امروز: چهارشنبه, ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۱۴ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۲۴ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 276566
۱۰۰۵
۱
۰
نسخه چاپی

پائولو کوئیلو | پائولو کوئیلو از بیمارستان روانی تا کیمیاگر | مصاحبه اپرا وینفری با پائولو کوئیلو

پائولو کوئیلو | پائولو کوئیلو از بیمارستان روانی تا کیمیاگر | مصاحبه اپرا وینفری با پائولو کوئیلو

زندگی پائولو کوئیلو

پائولو کوئلیو در سال‌ ۱۹۴۷، در خانواده‌ ای‌ متوسط‌ در برزیل به‌ دنیا آمد. پدرش‌ پدرو، مهندس‌ بود و مادرش‌، لیژیا، خانه‌ دار. در هفت‌ سالگی‌، به‌ مدرسه‌ ی‌ عیسوی‌ های‌ سن‌ ایگناسیو در ریودوژانیرو رفت‌ و تعلیمات‌ سخت‌ و خشک‌ مذهبی‌، تاثیر بدی‌ بر او گذاشت‌. اما این‌ دوران‌ تاثیر مثبتی‌ هم‌ بر او داشت‌. در راهروهای‌ خشک‌ مدرسه‌ ی‌ مذهبی‌، آرزوی‌ زندگی‌ اش‌ را یافت‌: می‌ خواست‌ نویسنده‌ شود. درمسابقه‌ ی‌ شعر مدرسه‌، اولین‌ جایزه‌ ی‌ ادبی‌ خود را به‌ دست‌ آورد. مدتی‌ بعد، برای‌ روزنامه‌ ی‌ دیواری‌ مدرسه‌ ی‌ خواهرش‌ سونیا، مقاله‌ ای‌ نوشت‌ که‌ آن‌ مقاله‌ هم‌ جایزه‌ گرفت‌.

اما والدین‌ پائولو برای‌ آینده‌ ی‌ پسرشان‌ نقشه‌ های‌ دیگری‌ داشتند. می‌ خواستند مهندس‌ شود. پس‌، سعی‌ کردند شوق‌ نویسندگی‌ را در او از بین‌ ببرند. اما فشار آنها، و بعد آشنایی‌ پائولو باکتاب‌ مدار راس‌السرطان‌ اثر هنری‌ میلر، روح‌ طغیان‌ را در او برانگیخت‌ و باعث‌ روی‌ آوردن‌ او به‌ شکستن‌ قواعد خانوادگی‌ شد. پدرش‌ رفتار او را ناشی‌ از بحران‌ روانی‌ دانست‌.

هنجارشکنی پائولو کوئیلو باعث شد تا پدرش او را به بیمارستان روانی بسپارد. او تا ۱۷ سالگی دو بار به بیمارستان روانی منتقل شد؛ به طوری که درمان‌های الکترو شوک انجام شده روی او، تاثیرات مخربی بر بدن وی گذاشت. پس از مدتی از بیمارستان مرخص شد و پدر و مادر پائولو کوئیلو قول دادند که دیگر او را به بیمارستان روانی نخواهند فرستاد.

کمی‌ بعد، پائولو با گروه‌ تاتری‌ آشنا شد و همزمان‌، به‌ روزنامه‌ نگاری‌ روی‌ آورد. از نظر طبقه‌ ی‌ متوسط‌ راحت‌ ط‌لب‌ آن‌ دوران‌، تاتر سرچشمه‌ ی‌ فساد اخلاقی‌ بود. پدر و مادرش‌ که‌ ترسیده‌ بودند، قول‌ خود را شکستند. گفته‌ بودند که‌ دیگر پائولو را به‌ بیمارستان‌ روانی‌ نمی‌ فرستند، اما برای‌ بار سوم‌ هم‌ او رادر بیمارستان‌ بستری‌ کردند.

پائولو، سرگشته‌ تر و آشفته‌ تر از قبل‌، از بیمارستان‌ مرخص‌ شد و عمیقاً در دنیای‌ درونی‌ خود فرو رفت‌. خانواده‌ ی‌ نومیدش‌، نظر روان‌ پزشک‌ دیگری‌ را خواستند. روان‌ پزشک‌ به‌ آنها گفت‌ که‌ پائولو دیوانه‌ نیست‌ و نباید در بیمارستان‌ روانی‌ بماند. فقط‌ باید یاد بگیرد که‌ چه‌ گونه‌ با زندگی‌ رو به‌ رو شود. پائولو کوئلیو، سی‌ سال‌ پس‌ از این‌ تجربه‌، کتاب‌ ورونیکا تصمیم‌ می‌گیرد بمیرد را نوشت‌.

