مهدی بازرگان هم از نظر سوابق سیاسی و هم از نظر نقطه نظرهایش، نزدیکترین فرد به طالقانی است.
مختصری از زندگینامه مهدی بازرگان
مهدی بازرگان فرزند تاجری تبریزی بود که به تهران آمده، در آنجا ساکن و ماندگار شده بود. پدر وی از نظر مذهبی فعال بود. بازرگان تحصیلات عالی داشت. وی دوره ی دبیرستان را در مدرسه ی دارالمعلمین گذراند.
دارالمعلمین یکی از مدارس نوین کشور بود که ابوالحسن خان فروغی ریاست آن را بر عهده داشت. فروغی درس های فلسفه و تفسیر قرآن را نیز تدریس می کرد.
بازرگان عضو یکی از گروه های منتخب دانشآموزان بود که برای تحصیل در دانشگاههای خارج از کشور از بورس تحصیلی دولت استفاده می کردند. در سال 1928، وی برای ادامه ی تحصیلاتش در رشته مهندسی عازم فرانسه شد. بازرگان از پیشرفت جوامع اروپایی بسیار تاثیر پذیرفت و تصمیم گرفت که در بازگشت به ایران، نه تنها دانش و تکنولوژی، بلکه نگاه و نگرشی نوین را – یعنی آنچه را که در نظر وی عامل اصلی پیشرفت اروپائیان بود – به ارمغان بیاورد. همانطور که وی در حدود سی سال بعد یادآوری می کند، در دورهای که تمایل به نوسازی، تنها در انتقال پیشرفت های تکنولوژیکی غرب به ایران خلاصه می شد، وی بیشتر به کشف عوامل غیرمادی تمدن و پیشرفت علاقهمند بود.
بی تردید، اقامت هفت ساله بازرگان در فرانسه تاثیر عمیقی در ذهن نقاد وی بر جای گذاشت. او در کنار کسب دانش تخصصی و فنی در رشته ی تحصیلی خود یعنی ترمودینامیک، مشاهدات مهمی را نیز به ارمغان آورد، که خود وی آنها را ارمغان فرنگ نامید که علاقه ی فزونیافته به دین و اعتقاد عمیق تر نسبت به آن چه که وی در آثارش اسلام ناب می نامد، از آن جمله بودند؛ یعنی اسلام اجتماعی زنده و پویا و نه اسلام خرافی و نه انحرافی.
بازرگان دریافت که تمدن اروپایی محصول و دارایی هیچ فرد خاصی نبود، بلکه محصول تلاشها و مشارکتهای همه ی اعضای اعضای آن جامعه بود. تمام افراد در ساختن آن سهیم هستند؛ چرا که تلاشهایشان ارج نهاده می شود و از آزادی و احترام برخوردارند. ترقی و موفقیت پایدار اروپائیان یا هر جامعه ی پویای دیگر نمی تواند مرهون ابتکار یا اراده ی یک فرد باشد بلکه به اراده ی جمعی و آرمان مشترک کل جامعه وابسته است که در آن ارزشهای معنوی همچون : دوستی و امانتداری تمام اعضای جامعه را به هم نزدیک می کند و از آنان مجموعه ی متحرک، مستحکم و زایایی می سازد.
برخی تاثیرات پایدار دیگری که بازرگان از اقامتش در فرانسه برگرفته و آن را به تفصیل شرح می دهد عبارتند از: همزیستی دین و نوگرایی در یک تمدن پیشرفته، وجود در حدّ بسیار بالای وطنخواهی و اهمیت وحدت ملی و وجود فضائل اخلاقی همچون امانتداری، درستکاری، صداقت و اعتدال و نیز همکاری، فداکاری و سخت کوشی .
مسأله مهمتر در مشاهدات وی این بود که فرانسه رهبرمحور نبود؛ بلکه افراد عادی و معمولی از احترام برخوردار بودند و از حقوقشان نیز محافظت می شد؛ لذا، آنان نیز برای مشارکت در تعالیم و پیشرفت جامعه ی خود ترغیب می شدند. در فرانسه، انجمن های خودجوش و مردمی نیز که خارج از نظارت دولت کار کنند، وجود داشتند.
