مکتب باید موافق با اصول عقلی باشد.
• قهرمانان و نشانهها باید دارای صفات نیکو باشند.
• نمایشنامه باید در عین تقلید از پیشینیان تازگی داشته باشد و در بینندگان تأثیر کند.
البته اهمیت این قوانین در تراژدی بسیار بیشتر بود، به طوری که در صورت عدم رعایت این قوانین، به خصوص دو قانون اول صفت کلاسیک به اثر تعلق نمیگرفت. به این ترتیب، شکسپیر که این قوانین را دائماً زیر پا میگذاشت کلاسیک محسوب نمیشود،[نیازمند منبع] در حالی که مولیر اغلب یک نمایشنامهنویس کلاسیک شمرده میشود، هرچند کمدیهای او به شدت تحت تأثیر باروک قرار دارد.
از بزرگترین نمایشنامهنویسان کلاسیک میتوان ژان راسین و سپس پییر کورنی را نام برد. ویکتور هوگو از اولین نمایشنامهنویسان فرانسوی بود که این اصول را شکست.
تراژدی
موضوعات تراژدیهای کلاسیک افسانهای یا اسطورهای یا تاریخی و شخصیتهای آنها قهرمان هستند. این شخصیتها همگی انسانهای عالیمقام، همچون پادشاه و درباریان و نجبای بلندمرتبه هستند.
تراژدیهای کلاسیک دارای سبکی سنگین هستند و به نظم نوشته میشوند و وزن آنها 12 تایی میباشد.
با وجود این که اغلب تراژدیها به تلخی به پایان میرسند، ولی پایان غمگین از ویژگیهای اصلی تراژدی نیست و برخی از تراژدیها همچون سید کورنی پایانی خوش دارند. طبق قوانین ارسطو تراژدیها باید در بینندگان هراس و حس ترحم ایجاد کنند.
کمدی
از آنجا که در دورهٔ کلاسیک کمدی گونهای فرعی محسوب میشد، قوانین مشخصی برای آن تعیین نشد. مولیر برای بخشیدن حالتی نجیب و باوقار به کمدی اغلب قوانین تراژدی را بر روی نمایشنامههایش اعمال کرد و به همین علت کلاسیکترین کمدینویس این دوره محسوب میشود.
برخلاف تراژدی که کشمکشهای درونی شخصیتهای عالیمقام و نجبا را به تصویر میکشد، کمدی به توصیف ماجراهایی که در طبقات اجتماعی متوسط یا پایین (تاجران، بورژوازی، پیشخدمتان،...) رخ میدهد میپردازد و هدف اصلی آن نمایاندن نقصهای جامعه است. به این منظور کمدینویسان دورهٔ کلاسیک از سبکی عامیانه استفاده میکردند. کمدی براساس خنده و به منظور سرگرمی اجرا میشود و معمولاً با پایانی خوش همراه است. با این وجود استثناهایی چون دون ژوآن مولیر دارای پایانی تلخ هستند.
دیدگاه