پائولو خود می‌ گوید : ورونیکا تصمیم‌ می‌ گیرد بمیرد، درسال‌ ۱۹۹۸ در برزیل‌ منتشر شد. تا ماه‌ سپتامبر، بیش‌ تر ۱۲۰۰ نامه‌ ی‌ الکترونیکی‌ و پستی‌ دریافت‌ کردم‌ که‌ تجربه‌ های‌ مشابهی‌ را بیان‌ می‌ کردند. در اکتبر، بعضی‌ از مسایل‌ مورد بحث‌ در این‌ کتاب‌ ــ افسردگی‌، حملات‌ هراس‌، خودکشی‌ ــ در کنفرانسی‌ ملی‌ مورد بحث‌ قرار گرفت‌. در ۲۲ ژانویه‌ ی‌ سال‌ بعد، سناتور ادواردو سوپلیسی‌، قطعاتی‌ از کتاب‌ مرا در کنگره‌ خواند و توانست‌ قانونی‌ را به‌ تصویب‌ برساند که‌ ده‌ سال‌ تمام‌، در کنگره‌ مانده‌ بود: ممنوعیت‌ پذیرش‌ بی‌ رویه‌ ی‌ بیماران‌ روانی‌ در بیمارستان‌ ها.

پائولو پس‌ از این‌ دوران‌، دوباره‌ به‌ تحصیل‌ روی‌ آورد و به‌ نظ‌ر می‌ رسید می‌ خواهد راهی‌ را ادامه‌ دهد که‌ پدر و مادرش‌ برایش‌ درنظر گرفته‌ اند. اما خیلی‌ زود، دانشگاه‌ را رها کرد و دوباره‌ به‌ تاتر روی‌ آورد. این‌ اتفاق‌ در دهه‌ ی‌ ۱۹۶۰ روی‌ داد، درست‌ زمانی‌ که‌ جنبش‌ هیپی‌، درسراسر جهان‌ گسترده‌ بود. این‌ موج‌ جدید، در برزیل‌ نیز ریشه‌ دواند و رژیم‌ نظامی‌ برزیل‌، آن‌ را به‌ شدت‌ سرکوب‌ کرد.

پائولو کوئیلو | پائولو کوئیلو از بیمارستان روانی تا کیمیاگر | مصاحبه اپرا وینفری با پائولو کوئیلو

در سال ۱۹۶۸ هنگام آغاز جنبش های چریکی و رواج هیپی گری پائولو کوئیلو که اهل سازشکاری نبود، برخلاف جریان آب شنا می کرد و جویای تازگی بود، شیفته ی مارکس ،انگلس و چه گوارا شد و در حالی که در جلسات و تظاهرات خیابانی به طور فعال شرکت می جست ، وارد جنبش های پیشرو نسل عشق و صلح شد.

در این دوران پائولو کوئیلو گرفتار بحرانی معنوی بود که او را مورد بی ایمانی نسبت به خداوند دچار تردید می کرد.

از این رو به جستجوی تجربه های درونی تازه بر آمد،در این راه به مواد مخدر و توهم زا، فرقه های مختلف و سحر و جادو پناه برد و همه ی آمریکای لاتین را در جستجوی کارلوس کاستاندا گشت.

با این حال همچنان شیفته ی نگارش بود و ازنویسندگی رویگردان نشد.