اندیشه مهدی بازرگان
اگر بخواهیم به تفصیل شرح دهیم که چه چیزی در ایران موجود نبود و این که از دیدگاه بازرگان جامعه ی ایرانی نیازمند چه چیزهایی بود و انگیزه و اهداف یک روشنفکر مسئولیتپذیر باید چه باشد، در این صورت، دو خطوط کلی فکری پدیدار می شود:
یکی اینکه، اعتقاد راسخ بازرگان این بود که اسلام به نحوی که وی آن را می فهمید با نوگرایی و ترقی سازگار است و از اینرو هیچ لزومی برای نزاع و تضاد بین این دو وجود ندارد. اگر واقعاً در پی ارتقاء موقعیت و وضعیت خویش در بین تمدن های معاصر بود، به ناچار نیازمند تجدیدنظر و حتی احیای ارزش های ملی – مذهبی و اجتماعی در بین مردم در راستای پیشرفت مادی بود.
دیگری موضع ضد استبدادی وی بود. او نوسازی از بالا و تحت استبداد سیاسی و کنار گذاشتن مردم را از ایفای نقش فعال و از این که بتوانند ابتکار عمل به خرج بدهند، محکوم می کرد.
در فضای اجتماعی - سیاسی نخستین دوره ی پهلوی، این دو درونمایهی عمده بیش از هر چیز دیگری بر ساختار فکری او ریشه دوانید و در سراسر حیات و فعالیت های دینی و سیاسی اش نیز همراه او بودند. در حقیقت، آنها عکس العمل یک انسان تحصیلکرده ی مذهبی همچون بازرگان - کسی که همچون دیگر اعضای ترقیخواه روشنفکران آن زمان، آرزوی نوسازی ایران را داشت - به سیاست های سرکوب دینی و مستبدانه ی طرح های نوسازی رضاشاه بود.
همه اینها به این دلیل بود که وی به شدت متأثر و مجذوب اروپاییهای متجدد و متمدنی بود که ایشان را ازصمیم قلب تحسین می کرد و هم این که وی پی برد که بیش از 68 درصد همکلاسیهای فرانسویاش اعضای انجمن های دانشجویی، کاتولیک بودند.
بازرگان پس از بازگشت به ایران در سال 1935، با امید به اصلاحات و نوسازی، به صف استخدام کشوری رژیم رضاشاه – که در آن عصر، (در عصر معروف به نوگرایی ایرانی) نیروی اصلی اصلاح و پیشرفت بود – پیوست. حدود دو دهه، بازرگان ترجیح می داد که از فعالیت های مستقیم اجتناب کند.
در طول این دوره، وی مشاغل مهمی را در استخدام کشوری عهده دار شد. با این حال، همیشه وظیفه ی خویش می دانست که به ساختن جامعه اش کمک کند. به همین دلیل، بیشترین دغدغه اش تأمل در مسائل اخلاق دینی، روزآمد کردن نقش و مفهوم شیوه های دینی با ارایه ی تفسیری علمی از اسلام و توسعه ی نهادها و سازمان های یک جامعه مدنی بود. اما هر چه به انتهای دوره ی دوازده ساله ی آزادی سیاسی نسبی که پس از برکناری رضاشاه پدید آمد(1935-1941)، نزدیکتر می شویم، علاقه ی بازرگان به سیاست افزایش می یابد.
در طول دوره ی نهضت ملی، وی در جبهه ملی به رهبری نخست وزیر محمد مصدق فعالیت می کرد. در جریان فرایند ملی شدن صنعت نفت، مصدق وی را در سال 1951 برای نظارت بر تصاحب آن منصوب کرد. تنها یک ماه پس از کودتای شاهنشاهی 1953 بود که بازرگان با تاسیس نهضت مقاومت ملی ایران به همراه تنی چند از همکاران مصدق به طور مستقیم درگیر مسائل سیاسی- حزبی شد.
در سال 1955، بازرگان برای نخستین بار دستگیر و به مدت پنج ماه روانه ی زندان شد. در سال 1961، وی به همراه یازده تن از دوستانش از جمله آیتالله طالقانی و یدالله سحابی نهضت آزادی ایران ممنوع اعلام و در ژانویه 1963، بازرگان و بیشتر رهبران نهضت به زندان افتادند. سه سال بعد، وی از زندان آزاد شد.
