امروز: سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ برابر با ۰۸ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۱۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 270204
۱۰۹۴۸۶
۱۴
۰
نسخه چاپی

ضرب المثل های ایرانی (از حرف ر تا حرف ک)

مجموعه ای از ضرب المثل های ایرانی به ترتیب حروف الفبا.

 ضرب المثل های ایرانی (قسمت سوم)
 

ضرب المثل های ایرانی (ر)

راه گم کردی؟

به عنوان گله یا تعجب به کسی که پس از مدت ها پیدایش شده و نزد کسی برود می گویند.

راه باز است و جاده دراز

مانعی برای رفتن وجود ندارد، معمولا در مواقع قهر و یا هنگامی که کسی نصیحت و ممانعت برای عدم انجام کار ناصلاح را بپذیرد، به طرف مقابل می گویند.

رب و زب را یاد کردن

در رنج و سختی شدید قرار گرفتن، با ناراحتی و مشقت فراوان مواجه شدن.

رحم خوب است اگر در دل کافر باشد

سفارش و تمجید از رحم و مروت و مهربانی.

رخت بعد از عید به درد گل منار می خورد

چیزی یا کمکی که بعد از موقع لزوم بدست آید و به موقع و به جا نباشد دیگر به درد نمیخورد.

رستم است و همین یک دست اسلحه

نظير: امام زاده است و همین یک قنديل.

رطب خورده منع رطب چون کند؟

کسی که دیگری را نصیحت کرده و از انجام کاری باز می دارد اما خود رعایت نکرده و آن کار را انجام دهد مسلما نصیحتش بی اثر خواهد بود.

رفت آنجا که عرب نی انداخت

جای نامعلوم و ناشناخته، کسی که در مکان نامشخصی غیب یا گم شده و یا از بین رفته باشد.

رفتنش با خودشه آمدنش با خدا

کسی را که از زمان بازگشتش بی اطلاع باشند می گویند.

رگ خواب

قلق و لم و خلق وخوی که از آن طریق بتوان در کسی نفوذ کرد و او را در اختیار گرفت.

رنگ رخساره خبر می دهد از سر ضمیر

چهره و رنگ و رو و سر و وضع شخص نشان دهنده احوال درونی اوست (مثلا رنگ زرد نشان دهنده کسالت و بیماری است، رنگ سرخ نمایانگر خجالت یا عصبانیت، و یا بی حوصلگی و نامرتب بودنش گویای آشفتگی و پریشان حالی اوست)

روت نمیشه غربیل بگیر جلوت

به مسخره به کسی می گویند که از انجام کاری پا رفتن به جایی و یا در بیان مطلبی بی مورد و بی دلیل خجالت بکشد.

رو دست خوردن

فریب خوردن.

روده بزرگه روده کوچیکه رو خورد

مبالغه برای نشان دادن شدت گرسنگی.

روده درازی کردن

پرحرفی و پرچانگی.

رو راستی

صداقت و یکرنگی.

روز از نو روزی از نو

صورت اول در آمدن و بازگشتن به حالت نخست. تکرار کاری را از اول.

روزه شک دار گرفتن

کاری را از روی شک و تردید انجام دادن و چندان به نتیجه اش مطمئن و امیدوار نبودن.

روزی افتاده دست قوزی

هنگامی که کار با اختیار معاش دست نالایق یا ناشی بیفتد.

روزی دست خداست

رزق و روزی و مقدار آن را خداوند معین می کند و هیچ آفریده ای را بی نصیب نمی گذارد.

روزی مهمان پیش پیش می آید

نباید از آمدن میهمان ناراحت شد چون بنا بر عقيده مسلمانان، میهمان رزق و روزی معین خود را به همراه می آورد و یا حتی قبل از آمدنش روزی اش می رسد.

روغن ریخته را نذر امامزاده کردن

بخشیدن مال یا چیزی که از دست رفته یا به درد نخور و غیر قابل استفاده باشد، بخشش چیز به هدر رفته.

رو که نیست، سنگ پای قزوینه

پررویی و وقاحت

روی پای خود بند نشدن

از فرط شور و شوق آرام و قرار نداشتن.

روی پر قو خوابیده

کسی که در ناز و نعمت و در آسایش و راحتی خیال به سر می برد.

روی دست کسی زدن (یا بلند شدن)

از کسی پیشی گرفتن، به رقابت با کسی برخاستن.

روی یک آجر صد چرخ میخورد

شخصی بسیار فعال و پر انرژی که با امکانات کم کارهای مختلفی را انجام می دهد.

ریش گرو گذاشتن

غیرت و شرافت و مردانگی را گرو گذاشتن و ضمانت کردن.

ریش و قیچی را دست کسی دادن

اختیار تام و کامل در مورد چیزی یا کاری به کسی دادن.

ریگ به کفش داشتن

کسی که به همانگونه که ظاهرش نشان می دهد نیست و عیب و علت و خلاف و ناخالصی در کار یا نيتش وجود دارد.

ضرب المثل های ایرانی (ز)

زاغ سیاه کسی را چوب زدن

تعقیب کردن و زیر نظر داشتن کسی. تفتیش و تجسس احوال کسی را کردن.

زبان به دهان گرفتن

ساکت شدن و حرف نزدن.

زبانت را گاز بگیر

امر به حرف نزدن به کسی که حرف نامربوطی مثل توهین به مقدسات و یا نفوس بد بر زبان جار کرده باشد.

زبان خر را خلج می داند

هر کس زبان مثل خود را بهتر می فهمد و با آن آشناتر و راحت تر است.

زبان خوش مار را از سوراخ بیرون می کشد

اشاره به تأثیر خوش زبانی و بکار بردن الفاظ نیکو و پسندیده.

زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد

احتیاط در سخن گفتن و پرهیز از گفتن حرفهای نیشدار و خطرناک که ممکن است به قیمت جان تمام شود.

زبانم مو در آورد

اشاره به تکرار بیش از حد حرفی یا توضیحی و یا درخواستی.

از تعارف کم کن و بر مبلغ افزا

به کسی می گویند که با تعارفات بیهوده مرتب حاشیه می رود و اصل مطلب را بیان نمی کند.