پائولو موهایش‌ را بلند می‌ کرد و برای‌ اعلام‌ اعتراض‌، هرگز کارت‌ شناسایی‌ به‌ همراه‌ خود حمل‌ نمی‌ کرد. شوق‌ نوشتن‌، او را به‌ انتشار نشریه‌ ای‌ وا داشت‌ که‌ تنها دو شماره‌ منتشر شد. در همین‌ هنگام‌، رائول‌ سی‌ شاس‌ آهنگساز، از پائولو دعوت‌ کرد تا شعر ترانه‌ های‌ او را بنویسد. اولین‌ صفحه‌ ی‌ موسیقی‌ آنها با موفقیت‌ چشمگیری‌ روبه‌ رو شد و ۵۰۰۰۰۰ نسخه‌ از آن‌ به‌ فروش‌ رفت‌. اولین‌ بار بود که‌ پائولو پول‌ زیادی‌ به‌ دست‌ می‌ آورد. این‌ همکاری‌ تا سال‌ ۱۹۷۶، تا مرگ‌ رائول‌ ادامه‌ یافت‌. پائولو بیش‌ ازشصت‌ ترانه‌ نوشت‌ و با هم‌ توانستند صحنه‌ ی‌ موسیقی‌ راک‌ برزیل‌ را تکان‌ بدهند.

در سال‌ ۱۹۷۳، پائولو و رائول‌، عضو انجمن‌ دگراندیشی‌ شدند که‌ بر علیه‌ ایدئولوژی‌ سرمایه‌ داری‌ تاسیس‌ شده‌ بود. به‌ دفاع‌ ازحقوق‌ فردی‌ هر شخص‌ پرداختند و حتی برای‌ مدتی‌، به‌ جادوی‌ سیاه‌ روی‌ آوردند. پائولو تجربه‌ ی‌ این‌ دوران‌ رادر کتاب‌ والکیری‌ ها به‌ روی‌ کاغذ آورده‌ است‌. در این‌ دوران‌، انتشار”کرینگ‌ ـ ها” راشروع‌ کردند. “کرینگ‌ ـ ها”، مجموعه‌ ای‌ از داستان‌ های‌ مصور آزادی‌ خواهانه‌ بود.

دیکتاتوری‌ برزیل‌، این‌ مجموعه‌ را خرابکارانه‌ دانست‌ و پائولو و رائول‌ را به‌ زندان‌ انداخت‌. رائول‌ خیلی‌ زود آزاد شد، اما پائولو مدت‌ بیش‌ تری‌ در زندان‌ ماند، زیرا او را مغز متفکر این‌ اعمال‌ آزادی‌ خواهانه‌ می‌ دانستند. مشکلات‌ او به‌ همان‌ جا ختم‌ نشد: دو روز پس‌ از آزادی‌ اش‌، دوباره‌ در خیابان‌ بازداشت‌ شد و او را به‌ شکنجه‌ گاه‌ نظامی‌ بردند. خود پائولو معتقد است‌ که‌ باتظاهر به‌ جنون‌ و اشاره‌ به‌ سابقه‌ ی‌ سه‌ بار بستری‌ اش‌ در بیمارستان‌ روانی‌، از مرگ‌ نجات‌ یافته‌ است‌. وقتی‌ شکنجه‌ گران‌ در اتاقش‌ بودند، شروع‌ کرد به‌ خودش‌ را زدن‌، و سرانجام‌ از شکنجه‌ ی‌ او دست‌ کشیدند و آزادش‌ کردند.

این‌ تجربه‌، اثر عمیقی‌ بر او گذاشت‌. پائولو در بیست‌ و شش‌ سالگی‌ به‌ این‌ نتیجه‌ رسید که‌ به‌ اندازه‌ ی‌ کافی‌ زندگی‌ کرده‌ و دیگر می‌ خواهد طبیعی‌ باشد. شغلی‌ در یک‌ شرکت‌ تولید موسیقی‌ به‌ نام‌ پلی‌ گرام‌ یافت‌ و همان‌ جا با زنی‌ آشنا شد که‌ بعد با او ازدواج‌ کرد. در سال‌ ۱۹۷۷ به‌ لندن‌ رفتند. پائولو ماشین‌ تایپی‌ خرید و شروع‌ به‌ نوشتن‌ کرد. اما موفقیت‌ چندانی‌ به‌ دست‌ نیاورد. سال‌ بعد به‌ برزیل‌ برگشت‌ و مدیر اجرایی‌ شرکت‌ تولید موسیقی‌ دیگری‌ به‌ نام‌ سی‌ بی‌ سی‌ شد. اما این‌ شغل‌ فقط‌ سه‌ ماه‌ ط‌ول‌ کشید. سه‌ ماه‌ بعد، همسرش‌ از او جدا شد و از کارش‌ هم‌ اخراجش‌ کردند.