او و سازمان سیاسیاش در طول دهه ی 1970، که حکومت استبدادی محمدرضاشاه بر ایران حاکم بود همچون هر نهضت سیاسی دیگر فعالیتهای ضعیفی انجام می دادند. اما خود وی در تعدادی از نهضت های فکری آن عصر، فعالانه شرکت می کرد. با تسامحی که در سالهای پایانی رژیم شاه درباره کنترل سیاسی وجود داشت، بازرگان فعالیتهای سیاسی اش را با تأسیس انجمن حمایت از حقوق بشر در سال 1977، از سر گرفت. بر اساس ثبت فعالیت های اسلامی و ملیگرایانه، انتصاب بازرگان به سمت اولین نخست وزیر پس از انقلاب 1979، از سوی آیتالله خمینی در تمام محافل سیاسی ایرانی با استقبال خوبی رو به رو شد.
بازرگان در طول دوران قبل از کودتا، بر فعالیت های اجتماعی و مذهبی بیش از فعالیتهای سیاسی می پرداخت، هرچند که از نظر سیاسی از طالقانی فعالتر بود، در طول آن سالها هم او و هم طالقانی احیاء معنوی و ترقی و پیشرفت مملکت را به مثابه ی روش های اصلاح جامعه ی ایرانی برگزیدند. وی هیچ آرمان سیاسی نداشت و احساس گرایشی به فعالیت های سیاسی – حزبی از خود نشان نمی داد.
بازرگان همچون همه ی نوگرایان دینی و مصلحان اجتماعی، به بسیاری از جنبه های جامعه و فرهنگ ایرانی انتقاد داشت.
هدف اصلی وی از دنبال کردن فعالیت های فکری این بود که تصویر تیره و کدری را که نسل جوان از اسلام داشتند، پاک و تصحیح کند. او می خواست با رد خرافات و خرافهپرستی و طرد زبان عامیانه و سطحی، اثبات کند که خلاف ادعاهای رژیم نوگرای سکولار و مخالفان مارکسیست آن، اسلام با علم و پیشرفت ناسازگار نیست.
اسلامی که بازرگان سعی داشت به منزله ی روش کلی زندگی ارائه دهد، اسلامی اصیل، پویا، اجتماعی و خلاق بود؛ نه اسلام منحرف، خرافات، شعائرپرستی و فردگرایی. یعنی اسلامی که می توانست نیازهای بشر امروزی را برآورده کند.
تاکید وی بر اسلام به مثابه جزء تشکیلدهنده ی ملیت ایرانی، پاسخی به جریان سیاسی – اجتماعی قدرتمند ملیگرای سکولاری بود که رژیم پهلوی آن را راهاندازی کرده بود و نیز در واکنش به گسترش افکار مارکسیستی در بین مردم بود. اما اشتغال ذهنی بازرگان راجع به نقش اسلام در فضای اجتماعی – سیاسی و یا به طور کلی تر در مسائل مادی و دنیوی از خطوط کلی مهم اندیشه وی به شمار می رود که تا آخر عمر همراه وی بود.
بازرگان به دعوت آیت الله طالقانی به کانون اسلام پیوست و به فعالیت های اجتماعی، مذهبی وارد شد.
کانون اسلام به دلیل نداشتن سازماندهی، برنامه و عضویت، اصلاً به یک سازمان سیاسی شباهت نداشت. هدف اصلی آن، تعلیم و گسترش حقیقت دینی در بین مخاطبانی بود که بیشتر آنان را دانشجویان، کارکنان نظامی و کارمندان تشکیل می دادند و عمدتاً شکل گسترده و توسعه نیافته ی جلسات دینی طالقانی بود که وی آن را در تداوم فعالیت های دینی پدرش حفظ کرده بود.
نخستین مقاله ای که بازرگان پس از بازگشت به ایران نوشت، در مجله ی کانون یعنی دانشآموز به چاپ رسید. عنوان این مقاله، مذهب در اروپا بود. خود عنوان مقاله، گویای اشتغال ذهنی اصلی بازرگان در رابطه با جایگاه دین در جامعه است.