زخم شمشیر خوب می شود، زخم زبان خوب نمی شود

به واقعیتی غیر قابل انکار اینکه چه بسا جراحات هولناک که معالجه شده اما اثر و زخمی که از یک سخن سوزاننده و تأثیرگذار بر جای می ماند همیشه در دل و ذهن باقی و ماندگار خواهد بود و قابل ترمیم و اصلاح نیست.

زدی ضربتی، ضربتی نوش کن

پس از انجام هر کار یا حرف زشت و ناشایستی باید منتظر تلافی و مقابله به مثل بود.

از عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است

از آنجا که عشق با بی قراری و اضطراب و ناشکیبایی همراه است، با صبر و حوصله فرسنگ ها فاصله دارد.

زمستان تمام شد، روسیاهی به ذغال ماند

در مواقعی می گویند که کسی بدی کرده و یا امیدی را ناامید کرده باشد، یعنی: بالاخره هر چه بود گذشت و یا هر طور بود مسئله حل و کار انجام شد اما سرافکندگی و خجالت برای آن شخص باقی خواهد ماند.

زن بلاست، انشاا... هیچ خانه ای بی بلا نباشد

عقيده مردها نسبت به زن و اینکه هر خانه ای با وجود زن صفا و روشنایی و رونق دارد.

زن راضی مرد راضی گور پدر قاضی

هنگامی که کسی در کار دو نفر دخالت و یا قضاوت کند، اما خود طرفین با هم کنار آمده باشند و از زندگی یا معامله با یکدیگر راضی باشند.

زن کبابه خواهرزن نان زیر کباب

اشاره به دلچسب تر بودن خواهرزن در برابر زن.

زنگوله پای تابوت

کودک یا کودکانی را می گویند که در زمان پیری والدین متولد شده باشند.

زن و شوهر دعوا کنند، ابلهان باور کنند

دعوای زن و شوهر موقتی و زودگذر است و نباید در اینگونه درگیریها مداخله نمود.

زنی که جهاز نداره این همه ناز نداره، مردی که نون نداره این همه زبون نداره

گفتگوی زن و شوهر برای خفیف کردن یکدیگر در مشاجره.

زهر ریختن

آسیب رساندن و صدمه زدن به کسی.

زیر آب کسی را زدن

از کسی بد گفتن و نزد دیگری بی اعتبار ساختن وسیله بیکاری یا اخراج کسی شدن.

زیر بلیط در آوردن

تحت اختیار گرفتن.

زیر پای کسی را خالی کردن

نظير: زیر آب زدن، یعنی با توطئه و سخن چینی موجب اخراج و بیکاری یا بی اعتباری کسی شدن.

زیر پای کسی نشستن

با حرف های بی اساس و مغرضانه نظر کسی را عوض کردن و فریب دادن.

زیر سبیلی در کردن

نادیده گرفتن و خود را به ناآگاهی زدن.

زیر سرش بلند شده

کنایه از کسی که هوایی شده و با کسی سر و سری دارد، دل به کسی و جای دیگری بسته.

زیر شالش قرصه

جایگاه مالی محکم و استواری دارد، پولدار و ثروتمند است.

زیرش زدن

کار یا قول و یا حرف خود را انکار کردن.

زیره به کرمان بردن

پیشکش بی ارزش، متاعی را برای فروش یا استفاده به مرکز و محل تولید آن بردن.

زینب ستمکش

کسی که خیلی مصیبت و بلا و سختی کشیده باشد (اشاره به ستم ها و مصیبت های وارد شده بر حضرت زینب)

ضرب المثل های ایرانی (س)

سال به سال دریغ از پارسال

افسوس گذشته و اینکه هر سال از سال قبل بدتر است.

سالی که نکوست از بهارش پیداست

چیز یا کار بد و نادرستی که آخر و نتیجه اش از همان اول معلوم باشد.

سایه کسی را با تیر زدن

دشمنی و کینه بیش از حد نسبت به کسی داشتن.

سبزی کسی را پاک کردن

نزد کسی چاپلوسی و مجیز گفتن، تملق گویی کسی به منظور خاصی.

سبک سنگین کردن

درباره خوب و بد حرف یا کاری فکر کردن و سنجیدن.

سبیلش آویزان شده

کسل و دمغ شدن به جهت ناکام ماندن و کنف و ناامید شدن .

سبیل کسی را چرب کردن

برای پیشبرد کار با پول و رشوه طرف را راضی کردن.

ستاره سهیل شده

کسی را که خیلی دیر به دیر بتوان دید.

سحرخیز باش تا کامروا شوی

صبح زود از خواب بیدار شدن هم باعث سرحالی است و هم می توان به تمام کارهای روزانه رسیدگی کرد.

سخت بگیری، سخت میگذره

کارها را باید ساده و آسان گرفت تا زندگی به راحتی سپری شود. سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش.

سراپاگوش بودن

با دقت و حواس جمع گوش کردن.

سر از پا نشناختن

خوشحالی و شادمانی بیش از حد.

سربسته گفتن

مطلبی را کامل و روشن بیان نکردن و آن را در لفافه و به طور مختصر گفتن.

سر به بیابان گذاشتن

به ستوه آمدن و فرار کردن از خانه و کاشانه برای آسوده شدن.

سر به زنگاه

درست به موقع و در زمان حساس.

سر به سر، بی دردسر

چیزی را با چیز دیگر مبادله و معاوضه کردن، معامله پایاپای.

سر به سنگ خوردن

بر اثر کار یا راهی اشتباه شکست خوردن و رنج و مرارت را تحمل کردن اما تجربه آموختن، گوشمالی و تنبیه شدن در اثر گردش روزگار.

سر به هوا

کسی که دقت و تمرکز ندارد و حواسش جمع و دقیق نیست.

سر بی گناه پای دار می رود اما بالای دار نمی رود

بی گناه ممکن است برای مدتی متهم شود، اما بالاخره بی گناهی اش معلوم می شود.

سر پیازی یا ته پیاز؟

به کسی می گویند که بدون حق و اجازه خود را داخل حرف و کاری که به او مربوط نیست بکند (یعنی تو چه کارهای)

سر پیری و معرکه گیری

به کسی گفته می شود که در سن پیری کاری را که در شأن او نیست انجام دهد.

سر خر را برگرداندن

تغییر دادن راه، یا عوض کردن حرف. تغییر مسیر دادن.

سر دیگ حلیم، روغن می رود

زودتر از موقع و با عجله سر کاری رفتن.