پائولو کوئیلو | پائولو کوئیلو از بیمارستان روانی تا کیمیاگر | مصاحبه اپرا وینفری با پائولو کوئیلو

بعد با دوستی‌ قدیمی‌ به‌ نام‌ کریستینا اویتیسیکا آشنا شد. این‌ آشنایی‌ منجر به‌ ازدواج‌ آنها شد و هنوز با هم‌ زندگی‌ می‌ کنند. این‌ زوج‌ برای‌ ماه‌ عسل‌ به‌ اروپا رفتند و در همین‌ سفر، از اردوگاه‌ مرگ‌ داخائو هم‌ بازدید کردند. در داخائو، اشراقی‌ به‌ پائولو دست‌ داد و در حالت‌ اشراق‌، مردی‌ را دید. دو ماه‌ بعد، درکافه‌ ای‌ در آمستردام‌، باهمان‌ مرد ملاقات‌ کرد و زمان‌ درازی‌ با او صحبت‌ کرد. این‌ مرد که‌ پائولو هرگز نامش‌ را نفهمید، به‌ او گفت‌ دوباره‌ به‌ مذهب‌ خویش‌ برگردد و اگر هم‌ به‌ جادو علاقه‌ مند است‌، به‌ جادوی‌ سفید روی‌ بیاورد. همچنین‌ به‌ پائولو توصیه‌ کرد جاده‌ ی‌ سانتیاگو (یک‌ جاده‌ ی‌ زیارتی‌ دوران‌ قرون‌ وسطی‌) را طی کند.

پائولو، یک‌ سال‌ بعد از این‌ سفر زیارتی‌، درسال‌ ۱۹۸۷، اولین‌ کتابش‌ خاطرات‌ یک‌ مغ‌ را نوشت‌. این‌ کتاب‌ به‌ تجربیات‌ پائولو درطول‌ این‌ سفر می‌ پردازد و به‌ اتفاقات‌ خارق‌ العاده‌ ی‌ زیادی‌ اشاره‌ می‌ کند که‌ در زندگی‌ انسان‌ های‌ عادی‌ رخ‌ می‌ دهد.

یک‌ ناشر کوچک‌ برزیلی‌ این‌ کتاب‌ راچاپ‌ کرد و فروش‌ نسبتاً خوبی‌ داشت‌، اما با اقبال‌ کمی‌ ازسوی‌ منتقدان‌ روبه‌ رو شد.

پائولو در سال‌ ۱۹۸۸، کتاب‌ کاملاً متفاوتی‌ نوشت‌: کیمیاگر. این‌ کتاب‌ کاملاً نمادین‌ بود و کلیه‌ ی‌ مط‌العات‌ یازده‌ ساله‌ ی‌ پائولو را درباره‌ ی‌ کیمیاگری‌، در قالب‌ داستانی‌ استعاری‌ خلاصه‌ می‌ کرد. اول‌ فقط‌ ۹۰۰ نسخه‌ از این‌ کتاب‌ فروش‌ رفت‌ و ناشر، امتیاز کتاب‌ را به‌ پائولو برگرداند.

پائولو دست‌ از تعقیب‌ رویایش‌ نکشید. فرصت‌ دوباره‌ ای‌ دست‌ داد: با ناشر بزرگ‌ تری‌ به‌ نام‌ روکو آشنا شد که‌ از کار او خوشش‌ آمده‌ بود. درسال‌ ۱۹۹۰، کتاب‌ بریدا را منتشر کرد که‌ در آن‌، درباره‌ ی‌ عطایای‌ هر انسان‌ صحبت‌ می‌ کرد. این‌ کتاب‌ با استقبال‌ زیادی‌ مواجه‌ شد و باعث‌ شد کیمیاگر و خاطرات‌ یک‌ مغ‌ نیز دوباره‌ مورد توجه‌ قرار بگیرند. در مدت‌ کوتاهی‌، هر سه‌ کتاب‌ در صدر فهرست‌ کتاب‌ های‌ پرفروش‌ برزیل‌ قرار گرفت‌.

کیمیاگر، رکورد فروش‌ تمام‌ کتاب‌ های‌ تاریخ‌ نشر برزیل‌ را شکست‌ و حتا نامش‌ درکتاب‌ رکوردهای‌ گینس‌ نیز ثبت‌ شد. در سال‌ ۲۰۰۲، معتبرترین‌ نشریه‌ ی‌ ادبی‌ پرتغالی‌ به‌ نام‌ ژورنال‌ د لتراس‌، اعلام‌ کرد که‌ فروش‌ کیمیاگر، از هر کتاب‌ دیگری‌ در تاریخ‌ زبان‌ پرتغالی‌ بیش‌ تر بوده‌ است‌.