در جلسات کانون، آیت الله طالقانی قرآن را تفسیر می کرد و از برخی اساتید دانشگاه همچون، یدالله سحابی دعوت می شد تا با ارائه سخنرانی درباره ی مسائل و موضوعات مرتبط با نیازهای فکری زمان، اثبات کنند که بین علوم نوین و اصول اعتقادات دینی ناسازگاری نیست.
کتاب مطهرات در اسلام بازرگان، متن یکی از سخنرانی هایی است که وی در کانون ایراد کرد. وی در این کتاب، می خواهد با توسل به فرمولهای ریاضی و قوانین شیمی و فیزیک، کارآمدی دستورات اسلامی در زمینه ی وضو و دیگر قواعد طهارت و نظافت شخصی را که در فقه اسلامی زیاد به آن توجه نمی شود، اثبات کند. تلاش بازرگان در توجیه نسبتاً علمی ایمان و شعائر اسلامی که در آن از تفسیر سنتی از اسلام انتقاد می کرد تا سالیان طولانی ادامه یافت.
در بین دیگر موضوعاتی که در نوشته های او دیده می شود، انتقاد وی از برخی جنبه های فرهنگ و رفتار اجتماعی ایرانی است که از دیدگاه وی، عوامل عقب ماندگی و موانعی بر سر راه پیشرفت و آزادی بودند.
وی همچنین سعی می کرد تا تصویر غلط و سطحی از غرب را که در آن زمان الگویی برای ایرانیان بود تصحیح کند و نشان دهد که پیشرفت و آزادی مستلزم سختکوشی و پشتکار است و این که آنها با اصول اخلاق دینی نیز سازگار هستند. همانطور که خود وی می گوید جزو وظایف خویش می دانست که اروپایی را که دیده بود برای مردم توصیف کند. او می نویسد:
بنده در حاشیه وظایف تحصیلی، مهمترین مأموریت و رسالت خویش را در این می دانستم که به هموطنانم بفهمانم که اروپای متمدنِ مترقی و اروپای واقعی، اروپای سینما و رمان نیست. اروپا با شاپو و کراوات مردها و زلف و ماتیک خانم ها اروپا نشده است. اروپا معنویت، مذهب، و ایدهآل دارد. فعالیت، فداکاری دارد. تقوا و روح اجتماعی دارد.
فعالیت های سیاسی بازرگان
بازرگان، با توجه به باور عمیقاش به تشریک مساعی و کار سازمانی به منزله نخستین قدم در راستای جامعه مدنی و به مثابه امری حیاتی برای نیل به تکثر سیاسی، یکی از اعضای پیشرو و پایهگذار نخستین کانون مهندسین در سال 1942 بود. این کانون در درجه نخست، انجمنی تخصصی بود؛ اما پس از انشعابی که در آن پدید آمد، حزب ایران، به منزله ابزاری برای فعالیت سیاسی، از دل این انجمن بیرون آمد.
با افزایش فعالیتهای سیاسی و تبلیغات حزب توده در محوطه دانشگاه تهران – که در آن زمان تنها دانشگاه کشور بود- عده ای از دانشجویان پزشکی، در سال 1944، نخستین انجمن دانشجویان مسلمان را در دانشکده پزشکی دانشگاه پایهگذاری کردند. هدف این انجمن نشر تعالیم اسلامی از راه تبلیغات و نشریه به منظور مقابله با تلاش های کمونیستی بود.
انجمن دانشجویان مسلمان از جانب خود، هیچ وابستگی مستقیمی به هیچ سازمان سیاسی نداشت؛ هرچند برخی اعضای آن به صورت انفرادی در انجمن های سیاسی مختلفی فعالیت داشتند؛ برخی از آنان در سخنرانی های کانون اسلام نیز حضور می یافتند. ایده تاسیس انجمن دانشجویان مسلمان به سرعت در دیگر دانشکده ها به ویژه در دانشکده مهندسی که بازرگان رییس آن بود، گسترش یافت. عزتالله سحابی، پسر یدالله سحابی نیز به عضویت فعال انجمن دانشجویان مسلمان درآمد.
در طول دهه بعدی، عده ای از معلمان، پزشکان و مهندسان تلاش کردند تا انجمن های اسلامی و تخصصی مشابهی در تهران و سایر استان ها تشکیل دهند؛ ولی هیچکدام، از نظر سیاسی حائز اهمیت نبودند. هرچند بازرگان در تاسیس انجمن ها دخالت نداشت، در جلسات آنان حضور می یافت و با برنامه ای منظم سخنرانی می کرد. وی همچنین برای ایشان نمازخانه ای ذر حیاط دانشگاه در نظر گرفت.
