کتاب بیشعوری با عنوان دوم «راهنمای عملی شناخت و درمانِ خطرناکترین بیماری تاریخ بشریت» نوشته خاویر کرمنت ، کتابی پیرامون پدیده ی «بیشعوری» است که به گفته نویسنده یک بد اخلاقی یا سوء رفتار نیست بلکه یک بیماری و نوعی اعتیاد است. این کتاب در سال 1990 منتشر شد.
کتاب بیشعوری
کتاب بیشعوری از خاویر کرمنت از کتاب هایی است که در زمینه روانشناسی و با بیان طنز گونه ای نوشته شده است. راهنمای عملی شناخت و درمان خطرناک ترین بیماری تاریخ بشریت عنوان فرعی این کتاب است که پیش از مطالعه آن با توجه به این مضمون می توان پی برد که این اثر درباره موضوعاتی چون خود شناسی، روانشناسی، اختلالات شخصیتی و رفتارشناسی است. در این کتاب نویسنده در قالب طنز به بررسی یکی از اختلالات شخصیتی به نام بیشعوری می پردازد و معتقد است که نمی توان تعریف دقیقی از این رفتار مخرب داشت اما به سادگی در افراد قابل تشخیص است.
خاویر کرمنت در ابتدای کتاب بیشعوری ادعا می کند که خود قبلا به بیشعوری دچار بوده، به گونه ای که این رفتار نادرست برایش مشکلات فراوانی به وجود آورده بود. در نهایت موفق می شود که خودش را درمان کند و در این کتاب تلاش می کند که دیگران را از بیشعوری آگاه و راه درمان آن را نشان بدهد. راه کارهای درمانی که دکتر کرمنت در کتابش ارائه کرده است حاصل تجربه هایی است که در طی سال ها از دیدار با بیماران مبتلا به بیشعوری و رفتارهای مشابه این بیماری بدست آورده است و با استفاده از نقل این تجارب سعی بر درمان بیماران و شفای آن ها از بیشعوری دارد.
نقاشی روی جلد کتاب بیشعوری اثری از هنرمند معروف نروژی، ادوارد مونک است. این اثر مشهور در سبک امپرسیونیسم که جیغ نام دارد، انتخاب خوبی برای نشان دادن محتوای کتاب است. دکتر کرمنت اعتقاد دارد که بیشعورها عموما افراد باهوش و نخبه هایی هستند که با بیشعوری و اعتماد به نفس بالا و منفعت طلبی بی حد و مرزشان به خود و جامعه صدمه می زنند.
خاویر کرمنت کتابش را با این سخن آغاز می کند که بیشعوری یک بیماری است که اکثریت جامعه به آن مبتلا هستند و ما با یک مشخصه ی بد شخصیتی رو به رو نیستیم، اطرافش پر از بیشعور ها بوده است، قبل از این خودش نیز یک بیشعور بوده و حال می خواهد با نگارش این کتاب کمک شایانی به جامعه و بیشعور ها بکند. انطور که قسمتی از کتاب می خوانیم:
هر آدمی، چه پولدار و چه بیپول، چه زن و چه مرد، چه پیر و چه جوان ممکن است به بیشعوری مبتلا شود. نه باهوش بودن و نه کودن بودن، هیچکدام مانع از ابتلا به این عارضه نمیشوند. به عبارت دیگر، بیشعوری مرضی است که میتواند هر کسی را در هر زمانی، بدون هیچ هشداری، آلوده کند.
و یا در بند های پایانی کتاب:
واقعیت تلخ آن است که بوی گند بیشعوری از سراسر دنیای ما به مشام می رسد و اگر برای زدودن آن کاری نکنیم، به فاجعه خواهد انجامید. فاجعه آن وقتی است که دیگر این بو را احساس نکنیم به این دلیل که شامه مان به آن عادت کرده است.
بررسی کتاب بی شعوری
این کتاب شامل ۵ بخش کلی به شرح زیر است:
• بخش یکم: چه کسی بیشعور است و چرا یک نفر باید بخواهد بیشعور باشد؟
• بخش دوم کتاب بیشعوری: انواع بیشعورها
• بخش سوم کتاب بیشعوری: وقتی جامعه بیشعور میشود.
• بخش چهارم کتاب بیشعوری: زندگی با بیشعورها
• بخش پنجم کتاب بیشعوری: راه نجات
بخش اول
در بخش اول نقد و بررسی کتاب بیشعوری نویسنده سعی میکند با تعریف بی شعور و بی شعور و دلیل چیستی آن ابهام موضوع کتاب را از بین ببرد. از جمله ویژگی های بی شعور از زبان خاویر کرمنت اینها است:
• از خود راضی هستند.
• دائما توهم نا امنی دارند و میخواهند که امنیت بیشتری داشته باشند.
• لحن صحبتشان بیشتر دستوری است تا خواهشی.
• در مواقع خواهشی صحبت کردن معمولا مشغول چاپلوسی هستند.
• با این که معتقدند بی نقص و بهترینند اما حتی خودشان هم معنی حرف های خودشان را نمی فهمند!
• آنها به وضعیت بد بقیه مردم می خندند و درد هم نوع ندارند.
او تعدادی از بی شعور هایی که در اطرافش وجود داشتند و به او مراجعه کرده بودند را به یاد می آورد و البته جمله ای جذاب درباره وصف تاریخچه بی شعوری بیان می کند:
بی شعورها همیشه وجود داشته اند و اکنون بیشتر از همیشه وجود دارند. تمام انچه درباره تاریخ بیشعوری باید دانست، همین است.
بخش دوم
در بخش دوم نقد و بررسی کتاب بیشعوری نویسنده سعی می کند انواع بی شعور ها را به ما معرفی کند و آنها را در این ۸ دسته تقسیم بندی می کند:
• بیشعور اجتماعی
• بیشعور تجاری
• بیشعور مدنی
• بیشعور مقدس مآب
• بیشعور عرفان باز
• بیشعور دیوان سالار
• بیشعور بیچاره
• بیشعور شاکی
در انتهای هر فصل خاویر کرمنت نمونه هایی از بی شعوری آن فصل را بیان می کند.
مثلا درباره بی شعور مدنی به افرادی اشاره می کند که به هر موضوعی اعتراض می کنند.
و اصلا اصل و اساس موضوع برای آنها هیچ اهمیتی ندارد… همچنین اشاره می کند که بعضی از این انواع ناخودآگاه است و بعضی خودآگاه.
بخش سوم
در بخش سوم نقد و بررسی کتاب بیشعوری نویسنده در رابطه بی شعور جوامع در زمینه های مختلف و آیین های اجتماعی بی شعوری صحبت می کند که البته این موضوع را ناشی از به قدرت رسیدن بی شعوران در آن جوامع و در زمان های پیشین و کنونی می داند.
بخش چهارم
در بخش چهارم خاویرکرمنت به توضیح ارتباطات و زندگی کردن با بی شعور ها می پردازد مثل:
• کار کردن با بیشعورها
• وقتی دوست بیشعور است
• ازدواج با آدم بیشعور
• بیشعور مادرزاد
• فرزندان والدین بیشعور
این بخش همانطور که از اسمش پیداست نیاز به توضیحات زیادی ندارد و به ارتباط ما با انسان های بی شعور می پردازد.
بخش پنجم، آخرین بخش
و در آخرین قسمت آقای دکتر خاویر کرمنت به ارائه درمانی مناسب برای این بزرگترین بیماری بشریت می پردازد.
روند درمانی که از دیدگاه او تا آخر عمر ادامه دارد. او عقیده دارد که در روند درمان بیشعوری سخت ترین مرحله اول یعنی پذیرفتن بیشعوری است…
در جمع بندی نقد و بررسی کتاب بیشعوری خاویرکرمنت باید بیان کنیم که قطعا شخصی که این کتاب را با ترجمه محمود فرجامی می خواند بعد از خواندن کتاب به این جمله نویسنده خواهد رسید:
حالا نمیدانم کی ام، اما هرچه که هست، دیگر بیشعور نیستم.
بخش هایی از کتاب بیشعوری
هر آدمی، چه پولدار و چه بیپول، چه زن و چه مرد، چه پیر و چه جوان ممکن است به بیشعوری مبتلا شود. نه باهوش بودن و نه کودن بودن، هیچکدام مانع از ابتلا به این عارضه نمیشوند. به عبارت دیگر، بیشعوری مرضی است که میتواند هر کسی را در هر زمانی، بدون هیچ هشداری، آلوده کند. (کتاب بیشعوری – صفحه ۴۸)
بیشعورها همیشه در حکم معمایی برای دیگرانند. کارهایشان همانقدر متناقض و ناساز است که یک جوجهتیغی بخواهد بادکنک بفروشد. این مشکل پیش از هر چیز به خودفریبی و دمدمی مزاجی بیشعورها بازمیگردد. (کتاب بیشعوری – صفحه ۸۱)
سختترین مرحله در درمان و ترک بیشعوری همان مرحله نخست است؛ یعنی پذیرفتنِ بیشعور بودن. هیچکس دوست ندارد قبول کند که بیشعور است و بنابراین لحظه برداشتن نخستین گام، دردآور است. لحظهای که رسیدن به آن، شهامت و اراده بالایی نیاز دارد. (کتاب بیشعوری – صفحه ۲۰۹)
بزرگترین معضل در کار کردن با بیشعورها، این است که محال است پا روی دم آدم نگذارند. وقتی که همکار بیشعورتان بعضی از گزارشهایتان را میدزدد یا به رئیستان میگوید که احتمال دارد معتاد شده باشید، چکار میتوانید بکنید؟ (کتاب بیشعوری – صفحه ۱۸۲)
اگر بیشعورها عاشق میشوند فقط به یک دلیل است: میخواهند در هیچچیز کم نیاورند، از جمله عشق.
بیشعورها میتوانند دیگران را سرکوب کنند اما کسی نمیتواند آنها را سرکوب کند مگر یک بیشعور بزرگتر.
یادتان باشد سواد هیچ وقت شعور نمیآورد. شعور یعنی تشخیص کار خوب از بد. شعور یعنی تشخیص کار درست از اشتباه. سواد، یاد گرفتن فرمول و اطلاعات در علم و یا مبحث خاصی است! این شعور است که راه استفادهی درست و یا غلط از علم (سواد) را به ما میدهد.
کتاب بیشعوری مسائل مهمی را به ما آموزش می دهد و پیشنهاد می شود که این کتاب را مطالعه کرده و از خواندن آن لذت ببرید.
دیدگاه