انتشار کنار رود پیدرا نشستم‌ و گریستم‌ در سال‌ ۱۹۹۴، موفقیت‌ بین‌ المللی‌ پائولو را تثبیت‌ کرد. در این‌ کتاب‌، پائولو درباره‌ ی‌ بخش‌ مادینه‌ ی‌ وجودش‌ صحبت‌ کرده‌ است‌.

پائولو در سال‌ ۱۹۹۷، کتاب‌ مهمش‌ کتاب‌ راهنمای‌ رزم‌آور نور را منتشر کرد. این‌ کتاب‌، مجموعه‌ ای‌ از افکار فلسفی‌ اوست‌ که‌ به‌ کشف‌ رزم‌ آور نور درون‌ هر انسان‌ کمک‌ می‌ کند. این‌ کتاب‌، تاکنون‌ کتاب‌ مرجع‌ میلیون‌ ها خواننده‌ شده‌ است‌.

پائولو کوئیلو | پائولو کوئیلو از بیمارستان روانی تا کیمیاگر | مصاحبه اپرا وینفری با پائولو کوئیلو

معرفی برخی آثار پائولو کوئیلو

کنار رود پیدرا نشستم و گریستم

اين کتاب، نخستين بخش از مجموعه ی سه گانه ی "و در روز هفتم است و به يک هفته از زندگی دختر جوانی به نام پيلار اشاره می کند و می گويد در دوره های کوتاهی ممکن است دگرگونی های عميقی در زندگی انسان رخ دهد که اصلا انتظارش را ندارد. کوئليو در اين کتاب ادعا می کند که عشق می تواند ما را به دوزخ يا بهشت ببرد، اما ما را هميشه به جايي که بايد می رساند. عشق ميان دو شخصيت اصلی داستان، زندگی آن ها را به راهی مبدل می کند که به خدا می رسد. عشق مريم مقدس نيز در سراسر داستان، آن ها را در بر می گيرد و نمی گذارد احساس وانهادگی کنند. پيلار تصور می کند تمام آن چه که در تمام زندگی برايش اهميت داشته، در يک هفته، سخاوتمندانه به او ارزانی شده، بنابراین قلبش را به روی عشق می گشاید و نور عشق را در خودش غرق می کند. هر چه بيشتر عشق بورزيم، تجربه روحانی مان بيشتر خواهد بود و دير يا زود بايد بر هراس خود غلبه کنيم.

عطیه برتر

عطيه برتر که نام ديگر آن "رساله ای درباره عشق " است، ساختار داستانی ندارد. کوئليو در اين کتاب مدعی است که والاترين ارزش بشری، عشق است و تمامی ارزش های ديگر، مستحيل در عشق اند و با عشق توجيه می شوند. در واقع همه چيز ناپايدار و فانی است و تنها عشق است که می ماند. اين کتاب اشاره می کند که بايد با تمامی شور عشق ورزيد، چرا که عشق، کثرت گناهان را می پوشاند و قانونی است که در خود تمامی قانون های ديگر را خلاصه می کند. واژه های خالی از عشق، ما را جذب نمی کنند، هرچه هم که منطقی و هوشمندانه بنمايند. عطيه برتر می گويد که زندگی با تمام اميد، ترس ها و لحظه های تلخ و شيرينی که دارد، فقط فرصتی برای آموختن عشق است

بریدا

پيمودن جاده سانتياگو، الهام بخش پائولو کوئليو در رمان کلاسيکش "کيمياگر" بود و پيمودن جاده رم، الهام بخش "بريدا"،داستان دختر ايرلندی جوانی که می خواست جادوگر شود. بريدا ناچار است ميان دو سنت کهن ينیققا برگزيند: سنت ماه مکتبی اسراری است که برای دست يافتن به آن، بايد تمرين های دشوار و آئين های گوناگون را به کار برد. سنت خورشيد سنت هزاران ساله بشر برای دست يافتن به معرفت است و در آن تنها يک اصل حاکم است: اعتماد به شب تاريک ايمان؛ و تنها يک تمرين وجود دارد: نيايش به درگاه خدا، با قلب و روح. بريدا بايد دريابد که عطيه روحانی اش او را به حرکت در کدام يک از اين دو سنت وا می دارد. به باور کوئليو، يگانه راه کشف ماهيت راستين خويشتن، عشق اشت: "عشق يگانه پل ميان جهان مرئی و نامرئی است. وقتی عشق می ورزيم، می خواهيم از آن چه هستيم، بهتر باشيم و می توانيم