فضای کلی در بین طبقه تحصیلکرده ایران در سالهای (1953-1941)، فضایی سکولار بود و ایدئولوژی غالب و رایج آن دوره مارکسیسم بود. عناوین برخی از آثار طالقانی و بازرگان در طول این دوره نشانگر تلاش آنان در رد ضرورت گفتمان مارکسیستی و فراهم آوردن یک ایدئولوژی اسلامی جایگزین، برای روشنفکران مسلمان است.
سخنرانیهای بازرگان مانند: اسلام یا کمونیسم، پراگماتیسم در ایران و کار در اسلام که بعدها منبع الهامبخشی برای دانشجویان اسلامی شد، راه را برای ایجاد دستور و چهارچوبی اسلامی که با دستور و چهارچوب اجتماعی – تاریخیِ ایدئولوژیِ غیردینی یعنی سوسیالیسم علمی همخوانی داشت، باز کرد.
هرچند در سالهای پیش از کودتا، تاثیر فعالیت های روشنفکران مسلمان در کل و انجمن های دانشجویان مسلمان به طور اخص، برای جامعه ایرانی، بسیار حاشیه ای بود؛ ولی پس از کودتا و در دهه بعدی، یعنی هنگامی که بسیاری از اعضای انجمن های دانشجویان مسلمان به نهضت مقاومت ملی ملحق شدند و بعدها در اوایل دهه 1960، هنگامی که این اعضا به عضویت در حزب سیاسی – مذهبیای درآمدند که بازرگان، طالقانی و سحابی آن را تاسیس کرده بودند، تجربه فکری و سازمان حاصل از آن زمان، مؤثر و کارگر افتاد. در حقیقت، نهضت آزادی ایران نقش مهمی را در مقاطع تاریخ معاصر ایران بهویژه در انقلاب 1979، بازی کرده است.
صحنه سیاسی ایران که در طول سالهای(1953-1941) فاقد جریانات و نهادهای رسمی و تثبیتشدهای بود، متناسب با موج حوادث سیاسی، انواع پیوندها و همبستگیها را در بین گروه ها و باندهای مختلف شاهد بود. اما در طول این دوره، حزب توده و جبهه ملی که هر دو در پی تغییر اجتماعی و مبارزه با مقاومت محافظهکارانه بودند، به مثابه دو جنبش مهم مردمی ظاهر شدند.
حزب توده که برای به چالش کشاندن نظام سیاسی و قدرت حاکمیت، خواستار برنامه ای دموکراتیک و ملی بود و با ادعای نمایندگی افکار و منافع طبقات متوسط و کارگری، از یک پیشرفت و محبوبیت بی سابقه ای در تاریخ سیاسی ایران برخوردار شده بود؛ اما اتحاد این حزب با اتحاد شوروی و ایدئولوژی مارکسیستی آن به علاوه نقش آن در ایجاد حکومت خودمختار آذربایجان با پشتیبانی شوروی، باعث شد که در سال 1942، این حزب از هم بپاشد و فعالیت های آن زیرزمینی شود. ظهور دوباره آن در طول سالهای (1953- 1951) یعنی در دوره حکومت ملی و دموکراتیک مصدق، زودگذر و کوتاه بود. چرا که کودتایی را که سلطنتطلبها راه انداختند، نقطه پایانی بر فعالیت های تمام احزاب سیاسی موجود بود.
در سال 1949 ائتلافی از مجموعه وسیعی از نیروهای اجتماعی – سیاسی که طیف ایدئولوژیکی وسیعی را نمایندگی می کرد، با نام جبهه ملی تشکیل شد. زمینه های مشترکی، آنان را دور هم جمع کرده بود، از آن جمله: علاقه و گرایش به هویت ملی و غیرامپریالیستی ایرانی، اعتقاد به ریشهکن کردن استبداد و حمایت از یک نوع حکومت مشروطهای که حاکمیت قانون را به ارمغان بیاورد و دگرگونی و بازسازی اجتماعی را تضمین کند.