سر را با پنبه بریدن

با نرم خویی و زیرکانه کار و نیت ناپسند خود را عملی ساختن و کسی را گرفتار کردن.

سرش برای فلان کار درد میکنه

بسیار مشتاق انجام آن کار و تحمل مشکلات احتمالی اش است.

سرش بره قولش نمیره

آدم بسیار خوش قول و مورد اطمینان.

سرش به تنش زیادی می کنه

کسی که سراغ خطر بزرگی می رود.

سرش به تنش می ارزد

به شخص محترم و درست و حسابی می گویند.

سرش تو حسابه

آگاه و مطلع، و اهل حساب و کتاب است.

سرش تو لاک خودشه

کاری به کار کسی ندارد.

سر قبری گریه کن که مرده توش باشه

انجام کاری که فایده داشته باشد.

سر کسی را زیر آب کردن

کسی را مخفی و پنهان کردن با کشتن و از بین بردن.

سر کسی شیره مالیدن

گول زدن و مغبون کردن.

سر کیسه را شل کردن

خرج کردن و بخشیدن.

سرگنده ش زیر لحاف است

وقتی جزء ناچیزی از حقیقتی آشکار شده و هنوز قسمت بزرگ و مشکل کار و گرفتاری باقی مانده و در پیش باشد.

سرم را بشکن نرخم را نشکن

در دو معنی: کسی که حاضر است سرش بشکند اما قدر و ارزشش کم نشود.

2. حرف کاسب و کارگری که با او زیاد چانه بزنند و او حاضر به کم کردن نرخش نباشد.

سُر مُرگُنده

چاق و سلامت و سرحال.

سرمه را از چشم می دزد

کسی که در دزدی مهارت فراوانی دارد.

سر و ته یه کرباس

همه یک جور و مثل هم.

سر و دست شکستن

شدیدأ طالب چیزی یا کسی بودن و نسبت به آن اشتیاق فراوان نشان دادن.

سر و گوش آب دادن

کسب اطلاع کردن، به دست آوردن خبر.

سری توی سرها در آوردن

برای خود کسی و کارهای شدن، بزرگ و با قابلیت و سرشناس شدن.

سری که درد نمیکنه دستمال نمی بندند

بیهوده و بی مورد نباید خود را به دردسر انداخت و مشکل و نگرانی به وجود آورد.

سفره دل را باز کردن

حرف دل و راز درون خود را با دیگران در میان گذاشتن.

سفره نینداخته، بوی مشک می دهد

تقديم هدیه یا انجام کار بی ارزشی که زورکی و خارج از حد توان باشد، همان بهتر و آبرومندتر است که انجام نشود.

سفید سفید صد تومن، سرخ و سفید سیصد تومن حالا که رسید به سبزه هر چی بگی می ارزه

برتری دختر گندمین یا سبزه رو بر دیگران.

سق سیاه

نفرین گیرا، بدنفوسی که پیش بینی اش درست از آب در آید.

سکوت علامت رضاست

سکوت در برابر نظرخواهی یا در قبال انجام کار و یا معامله، به منزله پذیرفتن و رضایت به انجام آن کار می باشد.

سکه یک پول سیاه کردن

خفيف و بی آبرو کردن، بی حرمت و بی ارزش نمودن (در حد بی ارزشی یک پول سیاه)

سگ دو زدن

تلاش و دوندگی بیش از حد در پی کسب روزی یا برای انجام کاری.

سگرمه ها تو هم رفتن

اخم کردن.

سگ زرد برادر شغال است

دو چیز یا دو نفر که در بدی مثل هم باشند.

سگ سوزن خورده

بی قرار، سردرگم و پریشانی که بی وقفه و بی هدف در تلاش و تقلا باشد.

سگش به از خودشه

در مورد کسی یا بچه ای که از او تعریف بی مورد شده می گویند.

سگش به این می ارزد

مبالغه در برتری چیزی یا فردی بر چیز یا فردا مشابهش.

سلام سلامتی است

کمترین فایده سلام خیری است که در این کلمه وجود دارد و شخص با ادای آن در واقع برای طرف مقابل آرزوی سلامتی و برکت می کند.

سلام لُر بی طمع نیست

باز کردن باب دوستی و صمیمیت از سوی بیگانه که با سلام آغاز می شود ممکن است از روی طمع و چشم داشت باشد باید مواظب بود.

سنبه اش پر زور است

خیلی عصبانی و ناراحت است.

سنگ بزرگ علامت نزدن است

طرح ها و نقشه ها و یا تهدیدهای بزرگ و بیش از حد توانایی که از انجام آن غیر ممکن باشد.

سنگ به در بسته می خورد

همه گرفتاری ها برای آدم بیچاره و گرفتار پیش می آید، بدبختی روی بدبختی آمدن.

سنگ تمام گذاشتن

کاری را به طور کامل و به نحو احسن و شایسته انجام دادن و از هیچ چیز کم نگذاشتن.

سنگ روی سنگ بند نشدن

چیزی در جای خودش باقی نماندن و هرج و مرج بوجود آمدن.

سنگ کسی را به سینه زدن

از کسی طرفداری و جانبداری کردن.

سنگ مفت، گنجشک مفت

استفاده از فرصت های مناسب که احتمال سود بردن دارد و اگر فایده نداشته باشد ضرری هم ندارد.

سنگ ها را واکندن

دو نفر که بر سر موضوعی با هم صحبت کنند تا از منظور یکدیگر مطلع شده و کار و تکلیف هر دو روشن و مشخص شود.

سوتی دادن

خرابکاری و اشتباه غیرعمدی و سهل انگارانه، خطا و اشتباه ساده لوحانه.

سوسکه بچه اش از دیوار بالا می رفت، می گفت قربون دست و پای بلوریت

اشاره به لوس و ناز کردن بچه و اینکه: فرزند هرکس به نظر خودش زیبا و بدون عیب و ایراد است. و یا هر کس عقل خود به کمال بیند و فرزند خود به جمال.

سه تار زدن

به هدر دادن و از بین بردن مال و سرمایه در راه بیهوده.

سیب پای درختش می افتد

ماهیت و شخصیت هر کس نشان دهنده خانواده و اصالت اوست و از آنجا سرچشمه می گیرد.

