دروغگویی
در هفته های گذشته در مقطعی دروغ گفته اید. شاید حتی امروز. اما چقدر بزرگ بود؟ آیا این یکی از آن دروغهای ناخوشایند کوچک بود، مانند «اوه، من خوبم»، وقتی واقعاً کم خواب هستید، از سردرد شدید رنج میبرید و در دریای متلاطم اضطراب میچرخید؟ آیا این یک دروغ سفید و صرفه جویی در رابطه است، مانند این که «تو تنها کسی هستی که به نظر من جذاب است»؟ یا چیزی بسیار بزرگتر است - یک جنایت، یک خیانت، یک خیانت یا یک راز زشت؟
دروغ گفتن یک ترفند سخت برای درست کردن است. ما یک گونه "حقیقت پیش فرض" هستیم، به این معنی که موقعیت پیش فرض ما این است که به آنچه دیگران می گویند باور کنیم. ما فرض می کنیم که مردم حقیقت را می گویند. بنابراین، دروغگویی باید با دقت و با احتیاط به کار گرفته شود.
اگر زندگی یک بازی کامپیوتری است، پس دروغ رمز تقلب است. در جهانی که توسط نظریه پیش فرض حقیقت اداره می شود، فریبکار پادشاه است. ما دروغ می گوییم تا در زندگی جلوتر برویم و نسبت به دیگران برتری پیدا کنیم. به عنوان مثال، دروغ گفتن در مورد خیانت خانواده را در کنار هم نگه می دارد و از طلاق جلوگیری می کند. "اغراق" در صلاحیت های خود، شغل بسیار بهتری را برای شما به ارمغان می آورد. گفتن اینکه جنگ و صلح را زمانی که فقط اقتباس تلویزیونی را تماشا کرده اید، خوانده اید، باعث می شود که باهوش، تحصیل کرده و مصمم به نظر برسید.
با وجود چنین مزایایی، جای تعجب نیست که دروغگویی به راحتی و به طور طبیعی به سراغ ما می آید. کودکان از دو سالگی دروغ می گویند و در هشت سالگی، 80 درصد از کودکان اگر بتوانند از پس آن برآیند دروغ می گویند. یک مطالعه نشان می دهد که اکثر ما حداقل یک بار در یک مکالمه ده دقیقه ای دروغ می گوییم.
اگر دروغ راهی است که ما به اوج می رسیم و از یکدیگر سوء استفاده می کنیم، بهتر است بتوانیم یک دروغگو را تشخیص دهیم.
3 قانون برای دستگیری یک دروغگو
قانون شماره 1. به صحبت ادامه دهید
حقیقت گویان تمایل دارند بیشتر حرف بزنند، دروغگوها اغلب مردد هستند یا نمی توانند این کار را انجام دهند، زیرا «آنها نمی توانند از خاطرات واقعی استفاده کنند و تخیل برای ساختن یک داستان دقیق و قابل قبول را ندارند. اجازه دادن به کسی که صحبت کند، او را به عنوان یک دروغگو به مراتب بهتر از روشهای اتهامآمیز مانند سبک «میدانم که این کار را کردی!» نشان میدهد.
بنابراین، اگر می خواهید یک دروغگو را تشخیص دهید، شنونده خوبی باشید. سوال بپرسید. آنها را به ادامه صحبت تشویق کنید. اما، اگر واقعاً میخواهید یک دروغگو را شناسایی کنید، باید «سوالات پیشبینی نشده» بپرسید. یک دروغگو، احتمالا فیلمنامه ای آماده خواهد داشت. برای جلوگیری از این امر، باید در مورد جنبه های کمتر مرتبط یک موقعیت بپرسید.
قانون شماره 2. به احساسات آنها گوش دهید
در ادبیات بازجویی، ایده ای به نام "نظارت بر واقعیت" وجود دارد. این مربوط به «فرآیندی است که طی آن فرد یک خاطره را به یک تجربه واقعی یا به تخیل نسبت می دهد». اساساً از ما میخواهد در مقایسه با نحوه ذخیرهسازی داستانها، خاطرات را در نظر بگیریم. یک بینش کلیدی این است که وقتی یک خاطره واقعی را به خاطر می آوریم، به جزئیات حسی (چگونگی ظاهر، بوییدن اشیا و غیره) و همچنین احساس ما در مورد یک رویداد خاص اشاره می کنیم. از سوی دیگر، زمانی که ما یک روایت ساختگی را به صدا در می آوریم، اغلب از «عملیات شناختی» استفاده می کنیم که بسیار منطقی تر و واقعی تر هستند.
حقیقت گویان تمایل دارند که توصیفات حسی را در برگیرند. دروغگوها این کار را نمی کنند.
قانون شماره 3. آنها را مشغول کنید
دروغگوها باید برای آنچه می گویند برنامه ریزی کنند، نقش بازی را به خاطر بسپارند و حقیقت را سرکوب کنند.» ایده این است که اگر میخواهید یک دروغگو را شناسایی کنید، باید دروغگویی او را سختتر کنید. برای انجام این کار، به آنها وظایف دیگری را در حین تعریف داستان خود بسپارید. اگر مغز آنها بیش از حد مشغول انجام کارهای دیگر باشد، منابع ذهنی کافی برای دروغ گفتن نخواهند داشت.
دیدگاه