در طول این دوره، سه نوع موضع مختلف را می توان در بین جنبش های دینی در ایران از هم تمییز داد:
الف) موضع محافظهکارانه روحانیون به رهبری آیتالله محمدحسین بروجردی
ب) موضع عملگرایانه آیتالله کاشانی- روحانی فعال، سیاسی و ضدانگلیسی که در آغاز از جبهه ملی و از حکومت مصدق در سال های اولیه آن حمایت کرد و نهایتاً، از آن انشعاب حاصل کرده، در حمایت از کودتای 1953 به محافظهکاران پیوست.
ج) موضع گروه تندرو و در عین حال کوچک تر فداییان اسلام که ایدئولوژی بنیادگرایانه آن از اهمیت برخوردار بود. آنها طرفدار قرائتی رادیکال و افراطی از تشیع به منزله حصاری بر ملیگرایی ایرانی بودند.
هم فعالیت های سیاسی بازرگان و هم طالقانی در دوران پیش از کودتا نسبتاً حاشیه ای بود. با این حال، از مصدق در طول دوران شکوفایی حکومت جبهه ملی، به ویژه در مواقعی حساس در تاریخ نهضت ملی حمایت می کردند. هرچند آنان مذهبی بودند، از نظر سیاسی از جناح سکولار جبهه ملی طرفداری می کردند. تا آن دوران، یک سازمان سیاسی – مذهبی اینچنینی وجود نداشت.
آنان در خودداری کاشانی از حمایت مصدق، از کاشانی پیروی نکردند. به ویژه بازرگان رابطه نزدیکی با دولت مصدق داشت و پیش از اینکه، مصدق وی را به ریاست هیأت مدیره موقتِ شرکت ملی نفت ایران منسوب کند، برای مدت کوتاهی در کابینه دولت، در مقام معاونت وزارت فرهنگ – که وزیر آن کریم سنجابی یکی از چهره های برجسته ی جبهه ملی بود – به خدمت مشغول شد. مدیریت لولهکشی آب تهران – که نخستین شبکه ی آبرسانی تهران را اداره و کنترل میکرد – آخرین کار مدیریتی بازرگان، پیش از سال 1953، بود.
از سوی دیگر فعالیت های طالقانی در این دوره بیشتر دینی بود. با این همه وی به عنوان نامزدِ انتخاباتی استان های حاشیه ی دریای خزر، درگیر فعالیتهای سیاسی شد؛ البته، حکومت این انتخابات را بعداً لغو کرد. هم طالقانی و هم بازرگان از اعضای فعال نهضت مقاومت ملی نیز بود.
در نخستین ماه های پس از کودتای 1953، گروهی از طرفداران مصدق که بیشتر آنان گرایش های دینی داشتند برای جامه ی عمل پوشاندن به اهداف نهضت ملی که مهمترین آنها استقرار استقلال و اقتدار ملی در ایران و مبارزه با فساد و وابستگی و خاتمه دادن به هرگونه مداخله ی بیگانگان بود، دور هم جمع شدند و نهضت مقاومت ملی را پایهگذاری کردند.
خیلی زود، اعضا و سازمان های وابسته به نهضت ملی، از نهضت مقاومت ملی حمایت نمودند. اهمیت نهضت مقاومت ملی بیش از آن که در فعالیت های ضعیف آن در طول چند سال از موجودیتش – که تحت نظارت پلیس بود- باشد، در مواضعی بود که این نهضت اتخاذ می کرد. در زمانی که تمام گروه ها و احزاب دیگرِ داخل ایران تصمیم گرفتند آشکارا یا به مثابه ی تاکتیک از کودتا حمایت کنند( حتی موضع رادیکال حزب توده پیش از این که از هم فرو پاشد به یک موضع احتیاط و سکوت و رضا تبدیل شده بود)، نهضت مقاومت ملی به ایستادگی خویش در داخل کشور ادامه داد.
نهضت مقاومت ملی از راه اعلامیه ها و بیانیه هایش و نیز با راهاندازی تظاهرات، به نبود آزادی دموکراتیک به ویژه علیه سانسور رسمی، انتخابات تقلبی و قانون حکومت نظامی اعتراض می کرد. موضع نهضت، بر دفاع از قانون اساسی و حقوق دموکراتیک مندرج در قانون اساسیِ مردم، مبتنی بود. این امر در زیر سوال بردن مشروعیت رژیم، سهم بهسزایی داشت.