سیب زمینی بی رگ

کسی که از چیزی ناراحت و دلخور نمی شود و هیچ چیز برایش ناخوشایند نیست. خونسرد و بی تفاوت.

سیب سرخ برای دست چلاق خوبه

چیز یا شخص خوب و شایسته نصيب آدم بد و نالایق شدن.

سیر از گرسنه خبر نداره، سوار از پیاده

ثروتمند و توانگر از حال و درد فقیر و بینوا بی خبر است.

سیر به پیاز میگه بو میدی

کسی که خودش پر از عیب و ایراد است اما کوچکترین عیب دیگران را بزرگ جلوه می دهد.

سیزده بدر سال دگر خونه شوهر بچه بغل

شعری که معمولا دختران در روز سیزده بدر هنگام گره زدن سبزه می خوانند.

سیلی نقد به از حلوای نسیه

هر چه نقد به دست آید هر چند کم و اندک باشد و از چیزی است که زیاد اما دیر و با وعده و وعید به دست آید.

ضرب المثل های ایرانی (ش)

شال و کلاه کردن

آماده رفتن شدن.

شاه می بخشه شیخعلی خان نمی بخشه

هنگامی که بالادست یا صاحب حق چیزی را ببخشد اما زیردست خساست کرده و از بخشیدن خودداری کند.

شانه خالی کردن

از زیر کاری در رفتن و آن را به عهده نگرفتن.

شاهنامه آخرش خوشه

باید منتظر نتیجه شد و آخر کار را دید و به پیروزی های موقتی امیدوار نبود.

شپش تو جیبش چارقاب می زنه

نهایت بی پولی و فقر.

شتر با بارش گم می شود

جایی که خیلی شلوغ و درهم برهم باشد.

شتر در خواب بیند پنبه دانه، گهی لُپ لُپ خورد گه دانه دانه

حساب های خوش خیالانه پیش خود کردن، آرزوهای دور و دراز.

شتر دیدی، ندیدی

سفارش به راز نگهداری و دیده را نادیده گرفتن.

شترسواری دولا دولا نمی شود

استفاده از وسیله نامناسب جهت پوشاندن عیب و پنهان داشتن گناه و تقصير.

شترگاو پلنگ

هر چیز نامعلوم و غيرمشخصی که از آن نتوان سر در آورد. عدم تناسب اجزاء تشکیل دهنده یک چیز.کنایه از زرافه.

شتره شلخته

آدم نامنظم کسی که در انجام کارها یا از لحاظ سرووضع یا خانه و زندگی، به هم ریخته و شوریده باشد.

مشتری است که در خانه همه می خوابد

مسئله یا موردی است که برای همه پیش می آید مثل ازدواج و مرگ)

شریک دزد و رفیق قافله

دورو و منافق، کسی که در ظاهر دوستی کند اما در باطن دشمن با کمک و همراه دشمن باشد.

شست پات تو چشمت نره

جمله تمسخرآمیز به شخص ناشی و دست و پا چلفتی.

شستم خبردار شد

مطلع و با خبر شدن از موضوعی پوشیده و پنهان، پی بردن به رمز و راز، متوجه و ملتفت چیزی شدن.

شکرآب شدن

بین دو نفر کدورت و اختلاف بوجود آمدن.

شکر نعمت نعمتت افزون کند، کفر نعمت از کفت بیرون کند

تشکر از خدا بخاطر نعمتهای فراوانش موجب لطف و بخشش بیشتر اوست و گله وناسپاسی موجب از دست رفتن نعمت ها خواهد شد.

شکمش گوشت نو بالا آورده

کسی که با رونق گرفتن وضع کار و زندگی، خود را بگیرد و ناز و ادا داشته باشد.

شکم گرسنه دین و ایمان ندارد

آدم فقیر و گرسنه دیگر به فکر دین و آخرت نیست و برای رفع گرفتاری خود ممکن است دست به هر کاری بزند.

شکم گرسنه و گوز فندقی

کسی که با بی پولی و دست خالی بلند پروازی کرده و بخواهد کار بزرگی انجام دهد، آدم تهیدستی که خواهش ها و انتظارات زیادی داشته باشد.

شل بدی سفت می خوری

باید در برابر زور و قلدری محکم ایستاد و نرمی و ملایمت را کنار گذاشت. مقابله با سختی ها با ابزار مناسب.

شل کن سفت کن در آوردن

هر لحظه تغییر حالت و عقیده دادن.

شلم شوربا

درهم برهم و آشفته، چیز یا جای بی سروسامان

شمر جلودارش نیست

کسی که در عصبانیت یا هنگام قدرت یکه تاز، شرور و نابکار و خودمختار باشد.

شمشیر از رو بستن

آماده برای جنگ و جدال.

شمشیر را غلاف کردن

ترک مجادله و مخاصمه، آشتی کردن.

شمع و گل و پروانه و بلبل همه جمعند

کسی که وارد جمعی، به خصوص جمع دوستان شود می گوید.

شنونده باید عاقل باشه

هر حرفی را که از دیگران شنیده می شود نباید فورة | باور و قبول کرد بلکه باید با عقل و منطق آن را سنجید.

شنیدن کی بود مانند دیدن

توصیف اشخاص و اشیاء و اماکن دیدنی نمی تواند به اندازه دیدن آنها مفید باشد.

شورش را در آوردن

از حد گذراندن هر چیز.

شهر فرنگه، از همه رنگه

در وصف احول عجیب غریب یا چیزهای جورواجور می گویند.

شیرم را حرامت می کنم

هنگامی که مادر از فرزند خود رضایت نداشته باشد یا بخواهد او را از انجام کاری منع و منصرف کند می گوید.

شیرین بیا، شیرین برو

کم بیا، کم برو تا شیرین و عزیز باشی.

شیری یا روباه؟

به کسی که بعد از انجام امرى يا آوردن پيغامی برگشته باشد می گویند یعنی مثل شیر پیروز و کامروا و با دست پر بازگشته ای با شکست خورده و با دست خالی، مثل روباه؟

شیله پیله نداشتن

درستکار و با خلوص نیت، ساده و بی کلک.

ضرب المثل های ایرانی (ص)

صابون به دل مالیدن

خود را برای کسب لذت روحی یا جسمی آماده کردن، وعده و وعید خوش به خود دادن.