پائولو کوئیلو | پائولو کوئیلو از بیمارستان روانی تا کیمیاگر | مصاحبه اپرا وینفری با پائولو کوئیلو

کیمیاگر

داستان بلند کيمياگر که در سال های اخير جهان را افسون کرده است، در واپسين سال های سده بيستم، پديده ای جهانی شده است. داستان چوپان جوانی که به دنبال رويائی مکرر، زندگی روزمره خود را کنار می گذارد و به سوی گنجی نهفته در ميان شنزارهای پهناور افريقا می رود و در اين سفر، با معنای هستی و افسانه شخصی و اکسير اعظم و خودش روبه رو می شود و با سراسر کائنات پيوند می يابد.
اين کتاب که تا کنون در بيش از یکصد کشور، زندگی آدميان بسياری را دگرگون کرده است، اينک با تابلوهای رنگی مبيوس، نقاش فرانسوی، مصور شده است

خاطرات یک مغ

کسی که از پس حکمت می شتابد، به راهی برای دست يافتن به رويايش نياز دارد. روان انسان با جست و جوی ابدی معابدی که بتوانند در گشودن رازها ياری اش کنند، از تمامی روشنائی هائی که شب اسرارشان را می شکافد، بهره می گيرد. بدين گونه، خاطرات يک مغ، هديه گران بهائی است که همه چيز به ما می دهد. معجزه اين کتاب در اين است که وعده می دهد که تنها با پاها و گام های خود، قادری سراسر راهت را بپيمائی، به رويايت دست يابی و شمشيرت را پيدا کنی. همانند يعقوب قديس، ايمان و شيفتگی پائولو کوئليو آشکار است. با او که آشنا شدم، تصور نمی کردم که هنوز کسی می تواند در گشودن جهانی تازه کمکم کند.اما پائولو کوئليو به من آموخت که جهان اسرار، بسيار عظيم تر از باور من است. او به من نشان داد که برای کشف اسرار، اتحاد منطقی جدی با اشراقی روشنگر و خارق العاده لازم است. قداستی که به مغ الهام می بخشد، برای تشخيص حقيقت پنهاد در پس ظاهر ملموس به کار می رود.

ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد

اين کتاب، دومين بخش از مجموعه ی سه گانه ی "و در روز هفتم" است . رمانی درباره شيفتگی و جنون. ورونيکا دختر جوانی است که به دليل آزادی مطلق، مرگ را می جويد، اما فقط زندگی را می يابد. او نزديک يک هفته بين زندگی و مرگ سرگردان است، اما آگاهی اش از مرگ، سبب می شود شديدتر زندگی کند و کارهايي را انجام دهد که پيش از آن هرگز نکرده بود. به آن چه ندارد می انديشد و زندگی اش را دوباره ارزيابی می کند. او هر روز را معجزه ای می داند. اين کتاب بيان می کند که اگر انسان تعداد مسائل غيرمنتظره را در نظر بگيرد که می تواند در هر ثانيه از هستی شکننده ما رخ دهد،، به راستی هر روز برای او معجزه ای خواهد بود. کوئليو در داستان تکان دهنده ورونيکا، بر اساس تجربه شخصی خودش ما را به تماشای جهانی ورای زندگی روزمره می برد و از افرادی می گويد که در قالب های اجتماعی که از پيش به عنوان طبيعی در نظر گرفته شده اند، نمی گنجند، و خود را مجبور به يافتن راهی نوين می کنند

نامه های عاشقانه یک پیامبر

نامه های جبران خليل جبران به ماری هسکل.