نهضت مقاومت ملی در یکی از بیانیه های رسمی، به طور مستقیم شاه را به تخطی از قدرت قانونی خویش محکوم کرد. برخی از درونمایه های ایدئولوژی نهضت مقاومت ملی عبارت بودند از: ملیگرایی با ماهیت ضداستعماری آن، مبارزه علیه سلطه ی خارجی، درخواست آزادیهای دموکراتیک و اقتدار مردمی.
هرچند هرگز ایران به صورت مستعمره درنیامده بود، منازعه با بریتانیا بر سر موضوع ملی کردن نفت، احساسات و عرق ملی ایرانیان را جریحهدار کرد. در کشورهای جهان سوم در طول دوران پس از جنگ جهانی دوم، جنبش های عدم تعهد و ضد استعماری بر هویت ملی تاکید داشتند. به ویژه نهضت مقاومت ملی مخالفتش با حکومت را – که بسیاری از افراد آن را ابزاری در راستای تحقق آرزوها و سیاستهای قدرتهای خارجی محسوب می کردند- در راستای نهضت های ملی و ضداستعماری در چندین کشور مسلمان از جمله مصر و الجزایر و عراق می دانست.
نهضت مقاومت ملی افزون بر این که بارها و با قوت تمام، انتخابات آزاد را خواستار شده بود، ایدئولوژی آن نیز به طور دقیق از آرمان های انقلاب مشروطیت الهام گرفته بود و در واقع خود را با آن یکی می دانست. تاثیر این جریانات و افکار و وقایع سیاسی بر شکلگیری و رشد اندیشه ی سیاسی بازرگان، بعدها در مرام نهضت آزادی ایران ظهور و بروز یافت.
بهرغم این واقعیت که پایهگذاران نهضت مقاومت ملی، مصدقیون ملیگرایی بودند که گرایش های دینی داشتند و علیرغم این که برخی گروه های دینی همچون سوسیالیستهای خداپرست به این نهضت پیوسته بودند، عنصر دین در ساختار ایدئولوژیکی و فکری نهضت مقاومت ملی برجسته نبود. با این حال، در دهه ی بعدی، فعالیت های اسلامی اعضای بلندپایه ی نهضت مقاومت ملی همچون: بازرگان، طالقانی و دیگران، با فعالیت های سیاسیشان در نهضت آزادی به یک نقطه ی تلاقی نزدیک می شد.
در سال 1955، بازرگان و برخی از اعضای دیگر نهضت مقاومت ملی دستگیر و به مدت چندین ماه زندانی شدند. اما نهضت مقاومت در نهایت هنگامی از هم فرو پاشید که رهبران اصلی آن از جمله بازرگان، طالقانی و سحابی و نیز اعضای شاخه ی مشهد آن از جمله محمدتقی شریعتی و پسرش علی شریعتی در سال 1957 دستگیر و به مدت حدود هشت ماه زندانی شدند و از آن زمان تا اوایل دهه ی 1960 یعنی در دوره ای که در امور سیاسی ایران کمتر سختگیری می شد، از شدت فعالیت های سیاسی بازرگان کاسته شده بود.
در دوران پس از کودتا نیز تعداد کتاب ها و جزوه های که وی می نوشت نسبتاً کم بود و بیشتر تجدیدنظر در سخنرانی های پیشین بود. موضوع عمده ای که در این آثار بر آنها تاکید می شد، اهمیت قوانین اجتماعی بود که این امر نشانگر تلاش بازرگان در دفاع از آزادی های سیاسی و مدنی و محکوم کردن ب قانونی قدرت مستبدانه ی دولت خودکامه است.
وی همچنین این نظریه را پیش کشید که جامعه ی ایرانی به علت استبداد 2500 ساله قابلیت خویش را برای دموکراسی – یعنی نهادی که مستلزم تحمل، سازش و همکاری است- از دست داده است. از اینروی، تربیت سیاسی و اجتماعی مناسب، پیش شرط هر اقدام سیاسی هدفمندی است.
منبع: اسلام، دموکراسی و نوگرایی دینی در ایران از بازرگان تا سروش- فروغ جهانبخش
دیدگاه