صابون چرک را می برد، چرک صابون را

هر عملی یک عکس العمل دارد، در خشم و پرخاشجویی اگر طرف مقابل ناراحت می شود، خود پرخاشگر هم از ناراحتی بی نصیب نمی ماند.

صابون کسی به تن خوردن

هنگامی که صدمه و ضرر و بدیهای کسی به شخص دیگر رسیده و ثابت شده باشد.

صبر ایوب

صبر فراوان و طولانی مدت

صبر قاصد خداست، کارها روبراست

معروف است که: یک بار عطسه کردن به معنای صبر یا انصراف از کار است و عطسه دوم اقدام به انجام کار را تأکید می کند.

صدا از دیوار در بیاد از فلانی در نمی یاد

کم حرف و بی صدا، در بعضی مواقع در مورد سکوت از روی ترس (با تعجب و یا شنیدن حرف حق و درست نیز گفته می شود).

صد تا چاقو بسازه یکیش دسته نداره

وصف دروغگو و پشت هم انداز.

صدتا یک غاز

حرف های بی ارزش و بی سروته.

صغری کبری چیدن

مقدمه چینی، حاشیه رفتن.

صلاح مملکت خویش خسروان دانند

به هر کسی مصلحت کار خود را بهتر از دیگران تشخیص می دهد.

صنار بده آش، به همین خیال باش

برای ناامید و منصرف کردن کسی می گویند که به چیزی امید بسته و دل خوش کرده باشد.

صورت زیبای ظاهر هیچ نیست / ای برادر سیرت زیبا بیار

ظاهر و صورت زیبا به درد نمیخورد، باطن زیبا و اخلاق و روحیات نیکو داشتن ارزشمند و موجب موفقیت و عزت انسان در برابر خدا و دیگران است.

صورتش را با سیلی سرخ نگه میداره

اشاره به حفظ آبرو کردن.

ضرب المثل های ایرانی (ض)

ضرر تلخه

ضرر و زیان اگر کم هم باشد ناراحت کننده است.

ضرب المثل های ایرانی (ط)

طاقتم طاق شد

بیش از این تحمل ندارم، صبرم تمام شد.

طاقچه بالاگذاشتن

ناز کردن همراه با قهر به منظور بیشتر منت کشیدن طرف مقابل.

طبل توخالی

و ظاهری با هیبت و پر سروصدا اما درون و باطنی پوچ و توخالی.

طشت از بام افتادن

بی آبرو و رسوا شدن، آنچه پوشیده بوده برملا گشتن.

طلا که پاکه، چه منتش به خاکه

شخص پاک و درستکار برای اثبات بیگناهی خود، به رفع و رجوع و شاهد و واسطه نیاز ندارد.

طناب مفت گیر بیاره خودشو دار می زنه

مفت خور و سوءاستفاده کننده، کسی که از هیچ چیز مفت صرف نظر نکند.

طوطی وار

یاد گرفتن چیزی یا گفتن حرفی بدون فکر و دانستن معنی آن (مثل طوطی)

ضرب المثل های ایرانی (ظ)

ظالم همیشه سالمه

اشاره به اینکه مظلومان و ستمدیدگان همواره گرفتارند اما ستمگر همیشه سرحال و سالم است و به ستمگری خود ادامه می دهد.

ظاهر و باطن

بی ریا، روراست و ساده، دل و زبان یکی بودن.

ضرب المثل های ایرانی (ع)

عاقبت جوینده یابنده بود

هر که جویای هر چه باشد بالاخره آن را بدست خواهد آورد زیرا هیچ چیز در برابر همت و تلاش و پشتکار انسان غیرممکن و دست نیافتنی نیست.

عاقلان دانند

به دو معنی:

1. به کسی می گویند که عیب و بدنامی خود را روی دیگری بگذارد و برعکس حرف بزند.

2. حرف کسی که از چیزی سر در نمی آورد.

عجله کار شیطان است

هیچ کاری با عجله و اضطراب به سرانجام خیر و نتیجه درست و مطلوب نخواهد رسید.

عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد

اگر خدا بخواهد چه بسا دردسرها و توطئه ها و دشمنی ها به دست خود دشمن موجب خیر و برکت می گردند.

عرش را سیر می کند

به کسی می گویند که بخاطر وقوع امری مطلوب و غیرمنتظره بسیار خوشحال و ذوق زده شده باشد.

عروس تعریفی گوزو از آب در اومد

درباره کسی می گویند که بر خلاف خوشگوئی ها و تعاریفی که از او شده رفتار ناپسندی را انجام می دهد.

عروس نمی تونست برقصه، می گفت اتاق کجه؟

کسی که قادر به انجام کاری نباشد و برای توجیه خود از شرایط و ابزار کار ایراد بگیرد. بهانه تراشی.

عروس هزار داماد

منظور دنیا و بی وفائی آن است که هر روز بر وفق مراد کسی است و روز بعد از او روی می گرداند.

عزرائيل هم رغبت نمیکنه طرفش بیاد

اشاره به آدم زشت و لاغر یا بیماری که آنقدر از ریخت و رو افتاده و بدحال است که عزرائیل هم از او روی می گرداند.

عزرائیل را جواب کردن

به کسی یا بیمار بدحالی می گویند که از مرگ حتمی جان بدر برده باشد.

عشق هایی کز پی رنگی بود / عشق نبود عاقبت ننگی بود

عشق واقعی با نفس پرستی و عشقی که با دیدن ظاهر و آب و رنگ به وجود می آید فرق می کند، عشق های ظاهری نتیجه ای جز ننگ و بدنامی ندارند.

عشوه شتری، غمزه خرکی

ناز بیخودی که اصلا هم به طرف نمی آید.

عطایش را به لقایش بخشید

کسی که چون حاضر به دیدن و مراوده با شخص بداخلاق یا منت گذار نیست از خیر لطف و فایده آن شخص هم صرف نظر می کند.

عقل سالم در بدن سالم

هرگاه جسم سالم و نیرومند باشد، فکر هم خوب کار می کند.

عقلش پاره سنگ بر میداره یا عقلش گرده

عقل سالم و درست و حسابی نداره، کم عقل است.

عقلش پس کله شه

کسی که بدون تفکر کاری را انجام داده و پس از به بار آوردن پشیمانی متوجه کار اشتباه خود بشود.