گرداوری و اقتباس آزاد: پائولو کوئليو

در اين کتاب، کوئليو با گرداوری و بازنويسی نامه های جبران خليل جبران، نويسنده شهير لبنانی ، می کوشد مردی را که در پس اثر عظیم "پيامبر" نهفته است، از نگاهی ديگر بشناسد

کوه پنجم

کوئليو در کوه پنجم سفر روحانی ايليای نبی را به داستان می کشد. در هرج و مرج سده نهم پيش از ميلاد، ايزابل، شاهدخت فينيقی، همسر پادشاه اسرائيل، دستور اعدام تمام انبيای بنی اسرائيل را صادر می کند که حاضر به پرستش بعل نيستند. ايليای بيست و سه ساله به دستور خدا از اسرائيل می گريزد و در شهر کوچکی به نامه صرفه در لبنان، پناه می گيرد و بيوه زنی، عشق و زندگی خود را نثار او می کند. اما عمر اين عشق کوتاه است و تمام آرزوهای ايليا بر باد می رود. اما او برگزيده شده است تا در آزمون تکان دهنده ی ايمان، بر ناکامی های خويش غلبه کند. داستان ايليا، داستان مقاومت و اميد است، و سفری که هرگز از ياد نخواهد رفت. کوه پنجم ادعا می کند که نبايد فاجعه را مجازات دانست، بلکه مبارزه ای است پيش روی هر انسان. اين داستان از گذشته بر می خيزد، اما مضمون آن هرگز کهنه نخواهد شد.

پائولو کوئیلو | پائولو کوئیلو از بیمارستان روانی تا کیمیاگر | مصاحبه اپرا وینفری با پائولو کوئیلو

مکتوب

مکتوب، مجموعه نوشته های کوتاه، حکايت ها و تاملات پائولو کوئليو است که به برداشت های وی از جهان هستی و زندگی می پردازد. وی نوشته ها را ابتدا در برزيل منتشر کرد و بعد آن ها را گرد آورد. جالب آن که او در متن پرتغالی نيز عنوان مکتوب را برای کتاب خود برگزيده است.

دومین مکتوب

دومين مکتوب، مجموعه نگرش ها و برداشت های کوتاه پائولو کوئليو است که هرچند در ظاهر بدون پيوستگی می نمايند، آن گاه که در مجموعه ای کنار هم قرار گيرند، به تار و پود هم، بافت زيبايي می بخشند که هريک در اين زيبائی ، وظيفه و افسانه شخصی خود را دارد

قاموس فرزانگی

اين کتاب مجموعه از گفتار های کوتاه پائولو کوئليو است که از ميان مجموعه آثار او انتخاب شده است. اين کتاب نفيس، به صورت دو رنگ منتشر شده و می تواند هديه بسيار زيبائی برای هر دوست عزيزی باشد

پدران ، فرزندان ، نوه ها

اين کتاب مجموعه از قصه های حکمت آميز تمام ملل جهان است که پائولو کوئليو در طول سال ها گرد آورده و باز نويسی کرده است. از تجربيات شخصی خودش تا کلمات حکمت آميز شمس تبريزی، ابوسعيد ابوالخير و کنفوسيوس، مجموعه حکمت آميزی از قصه های زيبای تمامی اعصار پديد آورده است

شیطان و دوشیزه پریم

دهکده ای درگير آز، هول و هراس... مردی اسير شبح گذشته ای دردناک. دختر جوانی در جست و جوی خوشبختی... برای تصميم گيری فقط هفت روز فرصت است. رزم در کنار فرشتگان، يا شياطين؟ در اين هفته طولانی و تکرارناشدنی، هر کدام پيمان خويش را پيش می گذارند: نيک يا بد؟ ويسکوز، دهکده ای کوچک و از ياد رفته در زمان و مکان، ميدان اين نبرد هولناک خواهد بود... بيگانه ای اسرارآميز وارد دهکده می شود و از آن دم، دهکده درگير نقشه ای مکارانه می شود که اثر آن هر گز از روح هيچ يک از ساکنان دهکده پاک نخواهد شد. بيگانه از دوردست آمده است، به جست و جوی پاسخی برای پرسشی نگران کننده : انسان در ذات خويش نيک است يا بد؟ شيطان و دوشيزه پريم درستی و راستی انسان را به طور هولناکی می آزمايد

مصاحبه اپرا وینفری با پائولو کوئیلو


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 


 

 


 

 


 

  • منبع
  • پرورش افکار
  • وبلاگ واژه
  • همشهری آنلاین
  • آپارات

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید