غمگین بودن
غمگین بودن یک حالت عادی انسانی است که هر فردی در برخی اوقات و در مواجه با موقعیت های خاص با آن روبرو می شود.
تعدادی از وقایع زندگی می تواند باعث شود تا افراد احساس غمگین بودن داشته باشند که این مضوع اصلا نگران کننده نیست. از دست دادن یا عدم حضور فرد دوست داشتنی، طلاق، از دست دادن شغل و درآمد، مشکل مالی یا مسائل خانواده همگی می توانند بر روحیه تاثیر منفی بگذارند در فرد احساس غمگین بودن را ایجاد کنند.
عدم فعالیت، کار نکردن یا تجربه سایر اتفاقات ناامید کننده نیز می تواند باعث غم و اندوه شود.
با این حال فردی كه غم و اندوه را تجربه کرده است معمولا می تواند گریه، صحبت کردن از ناامیدی ها او را تسکین دهد. غالبا غم و اندوه، به یک محرک خاص مرتبط است.
غم و اندوه معمولا با گذر زمان برطرف می شود. اگر با گذشت زمان فرد نتواند عملکرد طبیعی خود را از سر بگیرد می تواند از علائم افسردگی باشد.
اگر روحیه فرد بدتر شود یا بیش از 2 هفته غم و اندوه به طول انجامد، فرد باید به روانپزشک مراجعه نماید.
دلیل غمگین بودن
- اختلالات و مشکلات روانشناختی
- رویدادهای ناراحت کننده مانند تجربه سوگ و شکست
- بیماریهای جسمی مانند کمکاری تیروئید یا برخی تومورهای مغزی
چگونه بر غمگین بودن غلبه کنیم؟
به خودتان اجازه دهید غمگین باشید: انکار و نادیده گرفتن هیجاناتی همچون ناراحتی مانند نگه داشتن آتش زیر خاکستر است. یعنی زمانی که فکر میکنید آنها را دفن کردهاید و دیگر وجود ندارند شعلهور میشوند و آسیب میزنند. بنابراین هنگامی که ناراحت هستید به این احساس خود توجه کنید و اگر دلتان میخواهد گریه کنید جلو خودتان را نگیرید. امتحان کنید، خواهید دید که بعد از گریه کردن احساس آرامش میکنید.
به فعالیت بدنی و ورزش بپردازید: گاهی اوقات کمی هوای تازه و ترشح هورمونهای آندروفین (هورمون شادی در مغز می تواند دیدگاه شما را تغییر دهد و احتمالا از حالت غمگین بودن خارج می شوید.
با یک دوست نزدیک یا یکی از اعضای خانواده صحبت کنید: بعضی اوقات بیان احساسات میتواند به شما در پردازش آن کمک کند.
به فعالیت مورد علاقهی خود بپردازید: زمانی که غمگین هستید حوصله انجام کاری ندارید و همین بیکاری و بی حرکتی احساس ناراحتی شما را بیشتر میکند. پس از جای خود بلند شوید و به کاری بپردازید که مورد علاقهتان باشد و انجامش برایتان سخت نباشد. ممکن است ابتدا این کار را با بیحوصلگی و به اجبار انجام دهید اما بعد از مدتی متوجه میشوید که حال و هوایتان عوض شده است.
یک لیست از نکات مثبت تهیه کنید: زمانی که غمگین هستید ذهنتان بیشتر به مسایل، خاطرات و رویدادهای منفی توجه میکند و با یادآوری آنها بیشتر غمگین میشوید. پس اگر معکوس عمل کنید این چرخه را میشکنید. نقاط مثبت خود و شرایطتان را بنویسید.
علائم افسردگی
افسردگی نوعی اختلال روانی است که در بسیاری از قسمت های زندگی فرد تاثیر بیش از حد دارد. این بیماری ها در افراد در هر جنس و سنی رخ می دهد و رفتار ها و نگرش ها را تغییر می دهد.
برخی از علائم افسردگی عبارتند از :
- احساس سردی
- غمگینی
- ناامیدی
- کمبود انگیزه
- از دست دادن علاقه به فعالیت هایی که فرد در آن زمان لذت بخش بوده است.
در موارد شدید، ممکن است فرد به فکر خودکشی باشد یا اقدام به خودکشی کند. آنها ممکن است دیگر وقت خود را با خانواده یا دوستان سپری نکنند و ممکن است جلوی سرگرمی خود را بگیرند یا از حضور در محل کار یا مدرسه خودداری نمایند.
اگر این احساس بیش از 2هفته به طول انجامد، ممکن است روانپزشک ، افسردگی اساسی را تشخیص دهد.
تفاوت های غمگین بودن با افسردگی
ناراحتی یا غمگین بودن احساسی است که تمامی افراد در برههای از زندگی آن را احساس میکنند. این احساس که بخشی از طبیعت انسان به شمار میرود چنان رایج است که گاه با افسردگی اشتباه گرفته می شود.
در واقع شمار بسیاری از افراد افسرده که نیازمند درمان و کمک ویژه هستند، احساس خود را به پای ناراحتی می گذارند و اطرافیان آن ها نیز به خیال اینکه آن ها تنها ناراحت هستند از مداخله خودداری می کنند.
این در حالی است که ناراحت بودن و افسرده بودن دو مقوله جدا هستند که با هم تفاوت های بنیادین دارند. در زیر نگاهی می اندازیم به ۵ تفاوت اصلی ناراحتی با افسردگی:
1- ناراحتی احساس است، افسردگی بیماری روحی است
ناراحتی تجربهای است که به انسان اجازه می دهد تا بتواند سختی هایی نظیر قطع رابطه یا مرگ عزیزان را هضم کند و پشت سر بگذارد. در سوی مقابل افسردگی یک بیماری روحی و بلندمدت است که به کلی با ناراحتی تفاوت دارد و خود را با علائم مختص به خود نشان می دهد که می تواند دست کم از دو هفته به بالا ادامه داشته باشد.
در افسردگی چیزهایی که انسان را خوشحال می کرده دیگر باعث خوشحالی نمی شود و فرد احساس می کند به طور مداوم خسته و بیانگیزه است.
تداوم احساس ناراحتی برای مدت طولانی یکی از علائم دیگری است که نشان می دهد ما با افسردگی سر و کار داریم. در حقیقت افسردگی، بر خلاف ناراحتی، با اثرات عمیق تری همراه است که باعث آسیب به روابط اجتماعی فرد می شود، حرفه او را تحت تاثیر قرار می دهد و اگر درمان نشود علائمش می توانند تا سالها ادامه داشته باشند.
2- ناراحتی موقتی است، افسردگی طولانی مدت است
درجات مختلفی از ناراحتی وجود دارد اما مثل هر احساس دیگری، ناراحتی موقتی است و با گذشت زمان از بین می رود. این چیزی است که در مورد افسردگی مصداق ندارد.
در واقع ناراحتی چند ساعت تا چند روز می تواند به طول بیانجامد، اما در همان زمان احساس ناراحتی نیز لحظاتی از روز هستند که شما احساس می کنید خوب هستید، می توانید بخندید، آهنگ مورد علاقه تان را زمزمه کنید یا به دوستانتان سری بزنید.
در سوی مقابل افسردگی طولانی مدت است و اگر بخواهیم دقیق باشیم، خروج از آن به انتخاب شما بازنمی گردد. علائم افسردگی به نظر پیوسته می آیند و ممکن است در صبحها بدتر باشند. افسردگی تمام طول روز شما را می گیرد و وقتی در آن گرفتار شده اید فکر می کنید که دیگر هیچگاه نخواهید توانست بهتر شوید.
3- ناراحتی واکنشی به یک موقعیت خاص است، افسردگی حالت پایدار غیرطبیعی است
ناراحتی معمولا واکنشی است به یک موقعیت دردآور و امری طبیعی و سالم به شمار می رود. در مقابل افسردگی معمولا بدون دلیل خاصی رخ می دهد.
در واقع به هنگام افسردگی لازم نیست به موقعیت خاصی فکر کنیم تا ناراحت شویم یا ناراحتی مان نمود بیشتری پیدا کند، بلکه احساس غمگینی در تمامی موقعیتها با ما همراه است. کمتر می توانیم تمرکز کنیم، به آینده بدبین هستیم، به دلایلی غیرمنطقی خودمان را گناهکار می بینیم و احساس می کنیم درماندگی غیرقابل وصفی وجودمان را فرا گرفته است.
اگر افسردگی بعد از یک موقعیت خاص رخ دهد، احتمالا آن موقعیت تنها یک محرک بوده و نه عامل اصلی. در این حالت واکنش شما به آن موقعیت، مثل مرگ عزیزان، به گونهای افراطی و خارج از کنترل می شود.
لبته تفاوت قائل شدن بین ناراحتی بعد از مرگ عزیزان و افسردگی دشوار است. بیاشتهایی و خواب زیاد که در این مواقع حادث می شود فراتر از احساس ناراحتی معمولی است که معمولا آن را عزاداری می نامند، اما همین نیز میزانش روز به روز فرق می کند. این چیزی است که در مورد افسردگی صادق نیست.
از سوی دیگر معمولا شخص عزادار تمایل دارد همدردی دیگران را بپذیرد، در حالی که افراد افسرده می خواهند که تنهایشان بگذاریم و خودشان را از بقیه جدا می کنند.
4- ناراحتی موقتا رفتارتان را تغییر می دهد، افسردگی زندگی تان را دگرگون می کند
در طول یک روز یا هفته ناراحت، رفتارهای شخص عوض می شوند. ذهن شما درگیر است و ممکن است در لحظاتی در خاطرات غمگین غرق شوید اما این به نحوی نیست که در زندگی شما اخلال ایجاد کند. در واقع می توانید کارهای روزمره را انجام دهید در عین حال که گاه احساس ناخوشایند به سراغتان می آید.
اما در افسردگی تحمل زندگی روزانه نیز مشکل می شود و این تفاوت به حدی است که ممکن است دوستانتان نیز متوجه آن شوند. مسئله عدم اعتماد به نفس پیدا می کنید و پیوسته احساس آن را دارید که بیانرژی هستید. همچنین ممکن است سخت تر به خواب بروید یا مشکل تر بیدار شوید.
5- ناراحتی احساسی درونی است، افسردگی از بیرون قابل تشخیص است
ناراحتی احساسی درونی است. یعنی این بسته به شما است که بگویید من ناراحت هستم یا نه و هیچ کس نمی تواند آن را انکار کند یا زیر سوال ببرد. این چیزی است که شما مستقلا و از داخل احساس می کنید.
در سوی مقابل افسردگی یک سری ضابطههای مشخص دارد و به طور رسمی و از بیرون قابل تشخیص پزشکی است. در واقع روانشناسان یا مشاوران با انجام یک سری تست می توانند پی ببرند که آیا شما به افسردگی مبتلا هستید یا نه.
مدت طول کشیدن احساس ناراحتی نکتهای کلیدی در تشخیص افسردگی به شمار می رود و انجام یک تست افسردگی می توان به شما می گوید که دیگر علائم آن را دارید یا نه.
این علایم عبارت اند از:
- احساس ناامیدی یا بدبینی
- احساس گناه و بی ارزشی
- از دست دادن علاقه و احساس لذت به فعالیتهایی که قبلا لذتبخش بوده است (مثلا رابطه جنسی)
- کاهش انرژی و خستگی
- مشکل در تمرکز ، حافظه و تصمیمگیری
- تغییر در الگوی خواب و اشتها
- فکر مرگ یا خودکشی
- بیقراری و تحریکپذیری (بیشتر در مورد کودکان و نوجوانان)
- با آگاهی از این علایم و مشاهده آنها در خود و اطرافیانتان میتوانید در صورت وجود افسردگی از تشدید آن پیشگیری کنید.
دیدگاه