عقل که نیست، جون در عذابه

کسی که عقل سلیمی ندارد یا از عقلش درست استفاده نمی کند، دچار ضرر و دردسر و عذاب می شود.

عقل مردم به چشمشان است

بیشتر مردم ظاهربین هستند و آنچه را که می بینند باور می کنند.

علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد

باید قبل از اینکه کار از کار بگذرد و اتفاق بد یا مشکل و دردسری به وجود آید به فکر چاره اندیشی بود.

علف باید به دهن بزی شیرین باشه

در انتخاب همسر یا انتخاب چیزی، خود فرد باید از طرف مقابل یا آن چیز خوشش بیاید و آن را بپسندد و تمایل داشته باشد نه دیگران.

علف زیر پا سبز شدن

مدت زیادی در جایی به انتظار ایستادن.

على ماند و حوضش

رفتن همه و تنها ماندن کسی.

عمو یادگار خوابی یا بیدار؟!

هوشیار و متوجه کردن کسی که در شرف ضرر یا خطر است و در وضع نامناسبی قرار دارد.

عهد دقیانوس

بر گذشته های خیلی دور، دورترین زمان.

عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگوی

کسی یا چیزی را که فقط بدی ها و عیوبش را بیان کنند و خوبی ها و مهارتش را نادیده بگیرند.

عیسی به دین خود، موسی به دین خود

دو نفر یا دو گروه یا دو دسته که کاری به کار هم داشته باشند و هر کس به راه خود و به دنبال کار و عقیده خود برود.

ضرب المثل های ایرانی (غ)

غاز چراندن

نهایت بیکاری.

غزل خداحافظی خواندن

به دو معنی:

1. پایان عمر و دم مرگ.

2. جدایی و یا قهر و کناره گیری و قطع مراوده.

غسل میکنم غسل پشه، میخواد بشه میخواد نشه

تطهیر و شستشو و کار سطحی و ناقص و سرسری.

غفلت موجب پشیمانی است

سهل انگاری در کاری یا استفاده نکردن از فرصت مناسب موجب ندامت خواهد شد.

غلام حلقه به گوش

مثل برده مطيع و گوش به فرمان بودن.

غوره نشده مویز شده

به کوچکی که بخواهد بزرگی کند می گویند.

غول بی شاخ و دم

کسی که هیکل بزرگ و تنومندی دارد اما به اندازه هیکلش بزرگ نیست. کنایه از فرد قوی هیکل و درشت بنیه اما حقیر و نادان.

ضرب المثل های ایرانی (ف)

فاتحه اش خوانده است

کسی یا چیزی که عمرش به سر آمده و باید قیدش را زد و از آن دل کند.

فتیله را از گوش در آوردن

قطع امید و صرفنظر، باز کردن گوش و شنیدن حرفی که آخرین امید را ناامید می کند، فکری را از سر بیرون کردن. حاضر به شنیدن حرفی که به ضرر فرد می باشد.

فحش خورش خوبه

در برابر فحش و بد و بیراه و توهین صبور و ملایم و بیرگ و بی اهمیت بودن.

فراموشی هم نعمتی است

اگر انسان از این نعمت بی بهره بود، یاد همیشگی مسائل دردناک و غم و غصه دائمی او را از ادامه زندگی باز می داشت.

فضول را بردند جهنم گفت هیزمش تره!

چون خصلت و ذات فضول اصلاح پذیر نیست، با اغراق می گویند حتی در جهنم هنگامی که در حال سوختن است نیز دست از وراجی و بیهوده گویی برنمی دارد.

فکر کرده علی آباد هم شهری است

اشاره کردن به کسی که امر بر او مشتبه شده و یا نادانسته و ساده انگارانه خود یا دیگری و یا امر کوچک و ناچیزی را بزرگ و مهم بداند و با غرور و رضایت بیجا به خود یا دیگری بنازد.

فکر نان باش که خربزه آب است

سفارش یا نصیحت به کسی که از امور مهم و اصلی غافل شده و فکر و وقت خود را بر کارهای فرعی و چیزهای بیهوده و بیخودی صرف کند.

فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه

به کسی که جثه و اندام کوچک داشته و در عوض بسیار پر هنر و زبر و زرنگ باشد.

فلنگ را بستن

آهسته و ناگهانی در رفتن، جیم شدن.

فواره چون بلند شود سرنگون گردد

هر اوجی حضیضی و هر خیزی افتی دارد، کسی که در اوج غرور و برتری باشد عاقبت به خواری و حقارت می رسد.

فوت کوزه گری

علم استادی و خبرگی، لم کار. ریزه کاری هایی که در اثر تجربه زیاد و مهارت بالای استاد بدست آید.

فهمیدی شوخی، نفهمیدی جدی

گوینده حرف دل خود را به جهت جلوگیری از ناراحتی طرف با شوخی بزند و اگر طرف متوجه شد آن را شوخی تلقی کند.

فیلش یاد هندوستان کرده

به یاد گذشته و کسی یا چیزی یا جای مورد علاقه خود افتادن و شوق بازگشت به آن پیدا کردن.

فیل و فنجان

دو شخص یا دو چیز که از نظر جثه و ظاهر ناهماهنگ بوده یکی کوچک و یکی بزرگ باشد.

فیل هوا کردن

کار بزرگ و سخت و غیرممکن.

ضرب المثل های ایرانی (ق)

قاپ کسی را دزدیدن

کسی را تحت اختیار گرفتن و مال خود کردن.

قاطی مرغ ها شدن

جوانی که داماد شده، یا مجردی که متأهل شده باشد.

قافیه را باختن

جا زدن و تا آخر تحمل مشکلی را نکردن.

قال کار را کندن

به آخر رساندن و تمام کردن کار یا هر چیز دیگر، ته کار یا قضیه ای را بالا آوردن.

قال گذاشتن

کسی را تنها یا به انتظار گذاشتن و به دنبال کار خود رفتن.

قدر زر زرگر شناسد، قدر گوهر گوهری

قدر و ارزش هر کار و هنری را خبره و هنرمند در آن کار می داند.

قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید

نعمت ها، خوشی ها و ایام سعادت و تندرستی همیشگی و پایدار نیستند و انسان وقتی ارزش واقعی آنها را می­داند که آنها را از دست بدهد و دچار مشکل و گرفتاری شود.

قربون برم خدا رو، یک بام و دو هوا رو

در یک مسئله و امری واحد بنا بر مصلحت دو گونه عقیده و در برخورد متفاوت داشتن.

قربون بند کیفتم، تا پول داری رفیقتم

دوستی های مادی، کسانی که به خاطر پول و مادیات با کسی دوستی می ورزند.

قسم حضرت عباس را باور کنم یا دم خروس را؟

به کسی می گویند که حقیقتی آشکار را انکار کند و برای تبرئه خود قسم بخورد.

قشقرق به پا کردن

داد و قال و کولیگری، بر سر چیزی فتنه و آشوب به پا کردن.

قصاص قبل از جنایت

محکوم و مجازات کردن پیش از مشخص شدن و اثبات خطا.

قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود

توصیه به توجه و اعتنا نسبت به هر چیز کم و اندک، سفارش به صرفه جویی که به مرور موجب جمع و قابل توجه شدن هر چیز می گردد.

قمر در عقرب

اوضاع ناجور و نامساعد.

قند توی دل آب کردن

خوشحالی بیش از حد، ذوق زده شدن.

قوز بالا قوز

گرفتاری روی گرفتاری اضافه شدن مشکل قبلی به طوری که کار پیچیده تر و خراب تر شود.

قوطی بگیر و بنشان

پیغام پوچ و بی محتوی یا دستور کاری بیهوده به مزاحم دادن جهت رفع مزاحمت و از سر باز کردن.

قیمه و قرمه کردن

زخمی و مجروح ساختن، لت و پار کردن.

ضرب المثل های ایرانی (ک)

کاچی به از هیچی

کم هر چیز از نبود و هیچ آن بهتر است.

کار از محکم کاری عیب نمی کند

کار را باید دقیق و اساسی و درست و حسابی انجام داد تا خیال آدم مطمئن و آسوده تر باشد.

کار به جای باریک رسیدن

کاری به آخرین و خطرناک ترین و خراب ترین مرحله خود رسیدن و بیخ پیدا کردن، به طوری که چاره ای نداشته یا به سختی بتوان برای آن چاره ای اندیشید.

کار حضرت فیل

کار بزرگ و مشکلی که انجامش از عهده هر کسی بر نمی آید.

کارد بزنی خونش در نمی آید

شدت عصبانیت در حدی که خون در بدن منجمد شود.

کارد به استخوان رسیدن

خسته و عاصی شدن از وضعیتی، آخرین حد تحمل.

کار دست خود یا کسی دادن

باعث اذیت و دردسر و گرفتاری شدن.

کار را که کرد؟ آنکه تمام کرد

اشاره به اینکه کار نیمه کاره و به آخر نرسیده ارزشی ندارد و هر کس کاری را شروع می کند بهتر است خود نیز آن را به پایان برساند.

کارش چیه؟ بوق میزنه، بخیه به آبدوغ می زنه

معرفی شخص بیکار و بی هنر.

کار نشد ندارد

انجام هر کاری شدنی است و به همت و اراده شخص بستگی دارد.

کار نیکو کردن از پر کردن است

تکرار و استمرار در هر کار موجب کسب تجربه شده و در نتیجه آن کار بهتر، با کیفیت تر و در حد کمال انجام می شود .

کار را باید داد دست کاردان

هر کاری باید به دست کسی که تجربه و تخصص کافی در آن مورد دارد انجام شود، چرا که در غیر این صورت انجام کار با کیفیت و بازدهی مناسب همراه نخواهد شد.

کارها نیکو شود اما به صبر

با صبر و تحمل و بردباری و به مرور زمان انشاا.... تمام مشکلات حل شده و کارها سر و سامان خواهد گرفت.

کار هر بز نیست خرمن کوفتن / گاو نر می خواهد و مرد کهن

هر کسی از عهده هر کاری بر نمی آید. کنایه از لزوم داشتن تجربه و تخصص در انجام هر کاری.

کاری کرد کارستان

کاری فوق العاده، نگفتنی و بسیار دقیق و اساسی، کسی که کاری بزرگ و مشکل را به بهترین نحو، درست و حسابی و بدون عیب و نقص انجام دهد.

کاری که چشم میکنه ابرو نمیکنه

هر کس و هر چیز خاصیت مخصوص به خود را دارد و البته لزوم و تأثیر چشم از ابرو در تمام امور بیشتر است.

كاسه ای زیر نیم کاسه است

حقه و کلکی در کار است.

کاسه جایی رود که باز آید قدحان

جام کار با دادن هدیه به کسی به امید و با چشم داشت انجام کاری بزرگتر یا دریافت هدیه ای گران بهاتر از طرف مقابل

کاسه چه کنم

لافه و سردرگم و مردد بودن، هم و غم پیدا کردن راه چاره داشتن.

کاسه داغ تر از آش

کسی که در کاری از صاحب اصلی آن بیشتر جو بزند.

کاسه کوزه را به هم زدن

به هم ریختن بساط و زندگی، شر و فساد و خسارت و خرابی به بار آوردن.

کافر همه را به کیش خود پندارد

آدم نادرست و خلافکار همه را مانند خودش می داند.

کبکش خروس می خونه

کسی که بسیار شاد و شنگول باشد.

کبوتر با کبوتر، باز با باز

هر کس باید با هم شأن و هم زبان و هم رده خود معاشرت، وصلت و یا معامله کند.

كپه مرگ

خوابیدن یا خواباندن توهین آمیز و همراه با دلخوری و ناراحتی.

کت بده کلاه بده، دو قورت و نیم بالا بده

کسی که در حق دیگری خدمت و خوبی کرده و دست آخر هم بدهکار شده و دچار زخم زبان و توقعات بیجا گردد.

کجا خوش است؟ آنجا که دل خوش است

هر کجا که دل و روح انسان شاد و باطراوت شود، آنجا بهترین جا است.

کج دار و مریز

ملاحظه و مدارا کردن، احتياط.

کربلا رفتنت بهانه بود / کربلا در میان خانه بود

خدا را در همه جا می توان یافت و به او توجه کرد.

کُرکُری خواندن

رجز خواندن، ادعا داشتن، نمایاندن خود به خصوصیتی برجسته.

کرم از درخت است

اشکال و ایراد از خود شخص است که باعث به وجود آمدن مشکل یا آزار و مزاحمت می شود.

کرم کار است

کسی که در کاری خبره بوده و مهارت و آگاهی زیادی داشته باشد.

کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من

برای انجام کارها جز به خود نباید به دیگران امید و اتکا داشت زیرا کسی کمک نمی کند (یا نمی تواند کمک کند)

کسی که به ما نریده بود، کلاغ کون دریده بود!

بي شخصيت و بی اعتباری که از برتر و بالاتر از خود عیب جویی و سؤال و جواب کند.

کسی که نمی داند فقط خواجه حافظ شیراز است

موضوعی که همه از آن آگاه و باخبرند.

کشتیهاش غرق شده

به کسی که در غم و اندوه فرو رفته باشد می گویند.

کشک چی پشم چی

انکار موضوع، خود را به راه دیگر زدن و رد کردن اصل مطلب.

کف دستم را بو نکرده بودم

خبر نداشتم، غیب نمی دانستم.

کف دستی را که مو ندارد نمی شود گند

چیزی یا پولی را که وجود ندارد نمی توان مطالبه کرد، از فقیر مالی یا معنوی نمی توان توقع داشت و چیزی دریافت کرد. انتظار و توقع بیهوده داشتن.

كف رفتن

دزدی کردن، پنهانی و بدون اینکه کسی بفهمد چیزی را برداشتن (اشاره به کف زنی که نوعی از دزدی است)

کفر کسی را بالا آوردن

کسی را عصبانی و خشمگین کردن.

کفش کسی را جفت کردن

جواب کردن، عذر کسی را خواستن و بیرون کردن. در برخی موارد در هنگام خروج میهمان کفش را جفت می کردند.

کفگیر به ته دیگ خورده

ته کشیدن و تمام شدن پول و سرمایه، تهیدست شدن و چیزی در بساط نداشتن.

کک تو تنبونش افتاده

ترسیدن و به هول و ولا و دلشوره افتادن.

ککش نمیگزد

از چیزی ناراحت و متأثر نمی شود، بی خیال و لاقید و بی اعتنا به امور.

کلاغه آمد راه رفتن کبک را یاد بگیره، راه رفتن خودش هم یادش رفت

تقلید کورکورانه و دنباله روی از دیگران و ادای کسی را در آوردن موجب ضرر و گمراهی است.

کلاف سر در گم

کسی که در مورد چیزی راه و چاره را گم کرده باشد و نداند که باید چه کند، یا موضوع و کاری که پیچ خورده باشد.

کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی

خطاب به کسی که مشکل خود را نمی تواند حل کند و برای حل مشکل شخص دیگر به راهنمایی اش می پردازد.

کلاه خود را قاضی کردن

حرف یا کاری را پیش خود سنجیدن و سبک سنگین کردن، با خود خلوت کردن برای ارزیابی و مصلحت اندیشی.

کلاه سر کسی گذاشتن

کسی را گول زدن و اغفال کردن و او را مغبون ساختن.

کلاهش پس معرکه است

کسی که در کاری از دیگران عقب مانده باشد.

کلاهش پشم نداره

غیرت و هیبت و جربزه ندارد.

كلاهمان تو هم می رود

با هم اختلاف پیدا می کنیم و دعوایمان می شود، از هم ناراحت و دلگیر می شویم.

کلفت گفتن

متلک بار کسی کردن، درشت گفتن و طعنه زدن.

کلوخ انداز را پاداش سنگ است

با بدی و ستم باید بدتر و ستمگرانه تر برخورد کرد. پاسخ متقابل به مثل.

كله اش باد داره

قد و یکدنده ای که حرفهای بزرگ می زند و فکرهای خطرناک در سر دارد.

کله اش بوی قرمه سبزی می دهد

نظیر بالا: کسی که در سر هوای کارها و اقدامات خطرناک و دردسرآفرین و خارج از توان خود بپروراند.

کم بخور، همیشه بخور

کم خوردن به دو منظور: یکی قناعت و دیگر تضمین سلامت که هر دو موجب استمرار و همیشه خوردن است.

کميتش لنگ است

وضع مالی خوبی ندارد و به سختی زندگی میگذراند، دخلش با خرجش مطابقت ندارد.

کنگر خورده لنگر انداخته

کسی که مدت طولانی در جایی مانده و خيال رفتن نداشته باشد.

کوتاه آمدن

دنباله حرف یا کاری را نگرفتن و رها کردن و فیصله دادن به قضیه یا موضوعی که ادامه آن به صلاح نیست، پی موضوع یا حرف را نگرفتن و از آن رد شدن و به ختم غائله راضی گردیدن.

کور از خدا چی میخواد؟ دو چشم بینا

در پاسخ به پیشنهاد مطلوب و مورد نیاز یا هنگام پیش آمدن شرایط و موقعیت مناسب و دلخواه می گویند.

کور خودش است بینای مردم

کسی که عیوب خود را نمی بیند اما دائم از دیگران ایراد می گیرد.

کوری ببین که عصا کش کور دگر است

بیماری که از بیمار دیگر پرستاری می کند یا درمانده و گرفتاری که به گرفتاری شخص دیگری رسیدگی کرده و به او کمک کند.

کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد

معمولا کسی که صاحب هنر و حرفه ای است، خودش از آن بهره ای نمی برد و در استفاده از هنر خویش تنبل است.

کوه به کوه نمی رسه، آدم به آدم می رسه

دنیا با تمام بزرگی اش انقدر کوچک است که در آن دو نفر که یکی بدی کرده و دیگری بدی دیده بالاخره در راه هم قرار می گیرند و با هم روبرو خواهند شد و کسی که بدی کرده به سزای عملش رسیده و شرمنده و پشیمان خواهد شد.

کی به کیه؟ تاریکیه!

آشفته بازار، اوضاع بی سر و سامان و بدون صاحب، کسی به کسی نبودن.

کی میره این همه راه رو؟

طعنه به کسی که در وصف خود یا دیگری مبالغه و تعریف بیجا کند یا ادعا و درخواست بیش از حد لیاقتش داشته باشد.

کینه شتری

کینه طولانی و فراموش نشدنی.

 

 

منبع: کتاب ضرب المثل های ایرانی- مهتاب منصوری

  • منبع
  • حقوق نیوز

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید